eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
4.9هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
51 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 خرمشهر، از زبان اسرای عراقی °•°•° تانک‌های ما کم‏‌کم از مرز‌های بین‌‏المللی گذشتند. روستا‌های بی‌‏پناه اهداف استراتژیکی تانک‏‌ها و توپخانه‏‌های ما شده بود. همه مردم در حالی که ترس و وحشت تمام وجودشان را فرا گرفته بود، فرار می‌کردند و فریاد می‌زدند؛ عراقی‌‏ها... عراقی‏‌ها.... فرمانده لشکر دستور داد افراد غیرنظامی را با تانک هدف قرار دهند. ما ادعای بندگی و عبودیت می‌کنیم، اما در پشت‌سر خود شمشیر‌های زهرآلودی برای ضربه زدن به مردم بی‏گناه مخفی کرده‏‌ایم. به راننده گفتم: همین‌‏جا توقف کن، تیراندازی نکن. پس از لحظه‏‌ای بی‏سیم‌‏چی آمد و گفتم "جناب سرهنگ، جناب فرمانده لشکر می‏‌گویند «چرا دستور توقف دادید؟»، دچار وحشت شدم جوابی نداشتم که بگویم و فقط گفتم: "مجدداً تیراندازی را آغاز می‏‌کنیم". http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 سرداران سوله 2⃣1⃣ 🔹دکتر ایرج محجوب ⊰•┈┈┈┈┈⊰• یک گروه هم به نام فدائیان اسلام بودند که رهبر اصلی آنها مرحوم آیت الله خلخالی بود. نمیدانم چه دلیلی داشت، ولی بین این گروه و سپاه پاسداران همیشه اختلاف شدید بود. عده ای از این گروه فدائیان خلق مجروح شده بودند، بر حسب اتفاق آنها را به بیمارستان ما آوردند، امدادگران گروه سپاه درگیری های لفظی با آنها پیدا کرده بودند. من استراتژی و چگونگی مبارزه و مقابله توسط این گروه ها با نیروهای عراقی را نمی دانم. صلاحیت اظهار نظر هم ندارم، ولی چیزی که آن موقع مشاهده کردم، هر گروه قسمتی از خطوط جبهه را تحت پوشش خود داشت و در هم ادغام نمی شدند. نیروهای ارتش امکانات بیشتری داشتند و منظم تر بودند. هر بار که عده ای از آنها به بیمارستان می آمدند، مجهز به کلاه ایمنی، پوتین و سایر تجهیزات بودند. سلسله مراتب ارشدیت را کاملا اجرا و دستورات مافوق خود را مو به مو اجرا می کردند. یادم می آید یک روز سرباز، مجروحی را به بیمارستان آورده بودند، می گفت: «نزدیک بود شهید بشم.» پرسیدم: «چه طور؟» جای فرو رفتگی گلوله را روی کلاهش به من نشان داد و گفت: «کلاه ایمنیم رو برداشته بودم. سرم رو از سنگر آورده بودم بیرون. فرمانده دید، گفت کلاهت رو بذار سرت. همین که گذاشتم سرم، یکی دو دقیقه بعد، گلوله اومد خورد به کلاهم و کمونه کرد. رفت سمت دیگه، کلاه نداشتم مغزم متلاشی شده بود.» یک شب عمل های جراحی ساعت دوازده شب تمام شد، مجروح جدیدی نداشتیم. از فرط خستگی به رختخواب های خود رفتیم که استراحت کنیم. پنج نفر دکتر و تکنسین بودیم و مانند سایرین تقریبا چسبیده به هم خوابیده بودیم. حدود ساعت سه بود که یکی از نگهبان های بیمارستان به اتاق عمل آمد. رئیس بیمارستان را صدا کرد و گفت با او کار دارند. آن موقع رئیس بیمارستان، دکتر لازار بود. پرسید چه کسی با او کار دارد. نگهبان گفت استاندار خوزستان. دکتر لازار همراه نگهبان رفت. بعد از ده دقیقه برگشت و گفت: من را احضار کردند.» در حالی که لباسش را عوض می کرد، پرسیدم: «برای چه؟» گفت: «ظاهرا استاندار خوزستان برای سرکشی به بیمارستان آمده و توی یکی از بخشها، دیده که تعداد زیادی مورچه از سر و لباس مجروحی بالا و پایین می روند. حالا من را احضار کردند.» ظاهرا یکی از مجروحین کمپوتی را باز می کند و هنگام خوردن، مقداری از آن روی بالشت و کنار تختش می ریزد. شب به دلیل گرمی هوا و تاریکی، مورچه ها در آن ناحیه جمع می شوند و از سرو روی مجروح بالا می روند. دکتر لازار می گفت: «توضیح دادم که پرستار، توی این هوای گرم و تاریکی، آن هم با یک چراغ قوه نمی تواند همه چیز را ببیند. آن هم چراغ قوه ای که شیشه آن را با ماژیک آبی کردیم، با این انبوه مجروح، خوب متوجه این مسئله نشده. اما فایده نداشت. هر چه گفتم، زیر بار نرفت و گفت یعنی تو رئیس بیمارستانی؛ لیاقت اداره بیمار با نداری. گفتم حالا چه باید بکنم؟ گفت برو لباست را عوض کن بیا.» همه با لباس اتاق عمل می خوابیدیم که آماده کار باشیم. دکتر لباسش را عوض کرد و گفت: «اگر دیگر هم را ندیدیم خداحافظ.» و اتاق عمل بیرون رفت. ⊰•┈┈┈┈┈⊰• پیگیر باشید http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 خرمشهر، از زبان اسرای عراقی °•°•° روستا به دیار اشباح تبدیل شد. ستون‏‌هایی از دود به هوا بلند شده بود، صدای انفجار از هر طرف به گوش می‏‌رسید. فریاد و ناله از هر طرف بلند بود، جنازه افراد ناشناخته در گوشه و کنار پراکنده شده بود، در این حال از میان دود و آتش مردی با ابهت به ما نزدیک شد و با صدای بلند گفت: "ای ستمگران،‌ای بزدلان! چه می‌‏خواهید؟ ". به‌خاطر دارم که سرگرد اسماعیل مخلص الدلیمی فرمانده گردان اول لشکر سوم شدیداً تحت تأثیر ارزش‌‏های حزبی بود و از طرفداران سرسخت آن به‌حساب می‌آمد. نامبرده با تانک به‌سوی آن پیرمرد بزرگوار رفت. پیرمرد خواست از این وضعیت نجات پیدا کند و با قدرت هرچه تمام شروع به دویدن کرد، اما نتوانست و بر روی زمین افتاد و شروع به غلتیدن کرد. صدای فریاد او صفیر گلوله‌‏ها را می‌‏شکافت، در این هنگام تانک پیکر شریف او را بلعید و آن پیرمرد آزاده به مشتی گوشت و خون چسبیده به زمین تبدیل شد. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏🍂 خرمشهر ها در پیش است حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «جوانهای عزیز! بچه‌های عزیز من! فردا مال شما است، آینده مالِ شما است؛ شما هستید که باید این تاریخ را با عزّتش محفوظ نگه دارید؛ شما هستید که این بارِ مسئولیّت را بردوش دارید؛ خرّمشهرها در پیش است؛ نه در میدان جنگ نظامی، [بلکه‌] در یک میدانی که از جنگ نظامی سخت‌تر است. البتّه ویرانی‌های جنگ نظامی را ندارد؛ بعکس، آبادانی به دنبال دارد، امّا سختی‌اش بیشتر است.» ۱۳۹۵/۰۳/۰۳ http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 بررسی عملیات‌های دفاع مقدس 🔻 فتح المبین ۱۲ •┈••💠••┈• 🔅 نتایج عملیات ۱- آزادسازی ۲۴۰۰ کیلومتر مربع از خاک جمهوری اسلامی ایران شامل دهها بخش و روستای منطقه، حمایت و رادار، جاده مهم دزفول - دهلران، ۲- نزدیک شدن نیروهای خودی به مرز در منطقه غرب شوش و دزفول. ۳- خارج شدن شهرهای دزفول، اندیمشک، شوش و مراکز مهمی چون پایگاه شکاری دزفول از دید و تیر موشک دشمن ۴- انهدام بیش از ۴ لشکر ارتش عراق خسارات و تلفات وارده به دشمن در عملیات فتح المبین ۲۵ هزار تن از نیروهای دشمن کشته و زخمی و ۱۷ هزار تن اسیر شدند و تمام یگان های درگیر آن نیز دچار خسارت و تلفات گردیدند. همچنین ۳۲۰ دستگاه تانک و نفربر، ۵۰۰ دستگاه خودرو و ۱۶۵ عراده توپ به غنيمت نیروهای خودی در آمد و نزدیک به ۳۵۰ دستگاه تانک و نفربر آنان منهدم شد. در این عملیات ۱۸ فروند از هواپیماهای دشمن نیز سرنگون شد. ✵✦✵ ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 ملازم اول، غوّاص ( ۴۹ ) 🔸خاطرات محسن جامِ بزرگ •┈••✾❀🔹❀✾••┈• فردای عملیات ناموفق تیپ نبی اکرم (ص) در ارتفاعات کاسی کاف، گرکنی و گلَم زرد و گرفتار شدن آنها در شیار نی‌خزر(معبر رودخانه ای) ما را فرستادند برای شناسایی منطقه، صبح روی کاسی کاف خاکریز زده شد. ردی کاسی کاف رفتیم. آنجا کاملاً مسطح بود. در زمان تصرف این برآمدگی، دو نفر از نیروهای تیپ نبی اکرم(ص) شهید و در پایین زیر پای عراقی ها مانده بودند. ما کنار تانکی ایستاده بودیم و دوربین می کشیدیم به چپ و راست. دو نفر از تعاون تیپ ما رفتند و یکی از شهدا را آوردند، اما برای شهید دوم، حسابی خسته بودند، بنابراین چهارنفری رفتند تا شهید را بیاورند که عراقی ها آنها را دیدند و زیر آتش گرفتند. با هر زحمتی بور امدادگران شهید را نفس نفس زنان از شیار بالا آوردند. حاج