eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
4.9هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
51 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 روزهایی پرحادثه ۱ علیرضا مسرتی / از کتاب دِین ⊰•┈┈┈┈┈⊰• 🔅 ..و آغاز رسمی جنگ و ورود به دفاع مقدس ما شورای مرکزی کانون و بسیج سپاه در حال برنامه ریزی یک تجمع و رژه دانش آموزی گسترده از دانش آموزان دبیرستان‌های اهواز بودیم که خبرهایی از گسترش درگیری ها در خرمشهر و بستان رسید. من، سعید درفشان، سید محمدرضا، محمود ياسين، صادق کرمانشاهی، و محمدرضا نیله چی در زیرزمین کانون بودیم که ناگهان صدای غرش شدیدی شنیده شد! همگی به طرف پشت بام کانون دویدیم تا ببینیم چه اتفاقی افتاده است. چند صدای انفجار آمد و دو هواپیمای جنگی را در آسمان صاف آخرین روز تابستان دیدیم که از سمت فرودگاه می آمدند و از بالای سر ما با همان صدای غرش گذشتند. هواپیماها آنقدر پایین بودند که خلبان آنها به وضوح دیده می شد. آنها میگ های عراقی بودند که باند فرودگاه اهواز را بمباران و به سرعت منطقه را ترک کردند. جنگ عراق علیه ایران آغاز شده بود و همه در حیرت و سردرگمی به سر می بردند. شب اخبار سراسری تلویزیون اعلام کرد که چند فروند هواپیمای عراقی فرودگاه های چند شهر بزرگ چون تهران را بمباران کرده اند. بعد تصویر امام خمینی بر صفحه تلویزیون ظاهر شد که با آرامش و لبخند خاصی که کمترین اثر نگرانی در آن دیده نمی شد گفتند: دزدی آمده سنگی انداخته و گریخته است. به حول و قوه الهی ملت ما چنان سیلی به صدام خواهند زد که از جایش بلند نشود.) روز دوم مهر، موقع نماز مغرب و عشا در مسجد اعلام شد که سپاه قصد دارد عده ای از جوانان داوطلب را به خرمشهر بفرستد؛ کسانی که مایل اند، بعد از نماز به محل سپاه مراجعه کنند. من، صادق کرمانشاهی، حمید رمضانی، سید محمدعلی حکیم، جواد شالباف، رضا پیرزاده، محمدرضا نیله چی، و حمید پرهیزگار و جمعی که تعداد آنها به هشتاد نفر می رسید، بعد از نماز به سمت سپاه در باغ معین رفتیم. حدود دویست نفر از بچه های مساجد شهر آنجا جمع شده بودند. حسین علم الهدی جلوی جمعیت ایستاد و سخنرانی کرد. او گفت که امروز واقعه کربلا تکرار شده است؛ یک طرف خمینی، حسین زمان، شما را به یاری می طلبد و طرف دیگر صدام، یزید زمان، قد برافراشته تا این نهضت حسینی را شکست دهد؛ الان نیروهای صدام به سمت خرمشهر حرکت کرده و شهر را با گلوله توپ هدف قرار داده اند؛ عزیزانی که داوطلب شده اند، سلاح‌های خود را تحویل بگیرند و سوار اتوبوس ها شوند و به کمک نیروهای ارتش و سپاه بروند. از بین جمعیت من فریاد زدم: «ای صدام، مقدمت را گلوله باران خواهیم کرد.» حسین لبخندی زد و عباس صمدی، اصغر گندمکار، رضا پیرزاده، و جواد داغری سلاحهای ام ۱ آغشته به گریس را یکی یکی تحویل بچه ها دادند. دو اتوبوس پر شد و بقیه افراد بازگردانده شدند. پس از حدود یک ساعت و نیم منورهایی از دور دیده شد که از فراز آسمان به پایین می آیند. بچه ها که نمی دانستند اینها چیست، هرکدام چیزی گفتند. یکی گفت این ها هواپیمای عراقی هستند که تیر خورده اند و سقوط می کنند و برخی هم باور کردند و خوشحال شدند. ⊰•┈┈┈┈┈⊰• ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 مجموعه نظرات و جریانات 🔅 شهید غلامرضا صالحی نجف آبادی جانشین لشکر۲۷ یادداشت ۶ بهمن ۱۳۶۶ " بعد از ظهر روز گذشته دوباره با حضور برادر محسن و رحیم و ... بحث عملیات