🍂 با سلام و تشکر از عزیزانی که مصّرانه پیگیر ادامه خاطرات آزاده عزیز جناب جمشید عباس دشتی هستند، به عرض می رساند. با هماهنگی که با این عزیز انجام گرفت قرار بر این شد تا ادامه خاطرات تا انتهای اسارت بهصورت فصل، فصل، ارائه بشود.
طبیعتاً جمع آوری اطلاعات دقیق برای هر فصل، فرصت مناسبی میطلبد که انشالله دوستان با صبر و حوصله منتظر ادامه این خاطرات صوتی و شنیدنی خواهند ماند.
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 روز شمار عملیات کربلای ۵
┄┅═✼✿✵✦✵✿✼═┅┄
در عملیات کربلای ۵ نیروهای مسلح ایران توانستند در حدود ۵۰ تا ۶۰ فروند جت جنگندهٔ عراقی را ساقط کنند، که این رقم، معادل ۱۰ درصد از کل هواپیماهای نیروی هوایی عراق در آن زمان را شامل میشد. با این روند، نیروی هوایی تضعیفشدهٔ ایران توانست مدت کوتاهی برتری هوایی را از آن خود کند. عراقیها همچنین برای مقابله، شروع به بمباران خطوط مواصلاتی ایران، با سلاحهای شیمیایی کردند. برای افزایش فشار عراق بسیاری از شهرهای نیمهٔ غربی ایران از جمله تهران، اصفهان، تبریز و قم را با بمبهای معمولی بمباران نمودند. بمباران شهرهای ایران تلفاتی در حدود ۳٬۰۰۰ غیرنظامی در پی داشت. (از جملهٔ این تلفات کشته شدن ۳۰ دانشآموز در حملهٔ هوایی به مدرسهٔ زینبیه در میانهٔ استان آذربایجان شرقی میباشد)
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 کربلای ۵
5⃣
🔅 سرداران غلامپور
┄┅┅❀💠❀┅┅┄
🔅شما متوجه شدید در جلسه آقای رضایی و هاشمی چه صحبتهایی رد و بدل شده بود؟
یک بحثهایی شده بود و ظاهراً آقای رضایی توانسته بود آقای هاشمی را قانع کند.
🔅 پس مخالفت قاطع فرماندهان را هم با دستور حل کردند؟
نه، عرض کردم بنای ما بر تکلیف است. معمولاً ما جایی را هم که قبول نداریم و به ما بگویند بروید، بنا به تکلیف عمل میکنیم. مثلاً در عملیات خیبر وقتی به شهید همت دستور دادند که در طلاییه وارد عمل بشود گفت: سخت است و نمیشود و حتی آقای رضایی نتوانست ایشان را متقاعد کند. شهید همت گفت که من میروم پیش آقای هاشمی و اگر ایشان به عنوان نماینده امام دستور بدهد، من وارد عملیات میشوم. یعنی یک جاهایی هم تکلیف است و حتی برای ما مهمتر از قبول داشتن و نداشتن میشود. بنابراین غیر از بحث اقناعی ما یک بحث تکلیف هم داشتیم. اگر میخواستیم بر اساس منطق عمل کنیم، خیلی از عملیاتها را نباید اصلاً انجام میدادیم. این هم نکته مهمی است.
🔅 بیشترین فرماندهان ما در کربلای ۵ به شهادت می رسند، این هم در پایان دادن به جنگ مؤثر بود؟
از نظر سطح نه! ما شهید حسین خرازی را به عنوان شهید شاخص دادیم در صورتی که در خیبر ما ۵-۶ فرمانده لشکر شهید دادیم. در کربلای ۵ بیشتر فرمانده گردان شهید دادیم. خب کربلای ۵ هم یک منطقه کوچکی است و به جرأت میتوانم بگویم که در هر نقطهای از خاک عملیات کربلای ۵ در طول این دوره، حداقل صد تا گلوله خورده است. در کربلای ۵ یک جنگ تمام عیار اتفاق افتاد. شاید به نوعی ۳۰۰۰۰ نفر به نوعی در کربلای ۵ آسیب دیدند چون شیمیایی هم در کربلای ۵ استفاده شد. ولی عراق به جرأت می گویم که کمتر از ۷۰۰۰۰ کشته و زخمی نداد. یعنی یک جنگ تمام عیار. هم ما آسیب دیدیم و هم دشمن. بنابراین آمار ما در کربلای ۵ بالاست اما این آمار به تناسب منطقه است. منطقه فشرده بود و درگیریها نزدیک بود و مداوم بود. میتوانم به جرأت بگویم که بیش از هفتاد درصد ارتش عراق در این عملیات منهدم شد. جالب است که شما بدانید که در عملیات فتح المبین و بیت المقدس که دو عملیات بزرگ اثرگذار بود، ما در فتح المبین ۱۷۰۰۰ اسیر گرفتیم و ۲۰۰۰ نفر کشته و بیشتر عراقیها آمدند و اسیر شدند. در بیت المقدس هم ۱۹۰۰۰ نفر اسیر گرفتیم و ۳۰۰۰ کشته چون دشمن شرایط اسیر شدن را داشت اما در کربلای ۵ این طور نبود و دشمن به شدت در یک شرایطی قرار گرفته بود که حتی نمیتوانست تسلیم بشود. ما بعد از اینکه رفتیم و مواضع دشمن را در کربلای ۵ دیدیم، دشمن انبوهی از سیم خاردار و موانع از فاصله ما تا خط حد گذاشته بود و پشت خط خودش را هم مین گذاری کرده بود و بعد معبر ایجاد کرده بود. هنوز عکس هوایی این مواردی که عرض میکنم موجود است.
