🍂
🔻 شهید گمنام
یهو دیدم پلاکشو کند انداخت تو کانال ماهی( #شلمچه)
🔸 گفتم: چرا این طوری کردی؟؟؟ این هویتته!!!!
🔹گفت: «این آتیشی که من می بینم راه برگشتی ندارم، باخودم فکر کردم #شهید شم عجب تشییعی بشم.
دیدم "شهوت تشییع شدن" دارم
پلاکو کندم که تشییع هم نداشته باشم!»
#کربلای_۵
#شهید_گمنام
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 در راه زیارت
در سفری که عراقی ها تصمیم گرفتند اسرای ایرانی را به زیارت کربلا و نجف ببرند ، پس از سوار شدن بر قطار جهت انتقال از موصل به بغداد ، در راه آهن بغداد مجدداً تعدادی اتوبوس با اسکورت و محافظین بسیار و تعداد زیادی سرباز مسلح و ماشین پلیس آوردند و کاروان اسرا را به طرف کربلا حرکت دادند.
نکته جالب اینکه حدوداً ساعت 7 صبح بود که به شهر بغداد رسیده بودیم ، عراقی ها اعلام کردند که پرده اتوبوس ها را کنار بزنیم تا به قول خودشان ، شاهد پیشرفت های عراق در در زمینه صنعت و شهرسازی باشیم ! منظور از این همه پیشرفت ، چند تا پُل هوایی و چند آپارتمان بلند در بغداد بود!
نکته جالب دیگر برای بچه ها این بود که کودکان محصل عراقی در حال رفتن به طرف مدرسه بودند در حالیکه کیف و کوله پشتی هایشان را به پشت گرفته بودند .
اسرا وقتی این بچه کوچولو را می دیدند، خیلی تعجب می کردند و جثه بچه ها را کوچک تر از معمول تصور کرده بودند و فکر می کردند این بچه ها از عروسکهای اسباب بازی کمی بزرگتر باشند ، چرا که در محوطه اردوگاه ، فقط همدیگر را دیده بودند و سربازان عظیم الجثه عراقی را با آن هیکلها و ظاهری بزرگ و کریه و.....
گویی محافظین این تعجب ما را به پیشرفت های عراق در شهرسازی و تمدن تعبیر کرده بودند و در درون خود بادی به غبغب انداخته و لذت می بردند.
@hemasehjonob1
🍂
🍂
🔴 نواهای ماندگار
❣ حاج صادق آهنگران
❣ بمناسبت ماه محرم
❣ چونکه آن یار مهربان می رفت
از تنم گویی یا روان می رفت
🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅
🔴 به ما بپیوندید ⏪
هر شب با یک نوحه خاطره انگیز از دوران نورانی دفاع مقدس 🔴
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🏴
🏴 روضه شبانه
کانال حماسه
🕋 نود حج و عمره
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 👋
دل اگر نذر
حسیـــن است خریـدن دارد
اشك اگرمال
حسین است كه ریزش دارد
همه ی عالــــم
و آدم به فدایــت ارباب
غم ارباب
به دلها چه كشیــدن دارد
السلام علیک یا اباعبدالله 🏴
🏴 پیامبر
به عادت همیشه خود اظهار محبت به سیدالشهدا می نمود و با ایشان بازی می
کردند،
عایشه به پیامبر گفت: چقدر تو این کودک را دوست داری؟😠
حضرت فرمودند: وای بر تو .
چگونه دوستش نداشته باشم و از او خوشم نیاید و حال آنکه او میوه ی دل من و روشنی چشم من است.
بعد
فرمودند: امت من بعد از من او را می کشند 😭. هر کس بعد از وفاتش به زیارت او
برود، خداوند در نامه ی عملش یک حج از حج و عمره های مرا می نویسد.
عایشه 😮
تعجب کرد و عرض کرد: یا رسول الله حجی از حج های شما ؟!
حضرت فرمودند: بلی، بلکه خدا دو حج مرا به آن زیارت دهنده می دهد.
باز عایشه تعجب کرد و حضرت زیاد کردند تا رسید به نود حج و نود عمره و فرمودند:
خداوند به او نود از حج های من و نود عمره از عمره های من را می دهد.