ادامه یافت. به دنبال مخالفت برادر (مصطفی) ایزدی و بنده و نظر منفی برادر رحیم (صفوی) که تقریبا نظریات ما را تایید می کرد، برادر محسن به صورت غیر منتظره به قرارگاه رمضان اعلام کرد که با حداکثر توان ، همراه با یگان های ویژه هوابرد، ویژه پاسداران، و لشکر۵۷ ، ماموریت‌هایی را در داخل خاک عراق و در محور ماووت در جهت ادامه عملیات منطقه با همکاری نیروهای طالبانی انجام دهد ... به طور کلی برایم نامفهوم است که چرا برادر محسن گه گاه روی یک منطقه به طور جدی حساسیت نشان می دهد و شاید نزدیک به یک روز وقت صرف بحث و بررسی می کند و پس از آن بلافاصله در یک برخورد غیر منتظره به طور کلی همه آنها را از یاد می برد و جهت بحث و گفتگوها را به موضوع و منطقه ای دیگر می کشاند." " از همان ابتدا ما که از سال‌های قبل تجربه داشتیم، اعتقاد داشتیم که در فصل زمستان امکان انجام عملیاتی گسترده وجود ندارد و با کمبودها و نارسایی هایی که در عقبه داریم، با مشکلات سختی مواجه خواهیم شد که به این مهم توجه نشد و فرماندهی همچنان بر اجرای عملیات اصرار می کرد." http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔴 جنگ هشت ساله (۹ در گفتگو با حجت الاسلام دکتر عبدالله حاجى صادقى رئیس پژوهشکده تحقیقات اسلامى ━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 🔅 بنده اعتقادم بر این است که در دهه اول انقلاب، یکى از مهم ترین عوامل بقاى انقلاب جنگ بود. نه تنها آنها به هدفشان نرسیدند، بلکه جنگ در تداوم و حفظ انقلاب کمک شایانى کرد! گوشه هایى را اگر بخواهم اشاره کنم یکى همین بود که • اگر جنگ پیش نیامده بود خیلى از باطلها پیدا نمى شد و منافقین که بعد از انقلاب به عنوان مجاهدین خلق خیلى جاها مطرح بودند، باید یک جایى مى آمدند و در دوران دفاع مقدس با ترک صحنه دفاع از اسلام و انقلاب نشان مى دادند که باطلند. • خطر جریان بنى صدر، جریان ملى گرایى و جریان منافقین و گروههاى چپ، در این کشور جز در پرتو جنگ قابل رفع نبود. اگر اینها در یک فضاى آرام مانده بودند، همان ۱۱ میلیون رأى بنى صدر را به رخ ما مى کشیدند و نظام را استحاله مى کردند! • انقلاب ما خیلى سریع پیروز شد. بعد از پیروزى انقلاب هم مردم احساس کردند که به هدف رسیده اند و نظامى را از بین برده و نظامى را جایگزین کردند و حال باید بروند دنبال کار و زندگیشان؛ در حالى که در تفکر اسلامى لازم است براى حفظ یک انقلاب و یک نظام، همواره مردم در صحنه باشند. این حضور و مشارکت مردمى و این انگیزه دخالت مردم در سرنوشت خودشان، در دوران دفاع مقدس شکل گرفت و قوى شد. رکن سوم نظام جمهورى اسلامى، پس از رکن ماهیت دینى و رکن رهبرى الهى انقلاب، حضور و مشارکت مردمى بود. این رکن در دوران دفاع مقدس بسیار قوى و توانمند نشان داده شد. بعد از دفاع مقدس هم هر چه داریم از پرتو همین حضور و همین مشارکت مردم بود. حقیقتاً دفاع مقدس انسانهایى را ساخت که امروز هم موجبات افتخار این کشورند. شاید هم گفتنش سزاوار نباشد، اما خیلى از کسانى که بعد از دفاع مقدس توانستند کارهاى بزرگى را انجام دهند و حتى در همین انرژى هسته اى، در مراکز علمى اش توانسته خلاقیت خود را نشان دهند، همان بسیجیان نوجوان دوران دفاع مقدس بودند. الان اگر مقام معظم رهبرى با افتخار به نیروى خلاق، متفکر و دانشمند جوان کشور ما افتخار مى کند ـ که 14 خرداد همین امسال کنار مرقد امام شاهدش بودیم ـ به برکت همین کسانى است که در دوران