--------------
یک کانالهایی ایجاد کرده بود و در همین کانالها برای نیروهایش یک سنگرهایی تعبیه کرده بود که اگر نیروهایشان خواستند عقب نشینی کنند، این افسران بعثی اینها را بزنند. یعنی تدابیر این طوری هم دیده بود. یعنی نیروهایشان راهی نداشتند. یعنی نیروهایشان اگر میخواستند به عقب برگردند توسط جوخه صدام کشته میشدند.
--------------
🔅 ما در این عملیات چقدر پیشروی کردیم؟
هدف نهایی بصره بود. اما یکی از مشکلات بزرگ ما همین بود و برای مثال در فاو وقتی اهدافمان را کامل گرفتیم، حداقل تا دو روز وقتی روبرو را نگاه میکردیم، پرنده پر نمیزد. یعنی هیچ اثری از دشمن نبود. یعنی اگر ما امکانات داشتیم میتوانستیم تا ام القصر پیش برویم. در کربلای ۵ هم توان ما به یک جایی رسید و این نیرویی که در اختیار ما بود یک بخشی از آن برای عملیات بود اما یک بخشی از آن را هم باید برای پدافند میگذاشتیم. بنابراین ما برای رفتن به بصره اگر میخواستیم همین طور پیش برویم، میتوانستیم و شاید ده نفر هم به بصره میرسیدند ولی بعد از آن چی؟ بنابراین شرایط طوری بود که باید حفظ همان منطقه کوچک را میکردیم. وقتی هم قرار است یک چنین کاری را بکنیم، دیگر پیش روی بعدی صد برابر سختتر خواهد شد. خیلی از یگانهای ما به آن کانال زوجی که در شش کیلومتری بصره هم بود رسیدند اما مشکل کار ما این بود که نقطهای حرکت کردیم و برای همین مجبور شدیم برگردیم. بنابراین این ملاحظات بود.
┄┅┅❀❀┅┅┄
تمام شد
#تاریخ_شفاهی
انتقال، با لینک مجاز است
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 #سالار_تکریت (۴۳
🔹خاطرات
سید حسین سالاری
━•··•✦❁🌺❁✦•··•━
شپش ها حشرات ریز و موذی، مثل کک هستند که از خون انسان می خورند و خود را چاق و چله می کنند؛ رنگی سیاه دارند و در کمترین زمان ممکن زادوولد می کنند و تکثیر می شوند. جای نیش این جانور خارش زیادی دارد و خیلی آزاردهنده است. در اردوگاه و آسایشگاهها همین مهمان های ناخوانده را کم داشتیم که در اولین تابستان خود را به ما نشان دادند. وای به روزی که سراغ کسی می آمدند. همه بدن، لباس ها، پتوها و هرجایی که منفذی داشت از شپش پر می شد، البته تنها فایده ای که داشتند این بود که وقت خالی برای کسی نمی گذاشتند و بچه ها مشغول انجام عملیات شپش کشی می شدند. کشتن آنها هم چون پوست سختی داشتند به همین راحتی نبود. باید با فشار بین دو ناخن پرس می شدند تا صدای تق کنند و بمیرند. با یک فشار معمولی در بین دو انگشت از بین نمی رفتند. نکته ای که به ما گوشزد می کردند این بود که اگر شپش در یکی از آسایشگاه ها فراوان شد، تا می توانیم به بچه های آنجا نزدیک نشویم. در همین تابستان یادم است یک روز به آقای جلالی، بچه اصفهان، که از آسایشگاه ۶ بود از روی شوخی و با خنده گفتم: «جلالی! خواهشا پیش من نیا! شپش داری.» نگاهی کرد و با رندی تمام و لهجه شیرین اصفهانی جواب داد: «یعنی تو نداری؟» گفتم: «نه بابا! تو آسایشگاه ۶ هستی و من چهار، اینجا که شپش نیست.» گفت: «اگر راست می گویی زیر پوشت را در آر و برعکس کن!» همین کار را کردم. وای چی دیدم؟! تعداد زیادی از شپش ها روی درز دوخته شده زیر پوش به صف شده بودند و رژه می رفتند. آقای جلالی هم دید. در حالی که لبخند پیروزمندانه ای بر لب داشت گفت: «به به! پس اینا چیه؟ شپشس یا شترس؟ » فهمیدم که شپش موذی دست از سر هیچ جنبندهای برنمی دارد. آقای جلالی ادامه داد: «زود برو از شرشان راحت شو؛ وگرنه این قدر زیاد می شوند که باید زیر پوشت را بسوزانی.» این حرف او عین واقعیت بود. یکی از بچه های تبریز، بی خیال کشتن شپش ها شد. این قدر زود تکثیر شدند که مجبور شد لباسش را بسوزاند تا از بین بروند. راه اصلی مبازره با شپش، استحمام، شستشوی مرتب لباس ها، رعایت دقیق نظافت و ضدعفونی کردن آسایشگاه ها بود. تابستان که بیشتر مواقع آب اردوگاه را قطع می کردند، فقط یک سطل آب سرد برای حمام کردن در اختیار داشتیم. با این مقدار کم امکان شستشوی کامل و اساسی وجود نداشت. اگر دقت نمی کردیم، حتى تمام بدنمان خیس نمی شد، چه برسد به اینکه بخواهیم حسابی ترو تمیز شویم. از ضدعفونی آسایشگاه هم خبری نبود. با همه این محدودیتها، بچه ها نهایت سعی و تلاششان را می کردند که شپش همه گیر نشود و از شرش خلاص شوند.
در میان بچه ها حفظ و مخفی کردن هویت کسانی که پیش نماز یا امام جماعت می شدند با صدای خوبی داشتند و در جمع مداحی، نوحه، دعا یا زیارت می خواندند، خیلی مهم بود. اگر به هر دلیلی لو می رفتند، بدترین آزار و اذیت ها در انتظارشان بود. نمونه اش چندنفری بودند که عراقی ها برای درس گرفتن بقیه، آنها را لخت مادرزاد کردند و به عنوان خرابکار در کل اردوگاه چرخاندند. بعد از آتش بس و در اواسط سال ۱۳۶۷، یک روز همه ما را در وسط اردوگاه جمع کردند. یک نفر را در لباس روحانیت و با تدابیر خاص آوردند تا برای ما سخنرانی کند. بعد از مدتی صحبت برضد نظام جمهوری اسلامی، ما را نصیحت کرد که تا می توانید از دعاخواندن و کارهای دسته جمعی پرهیز کنید و در نتیجه کتک کمتری بخورید. یکی از بچه ها بلند شد و از او پرسید: «حاج آقا! اگر یک فرد مسلمان، یک نفر دیگر را در ملأعام لخت مادرزادکنند، حکمش چیست؟» او نگاهی به این طرف و آن طرف خودش که عراقی ها ایستاده بودند انداخت و گفت: «اشکال دارد. اشکال دارد!» و از جایش بلند شد. به گمانم ترسید که بچه ها آسیبی به او برسانند. بلافاصله دور او را گرفتند و به سرعت از پیش ما بردند. این اولین و آخرین باری بود که شخصی مثل او را در اردوگاه دیدیم. حقیتا امثال او مایه سرشکستگی و آبروریزی بودند. من
فشار روانی و فکر کردن به اینکه کی آزاد می شویم، بعضی از اسرارا تا سر حد جنون پیش برد. یک روز سر صف آمار که سرهای همه پایین بود، یکی از بچه ها بلند شد و رفت روی لبه حوض در جایی بلندتر از بقیه ایستاد و با صدایی بلند گفت: «اردوگاه یازده! خوشحال نباشید. شیطان آزاد شد!» و بعد رو به عراقی مسئول آمارگیری کرد و خطاب به او گفت: «آهای کلاه قرمزی! بیا اینجا. من تو را بخشیدم.» توجه بقیه سربازان حاضر در آن محدوده به او جلب شد. به طرفش هجوم آوردند و قصد کشتن او را کتک زدند. تا سه روز زدن این بنده خدا ادامه داشت، ولی وقتی مشخص شد که جنون آنی به او دست داده و کنترلی روی رفتارش نداشته است، رهایش کردند. از آن به بعد پیش می آمد که باز به سرش می زد و کارهای عجیب غریب انجام می داد، مثلا وسط زمستان خود را توی حوض آب یخ می انداخت. بچه ها
سه، چهار نفری هم حریفش نمی شدند. غیر از او چند نفر دیگر هم از اواخر سال ۶۷ به بعد دچار چنین وضعیتی شدند. واقعا تحمل چنین شرایطی دشوار بود و می توانست هر آدمی را به سمت دیوانگی پیش ببرد.