مقتل شیخ جعفر شوشتری
صلی الله علیک یا اباعبدالله، 😭 در این شب های عزا که دلها همه متوجه کربلای توست، دست ما را بگیر و راهی کن که تا نخوانی و امضاء نکنی محال است
توفیق زیارتت را کسب کنیم 🏴
یا حسین 🏴
🏴
🍂
🔻 کلکسیون جنگ
پسر فوقالعاده بامزه و دوست داشتنی بود. بهش میگفتند «آدم آهنی» یک جای سالم در بدن نداشت. یک آبکش به تمام معنا بود. آنقدر طی این چند سال جنگ تیر و ترکش خورده بود که کلکسیون تیر و ترکش شده بود. دست به هر کجای بدنش میگذاشتی جای زخم و جراحت کهنه و تازه بود. اگر کسی نمیدانست و جای زخمش را محکم فشار میداد و دردش میآمد، نمیگفت مثلاً (آخ آخ آخ آخ آخ) یا ( درد آمد فشار نده) بلکه با یک ملاحت خاصی عملیاتی را به زبان میآورد که آن زخم و جراحت را آنجا داشت.
مثلاً کتف راستش را اگر کسی محکم میگرفت میگفت: « آخ بیتالمقدسم» و اگر کمی پایینتر را دست میزد، میگفت: «آخ والفجر مقدماتیم» و همینطور «آخ فتحالمبینم»، «آخ کربلای پنجم و...» تا آخر بچهها هم عمداً اذیتش میکردند و صدایش را به اصطلاح در میآوردند تا شاید تقویم عملیاتها را مرور کرده باشند.
🔸 کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه ی رنگ پریده ، خون سرد
هر که با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد
قصه ام عشاق را دلخون کند
عاقبت، خواننده را مجنون کند
آتش عشق است و گیرد در کسی
کاو ز سوز عشق، می سوزد بسی
قصه ای دارم من از یاران خویش
قصه ای از بخت و از دوران خویش
یاد می آید مرا کز کودکی
همره من بوده همواره یکی
السلام علیک یا اباعبدالله،
روحی فدای
🍂
🍂
🔻 راز لبخند شهید
کنجکاو لبخند شهید حقیقی هنگام دفنش بودم و در ذهنم فرضیه می ساختم تا اینکه دست روزگار مرا به پای خاطرات مادر شهید نشاند.
او می گفت:
هیچگاه ندیدم که پایش را جلو ما دراز کند
هیچگاه ندیدم صدایش را بلند تر از صدای ما کند
هیچگاه ندیدم غیبت کند و غیبت گوش کند
هیچگاه ندیدم....
متانت، حیا، صبر، توجه به فقرا و...
و به همین سادگی، سالک شدند و عارف و مستجاب الدعوه
•┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈•
ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
وین بحث با ثلاثه غساله میرود
می ده که نوعروس چمن حد حسن یافت
کار این زمان ز صنعت دلاله میرود
شکرشکن شوند همه ی طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله میرود
طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر
کاین طفل یک شبه ره صد ساله میرود
🔸 کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🏴
🏴 روضه شبانه کانال
حماسه جنوب
روضه خواندن خود امام حسین (علیه السّلام)
مرحوم آیت الله تکابنی در مواعظ المتقین می نویسد:
سلمان
فارسی تو کوچه ها و پس کوچه ها عبور می کرد، دید آقا امام حسین (علیه
السّلام) در سن کودکی، گوشه ای دور از بچه های دیگر ایستاده اند و گریه می
کنند.
سلمان جلو رفت، سؤال کرد یابن رسول الله ! جانم به فدای شما، آیا اتفاقی افتاده است، اینچنین گریه می کنید؟
ابی
عبدا… جواب نداد، باز سلمان اصرار کرد، گفت آیا کسی شما را اذیت کرده،
دائم سؤال می کرد. آخر پسر زهرا فرموده باشد: سلمان ! اگر بگویم طاقت
شنیدنش را نداری، عرضه داشت یابن رسول ا… ! مگر نشنیدید پیغمبر فرمود:
سلمان از ما است به من بگویید چی شده است؟
شروع
کرد وقایع کربلا را تعریف کند. ای سلمان ! یک روز من بزرگ می شوم، گذر من
به کربلا می خورد، خدا به من یک پسر می دهد، اسم او علی اکبر است، سلمان
فرشته ها صف می بندند جمال این پسر را ببینند، اما همین پسر را تو کربلا جلوی من می کشند … 😭😭
سلمان
! خدا یک پسر دیگر به من می دهد اسمش علی اصغر است. این پسر را با لب تشنه
وقتی از لشگر برای او آب می خواهم او را روی دستم با تیر سه شعبه می کشند.😭😭
سلمان ! خدا به من یک برادر می دهد اسم او عباس (علیه السّلام) است کنار نهر آب او را با لب تشنه می کشند ….😭😭
سلمان نگاه می کرد، دید گریه ی آقا شدیدتر شد، نفس بند آمد صدا زدند ای سلمان ! زینبم …😭😭😭
اینقدر گفت ….