دفاع مقدس ساخته شدند. بنابراین یکى از مهم ترین دستاوردهاى جنگ این بود که انقلاب ماند، موانع از بین رفت و پایه هاى انقلاب قوى تر شد. ✦━•··‏​‏​​‏•✦❁🛡❁✦•‏​‏··•​​‏━✦ ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 روزهایی پرحادثه ۲ علیرضا مسرتی / از کتاب دِین ⊰•┈┈┈┈┈⊰• 🔅 در تاریکی محض اتوبوس ها وارد شهر شدند. شهر آرام بود. یک تانک و دو توپ ۱۰۶ در میدان و خیابان اصلی منتهی به شهر دیده شدند. یکی از بچه ها گفت: «چقدر نیرو! اگر عراق بیاید، داغان می شود.» یکی از اتوبوس ها به سمت سپاه خرمشهر رفت و اتوبوس دوم به سمت پادگان دژ خرمشهر، که متعلق به ارتش بود. اتوبوس وارد پادگان شد و بیشتر بچه ها از آن پیاده شدند. فرمانده پادگان دژ خرمشهر به استقبال اتوبوس آمد. سید محمدعلی حکیم با او سلام و علیک کرد و گفت: «این نیروهای داوطلب از اهواز برای کمک به شما آمده اند.» فرمانده که با لهجه جنوب تهرانی صحبت می کرد پرسید: اسلحه نیروها چیست؟ سید محمدعلی حکیم گفت: «این ام ۱ ها را به ما داده اند.» فرمانده خنده‌ای کرد و گفت: «با این چماق ها که نمی شود جنگید! بهتر است برگردید به همان جایی که آمده اید و بگویید اینجا این سلاح ها به درد نمی‌خورد.» پس از ردوبدل شدن چند جمله، بچه ها فهمیدند که فرمانده در نظر خود جدی است و باید برگردند. من و سید محمدعلی حکیم و صادق کرمانشاهی و ابوالقاسم سگوندی (آریایی) و دو نفر از بچه های مسجد، سید علی و جهانگیر سعیدزاده، با اصرار از فرمانده خواستیم که بمانیم شاید کمکی از دستمان برآید. بدین ترتیب، مابقی بچه ها تعدادی از خشاب های خود را به ما هفت نفر دادند و با اتوبوس برگشتند. با بچه ها نماز صبح را خواندیم و سپیده صبح در حال دمیدن بود که گوی های آتشینی زوزه کشان از طرف غرب پادگان پرواز کردند. اینها گلوله های خمپاره بودند که برای اولین بار می‌دیدیم. بعضی از گلوله ها با صدای انفجار به اطراف پادگان اصابت کرد و بعضی دیگر از مسیرهای دیگر به سمت خرمشهر می رفتند. هوا که روشن شد، هرچه در افق نگاه کردیم، نه آدم و تانک و نه توپی دیدیم که بتوانیم با آنها به طرف دشمن شلیک کنیم؛ فقط گلوله از آسمان می آمد و منفجر می‌شد. کل سلاح‌های پادگان دو تفنگ ۱۰۶ (که روی جیپ نصب بودند)، یک تیربار و یک تفنگ ۱۰۶ (که روی زمین نصب بود)، و یک نفربر پی ام پی بود که هر چند دقیقه یک بار شلیک می کرد. صدای شلیک نفربر بیشتر از صدای خمپاره ها بود و کل نیروهای موجود در آن پادگان پانزده نفر هم نبودند. جهانگیر سعیدزاده که آموزش نظامی سپاه را دیده بود توانست درجه دار متصدی تیربار را راضی کند و در کنار او گاه گاهی با تیربار شلیک کند. یک نفر با لباس سپاه را دیدیم که از بچه های همراه ما نبود و سلاح جدیدی که بعدا فهمیدیم آرپی جی ۷ است در دست داشت. او از سمت فنس های پادگان به طرف نیروهای دشمن رفت و دیگر او را ندیدیم. سلاح ۱۰۶ معمولا سه خدمه دارد. یک درجه دار ارتش آنجا بود که خودش به تنهایی با سلاح ۱۰۶، که روی زمین قرار داشت، شلیک می کرد و نزدیک ظهر یک ترکش به بازویش خورد. لباسش از ناحیه پشت کتف حدود بیست سانتی متر پاره شد، ولی زخمش عمیق نبود. او بدون توجه به زخمش، به شلیک‌هایش ادامه داد. سایر بچه ها آموزشی ندیده بودند که بتوانند با آن سلاح‌ها کار کنند. حدود ظهر، یکی از بچه های مسجد، سید علی، ترکش خورد و زخمی شد. فرمانده پادگان به سمت بچه ها آمد و گفت: «من که گفتم برگردید. با این چماقها که نمی شود