زمستان ۶۷ که از راه رسید، ماجراهای تازه هم شروع شد. روزهای اول حضورم در تکریت ۱۱ یک کیسه انفرادی به هر نفر از ما تحویل داده بودند. داخل آن یک دست لباس راحتی، یک جفت کفش کتانی و یک جفت دمپایی پلاستیکی بود و بس. خیال می کردیم که این جیره اولیه ماست و قرار است به تناسب هر فصل و در نوبت های بعدی، کفش و پوشاک مناسب بدهند. دمپایی پلاستیکی را در طول مدت تابستان به پا کردیم. زمستان که شد برای اینکه پایم گرم باشد، کتانی را پوشیدم. رحمان همان پیرمرد کرد و اهل تسن هنوز در کنارم بود. دیدم که دمپایی اش را خوب شست؛ یک تکه نخ به دورش بست و داخل کیسه انفرادی خودش انداخت. با خودم گفتم: «این بنده خدا چه ساده است. تصمیم دارد تابستان سال بعد هم اینجا باشد که دمپایی را نگه می دارد.» با این تصور که سال بعد دیگر در اسارت نیستیم، دمپایی خودم را بیرون انداختم. تعداد زیادی از بچه ها با همین فکر دمپایی ها را دم در ریختند. عراقی ها هم دیدند که اینها جلوی دست و پا را گرفته است و به همین دلیل تمام دمپایی ها را به یک محوطه خالی که بین آسایشگاه و بهداری اردوگاه قرار داشت، منتقل کردند.
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
کانال حماسه جنوب
(مجله مجازی دفاع مقدس)
انتقال مطلب با ذکر منبع
و لینک مشترک
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 روز شمار عملیات کربلای ۵
┄┅═✼✿✵✦✵✿✼═┅┄
در روز ۲ بهمن ایران موج جدیدی از حملات خود را آغاز نمود، که خطوط چهارم دفاعی عراق را اشغال کرده و توانستند تا ۱۲ کیلومتری بصره پیشروی کنند، بهطوریکه ساختمانهای شرق بصره از خطوط مقدم ایران، قابل رؤیت بودند. تلویزیون ایران، صحنههایی از این پیشروی و دورنمای شهر بصره را از خطوط ایران به نمایش گذاشت. با این حال ایران نتوانست بیش از این پیشروی کند.
توپخانه و موشکهای میانبرد ایران خسارات سنگینی را به شهر بصره وارد میآورد. نیروهای ارتش عراق، که خود را در اطراف شهر بصره میدیدند، مجبور شدند بسیاری از شهروندان عراقی را به قسمتهای شمالی عراق تخلیه کنند.
شرایط برای عراقیها به قدری وخیم شده بود، که صدام حسین با حضور در بین نیروهایش سرلشکر طالع خلیل رحیم الدوری از لشکر سوم را تنزیل درجه داد و از سمت خود برکنار کرد. او همچنین چندین نفر از درجهداران رده پایین ارتش عراق را به دلیل بازدهِ نظامی پایین، توسط جوخههای اعدام تیرباران نمود. او سپهبد ضیاءالدین جمال؛ فرمانده سپاه پنجم در شمال عراق را به فرماندهی لشکر سوم منصوب کرد. عراقیها شروع به سربازگیری مجدد کردند و حتی سربازانی با سن ۱۵ سال را به استخدام ارتش درآوردند.
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 کربلای ۵
رونمايی از موفقيت نظامی و سياسی ايران درجنگ
┄┅┅❀🔴❀┅┅┄
🔅عمليات كربلای ۵
يكي از بزرگترين عملياتهاي رزمندگان در طول جنگ تحميلي در روز ۱۹ دي ماه سال ۶۵ در منطقه عملياتي شلمچه و شرق بصره با رمز مقدس «يا زهرا س» توسط يگانهاي سپاه و بسيج آغاز و به مدت ۷۵ روز ادامه داشت.
