#شهید_امیر_دباغ_زاده 🕊🌹
به فکر روزى باشید که خدا کوهها و دشتها را دگرگون مىکند و مردهها را زنده مىکند و به فکر آن موقع باشید که در جنهم باید از آبى نوشید که یک قطرهاش سنگ خارا را سوراخ مىکند.
براى نحوه (سخن)گفتن با خدا ، #نماز بخوانید
و براى اینکه خدا با شما سخن بگوید ، #قرآن بخوانید.
@defae_moghadas
🍃🌸🕊🍃🌸🕊🍃🌸🕊
#گزیده_ای_از_کتاب_دِین
#آزاد_سازی_خرمشهر
✍روز دوم خرداد 61 دستور آمد که امشب عملیات آزاد سازی شهر خرمشهر انجام میشود.
تیپها و گردان هایی که در مرحله اول و دوم شهید و زخمی داده بودند ، یا مرخص شده و یا به عنوان نیروی احتیاط قرار داده شده بودند .
لذا تیپ قبلی که بچههای مسجد با آن در عملیات شرکت کرده بودند برای استراحت و بازسازی فرستاده شده بود.
•••◆◇◆◇●📗📕📒●◇◆◇◆•••
✍ هادی مذهب جعفری، مسعود تجویدی، بهروز شمشیری و سید محمد جزایری و عظیم امین دزفولی قبل از آن به شهادت رسیده بودند و محمدرضا نیله چی، علی کیانی، صادق کرمانشاهی، محسن نوذریان و سید مرتضی حسن زاده مجروح شده بودند.
بچههای مسجد علیرغم شهدا و مجروحینی که داده بودیم، در منطقه ماندیم و تلاش کردیم تا همراه نیروهای اصلی عملیات آزاد سازی خرمشهر در این نبرد سرنوشت ساز که برای رزمندگان خوزستانی اهمیت خاصی هم داشت شرکت داشته باشیم.
•••◆◇◆◇●📗📕📒●◇◆◇◆•••
✍ لذا با پیگیریهای که انجام شد حسین خرازی فرمانده تیپ امام حسین (ع) از استان اصفهان، بچهها را در یکی از گردان هایش به فرماندهی آقای کریم نصر ادغام کرد و بچهها به عنوان یک دسته مستقل تحت فرماندهی آن گردان قرار گرفتند.
حمید رمضانی فرمانده گروهان و جواد شالباف بی سیم چی او بود، محسن نوذریان که به تازگی از بیمارستان مرخص شده اما هنوز بهبود کامل نیافته بود خود را به هر صورت شده به بچهها رساند تا در عملیات شرکت نماید.
•••◆◇◆◇●📗📕📒●◇◆◇◆•••
✍ عصر آن روز همه گردان در محلی تجمع کردیم و آقای نصر از روی کاغذ کالک (نقشه عملیاتی) مسیر حرکت گردان را برای نیروها توضیح داد. او گفت که ماموریت گردان بسیار حساس است و باید خط که شکسته شد، ما پشت سر گردان خط شکن وارد شویم و تا جاده خرمشهر شلمچه پیش برویم و راه ارتباطی نیروهای عراقی را مسدود نماییم.
پس از او یکی از رزمندگان مداح ذکر مصیبتی از امام حسین (ع) و شب عاشورا خواند و بچهها بر این مصائب گریستند و سینه زدند سپس همه سوار خودروهای وانت شدیم تا خط اول رفتیم.
•••◆◇◆◇●📗📕📒●◇◆◇◆•••
✍ هوا کاملا تاریک شده بود با بچهها پشت خاکریز خط اول نماز خواندیم پس از آن با دستور فرمانده وارد خط اول شدیم. گردان خط شکن دقایقی قبل خط را شکسته بودند لذا بچهها با مانعی برخورد ننمودند. من آرپی جی داشتم وسید حسین نوری کمکم بود.
ساعت 10 شب بود که راه پیمایی بچهها به عمق مواضع دشمن آغاز شد در ابتدای راه تعدادی مجروح و شهید از بچههای گردان خط شکن در کنار راه افتاده بودند و صدای ناله گونه مجروحین به گوش میرسید ما که نزدیک تر شدیم مشاهده کردیم که مجروحان ناله نمی کنند بلکه با وجود جراحت هایی که داشتند میگفتند:
بروید جلو! اینها چیزی نیستند.
خدا با شما است ، امام زمان یاور شما است!
و نیروها را تشویق به پیشروی میکردند.
راه پیمایی بچهها به ستون یک بدون توقف ادامه داشت.
#حماسه_جنوب
@defae_moghadas
🍃🌸🕊🍃🌸🕊🍃🌸🕊
🍂
🔻#پنهان_زیر_باران 7⃣5⃣
سردار علی ناصری
سربازان عراقی با تمام توان به طرف ماشین تیراندازی می کردند. ناگاه تیری از شیشه عقب وارد شد، از میان من و ابو احمد عبور کرد و به داشبورد خورد. عبور تیرها را می دیدم؛ اما نمی دانم چرا به ما نمی خورد. چند تیر هم به چرخهای ماشین خورد و آن را پنچر کرد. با این همه، حسین از سرعت خود نکاست و به راهش ادامه داد. با این وضع، از میان روستایی عبور کردیم. اهالی، حیران و وحشت زده، ماشینی را می دیدند که با چرخهای پنچر به سرعت در حال عبور است و عراقیها هم سوار بر مینی بوسی سفید رنگ به طرفش تیراندازی می کنند.
به سیل بند هور که رسیدیم، حسین فریاد زد:
- زود پیاده شوید.
با پای برهنه پیاده شدیم. من و احمد در آن هوای گرم به طرف هور دویدیم و حسین نیز گاز داد و رفت به طرف بصره. از این ترس داشتیم که هلی کوپتر عراقیها بالای سرمان سبز شود یا دشمن در هور به دنبالمان بیاید؛ اما ظاهرا تعقیب کنندگان ندیده بودند ما پیاده شده ایم و خیال می کردند هنوز سوار ماشین هستیم.
مسافت زیادی دویدیم تا به پوشش نی رسیدیم. کف پایم مجروح و متورم شده بود و می سوخت. حسابی تشنه شده بودم و گلویم می گداخت. در تمام عمرم و در همه سالهای جنگ، چنین تشنه نشده بودم. سرم گیج می رفت و چشمانم کم سو شده بود و دهانم آن قدر خشک شده بود که بسته نمی شد. زبانم تکه سنگی
در گودی دهان بود. یکی دو بار ناچار شدم دهانم را با دست ببندم. لثه ها و لبان خشکم محکم به هم چسبیده بودند. هوا دقیقه به دقیقه گرم تر می شد و آفتاب سوزان عراق تا مغز سرمان نفوذ می کرد. تلوتلوخوران خود را به کپری حصیری که از نی و بوریا ساخته بودند، رساندیم. یک نفر داخل کپر نشسته بود. ابو احمد که حالش کمی بهتر از من بود، به آن مرد گفت:
. آب داری؟
. بله!
وای به حالمان اگر نه می گفت؛ حتما از تشنگی می مردیم. آن کپرنشین مفلوک، فرشته نجاتمان شده بود. بعدا فهمیدیم سرباز فراری عراقی است. کاسه ای آب گرم به ما داد و من لاجرعه آن را نوشیدم. چقدر گوارا بود! از شدت ترس، اضطراب، خستگی و بی حالی، پاهایم سست شد و همان جا افتادم. سرباز فراری که حالم را دید، پرسید:
. چه شده؟ ابواحمد بلافاصله گفت:
- عراقیها دنبالمان بودند. فرار کردیم.
- فرار کرده اید؟ چرا؟
- سرباز بودیم. از سربازی فرار کرده ایم.
پیگیر باشید در
در پیام رسان ایتا👇
@defae_moghadas
🍂
🌺
🔹حاضر به ترک جبهه نبود
❣شهید صحنعلی تاراس
🔹فرماندهی لشکر ولی عصر(عج) پس از عملیات والفجر هشت، گردان سلمان فارسی را برای سازمانده ی نیروهای شهرستان ایذه به فرماندهی شهید علیرضا جعفرزاده تشکیل داده و او " از آنجا که اهل ایذه بود"را برای فرماندهی یکی از گروهانهای آن گردان فراخوانده بود.
اما او به سادگی حاضر به رفتن نبود و این موضوع یک ماه وقت او را گرفته بود تا اینکه به او اعلام کردند تکلیف است.
به محض اینکه نام تکلیف آمد، بدون کمترین اصرار و مقاومتی، میل باطنی اش را کنار گذاشته، کوله پشتی اش را برداشت و از گردان کربلا یک راست رفت گردان سلمان، تعجب کردم، نه به آن وابستگی اش به گروهان نجف اشرف نه به این تسلیم محض.
مدتی بود در گرما گرم عملیات کربلای پنج و در یک غروب غم انگیز در حال وضو در محوطه ی گردان، پای تانکر آب بودم که خبر را یکی از رزمندگان داد: « چند روز پیش در عملیات کربلای پنج وقتی که صحنعلی تاراس برای پرتاب نارنجک به سمت عراقی ها از خاکریز بالا می آید دشمن سینه اش را به رگبار بسته است و...»
#شهدای_باغملک
#شهید_صحنعلی_تاراس
شادی روح امام شهدا و شهدا صلوات 🌷
@defae_moghadas
🌺
🌿
#روزشمار_دفاع_مقدس
03/03/60
🍂قاسملو: در مبارزه مسلحانه علیه رژیم جمهوری اسلامی با مجاهدین خلق به توافق رسیده ایم.
03/03/61
🍂فتح خرمشهردر عملیات الی بیت المقدس
03/03/67
🍂دكوئیار: با توجه به عقبنشینی اخیر ایران بخصوص از دست دادن فاو ممكن است ایران خط مشی میلیمتری در پیش گیرد
🍂ورود پنج ناو جنگی امریكا به خلیج فارس و خروج چهار واحد دریایی انگلیس از خلیج فارس
@defae_moghadas
🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبر آزاد سازی خرمشهر از رادیو
شنوندگان عزیز توجه فرمایید... خونین شهر شهر خون آزاد شد