جلوی توپ و تانک ایستاد. تا بقیه تان بیخودی زخمی یا کشته نشدید، برگردید.» زخم آن فرد جدی نبود و با باند و کمک های اولیه پانسمانش کردیم. بچه ها ناچار تسلیم حرف فرمانده پادگان شدند و بعداز ظهر به سمت شهر راه افتادیم. تا غروب هرکدام وسیله ای پیدا کردیم و به سمت اهواز برگشتیم. صادق و من پشت یک کامیون خاور که در حال بردن اثاث یک خانواده به اهواز بود روی بارها نشستیم و به اهواز رفتیم. ابوالقاسم سگوندی و سید محمدعلی حکیم هم با یک کمپرسی آمدند. ⊰•┈┈┈┈┈⊰• ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نواهای ماندگار 🔻با نوای حاج صادق آهنگران ابوالفضل با وفا علمدار لشکرم 🔅 شعر مرحوم حاج حبیب الله معلمی عاشورای سال ۱۳۶۰/اهواز http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 مجموعه نظرات و جریانات 🔅 سردار حسین علایی؛ " توان نظامی ایران در سال ۱۳۶۷ بسیار بیشتر از زمان فتح خرمشهر بود ... در سال ۶۷ نیرو و امکانات بیشتری از زمان خرمشهر داشتیم و قدرت بازدارندگی ما هم افزایش یافته بود." (مهدی قدیمی " با پذیرش قطعنامه، ستاره صدام افول کرد." هفته نامه آسمان . ۵مرداد ۱۳۹۲ ص ۱۱۳) http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔴 جنگ هشت ساله (۱۰ در گفتگو با حجت الاسلام دکتر عبدالله حاجى صادقى رئیس پژوهشکده تحقیقات اسلامى ━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 🔅 دوم اینکه، جنگ را تحمیل کردند که حداقل از صدور انقلاب جلوگیرى کنند، نگذارند صداى این انقلاب به کشورهاى دیگر برسد، اما جنگ، بهترین رسانه شد تا حدود 5/1 میلیارد مسلمان جهان نداى انقلاب را بشنوند! و روحیه ضد استکبارى پیدا کنند... . در آخرین حمله اى که اسرائیل، به غزه کرد، یا در حمله ناجوانمردانه به لبنان و دفاع جانانه حزب اللّه لبنان اگر توجه کنید، در تمام کشورهاى جهان روحیه ضد استکبارى راه افتاده است چه عاملى سبب شده که در گذشته رئیس جمهور آمریکا به هر کشورى وارد مى شد، آن کشور جشن مى گرفت، مردم آن کشور افتخار مى کردند. الان یک کشور را نام ببرید که آقاى بوش به آنجا سفر کند و تظاهراتى علیه آمریکا، و سردادن شعار مرگ بر آمریکا در آنجا رخ ندهد؟ این شکست دشمن است! همان طور که جنگ، علیرغم میل دشمنان اسلام، مهمترین دریچه صدور انقلاب شد توانست این انقلاب را به خوبى صادر کند، قبل از انقلاب هم اخراج امام(ره) از عراق و قبول نکردن کویت و سرانجام حضور امام در پاریس، موجب تسریع در پیروزى انقلاب و بیان اهداف انقلاب گردید. حضور جوانانِ مجروح شیمیایى، در کشورهاى اروپایى، نیز خود بهترین تبلیغ و بیان واقعیات جنگ به وسیله خود دشمنان بود. ببینید جنگ کارى را کرد که انقلاب کرده بود. انقلاب ابهت استکبار را شکسته بود و جنگ پر و بال آن را ریخت. یک کشور تازه انقلاب کرده جوان، در برابر یک تهاجمِ به این وسعت و به این سبک، هم آسیب ندید و هم از انقلابش به خوبى دفاع کرد! یکى از بودایى ها گفته بود انقلاب شما فقط احیاى اسلام نبود، احیاى تفکر دینى بود و مقاومتتان در دوران دفاع مقدس و ایستادگى که در برابر دشمن انجام دادید فقط این نبود که ایران ایستاد، بلکه نشان داد که مى توان در مقابل مجهزترین دشمن ایستادگى کرد و آن را سرنگون ساخت. پس عامل دوم در صدور انقلاب اسلامى، به نظر بنده دفاع مقدس است. ✦━•··‏​‏​​‏•✦❁🛡❁✦•‏​‏··•​​‏━✦ تمام http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 روزهایی پرحادثه ۳ علیرضا مسرتی / از کتاب دِین ⊰•┈┈┈┈┈⊰• 🔅 رضا پیرزاده آن روز در خرمشهر ماند. از پادگان دژ به سمت شهر می رفته که به طور اتفاقی با مهدی خلفی که از یک ماه قبل برای خدمت سربازی در خرمشهر بود برخورد می کند. آنها یکی دو روزی با هم در خرمشهر می مانند و تصمیم می گیرند برای درخواست کمک از سپاه خوزستان و انعکاس وضعیت بحرانی خرمشهر، به اهواز بروند و برگردند. بچه ها تلاش می کردند بیشتر در دفاع مقدس شرکت کنند. یکی از معضلات آن روزها کمبود سلاح بود. یک شب سید جلال موسوی به آقای موسوی جزایری گفت یک نامه به من بدهید تا بروم از ارتش برای بچه ها اسلحه بگیرم. آقا گفت: «از آنها سلاح بگیری؟ چون از بالا دستور دارند، اگر خود من هم بروم و درخواست اسلحه کنم، به من سلاح نمی دهند؛ آن وقت تو می خواهی با نامه من اسلحه بگیری؟» سید جلال اصرار کرد و آقا روی یک برگه یادداشتی به او داد. سید جلال روز بعد رفت و با کمک محسن نوذریان با وانت ژیان خود و در چند نوبت بیش از سیصد قبضه سلاح اما به مسجد آورد. سید مجتبی مرعشی می گوید: ظهر روز ۳ مهر، من، منصور معمارزاده، صادق آهنگری، عبدالحسین شریف نیا، همایون هویزی، اصغر گندمکار، غیور اصلی و جواد داغری و عده دیگری از پاسداران در مقر عملیات سپاه، که به آن پیشاهنگی می گفتند، بودیم که اعلام شد تانک های عراقی از مرز شمال بستان عبور کرده و به تنگه چزابه رسیده اند و قصد دارند شهر مرزی بستان را اشغال کنند. همه بچه ها لباس نظامی و فانسقه و کلاه آهنی پوشیده بودند و هر کدام یک قبضه اسلحه ژ۳ کهنه، که فقط برای دوره های آموزش سپاه تحویل آموزش بودند، و دو خشاب و چند گلوله اضافی تحویل گرفتیم. چهار قبضه آرپی جی ۷ و یک تیربار هم بود. تازه نماز خوانده و ناهار هم خورده بودیم. محسن رضایی - که مسئول اطلاعات سپاه و از تهران آمده بود - چند دقیقه ای در محوطه برای پاسداران صحبت کرد و از حمله عراق به مرزهای خرمشهر و بستان و غرب کشور خبر داد. همه ما سوار یک دستگاه اتوبوس شرکت واحد، که برای بردن ما آمده بود، شدیم و اتوبوس راه افتاد. پس از یک و نیم ساعت و پس از عبور اتوبوس از حمیدیه و سوسنگرد، به شهر بستان رسیدیم و در مسجد شهر پیاده شدیم. در مسجد عادل اسدی نیا، نماینده اهواز در مجلس شورای اسلامی، چند دقیقه ای برای بچه ها سخنرانی کرد و گفت: «شاید برای شما مجاهدان راه قرآن و پاسداران اسلام، مانند یاران امام حسین (ع) در شب عاشورا، بازگشتی نباشد. هرکس که پای استقامت در این نبرد را ندارد، از همین جا جدا شود و جان خود را به در ببرد.» پنج شش نفری نشستند و مابقی همانطور که ایستاده بودیم به طرف پل بستان حرکت کردیم. قبل از پل، جواد داغری تذکرات نظامی به بچه ها داد و گفت که شما باید به سمت شمال رودخانه بروید و در کانال آنجا یک خط آتش تشکیل دهید و تا دشمن به تیررس شما نرسیده، خودتان را نشان ندهید و مهمات خود را هدر ندهید. برادران ارتش در مدتی که شما دشمن را متوقف می کنید، پل بستان را منفجر می کنند تا تانک های عراقی نتوانند به راحتی به داخل بستان بیایند. پیش از انفجار پل، به داخل شهر برگردید تا از این سمت رودخانه از شهر دفاع کنید. ⊰•┈┈┈┈┈⊰• ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نواهای ماندگار 🔻با نوای حاج صادق آهنگران ای برادر که در سنگری تو این سر غرق خون حسین است 🔅 شعر مرحوم حاج حبیب الله معلمی عاشورای سال ۱۳۶۱/اهواز http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا