eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
4.9هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
51 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂در جنگ قشر پزشکی و پرستاری و امدادی که به صورت اعزامی به جبهه می رفتند، محجبه بودند. مشخصه ما حجاب مان بود و ما را به عنوان "خواهـران زینـب" می‌شناختند. در اوج بی حجابی ما حجاب داشتیم. من آن وقت‌ها با همین ترکیب چادر جلو دوخته، مقنعه‌ی بلند و چانه دار که تازه هم باب شده بود و مانتو شلوار کار می‌کردم. اوایل جنگ در ادارات و بیمارستان‌ها هنوز پرسنل بی حجاب بودند. پرستاران آن زمان کلاه داشتند و روپوش سفید آستین کوتاه با جوراب و کفش سفید می پوشیدند. پوشش شان مربوط به قبل از انقلاب بود. لباس آنها چسبان بود و ما را که حجاب داشتیم، مسخره می‌کردند. در سال های ۵۸ و ۵۹ چادر و مقنعه برای برخی لباس غریبی بود. ما زیر نگاه سنگین اطرافیان بودیم. نگاه سنگین دیگران را حس می کردم، ولی تحمل می‌کردیم و از اسلام و حجاب‌مان دفاع هم می‌کردیم و حرف و حدیث ها هیچ تأثیری روی ما نداشت. این موضوع را برای خودمان حل کرده بودیم. اصلا احساس کسر شأن نمی‌کردیم. حجاب بر روحیه ی رزمندگان بسیار مؤثر بود و در تقویت روحیه‌ی آنها تأثیر زیادی داشت. حضور ما در جبهه موجب دلگرمی رزمندگان می‌شد. در هنگام تحویل دارو و یا تزریق آمپول، بعضی از رزمندگان می گفتند: ما نمی خواهیم پرستاران بدحجاب به ما دارو بدهند یا آمپول تزریق کنند و زخم هایمان را درمان کنند... سخت شان بود. بیشتر پرستاران حجاب درستی نداشتند. آنها می گفتند: حرف  زدن با این پرستارهــا برای‌شان گناه محسوب خواهد شد و از این که آنها کارهای پرستاری‌‌ شان را انجـام می‌دهند، ناراحت بودند. منبع : بخشی از کتاب دادا خاطرات سرکار خانم عزت قیصری اندیمشک ۱۳۶۲ عکاس، صادقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نواهای ماندگار به یاد شب های جبهه‌ 💠 حاج صادق آهنگران 🌴 نوحه حماسی با ره‌سپران کرب و بلا کن عزم سفر ای مرد خدا کانال حماسه جنوب، @defae_moghadas 🍂
🔴 مسیر هجوم هوایی عراق در هفته اول جنگ @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 ۱۱۷ خاطرات رضا پورعطا غروب که شد سروصدای نزدیک شدن لندکروز حاج محمود را شنیدم. می‌دانستم گردنش برود قولش نمی رود. با محمد درخور از چادر بیرون آمدیم. درست تشخیص دادم. همراه با هشت تا سرباز آمده بود. لندکروز کمی دورتر از چادر ایستاد. حاج محمود از آن پیاده شد. احوالم را پرسید. او را در آغوش گرفتم و بوسیدم. گفت: آماده شو حرکت کنیم نگاهی به سربازها که در عقب لندکروز نشسته بودند انداختم. کف لندکروز تعدادی برانکار دیده می‌شد. فهمیدم عزمش را جزم کرده تا به کمک همدیگر شهدا را به عقب بیاوریم. دلم می خواست دست و پای حاج محمود را ببوسم. خودم را کنترل کردم و گفتم: خیلی با مرامی حاج محمودا لبخندی زد و گفت «قولی بهت دادم که باید تمومش کنم، سپس به سمت لندکروز رفت و گفت: یالا داره دیر می شه... عجله کن. سراسیمه به همراه محمد دویدیم و سوار لندکروز شدیم. ماشین به سمت منطقه حرکت کرد. سکوت وهم انگیزی در کابین لندکروز حاکم بود. حاج محمود نیم نگاهی به چهره ماتم زده من انداخت و گفت: خدا میدونه فقط به خاطر رفیق تو اومدم... امیدوارم اینو درک کنی. به آرامی گفتم میدونم حاجی... دستت درد نکنه. باور کن از دیشب تا حالا لحظه ای نتونستم بخوابم... همه ش تو فکر رضا بودم.... کاش پرنده ای بودم و میرفتم آن جلو و رضا رو پیدا می‌کردم. حاجی حرفم را قطع کرد و گفت: البته به نیت رفیق تو می‌زنیم به خط... اما هر شهیدی هم که دیدیم به عقب برمی‌گردونیم. گفتم: حاجی نوکرتم.. حاضرم رو کول خودم شهدا رو عقب بیارم. لبخند تلخی روی لبش نشاند و زیر لب چیزی زمزمه کرد. جرئت نکردم ازش بپرسم که چه می گوید. حاجی می‌خواست یک جورهایی دل من را آرام کند. حتما قصد داشت تلافی چند شب قبل را در بیاورد. به اعتراف خودش اگر من نبودم هرگز کسی از آن مهلکه جان سالم بدر نمی برد. در واقع زنده بودنش را مدیون من می‌دانست. وقتی به خاکریز رسیدیم سکوت رمزآلودی حاکم بود. دیگر از آن هیاهوی شب گذشته خبری نبود. همه جا در تاریکی و سکوت فرو رفته بود. از آن دورهای بیابان گاه و بیگاه تک تیری شلیک می‌شد. حاج محمود سربازها را دو به دو تقسیم کرد و هر جفت آنها را با یک برانکار پشت خاکریز در انتظار مستقر کرد. سربازها حسابی ترسیده بودند اما چاره ای جز اطاعت از فرمان حاج محمود نداشتند. قبل از حرکت به آنها گفت: ما جلو میریم، اگه جسدی پیدا کردیم بهتون علامت میدم که بیاید توی میدون... یادتون باشه هر بار فقط دو نفرتون بیاد. @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 ۴__گردان‌کربلا ۱۵ حسن اسد پور در یکی از سنگرها چند عراقی "دخیل" خواستند و گفتیم، بیایید بیرون امان می‌دهیم! دست بالای سر، اولی خواست خارج شود، یکی از بچه های دیگر دسته ها بدون هیچ مقدمه و ماخره‌ای رگباری بسوی گشود!! عراقی به داخل سنگر پرید و شروع به فحش دادن کرد! دوباره از آنان خواستیم که تسلیم شوند اما نپذیرفتند! نارنجکی طبق وظیفه به داخل سنگر رها کردیم! از کشیدن ضامن تا انفجار ۵ ثانیه است که خدا می داند چقدر در این زمان "فحش" نثار ما شد!! با احتیاط و نیم خیز، آرام آرام در امتداد خاکریز حرکت می کردیم که روبروی ما کسی ظاهر شد! زیر نور منورها و خاک و مه، تشخیص دوست و دشمن راحت نبود و چون در آن حوالی دیدن بچه های خط شکن تیپ ۳۳ المهدی محتمل بود، صدا زدیم: " یا مهدی"! اما پاسخی نشنیدیم. راه باریک بود و پشت سر هم نیم خیز بودیم و منتظر تکلیف! یکی گفت : " بزنیم"! من که اولین نفر بودم، گفتم؛ " نه، ممکنه از بچه های ۳۳ المهدی باشه" ! به دفعات یا مهدی گفتیم و حتی به عربی گفتیم "انت یاهو" خبری نشد او بسوی ما و ما بسوی او .‌.. در یک لحظه منوری دقیقا روی محوطه ما روشن شد! او یک عراقی بلند قامت بود، کلاش را واژگون گرفته، اورکت را روی دوش انداخته و پوتین هایش باز ... !! انگار نه انگار که ایرانی‌ها حمله کرده اند و خط‌شان سقوط کرده .... تا متوجه ما شد "جیغ " بلندی کشید و من شلیک کردم ! و دیگر بچه ها از پهلو و بالا سر من !!! شاید اگر آرنجم را جابجا می کردم ، تیر می خوردم !! بیش از آنکه عراقی نگون بخت ترسید، من از آن جیق و از آن رگبار بستن ترسیدم! 😟 👇👇👇👇
🍂 بالاخره کار آن عراقی با یک تیرخلاص به پایان رسید! جلوتر رفتیم به دو تیر برق رسیدیم که شکسته و ترانس برق آن نیمه واگون بود، دانستیم که اینجا آخر ماموریت پاکسازی ماست، یک سنگر آن طرف‌تر را هم جهت احتیاط پاکسازی کردیم! همانجا نشستیم، نفسی چاق کردیم و خشاب ها را عوض کردیم. به یک باره صدای "کل زدن"(هلهله) یک عراقی که در فاصله چند متری ما، در انبوه نیزارها مخفی شده بود آمد! جملگی و بلادرنگ تمام خشاب های خود را بسوی صدا خالی کردیم و دیگر صدایی جز چند سرفه نشنیدیم! هنوز پس از سی و اندی سال دلیل آن "کل" زدن بی‌جا را نفهمیده ام! یاد علی بهزادی بخیر که می گفت: " برخی وقتا عراقی ها که ترسیدن، ممکنه توی گونی هم قایم بشن یا ..." پس از ماموریت پاکسازی سنگرها بسوی معبر آمدم " علی رنجبر" مرا فراخواند و گفت که باید برای آوردن زخمی ها و شهدا از ساحل اقدام کنیم والا ممکن است مد آب آنان را با خود ببرد! علی رنجبر در آن شب یکی از بهترین ها بود! اگر که یک تیر هم بسوی دشمن شلیک نکرد اما هشیارانه بچه ها را راهنمایی و گاه مدیریت می کرد ! در انتقال شهدا و مجروحین حتی لحظه ای کوتاهی نکرد! وقتی ستون نیروهای پیشرو از قایق ها پیاده و بسوی ساحل آمدند، در عبور از سیم خاردارها گرفتار شدند، " علی رنجبر" به سینه بر توده های سیم خاردار دراز کشید تا گروهان، گروهان نیروها پای بر گرده او بگذارند و عبور کنند! چند نفری از بچه ها همراه علی رنجبر وارد معبر شدیم ! آنان که مجروح بودند، در اولویت انتقال بودند! انتقال " سعید حمیدی اصل" یکی از آنانی بود که یاد و خاطره آن، دل مرا می شکند! خون زیادی از دوپای قطع شده سعید رفته بود! علی رنجبر او را در گل ولای سرد روی پهلو گرفت و دهانش را که از گل پرکرده بود، خالی کرد! در کدام نبردهای تاریخ سراغ دارید که نوجوانی شانزده ساله، دوپایش قطع شده، در گل ولای سرد، در آب شور، برای آنکه آه و ناله نکند، گل در دهان خود فروکند؟! دهان سعید که از گل خالی شد، ذکر و تکبیر و تهلیلش دوباره شروع شد اما نحیف و نالان! لباس غواصی اش غرق در گل بود و لیز و ِلغزنده ! به همین دلیل به سختی او را روی برانکارد گذاشتیم و آه و ناله اش بیشتر شد، بی قراری می کرد، خود را از برانکارد به زیر انداخت! علی رنجبر با بغض ملتمسانه از او خواست تا تحمل کند! حالات علی را که دیدم، اشک در چشمانم حدقه زد اما زمانی برای گریه نبود هر چند که دقایقی گریه در آن لحظات سخت و طاقت فرسا مرهمی بود بر زخم دل ! @defae_moghadas 🍂