متعاقب عمليات قهرمانانه رزمندگان اسلام در كربلاي ۵، جهان استكبار بدون رعايت ملاحظات معمول ، حمايت از صدام را علني ساخت و قدرت هاي جهاني مستقيما وارد ميدان جنگ شدند كه نبرد ايران و امريكا در خليج فارس از آن جمله بود.
همين عمليات بود كه شوراي امنيت را ناچار به تصويب قطعنامه ۵۹۸ كرد كه در آن براي اولين بار تا حدودي نظرات جمهوري اسلامي ملحوظ شده بود.
و از سوي ديگر پس از عمليات كربلاي ۵ بود كه مجوز استفاده وسيع از سلاح هاي كشتار جمعي به عراق داده شد.
🔅 اهميت كربلای ۵ در حفظ برتری سياسی نظامی ايران
موقعيت برتر سياسي ، نظامي ايران كه در فتح فاو در عمليات والفجر ۸ دراواخر سال ۱۳۶۴ حاصل شد، با وجود تلاش هاي دشمن در چارچوب استراتژي دفاع متحرك ، حملات هوايي به مراكز صنعتي، حمله به منابع نفتي و نفتكش هاي ايران و ديگر اقدامات تبليغاتي و رواني، همچنان به سود جمهوري اسلامي حفظ شد.
حفظ برتري سياسي ، نظامي جنگ به سود جمهوري اسلامي و مقابله با ايجاد هرگونه ركود در جبهه هاي نبرد از مهمترين عواملي بود كه ضرورت انجام عمليات با شرط كسب پيروزي را ايجاب مي كرد.
عوامل تاكتيكي و استراتژيكي مختلفي چون ماجراي مك فارلين و تجربه دشمن از عمليات فاو باعث ناكامي كربلاي ۴ شد، زيرا منابع اطلاعاتي و جاسوسي امريكا دقيق ترين و جزيي ترين خبرها را درباره عمليات كربلاي ۴ در اختيار عراقي ها قرار دادند. دشمن پس از آن كه عمليات كربلاي ۴ را با شكست مواجه كرد، درصدد برآمد تا ابتكار عمل را به دست گيرد و از فرصت به دست آمده بهره بردایي كند.
شواهد نيز نشان مي داد كه چنانچه در شرايط موجود، تغيري ايجاد نمي شد؛ دشمن ، برتري را از آن خود مي ساخت.
زيرا عراقي ها تبليغات گسترده اي را تحت عنوان شكست عمليات سرنوشت ساز ايران آغاز كرده بودند. آنها با تشديد حملات هوايي و ادامه جنگ شهرها و تلاش براي باز پس گيري فاو، سعي كردند موازنه قوا را به طور كامل به نفع خود تغيير دهند.
در چنين موقعيتي چيزي كه اوضاع را هنگام انتخاب منطقه عمليات پيچيده و دشوار مي كرد، اين مساله بود كه در چنين شرايطي ، تنها انجام يك عمليات نمي توانست راهگشا باشد بلكه در عين حال عمليات بايد از شرط تضمين پيروزي و همچنين شرايط و ويژگي هاي لازم در جهت حفظ اوضاع به سود جمهوري اسلامي نيز برخوردار باشد.
در دوران دفاع مقدس منطقه عمومي شرق بصره همواره از اهميت سياسي ونظامي ويژه اي برخوردار بود و در ذهن فرماندهان جنگ نيز مهم ترين منطقه عملياتي جبهه هاي جنگ به شمار مي رفت. در اين منطقه ، شلمچه نزديك ترين راه براي تصرف يا نزديكي به شهر بصره بود.
┄┅┅❀❀┅┅┄
#تاریخ_شفاهی
انتقال، با لینک مشترک مجاز است
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 #طنز_جبهه
🔅 راه یزد هم بسته شد
در جبهه که بودیم، همه امیدمان به پایانی بود؛ تمام شدن دوره ماموریت، نفس تازه کردن و اعزام مجدد.
اما گاهی پایان دوره خدمت، مصادف می شد با شروع عملیات. آن جا بود که آماده باش می دادم و خود به خود مرخصی ها لغو می شد. در چنین شرایطی، بعضی همشهری های ما می گفتند: دیدید چه شده؟ آمدیم کربلا را بگیریم، قدس را آزاد کنیم، راه یزد خودمان هم بسته شد!😂
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