eitaa logo
دکلمه 🍁
1.3هزار دنبال‌کننده
508 عکس
118 ویدیو
1 فایل
. .. شعر و اندیشه... 🍁🍁🍁 دکلمه محفلی‌ست برای آرامش روان شما... 🌱🌱🌱 ارسال پیام ناشناس: 👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/17075982099858
مشاهده در ایتا
دانلود
زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند، کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند، بیش از آن کرد که عادت او، تا ظن صلاحیت در حق او زیادت کنند. ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی! که این ره که تو می‌روی به تُرکستان است. چون به مقام خویش آمد، سفره خواست، تا تناولی کند. پسری صاحب فراست داشت، گفت: - ای پدر! باری به مجلسِ سلطان در، طعام نخوردی. گفت: - در نظر ایشان چیزی نخوردم، که به کار آید! گفت: -نماز را هم قضا کن، که چیزی نکردی که به کار آید! ای هنرها گرفته بر کفِ دست عیب‌ها بر گرفته زیر بغل تا چه خواهی خریدن ای مغرور! روزِ درماندگی به سیمِ دغل 📖 | @Deklameh | شعر و اندیشه 📚
دن پائولو می‌گوید: شنیده‌ام که در این کوه معدن هست! بونیفاتسیو جواب می‌دهد: خدا نکند که معدن باشد. دن پائولو نمی فهمد که چرا. چوپان توضیح می دهد: مادام که کوه فقیر است از آن ماست؛ اما همین که معلوم شد غنی است، دولت آن را تصاحب خواهد کرد. دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه. دست دراز به همه جا می رسد و برای گرفتن است.اما دست کوتاه برای دادن است و فقط به کسانی می‌رسد که خیلی نزدیکند...! 📖 نان و شراب ✍🏻 | @Deklameh | شعر و اندیشه 📚
19.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همین دیروز بیست سالم بود زمان رو می نواختم و زندگی رو به بازی می‌گرفتم آن سان که با عشق بازی می کنیم و شب می زیستم بی آنکه روی روزهایم حساب کنم روزهایی زمان آنها را از دستم می ربود نقشه های زیادی کشیدم که همه بر باد رفتند امیدهای فراوانی داشتم که همه از بین رفتند چه سرگردان شده ام بی آنکه بدانم به کجا روم چشمانم آسمان را می جوید ولی قلبم در زمین فرو می رود... | @Deklameh | شعر و اندیشه 📚
Charles Aznavour - Hier encore ( GandomMusic.ir ).mp3
2.34M
ترانه hier encore از هنرمند فرانسوی چارلز آزناوور | @Deklameh | شعر و اندیشه 📚
اگر از شعرهایم گُل را جدا کنید از چهار فصل، یک فصل‌ام می‌میرد اگر یار را از آن جدا کنید دو فصل‌ام می میرد. اگر نان را از آن جدا کنید سه فصل‌ام می‌میرد اگر آزادی را از آن جدا کنید سالَ‌ام می‌میرد و من نیز ... ✍🏻 ترجمه: | @Deklameh | شعر و اندیشه 📚
| ۲۰ مهرماه؛ روز بزرگداشت حافظ | عباس معروفی در کتاب "سمفونی مردگان" می‌گوید: «عادت کرده‌ایم هر روز دوش بگیریم، اما یادمان می‌رود که ذهنمان هم به دوش نیاز دارد. گاهی با یک غزل حافظ می‌توان دوش ذهنی گرفت.» | @Deklameh | شعر و اندیشه 📚
من نه آن رندم که تَرکِ شاهد و ساغر کنم محتسب داند که من این کارها کمتر کنم من که عیبِ توبه‌کاران کرده باشم بارها توبه از مِی وقتِ گُل دیوانه باشم گر کنم عشق دردانه‌ست و من غَوّاص و دریا میکده سر فروبُردم در آن جا تا کجا سر بَرکُنم لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نامِ فِسق داوری دارم بسی یا رب، که را داور کنم؟ بازکَش یک دَم عِنان ای تُرکِ شهرآشوبِ من تا ز اشک و چهره راهت پُر زر و گوهر کنم من که از یاقوت و لَعلِ اشک دارم گنج‌ها کِی نظر در فیضِ خورشیدِ بلنداختر کنم چون صبا مجموعهٔ گل را به آبِ لطف شست کج دلم خوان، گر نظر بر صفحهٔ دفتر کنم عهد و پیمانِ فلک را نیست چندان اعتبار عهد با پیمانه بندم، شرط با ساغَر کُنم من که دارم در گدایی گنجِ سلطانی به دست کِی طمع در گردشِ گردونِ دون‌پَرور کنم گر چه گَردآلودِ فقرم، شرم باد از همتم گر به آبِ چشمهٔ خورشید دامن تَر کنم عاشقان را گر در آتش می‌پسندد لطفِ دوست تنگ چشمم گر نظر در چشمهٔ کوثر کنم دوش لعلش عشوه‌ای می‌داد حافظ را، ولی من نه آنم کز وی این افسانه‌ها باور کنم | @Deklameh | شعر و اندیشه 📚
و در یک غروب، در پایان قصه، به خاطر تمام لبخندها و اشک‌ها، بودن‌ها و رفتن‌ها، بهارها و پاییزها، او از خستگی به خواب خواهد رفت و چیزی نمی‌ماند جز یک بدن یخ زده که قادر به روایت تمام خستگی‌هایش نیست. | @Deklameh | شعر و اندیشه 📚
| وصیت خیانت شده - میلان کوندرا | غیر اخلاقی‌ترین عادت بشر این است که مدام و بی‌وقفه درباره هرکس و پیش از آنکه بفهمد و درک کند، قضاوت می‌کند. این آمادگی پرشور برای قضاوت کردن، نفرت‌انگیزترین حماقت و مخرب‌ترین شرارت‌هاست. | @Deklameh | شعر و اندیشه 📚
گر کسب کمال می‌کنی می‌گذرد، ور فکر مجال می‌کنی می‌گذرد دنیا همه سر به سر خیال است، خیال هر نوع خیال می‌کنی می‌گذرد... | @Deklameh | شعر و اندیشه 📚
شده نزدیک که هجران تو ما را بکشد اشتیاقِ تو مرا سوخت کجایی؟ بازآ ... | @Deklameh | شعر و اندیشه 📚