🔴 دوستان روی خاطرات کربلای ۴ اظهار نظر بفرمایند 🙏
رحمت الله علیه، با سیدالشهدا محشور باشند
کربلای۴.... و ما ادراک ما کربلای ۴
آه... مام وطن بسوز از داغ دلسوزترین فرزند این سرزمین ،آه مادر تاریخ شیون و زاری کن که وطن دگر بار نخواهد دید بزرگ مردی چون سلیمانی را...
🏴اطلاعیه‌ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پی شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی ◾️سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با تبریک و تسلیت شهادت این مجاهد عالیقدر به محضر مقدس حضرت ولی عصر (عج)، رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی (مد ظله العالی)، ملت قدرشناس ایران اسلامی، آحاد رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی، خانواده معظم و علاقمندان و ارادتمندان وی، اطلاعات و برنامه‌های مربوط به آئین‌های استقبال، تشییع و به خاکسپاری پیکر مطهر شهدای گرانقدر را به آگاهی خواهد رساند.
انا لله و انا الیه راجعون 🖤 ذوالفقار سیدعلی ، مالک‌اشتر انقلاب ، بی بدیل منطقه ، حاج قاسم سلیمانی به درجه رفیع شهادت نائل آمد 🖤 #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد 🔴 انتقام سختی در انتظار جنایتکاران است در پی شهادت سردار پرافتخار اسلام حاج قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس رهبر انقلاب پیامی صادر کردند. پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت‌ آیت‌الله خامنه‌ای KHAMENEI.IR متن پیام را به شرح زیر میکند: بسم الله الرحمن الرحیم ملت عزیز ایران! سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد. دیشب ارواح طیبه‌ی شهیدان، روح مطهر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند. سالها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدانهای مبارزه با شیاطین و اشرار عالم، و سالها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست شقی‌ترین آحاد بشر بر زمین ریخت. این شهادت بزرگ را به پیشگاه حضرت بقیة‌الله‌ارواحناه‌‌فداه و به روح مطهر خود او تبریک و به ملت ایران تسلیت عرض میکنم. او نمونه‌ی برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود، او همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در همه‌ی این سالیان بود، با رفتن او به حول و قوه‌ی الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه‌ی دیشب آلودند. شهید سلیمانی چهره‌ی بین‌المللی مقاومت است و همه‌ی دلبستگان مقاومت خونخواه اویند. همه‌ی دوستان -‌ و نیز همه‌ی دشمنان - بدانند خط جهاد مقاومت با انگیزه‌ی مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است، فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامه مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد. ملت ایران یاد و نام شهید عالیمقام سردار سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس را بزرگ خواهد داشت و اینجانب سه روز عزای عمومی در کشور اعلام میکنم و به همسر گرامی و فرزندان عزیز و دیگر بستگان ایشان تبریک و تسلیت می‌گویم. سیدعلی خامنه‌ای ۱۳دیماه ۱۳۹۸ @Khamenei_ir
⚫️ انالله و انا الیه راجعون دست یارای نوشتن ندارد و بغض، حوصله چینش واژه ها را گرفته همه گفتی ها را آقا و امید جبهه مقاومت فرمودند. خداوند قلب ایشان را در مدار سلامت قرار دهد. تسکین ما انتقام سخت و تلخ کامی شدیدتر دشمن است و ظهور حاج قاسم های جدید. 🏴
😭😭😭
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای کشته دور از وطن‌ وااااای ای کشته صد پاره تن وای....😭
⭕️ پوستر ویژه سایت رهبر انقلاب به‌مناسبت شهادت سپهبد قاسم سلیمانی 👤 اثر حسن روح‌الامین