eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.3هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
📸🍃| شهید محمدرضا دهقان‌امیرے😍😇
🌼🌱پست اینستاگرامی شهید دهقان🌷🕊 هوالله...✨ (فقط برای تلنگر و یادآوری) _محمد جانم! کمی وقت داری؟ ★برای چه کاری؟ _هیچ! فقط دلم کمی خلوت می‌خواهد، به رسم هرشب، البته تا وقتی مسافر سوریه نشده بودی، هرشب خواهر و برادری با هم گپ می‌زدیم، یادت هست؟ نکند امشب هم مثل هرشب در این چهارسال و اندی وقت نداری؟ ★تو بگو‌، من می‌شنوم.. هروقت بگویی می‌شنوم.. نه فقط تو، هرکدام از رفقایم، هر زمان و هرجا بگویند، می‌شنوم.. _مدت‌هاست به همین امید با تو سخن می‌گویم هرچند یک‌طرفه و بی‌جواب! ★امکان نداره جواب ندهم... می‌دانی مشکل از چشم و گوش توست، از من زنده‌تر کسی نیست اما تو غرق در حجاب شدی حضرت آبجی گلم! ★مأموریتی برایت دارم؛ به دوستانم بگو: بگو وظیفهٔ نور این نیست که همه جا را آنطور که شما دوست دارید نشان دهد! نور وظیفه دارد همه چیز را آنطور ک هست نشان دهد.. راه را از بیراه متمایز و چاه و چاله را مشخص کند.. نور وظیفه دارد تا مقصد همراهی‌ات کند حتی اگر‌ راه پر پیچ و خم و سخت باشد.. بگو من آنچه درست و خیر و صلاح است را برایتان می‌خواهم نه آنچه شما دوست دارید که والله محبت واقعی هم همین است!.. چه اهمیتی دارد که مرا در خواب ببینند یا نه؟ راه روشن است.. چندین قرن تجربهٔ شیعه و امثال ما، چراغ راه شماییم، بهره گیرید و محکم ادامه دهید! دیدن من که آرزوی کمی‌ست، بگو دل به من بدهند دست در دست من بگذارند تا راه را برای دیدن روی ماه یوسف زهرا و سرباختن در رکابش را نشان‌شان دهم، همانطور که خودم رسیدم! بگو در هر ابتلا، ما را دریابند تا به سلامت بگذرند.. کجا به غیر ما تکیه کردند و جواب گرفتند؟.. بس نیست تجربهٔ اعتماد به بی‌خردان و تهی‌مغزانِ ظاهرفریب؟؟؟ ما برای افتخار کردن شما و احترام‌های پوچ نیستیم! مأموریت ما، هدایت است درست مثل ستاره‌ها در آسمان کویر!!! . _این هم از گپ خواهر و برادری ما!! امر دیگری نیست!؟ راستی عزیزدلم! محمدجانم! ماه منیرم، تولد ۲۵ سالگی‌ات مبارک... مردی شدی برای خودت داداش کوچولو! از این کلمه ناراحت نشو! سن من از تو خیلی بیشتر شده، تو ما را بعد رفتنت پیر فرض کن برادرِ همیشه جوانِ من... خواهر فدای بوی پیراهنت یوسفِ من... ______________ هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت عمری که حرام تو شد ای عشق، حلالت 📝🌱 💟🍃|• @dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
💌🍃|پست اینستاگرامے...📱🌈
💚🌿|بسم رب العشق... آنچه این روزها درگیرش هستم، در فراق است.. تو چه میدانے درد فراق چیست؟؟؟ میدانے هرشب با چشمانے پر از اشک به خواب رفتن یعنے چه؟؟؟ میدانے هر روز قبل از چشم باز کردن‌، گوش را تیز مےکنم تا شاید صدایے از حضورت در خانه را بشنوم؟؟؟؟؟ میدانے بوے پیراهن یوسف یعنے چه؟؟؟ میدانے روز تولدت برسد و در آغوش گرفتنت به دل مادر بماند یعنے چه؟؟؟ . خبر دارے خانه که خلوت مےشود گاهے راه مےروم‌ و صدایت مےکنم شاید جوابے بشنوم؟؟؟ یادت هست یک روز عکس از چشمانت را نشانم دادے؟؟؟ گفتم: خودشیفته شدی؟؟؟ گفتے: زمانے مےرسد که روزت را با این نگاه آغاز میکنے!!! . اینک آن زمان رسیده است... عزیزدلِ مادر، آرامِ قلبم، آرے چهارسال و اندے‌ست که هر روزم با تو آغاز و با تو تمام مےشود.. یادم نمےرود اول‌بارے که در آغوشت گرفتم، مےدانستم قرار است با تو امتحان شوم‌ و چه آزمونے زیباتر از تو... شکایتے نیست، هنوز هم شرمنده‌ام از بضاعت اندکے که تقدیم‌ عمه سادات کردم، شرمنده که بیش از این نداشتم... و هزار شکر که بےبے با کَرَم و لطف خود، کمِ مرا هم پذیرفت.. خوش به حال هر دوے ما، میوه دلم... بیست و پنج ساله شدے نور چشمانم تولدت هزاران بار مبارک.. خدا را هزاران بار شاکرم که پاره‌ے دلم محرم قافله‌‌ے عشق شد... گواراے وجودت... . . دستم نمےرسد به بلنداے چیدنت باید بسنده کرد به رویاے دیدنت 🦋🌈|پست اینستاگرامےِ مادرِ بزرگوارِ شهید💜✨ 💌🍃|• @dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
💙🕊| #کلام‌ِشهید... مشکل کارهای ما این است که برای رضای همه کار می کنیم جز خدا... #شهیدابراهیم_ها
📝🍃|دوست دارم مثل تو باشم... استاد پناهیان:📿🌱 اگر مردم تهران بخواهند یک نمونه از خوب‌های خودشان را مثال بزنند، خوب است که را مثال بزنند و بگویند: «بچه تهرونی؛ مثل شهید هادی» ☘شاید بسیاری از خوبان تهران روز قیامت پشت سر شهید ابراهیم هادی وارد بهشت شوند. ✅شما می‌دانید که آقای دولابی(ره) اهل تعارف و مبالغه نبودند؛ ایشان وقتی آقای ابراهیم هادی را که یک جوان بیست ساله بود، دیدند، صبر کردند تا جمعیت برود. بعد به ابراهیم هادی فرمودند: «آقا ابراهیم! یک کم ما را نصیحت کن!» و آقا ابراهیم با شرمندگی سرش را پایین می‌اندازد که «حاج آقا! چه می‌فرمایید؟!» ولی به نظر بنده آقای دولابی این سخن را با اعتقاد گفته‌اند. 🕊🌸 🍃 ...💔 ❣🦋 🌺🍂|• @dehghan_amiri20