eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.3هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
💎 #قصہ_ننہ_علے 💎 فصل یازدهم: روز وداع قسمت دوم همہ حساب ڪار دستشان آمد و فہمیدند این علے زمین تا
💎 💎 فصل یازدهم: روز وداع قسمت سوم در را باز ڪرد. تا چشمش بہ من افتاد، هول ڪرد. - چے شدہ زهرا؟! - صداے مارش جنگ رو مے شنوے؟ - آرہ، خدا پشت و پناہ رزمنده‌ها باشہ. عملیاتہ. تو چت شدہ؟! چرا رنگت پریدہ؟! - چند روز قبل علے تلگراف زد، گفت حالش خوبہ؛ اما نہ، علے شہید شدہ. - وا! چے مے گے زهرا جان؟! بد بہ دلت راہ ندہ. ان‌شاءاللہ صحیح و سالم برمےگردہ. چرا خودت رو اذیت مے ڪنے؟! - نہ زارع! علے دیگہ برنمےگردہ. روزے ڪہ داشت مے رفت جبہہ ازش دل ڪندم. هرچہ گفت، دلم آرام نگرفت. نفہمیدم چطور نماز خواندم. همہ هوش و حواسم پیش علے بود. بعد از نماز برگشتیم خانہ. مے دانستم دلم دروغ نمے گوید. دہ روز خواب و خوراڪ نداشتم. جرئت نمے ڪردم حرفے بہ رجب بزنم. همه‌چیز باید عادے پیش مے رفت. این بار نباید بہ وسیلہ من خبردار مے شد. دو سہ ماہ تا عید ماندہ بود. فرش‌ها را وسط حیاط پہن ڪردم و افتادم بہ جانشان. رجب در را باز ڪرد و وارد حیاط شد. تعجب ڪرد. ایستاد بہ تماشاے من. حتما پیش خودش گفت: «این زن باز بہ سرش زدہ! چہ وقت خونہ تڪونیہ؟!» فورے گفتم: «حاج‌آقا! تا من یڪے دو دست پارو بہ این فرشا مے ڪشم، شما هم برو سلمونے موهات رو رنگ ڪن. تو آینہ خودت رو نگاہ ڪردے؟! نذار مردم بگن حاجے بعد از شہادت امیر موهاش سفید شدہ.» رجب هیچ‌وقت براے من ترہ هم خرد نمے ڪرد و همیشہ بناے لج‌بازے مے گذاشت؛ اما آن روز خدا بہ دلش انداخت و براے اولین بار بہ حرفم گوش داد و رفت سلمانے. در صف نانوایے دو سہ نفر پچ‌پچ‌ڪنان رجب را مسخرہ ڪردند. آمد خانہ و گفت: «زهرا! مردم یہ چیزایے مے گن. تو صف نون مے گفتن بچہ اش شہید شدہ، اون وقت رفتہ موهاش رو رنگ ڪردہ. نڪنہ علے؟!» اخم ڪردم و گفت: «بیخود گفتن! خوش‌تیپ شدے، بہ ت حسودے ڪردن. شہادت ڪجا بود؟! خیالت راحت علے بہ من تلگراف زد و گفت حالش خوبہ. ان‌شاءاللہ برگشت تہران باید ڪم‌ڪم براش آستین بالا بزنیم و دامادش ڪنیم. پسرمون دیگہ دارہ بیست سالش مے شہ؛ وقتشہ عروس‌دار بشے. اتاق پایین رو مے دیم بہ علے و زنش، خودمونم بالا سرشونیم. اون‌قدر نوہ بریزہ دوروبرمون حاج‌آقا ڪہ وقت سر خاروندن نداشتہ باشیم. بہ علے گفتم اسم همہ بچه‌هاش رو باید بابا رجب انتخاب ڪنہ.» خندید. نفس راحتے ڪشید و رفت داخل خانہ. وسط حیاط نشستم روے فرش خیس. بغضم ترڪید و گفتم: «بمیرم برات علے جان ڪہ رخت دامادیت ڪفن شد! دیدار ما بہ قیامت مادر.» مسجد مراسمے براے شہدا گرفتہ بود، ما هم دعوت بودیم. رجب نیامد و من تنہا رفتم. دو عدد سنگ مزار داخل شبستان مسجد براے شہید گمنام ساختہ بودند. دو شاخہ گل رُز بہ نیت امیر و علے خریدم و روے سنگ قبر گذاشتم. بعد از مراسم، یڪے از بچہ هاے بسیج صدایم زد. رفتم داخل اتاق پایگاہ. بعد از ڪلے مقدمہ چینے گفت: «حاج‌خانوم! حقیقتش مے خواستم دربارہ موضوع مہمے با شما صحبت ڪنم.» - بفرما پسرم، من در خدمتم. - درباره‌یگ علے آقا... - علے!؟ علے چے؟! علے شہید شدہ؟! - اِہ! حاج‌خانوم! - اِہ ندارہ پسرم! نمی‌خواد از من مخفے ڪنے. دہ روزہ خبر دارم، من مادرم. بچہ گرسنہ مےشہ مادر مےفہمہ؛ علے شہید شدہ توقع دارے من نفہمم؟! چطور مےشہ قلب بچہ آدم از ڪار بیفتہ و مادر متوجہ نشہ؟! ‌نفس راحتے ڪشید و گفت: «خدا خیرت بدہ حاج‌خانوم! ڪار ما رو راحت ڪردے. تصمیم گرفتیم یہ ڪم دیرتر اعلام عمومے ڪنیم تا شاید بچہ ها بتونن جنازہ علے رو برگردونن عقب، اون قسمت الان دست عراقہ. دو سہ نفر داوطلب شدن برن پے جنازہ.» روایت زندگے زهرا همایونی: مادر شہیدان امیر و علے شاہ آبادے ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 🌼 💔 جُز وصل تو ، دل بہ هرچہ بستم توبہ! بے یادِ تو ، هرجا ڪہ نشستم توبہ! ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🪴 🪴 📸 خندہ هاے تو مرا باز از این فاصلہ ڪشت... قابے از شہید سلیمانے و شہید پورجعفرے ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 🕊 ✍ تڪیه‌گاہ، فقط خدا 🔹هنگامے ڪہ برادران یوسف مے خواستند او را بہ چاہ بیفڪنند، وے خندید. 🔸برادرانش تعجب ڪردند و گفتند: براے چہ مے خندے؟ 🔹یوسف گفت: فراموش نمے ڪنم روزے را ڪہ بہ شما برادران نیرومندم نظر افڪندم و خوشحال شدم و گفتم ڪسے ڪہ این همہ یار و یاور نیرومند دارد، از حوادث سخت چہ غمے خواهد داشت. 🔸روزے بہ بازوان شما دل بستم، اما اڪنون در چنگال شما گرفتارم و بہ شما پناہ مے برم. 🔹خدا شما را بر من مسلط ساخت تا بیاموزم ڪہ بہ غیر او حتے بر برادرانم تڪیہ نڪنم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 💔 گناہ من ؛ دلتنگے بیش از حد براے سرزمینے دور از حوالے قلبم بود .. 💔 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 🌼 شہداے مدافع حرم مقامشان خیلے بالاست...🕊 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌧 🌧 ختم قرآن براے تعجیل در ظہور بہ نیابت از: شہید محمدرضا دهقان‌ امیرے صفحہ : 76 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥ 💕 جانم فداے نام تو يا صاحب‌الزمان 🌼🍃 🌸 قربان آن مقام تو يا صاحب‌الزمان 🌼🍃 ❤ جان مے دهم بخاطر يڪ لحظہ ديدنت💐🍃 💞 دل عاشقٍ سلامِ تو يا صاحب‌الزمان 🌼🍃 اللہم عجل لولیڪ الفرج 🤲💚 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نہ توئیتر دارہ، نہ فیسبوڪ، نہ اینستاگرام اما یڪ میلیارد و هشتصد میلیون فالوئر دارہ...🌱 شہادت پیامبر اڪرم تسلیت 🥀🖤 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 🌸 🥀 🥀 پیرمرد بعد از فتنہ ۸۸ نگران جان رهبر بود. شہیدے بہ خوابش آمد و گفت نگران نباش، ما محافظ او هستیم. نشانے مزارش را هم گفت. پیرمرد اعتنا نڪرد. خواب‌ها تڪرار شد. سراغ همان نشانے مزار رفت. تصویر شہید همان بود ڪہ در خواب دیدہ بود. روے مزار نوشتہ بودند: محافظ رییس‌جمہور سیدعلے خامنہ اے. شہید سید عبدالہ رضوے طاهرے *دانیال معمار(سردبیر همشہری) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥀 شادے روح شہدا صلوات 🥀 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
💎 #قصہ_ننہ_علے 💎 فصل یازدهم: روز وداع قسمت سوم در را باز ڪرد. تا چشمش بہ من افتاد، هول ڪرد. - چے
🌼 🌼 فصل یازدهم: روز وداع قسمت چہارم رزمندگان بعد از مقاومتے طولانے ناچار بہ عقب‌نشینے مے شوند. تا ظہر از یڪ گروهان صدودہ نفرہ فقط بیست‌و‌نہ نفر زندہ مے مانند و عقب برمےگردند. ساعت یڪ بعدازظہر عقب‌نشینے شروع مے شود. فقط زنده‌ها مے توانند برگردند؛ عباس حصیبے و علے جا مے ماندند. رضا احمدے، از بچہ هاے ادوات گردان و دوست صمیمے علے، قبل از عقب‌نشینے، دوربین را برمےدارد و چہار تا عڪس از جنازہ آن دو مے گیرد. ساعت مچے علے را باز مے ڪند و با دوربین بہ عقب برمےگرداند. اگر رجب چشمش بہ عڪس پیڪر بی‌جان علے مے افتاد، دق‌مرگ مے شد. عڪس را داخل ڪمد بین ڪلے خرت و پرت مخفے ڪردم. یاد تڪیہ ڪلام علے افتادم. هروقت مے خواست از خانہ بیرون برود، مے گفتم: «علے ڪجا؟!» مے گفت: «ڪربلا!» حالا او بہ ڪربلا رسیدہ بود و من هنوز زندہ بودم. روزهاے تازه‌اے در زندگے من آغاز شدہ بود. نشستم بہ انتظار علے تا در خانہ را باز ڪند و با همان صداے زیبا بگوید: «سلام علیڪم مامان خانوم! من برگشتم.» روایت زندگے زهرا همایونی: مادر شہیدان امیر و علے شاہ آبادے ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 🌼 برادر شہیدم محمدعلے آن شب بہ خوابم آمد و در حالتے روحانے سہ بار بہ من گفت: نگران نباش. محمدرضا پیش ماست...🦋✨🍂 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشبخت‌ترین‌عروسڪ‌دنیا .. عروسڪیہ‌ڪہ‌توحرم‌خانم‌سہ‌سالہ‌باشہ 💔:) ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈ @dehghan_amiri20 ┈•••••✾•••❀🖤❀•••✾•••••┈