سلمان آخر کار سؤال کرد، آقا جان ! شما که همه کاره ی خلقت هستید اراده کنید همه چیز را عوض کنید.
آقا امام حسین (علیه السّلام) فرموده باشند: سلمان درست می گویی، ولی من
دوست دارم فدایی دوستانم بشوم، دوستانم فردا دور هم جمع بشوند اسم من را
بیاورند … شفاعت دوستانم را فردا بکنم نگذارم در آتش جهنم بسوزند. 🙏 سلمان !
نشونه ی دوستان من دو چیز است، یکی اشک چشمشون، یکی هم دلهای آنهاست که برای کربلا پر می زند، برای دیدن کربلا می میرند …😭😭
یا حسین، دست ما رو هم بگیر و ردیف آزادشدگان از آتش قرار ده ❣😔❣
@defae_moghadas
🏴
🍂
🔴 نواهای ماندگار
❣ حاج صادق آهنگران
❣ بمناسبت ماه محرم
🎤 وادی عشقم دیار کربلا
ساربان آهسته ران
آهسته ران
🔴 به ما بپیوندید ⏪
هر شب با یک نوحه خاطره انگیز از دوران نورانی دفاع مقدس 🔴
در کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
. 💠☄💠☄💠
🍂
🔻 حالگيری
پای منبع آب، تصادفی همديگر را ديديم.
سعی می كردم خودم را نشانش ندهم كه مبادا خجالت بكشد، ولی برايم خيلی جالب بود كه او هم نماز شب میخواند.
وقتی برگشتم به چادر، با كمال تعجب ديدم، رفته و تخت خوابيد.
فكر كردم يعنی چه؟ آدم بلند شود برای نماز شب، بعد وضو بگيرد و نماز نخوانده برود بخوابد.
گذشت تا بعدها كه كمی رويمان به هم بازتر شد.
پرسيدم: آن شب قضيه چی بود؟
با همان لحن داش مشتیش که لحن شوخی هم نداشت، سرش را پایین انداخت و نگاهی به تسبیح دانه درشتش کرد و گفت؟
والله يك چند وقتیه حسابی حال مارو میگيره؛ هرچه دوست و رفيق داريم انتخاب می کنه و می بره، ما هم كه هرچه دست به دامنش میشيم كه:
اقلا حالا كه مارو نمیبری اينها رو به خواب ما بيار، هیچی دیگه محل ما نمیذاره.
منم گفتم، بذار ببينه حالگيری خوبه یا نه؟.....همین 😳
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 امام و
محسن رضایی
عملیات بدر در روز بیستم اسفند 1363 شروع شد. یک روز قبل از آغاز عملیات، آیت ا... توسلی از بیت حضرت امام(ره) تماس گرفتند و گفتند:
👈 امام فرمودند: به آقا محسن بگوئید خط مقدم نرود، حفظ جان ایشان، واجب است.
موضوع از این قرار بود که یکی دو روز قبل از آن، شهید محلاتی در جبهه بودند. فرماندهان، بدون اطلاع من، به ایشان گفته بودند آقا محسن، خیلی به خط مقدم می رود، این، خطرناک است، شما بنحوی این مسئله را به امام برسانید که ایشان را منع کنند. شهید محلاتی بلافاصله پس از مراجعت به تهران، موضوع را از طریق آقای توسلی به عرض حضرت امام(ره) رسانده بود که امام فرموده بودند: به آقا محسن بگوئید خط مقدم نرود، حفظ جان ایشان واجب است.
وقتی آیت ا... توسلی این دستورِ حضرت امام(ره) را به من ابلاغ کردند، من پیغامی را مکتوب کردم و برادرانِ دفتر اینجانب، آنرا با کد و رمز به آقای انصاری(دفتر حضرت امام(ره)) منتقل کردند.
👇👇