حسین همدانی و حاج جعفر مظاهری فرمانده و معاون تیپ هم روی ارتفاع بودند و منطقه را برای ادامه عملیات بررسی می کردند. به محض اینکه امدادگران به بالای ارتفاع رسیدند، متاسفانه گلوله توپی درست خورد روی پیکر شهید، وسط این چهار رزمنده. پیکر شهید تکه تکه شد. یکی از نیروهاکه هردو پایش از ران قطع و بدنش پر از ترکش شده بود، فقط دست و زبانش را تکان می داد و زمزمه ای داشت. او و سه نفر همرزمش همگی به شهادت رسیدند. در این میان، موج انفجار، کلاه مخصوص و لباس های راننده تانک را که در میان برجک ایستاده بود، به شکلی عجیب از تنش کند. او موجی شده بود و هاج و واج به شهدا و ما نگاه می کرد. کار چندانی از دست ما بر نمی آمد. با آمدن امدادگرها، به دنبال انجام ماموریتمان از رودخانه رد شدیم و بر روی ارتفاع گَلَم زرد رفتیم. تا رسیدیم هلی کوپترهای عراقی هم رسیدند و ما را بستند به رگبار. ماندن جایز نبود از این صخره به آن صخره می دویدیم و می پریدیم و سنگر می گرفتیم تا از تیررس هلی کوپتر دور بمانیم. با این همه رفت و آمد، سرانجام عملیات عاشورا در میمک منتفی شد. به مرخصی آمدیم و به احوال پرسی زخمی ها و خانواده ی شهدای واحد رفتیم. امیرفضل الهی در بیمارستان امام خمینی همدان بستری بود. رفت و آمد وقت و بی وقت بچه ها، کادر بخش را کلافه کرده بود. ملاقات ها محدود شد و دیگر راه مان نمی دادند، اما طولی نکشید که علی آقا از قسمت تاسیات بیمارستان راه کار جدیدی پیدا کرد! کادر می پرسیدند شما از کجا داخل بخش می شوید و ما دست به سرشان می کردیم و از پاسخ طفره می رفتیم. اتاق و یخچال امیر شده بود میدان تره بار. علی تابش به امیر گفت: امیرجان! تو که نمی توانی این همه میوه را بخوری، من می خواهم بروم احوال پرسی خواهرم، اجازه بده از اینها ببرم؟ امیر اجازه داد و او کیسه ای بزرگ از سیب و پرتقال و لیمو شیرین پر کرد. یکی گفت: لااقل یک جور ببر. آن وقت خواهرت نمی گوید چرا این قدر بی سلیقه ای. گفت: نه، می گویم عشقم کشیده برای خواهر گلم چند جور میوه بگیرم...! برای دادن سرسلامتی به خانواده شهیدان عزیز امرالهی به مریانج و عباس صالحی به اسدآباد و ذوالفقار کنعانی به روستای قباق تپه کبودرآهنگ رفتیم. معمولاً به سر کوچه شهید که می رسیدیم، شعر معروف گلبرگ سرخ لاله ها، بوی شهادت می دهد را می خواندیم و با حال و حس و معنویت بچه ها اهالی محل هم جمع می شدند و با اندوه و گریه به منزل شهید می رفتیم. در ایام‌حضور نیروهای استان در منطقه دربندی خان عراق مدتی در آنجا بودیم و به گشت شناسایی می رفتیم. در یکی از گشت ها در شاخ شمیران وقتی از چپ وارد منطقه شدیم، به میدان مین برخوردیم، اما از سمت راست که آمدیم، هیچ اثری از میدان مین نبود! تنها یک مین والمر در منطقه بود که از تصادف، پای رسول کوروشی به شاخک های مین کشید و مین عمل کرد. کتف چپ من هم از پشت ترکش خورد، اما حال کوروشی خوب نبود. او را سوار آمبولانس کردیم. کوروشی نمی توانست صحبت کند، اما نفس می کشید. از رو زخم چندانی دیده نمی شد، اما نمی دانستم که از پشت، مقابل قفسه سینه، ترکش به شش و قلبش رسیده. سرش را روی زانویم گذاشتم، بر سرش دست می کشیدم و به چشم های معصومش نگاه می کردم. کوروشی را بلند کردم تا به بیمارستان سرپل ذهاب منتقل کنیم که دیدم شلوارم غرق خون شده است. اما خیلی زود در بیمارستان شهید شد. من و مالمیر در بیمارستان ماندیم، اما او دو روز بعد اعزام شد. •┈••✾❀🏵❀✾••┈• پیگیر باشید کانال حماسه جنوب http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏🍂 چهارم خرداد سالروز مقاومت مردم قهرمان دزفول در برابر موشک باران‌های عراق در زمان دفاع مقدس، موجب شد تا این تاریخ به نام "روز ملی مقاومت و پایداری" در تقویم ثبت شود. مقاومت این شهر در دوران جنگ آن را با نام شهر موشک‌ها معروف کرد. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا