eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.5هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 بازتاب عملیات فتح المبین ┄┅┅❀💠❀┅┅┄ 🔅 کشورهای منطقه به دلیل حمایت از عراق، از تغییر روند جنگ به سود ایران نگران بودند. روزنامه واشنگتن پست در این باره نوشت: «بسیاری از کشورهای نفت خیز طرفدار غرب در خلیج فارس از جمله شبه جزیره عربستان و کویت از عراقی حمایت کرده اند و بنابراین دلیل کافی برای ترس از ایران را دارند.». در این حال نگرانی آمریکا از اوضاع منطقه دلیل کافی برای افزایش نگرانی در کشورهای منطقه بود. تحلیل روزنامه الخليج در این باره بر پایه اظهارات سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، این موضوع را آشکار می کند: «آمریکا پس از حمله گسترده اخیر ایران، علی رغم موضع سابق خود در قبال جنگ، سخت به وحشت افتاده و خواستار پایان دادن سریع به این جنگ است زیرا به عقیده آمریکا پیروزی ایران در جنگ باعث محکم تر شدن موضع دولت ایران می شود و استقرار امنیت در منطقه را مختل خواهد کرد. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 🔻 ملازم اول، غوّاص (۷۲) 🔸 خاطرات محسن جامِ بزرگ •┈••✾❀🔹❀✾••┈• من داشتم می رفتم مهمانی، یعنی هم اینجا مهمان بودم، هم پیش عراقی ها، ولی مهمانیِ اسیر! گفتم: خوب! چرا می خواستید مطلب به این مهمی را از من پنهان کنید؟ - ترسیدیم بترسی! - به جایش من الان با چشم باز و احتیلط کامل می روم و بی گدار به آب نمی زنم. مشکل پچ پچ که حل شد، خواستند تا هوا مه آلود بود جلوتر بروند و دهنه منطقه را به من کامل تر بشناسانند. گفتم: نیازی نیست، من که دیدم. مخالفتی هم ندارم، می خواهید جلوتر بروید که چه بشود؟ ممکن است خطر هم داشته باشد. خوب که با منطقه آشنا شدم، برگشتیم. فردا علی آقا گفت: می خواهم چند نفر نیروی وارد به تو بدهم و تو بشوی مسئول تیم. امرش مطاع بود و من با کمال میل پذیرفتم. کار به فردایِ فردا موکول شد. او چند نفر را انتخاب کرد، اما به من چیزی نگفت. عادتش بود همه چیز را به همه نمی گفت. گویا با آنها قرار و مداری گذاشت و با آنها از منطقه رفت و باز کار ماند برای چند روز دیگر. من بعد از چند وقت دوباره به جمع با صفای واحد برگشته بودم. اینجا از هیاهوی شهر خبری نبود. آدم ها با هم رقابت نمی کردند. فرمانده برای نیرو قیافه نمی گرفت. عنوان های شهری در اینجا به درد نمی خورد. کسی هم از آنها حرف نمی زد. اینجا جور دیگری بود. آقای عنایتی، مسئول تدارکات برخلاف روش معمول تدارکات چی ها هیچ چیز را پنهان نمی کرد. او یکی از اتاق ها را مغازه کرده بود و در ویترین مغازه صلواتی اش، کمپوت، کنسرو، مربا، ترشی، شورت، زیرپوش، پیراهن و هرچه بود و داشت، دیده می شد. بچه ها هر چه لازم داشتند، بر می داشتند. اجازه نمی خواست، تک نمی زدند! بقالی عنایتی، تدارکات نبود، البته هیچ کس هم فکر سوء استفاده نبود. آقای عنایتی دفتر نداشت، ولی دفتر خدا باز بود و هر کس به اندازه و حتی کمتر از احتیاج بر می داشت و می دانست که خدا می بیند و می داند و می نویسد. در این چند روز معطّلی ته و توی منطقه را درآوردم. توپ و سلاح های سبک و سنگین، منطقه رفیّع را برداشته بود و همه چیز گویای عملیاتی نزدیک! اما برایم سئوال شد که اگر قرار است اینجا عملیات شود، چرا علی آقا گشت ها را متوقف کرد و خودش و آن گروه کجا رفتند در این نزدیکی عملیات؟ فقط بلم کمین شناسایی فعالیت می کرد و دیگر هیج! از جمع نیروهای واحد اطلاعات عملیات تیپ در منطقه هورالعظیم و روستای گِلیِ رُفیّع این اسم ها در خاطرم مانده است: محمد خادم، حسین رفیعی، سعید یوسفی، سعید صداقتی، اکبر امیرپور، نقی قوی دست، هادی فضلی، ولی الله سیفی، علی بختیاری، محند بختیاری، سعید چیت سازیان، مصیب مجیدی، محمد مهدی قراگوزلو، ابراهیم دمقی، خندان( راننده علی آقا)، صادق نظری، ناصر فتحی، محمد رحیمی، کریم مطهری، حاج آقا عنایتی، هادی مقدسی، علی تابش، امیر فضل اللهی، نصرت نائینی و محسنی حسنی. جمعی با صفا و بی ریا. قوی دست، بچه علی آباد شهرک فرهنگیان با آن دست های قوی کار کرده روستایی اش آن قدر کیسه های خاک و ماسه را یک دستی جا به جا کرد تا سنگری محکم و اساسی ساخته شد. سنگر که آماده شد، دعای توسل و نوای اذان و قرآن روح و جان شان را جلا داد و نوای گرم عمو اکبر جمع‌شان را گرم تر کرد. مسجد رفیع، خلوت انس بچه ها بود. مثل شب های احیا، نماز شب و دعا و اشک و صفا. ( امسال یعنی ۱۳۹۲، که به بازدید از منطقه رفتیم و به مسجد رفیع، حس و حال آن سال و یاد شهدا به دل ها صفایی داد که عجیب بود.) •┈••✾❀🏵❀✾••┈• پیگیر باشید کانال حماسه جنوب http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 سرداران سوله 7⃣3⃣ 🔹 دکتر ایرج محجوب ⊰•┈┈┈┈┈⊰• شاید حدود دویست نفر از مردم روستاهای اطراف منتظر ورود کامیون ها بودند که بار آنها را به داخل لنج ببرند. هر چند نفر گروهی را تشکیل داده بودند. کامیون که میرسید از فاصله دویست، سیصد متری به در و دیوار آن آویزان می شدند که اثاثیه ها را به داخل لنج حمل کنند. گاهی در این میان بعضی از جعبه های اموال مفقود می‌شد یا به داخل خور می افتاد. لنج ها تقریبا با لبه خشکی پانزده متر فاصله داشت. اگر نزدیک تر می شدند، به گل می نشستند. یک تخته الوار پهن، بین خشکی و لبه لنج می گذاشتند. افراد باید از روی آن عبور کرده و به داخل لنج میرفتند. هنگام حمل بار توسط کارگران، وسط این الوار دچار لنگر و حرکات نوسانی می شد. بسیاری از بارها از روی دوش آنها به داخل خور می افتاد و دیگر امکان درآوردن آن نبود. ناخدا عباسی جوانی خوش تیپ و شبیه یکی از هنرپیشه های سریال های تلویزیونی آن موقع بود. اغلب ناخداها دشداشه می پوشیدند ولی او برخلاف آنها کت و شلوار تنش بود. پس از طی کردن مبلغ و غیره، قول داد که همه چیز در کمال دقت انجام شود. گروه حمل اثاثیه را از دوستان و اقوام خودش انتخاب و آماده کند. قرار شد دو روز بعد عازم آن جا شویم. ناخدا عباسی گفت: «قبل از ساعت سه بعدازظهر باید اینجا باشید، چون از ساعت سه جذر شروع میشود و تا هشت ساعت بعد که مد آغاز میشود لنج نمی تواند حرکت کند. حداکثر تا ساعت سه و نیم لنج باید راه بیفتد.» بالاخره گروه جانشین ما، چهارم یا پنجم دی ماه به آبادان آمدند تقریبا بیش از چهل روز بود که در آبادان بودیم. همگی برای روز بعد آماده حرکت شدیم. فردای آن روز یعنی صبح روز حرکت، چند نقطه از شهر هدف توپخانه عراقی ها قرار گرفت. تعداد زیادی مجروح به بیمارستان آوردند. ما برای کمک به همکاران مان ماندیم و به مداوای مجروحین پرداختیم. تا نیمه شب در اتاق عمل و بخش ها با سایر همکاران مشغول بودیم. از نیمه شب باران شدیدی باریدن گرفت و مدت بیست و چهار ساعت ادامه یافت. عصر آن روز همراه سروان ابراهیم خانی با جیپ به چویبده رفتیم. ناخدا عباسی را دیدم، به او گفتم که تا بند آمدن باران باید صبر کنیم و احتمالا فردا حرکت خواهیم کرد. او هم به ناچار قبول کرد. فردای آن روز باران بند آمد منتها شنیدیم که چند کامیون که به مقصد چویبده رفته بودند، پس از طی مسیری در میان و گل و لای گیر کردند، به زحمت توانسته بودند آنها را بیرون بکشند. قسمتی از جاده خسروآباد به بیابانی ختم می شد که از آن جا تا چویبده ده پانزده کیلومتر فاصله بود. به علت بارندگی، مسیر بیابان گل آلود شده و برای کامیون حامل بار، غیر قابل تردد بود. روز بعد که پنج شنبه بود هوا خوب و آفتابی شد و ما آماده حرکت بودیم. قرار بود من اسباب اثاثیه دکتر غانم، خودم و یکی دیگر از پزشکان را ببرم. خانم های پرستار هم خودشان از اداره امور مسافرت کامیون گرفته بودند و قرار بود اثاثیه خود را تا چویبده بیاورند. ساعت هشت صبح کامیون جلوی خانه دکتر غانم می آمد. محمد با جیپ به بیمارستان آمد و با هم به خانه دکتر غانم رفتیم. قرار بود بعد از اینکه اثاثیه دکتر غانم را بار کامیون کردیم، به منزل من برویم. معاون سروان ابراهیم خانی یک استوار بود به نام محمد که در اغلب این رفت و آمدها و جمع کردن وسایل با ما بود و خیلی هم به من کمک می کرد. همین که وارد خانه دکتر غانم شدیم دیدم در یکی از اتاق ها باز است. البته اثاثیه آن را تخلیه کرده و فقط یک تخت خواب دو نفره در آن بود. ⊰•┈┈┈┈┈⊰• پیگیر باشید http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 🔻 بازتاب عملیات فتح المبین ┄┅┅❀💠❀┅┅┄ 🔅 پس از عملیات طریق القدس و پیش از آغاز عملیات فتح المبين، صدام برای جلب حمایت اعراب به طور مکرر از کشورهای منطقه درخواست کمک کرد، پس از عملیات فتح المبين و به موازات افزایش نگرانی آمریکا و تغییر استراتژی این کشور نیز، تحرکات نسبنا گسترده ای در منطقه انجام گرفت. علاوه بر سفر واپئیر گر وزیر دفاع وقت آمریکا و قراردادهایی که بین این کشور و حكام منطقه منعقد شد، برخی از کشورهای عربی مانند قطر، کویت و عربستان پشتیبانی خود را از عراق به طور رسمی اعلام کردند. در این حال بخش عربی رادیو لندن از کشورهای خلیج فارس خواست به رهبری عربستان سعودی به یکدیگر نزدیک شوند تا بتوانند از آثار مهم پیروزی احتمالی ایران در منطقه بکاهند. در پی این تحولات، وزیر دفاع سعودی طی سفری ناگهانی به بغداد با صدام ملاقات کرد و به وی قول پشتیبانی داد، ملک حسین (شاره اردن) نیز در سفر دورهای خود به کشورهای منطقه با خالد، شاه سعودی، ملاقات کرد، حسنی مبارک، رئیس دولت مصر نیز ... بدین ترتیب بیشتر کشورهای عربی مواضعی هم سو با مواضع آمریکا اتخاذ کردند. در این میان تنها سوریه آشکارا به سود ایران و علیه عراق تلاش می کرد. سوریه صدور نفت عراق را که از طریق خطوط لوله از خاک این کشور می گذشت، قطع کرد. در مقابل ایران نیز - بنا به گزارش راديو لندن - پذیرفت از این پس نفت پالايشگاه های سوریه را که قبلا۔ عراق تأمین می کرد، تأمین کند. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