گاهی یک نگاه حرام
شهادت را
برای کسی که
#لیاقت_شهادت_دارد،
سالها عقب می اندازد،
چه برسد به کسی که،
هنوز لایق شهادت بودن را نشان نداده.
"سردار
#شهیدحاج_حسین_خرازی"
🌹 @Dehghan_amiri20 🌹
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
✨💠رعایت قانون
حاج حسین می خواست بره فاو.ماشین رو برداشت ورفت ساعتی بعد دیدم پیاده داره برمی گرده.گفتم:چی شده؟چرانرفتی؟ماشینت کو؟حاجی گفت:داشتم رانندگی می کردم که اطلاعیه ای از رادیو پخش شد؛مثل اینکه مراجع تقلید فرمودند رعایت نکردن قوانین راهنمایی رانندگی حرامه،منم یک دستم قطع شده ورانندگی کردنم خلاف قانون،تااین حکم شرعی رو شنیدم،ماشین رو زدم کنار جاده وبرگشتم یه راننده پیدا کنم که منو فاو ببره...
#شهیدحاج_حسین_خرازی
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
💦شهید حسین خرازی درسال ۱۳۳۶ در اصفهان متولد شد. در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم طبیعی برای طی دوران سربازی به مشهد اعزام گشت. او ضمن گذراندن دوران خدمت، فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید. از همان روزهای اول انقلاب در کمیته دفاع شهری مسئولیت پذیرفت و برای مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگهای کردستان قامت به لباس پاسداری آراست و لحظهای آرام نگرفت.
❄️در سال۱۳۶۰ پس از آزادسازی بستان تیپ امام حسین (علیه السلام) را رسمیت داد که بعدها با درخشش او و نیروهایش در رشادتها و جانفشانیها، به لشگر امام حسین (علیه السلام) ارتقا یافت. حسین شخصاً به شناسایی میرفت و تدبیر فرماندهیاش مبنی بر اصل غافلگیری و محاصره بود
💦علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت کمنظیری داشت. معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و در آموزش نظامی و تربیت نیروهای کارآمد اهتمام میورزید. حساسیت فوقالعاده و دقت زیادی در مصرف بیتالمال و اجرای دستورات الهی داشت.
❄️در عملیات کربلای ۵ زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شد حاج حسین خود پیگیر این امر گردید و انفجار خمپارهای این سردار بزرگ را در روز جمعه ۱۳۶۵/۱۲/۸به سربازان شهید لشگر امام حسین (علیه السلام) پیوند داد و روح عاشورایی او به ندبه شهادت، زائر کربلا گشت و بنا به سفارش خودش در قطعه شهدا و در میان یاران بسیجیاش میهمان خاک شد.
#شهیدحاج_حسین_خرازی
#سالروزشهادت
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
🍀🌷من حسین خرازی
به دفتر فرماندهى لشکر مراجعه نمودیم به اطاقى هدایت شدیم و از افراد حاضر در آن اطاق سراغ فرمانده لشكر را گرفتیم و درهمین حین اذان ظهر از بلندگوی مقر لشکر پخش شد، آن فرد حاضر گفت برویم نماز اول وقت را بخوانیم آنگاه فرمانده با شما صحبت خواهد كرد.
به اتفاق شخص مورد نظر به مسجد رفتیم و نماز مان را با جماعت خواندیم و سه نفری به فرماندهى برگشتیم که در مسیر راه بچه هاى بسیجى احترام خاصى به برادرى كه با ما بود می كردند به طبع قضیه ما فكر می كردیم چون ما غریبه هستیم به ما احترام میكنند.
پس از برگشت به اطاقى كه منتسب به فرماندهى بود رفتیم و پیرمردى که مشغول سفره پهن كردن بود و ناهار را کشیدند و ناهار رابه اتفاق خوردیم بعد از آن فرد ناشناس گفت: فرمایش تان را بفرمایید!
عرض كردم با فرمانده لشکر حاج حسین خرازى كارداریم.
تکرار کرد: بفرمایید!
باز ما تكرار كردیم با حاج حسین كارداریم
و براى سومین بار با لبخند زیبا گفت: من حسین خرازى در خدمت شما هستم!
💦#شهیدحاج_حسین_خرازی☂
🍃#ظرافتهاےروحےشهدا 🌸
🍂#فاصله_ای_که_باشهداهست 🍃
🖤🍃|• @Dehghan_amiri20
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃
✅لب به کمپوت نزد!
بیمارستان شلوغ بود. گرمای هوا همه را از پا انداخته بود. دکتر سِرُم وصل کرد و گفت: «بهش برسید، خیلی ضعیف شده.» براش کمپوت گیلاس آورده بودند. هر کاری کردند، نخورد. گفت: «اینها که تو بیمارستاناند، همه مثل من گرمازده شدهاند.» به همه داده بودند، باز هم نخورد. گفت: «هروقت همهی بچههای لشکر کمپوت گیلاس داشتند بخورند، من هم میخورم.»
🕊#شهیدحاج_حسین_خرازی🌸
🌿#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا🌹
✨#فاصله_اےکه_باشهداهست🌷