بهناماو
بهانههای بنی اسرائیلی
انگار تاریخ هی ورق میخورد و هی تکرار میشود. غزه در آتش میسوزد و نسل پشت نسل منقطع میشود و دنیا در پی بهانههای بنی اسرائیلی است. چه نسبتی است بین دنیا و اسرائیل که بهانههای هردوشان بنی اسرائیلی است؟
دنیای کوچک و بدون گذشت
بدون انسانیت حتی بدون قطعنامههای فرمالیته که مثلا بیاید و آبروداری کند.
خبری نیست، سرشان گرم منافع خودشان است. چرا حرکتی بزنند؟ مگر سری که درد نمیکند را دستمال میبندند؟
تحفه منحوس اسرائیل را شاه عثمانی از انگلیس قبول نکرد، اما جد نابزرگ آلسعود دودستی پذیرفت.
الان چه توقعی هست که بیاید و دلش برای عرب فلسطینی بسوزد.
یعنی اینقدر قاعده بازی را پایین میآورند.
عرب فلسطینی! عرب باشد یا عجم مگر فرقی دارد؟ مسلمانی کجا رفته که بیراه شاهراه شده؟
چرا؟
همه این چراها میآید و میرود در ذهنم، بعد میگویم خودت چه کردی برای آرامش این دنیای سرکش؟ خودت چه کردی به اندازه خودت و نه بیشتر؟
جوابی ندارم، ندارم و این خیلی سخت است. یک عمر آرزوی مرگ اسرائیل را داشتم ولی خودم را مهیا نکردم، آرمانهای خوشگل و دل زنگ زده از کوران مصیبت آخرالزمانی.
اگر قدس آزاد شود من در مسجدالاقصی چه میکنم؟ فکر کنم باز هم بروم و همه سوراخها سر بزنم و آثار تاریخی را ببینم. اصلا این دل کجا میرود که سرجایش نیست؟ به راه نیست، رام نیست؟ تشنهی چیست که اینقدر بالا و پایین میپرد؟
در این دنیای پیچیده از زایش مدرن، چه کسی میآید و مرهم و محرم دل کودک غزه شود؟ اصلا کسی هست بیاید بار غم پیش از تاریخ تا کنون را از سر زمین کم کند؟
کسی هست بیاید و غم دلم را تسکین باشد؟
این بقیه الله؟
@del_gooye
بهناماو
امیرالمومنین علیه السلام: هرکه به ما تمسک جوید به ساحل نجات رسد و هر که رهایمان کند غرق شود
مَن تَمَسَّکَ بِنا لَحِقَ، مَن تَخَلَّفَ عَنّا غَرِقَ
تحف العقول ص 116
@del_gooye
به نام او
حضرت معصومه(ع)
استاد مگر فقط درس می دهد؟!
این جمله را استاد سر کلاس گفت و شروع کرد:
بگذارید برایتان داستانی بگویم سالها پیش بود عدهای از بانوان نویسنده و دانشمند معروف جهان، در قالب یک گروه علمی، برای شرکت در یک همایش وارد ایران شدند. در آخرین روز از سفر، از ما خواستند به پیشنهاد خودمان آنها را جایی دیدنی ببریم. همه فکرم درگیر این ماجرا بود که کجا را نشانشان دهم که خودشان بهترش را نداشته باشند.
بعد از کلی مشورت یکی از دوستانم حرم حضرت معصومه علیها السلام را پیشنهاد داد که بهترین گزینه بود. آنها برای اولین بار به شهر مقدس قم و به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها آمدند. در حالات آنها شگفتی عجیبی موج میزد. این شگفتی برای خودم دوچندان بود.
برایم تعریف کردند که در کل اروپا که ادعای آزادی و ادعای برابری جنسی زن و مرد را دارد. هیچ جایی به نام یک خانم به این عظمت و شکوه وجود ندارد. از سمت دیگر در اروپا سعی شده اسلام را دین خشونت و نابرابری حقوق زن و مرد نشان دهند. حالا آنها با حقیقتی روبرو شده بودند که تمام معادلات آنها را زیر سوال میبرد.
این همه شگفتی برای دیدن تنها یک بُعد از وجود مقدس بانو معصومه سلام الله علیها بود. هنوز از شأن علمی و مقام معنوی ایشان هیچ نمیدانستند.
این را استادم تعریف می کرد و با این داستان من که از پس از سالها زندگی در شهر مقدس قم و سلام دادن و احترام و زیارت این بانوی مکرمه، حالا به جوشش درونی رسیده بودم .جوششی که این سوال را برایم ایجاد میکرد. چرا بسیاری از عالمان و شاهدان و دانشمندان و پادشاهان به درگاه و آستانه این بانوی مقدس میآمدند؟ از ایشان چه چیز طلب میکردند؟ طلب فیض و مقام و پول و معرفت و هرچی که خود در ذهن خود می پنداشتند. من فقط در پی زیارت مختصر و سلامی و علیکی بیشتر نبودم.
این گروه علمی، مقام علمی حضرت معصومه را نمی دانستند چنین متعجب شدند! اگر میدانستند که امام معصوم شیعیان احکام را از زبان ایشان به مردم میرسانند چه میکردند!؟ عالمه بودند و اهل عمل. بانویی که همکُفو ایشان برای ازدواج وجود نداشته. بانویی که امام زمان خود را شناخته بود و به دنبال ولیّ خود امام رضا علیه السلام، خود را به قم رسانیده بود. حالا من که قدم در حرم میگذارم. جور دیگری به دور و برم نگاه میکنم. چه بسیار عالمانی که گریه کردند به این درگاه و چه بسیار بزرگانی که به این آستانه توسل جستند. درست است که من نمیتوانم به مقام شامخ ایشان برسم. درست است که خیلی کار دارم برای انجام دادن اما در صحن پر نور و سرور این بانو، منِ واقعی میشوم با قدرتی عجیب. من میتوانم به تمام خواستههای به حق خود برسم. پس باید تلاش کنم و توکل برای رسیدن.
حالا وقت شمردن نداشتههایم نیست. حالا وقت پیدا کردن بهانهای برای کار نکردن نیست. حالا باید گوشهای از ضریح را بگیرم و بخواهم و بخوانم: ای بانوی نور و آینه!
ای بهترین خواهر! ای بهترین دختر! برایم دعا کن. حالا که من را به سوی خود کشاندهای و سکنی دادی. به من بیاموز خوب بودن و خوب ماندن را. در راه کمک و همراهی به دین خدایا دستم را بگیر؛ همانگونه که در طول تاریخ دستان بسیاری را گرفته ای.
صلی الله علیک یا فاطمه معصومه(ص)
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
بهناماو
وقتی حرف دل به میان نامهها میآید میشود حرفهای الهی برای پر پرواز هم بودن. حرف از عشق میآید و مراقبت از آن؛ از آن دلی که فقط جای یک محبوب ازلیست. با هم نماز شب میخوانند و طی طریق میکنند. راهی که شاید یکی از دو عاشق در نیمه راه این دنیایی نباشد. انصاف نیست یکی آسمانی شود و دیگری در بند زمین. پس با هم میپرند، هر کدام با ابزار و وسایل خود.
#شهید
#تهرانی_مقدم
#نامههای_عاشقانه
🖋فاطمه میریطایفهفرد
متن در خبرگزاری فارس 👇
http://fna.ir/3fvobt
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
بهناماو
من کجا و تو کجا درد کجا هجران کو
یار بی خار کجا وصل کجا فقدان کو
@del_gooye
بهناماو
ثبت است در کتیبهای از عهد باستان
میزان دلسپردگی و شرح عشق من
@del_gooye
بهناماو
هنگام ورق زدن صفحات تاریخ این مرزوبوم به روزهایی برمیخوریم که حرکت و جوشش مردم، وقایعی زیبا را به تصویر میکشد؛ شاید آن واقعه در بدو امر اتفاقی تلخ قلمداد شود؛ ولی حضور مردم و واکنش آنان به اتفاقات، تاریخنویسی را به جنبش وا میدارد؛ زیرا آنچه از تاریخ مغفول مانده دقیقاً همینجاست. تاریخی که اجتماع مردم آن را رقم میزنند و نه شاهان و شاهزادگان...
🖋فاطمه میریطایفهفرد
ادامه را در خبرگزاری مهر بخوانید👇
https://www.mehrnews.com/news/5919580/
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
بهناماو
کهنه سرباز
پا نداشت، با دوستان شبیه خودش آمدهبود. یکی دست نداشت یکی چشم. از شکل آدمها چندتا مقولهرا کم داشتند، اما انسانیتشان تکمیل بود. توی سالهای جنگ، خودشان را با محک مبارزه با کفر سنجیده بودند. همان وقتها دشمن شناسی را از پشت خاکریزهای قلاویزان، پاس کردهبودند. حالا جمع شدهبودند کنار دفتر سازمان ملل، برای مظلومیت از جنس جهان اسلام از جنس اولین قبله مسلمانان. خشم از چشمهای نابینایشان بیرون میزد. اینبار میخواستند بگویند ما هستیم به قول امام تا شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم.
آمدهبودند برای قوت قلب رزمنده فلسطینی، مادر فلسطینی، فرزند فلسطینی...
آزموده را آزمودن خطاست، اینها امتحان پس داده بودند.
موقع آتش زدن پرچم اسرائیل رسید. همان که اول گفتم، همان که پا نداشت، همان که با ویلچر خود را رسانده بود. همان، با ویلجرش پرید روی پرچم در حال سوختن، ویلچرش، ویلچر مسابقه نبود، اما او مرد جنگ بود، مرد جنگهای نابرابر. مرد جنگی که نداشتن پا خندهدارترین بهانه بود برای کاهلیاش، برای عذرتراشیاش، او آمدهبود. شاید دوستان شهیدش هم بودند.
زیباترین صحنه این روزهای جنگ غزه، همین کهنه سرباز مبارزه با اسرائیل بود.
#فلسطین
#ایران
#سرباز
#وطن
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
بهناماو
هرکه را بهر کاری ساختن
سام میرزا پسر شاه اسماعیل اول بود و برادر شاه طهماسب، مدتی به دستور برادر تاجدار، والی هرات بود، اما این سمت به مذاقش خوش نیامد و تولیت شیخ صفیالدین در اردبیل منسب دومش شد. از آنجا که رفیق ناباب از هرجورش بد است و پسر و فک و فامیل شاه نمیشناسد، سام میرزا را گول زد تا برعلیه شاه جنت مکان که اتفاقا در دارالحکومه قزوین بود شورش کند. همین شد که افتاد در زندان قهقهه. چهطور زندانی بوده را نمیدانم، ولی اسم قشنگی داشته این زندان.
سام داستان، مرد سیاست نبود و مرد کارزار هرات که آن موقع ملک مملکتمان بود هم، نبود.
سام اهل ادب بود و ادیب را کار بسیار است و وقت کم.
این کتاب ثمره ده سال نوشتن سامميرزاست.
او در طی حدود ده سال اسامی شاعران ایران در عصر خویش را جمعآوری کرده و از هرکدام شرح حال مختصری بیان کردهاست.
بیراه نیست که نامش را تحفه گذاشته، این تحفه در این چند روز چقدر بهکارم آمد.
متن کتاب برخلاف دیگر کتب درباری این زمان، متکلفانه نیست، خوب! پسر شاه بود و نیازی به این القاب دادنها نداشتهاست.
نکته بینی یک نفر چهارصد سال پیش، گنجینه مهمی از تاریخ اجتماعی را به روی مخاطب سالیان بعد میگشاید.
کاش بهجای آن چند سال حکومت هرات هم، چند جلد کتاب دیگر مینوشت.
چرا که او را بهر این کار ساخته بودند.
#تحفه_سامی
#ساممیرزا
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
✍️ چند پرسش و پاسخ مهم!
🔸اولین قدم برای رشد و موفقیت؟
🔹داشتن رؤیا و هدفگذاری دقیق و شفاف
🔸مهمترین عامل موفقیت؟
🔹قرار گرفتن در اتمسفر انسان های موفق
🔸جدی ترین مانع موفقیت؟
🔹تنبلی و اهمالکاری
🔸مؤثرترین راهکار برای ایجاد انگیزه؟
🔹توجه به رنج ها و خسارت های عادت های منفی
🔸اصلی ترین اقدام برای برنامه ریزی؟
🔹شناخت و حذف کارهای غیرضروری و مهم
🔸سخت ترین کار در مسیر موفقیت؟
🔹ریسک کردن، خروج از منطقه امن، ترک عادت های بد
🔸بزرگترین سرمایه گذاری در مسیر موفقیت؟
🔹یادگیری و آموزش
🔸زیباترین جمله برای رسیدن به مقصد؟
🔹اثر در استمرار است.
🔸زیانبارترین انتظار؟
🔹دنبال نتایج فوری بودن
🔸وحشتناکترین باور؟
🔹دیگه از من گذشته و دیر شده
@del_gooye
بهناماو
"اندر احوالات بیمارستان"
قدر عافیت کسی داند که به بیمارستان گرفتار آید، آنوقت اگر بیمارستان خصوصی باشد، قطعاً بیشتر دستگاه عافیتسنجیاش کار میکند. کافیست دوسه شبانهروز برای یک چکاپ ساده بستری شوی، تا یکیدو مرض باپدرمادر به اعضاء و جوارحت نچسبانند، بیخیالت نمیشوند. جوری درون جانت را میجورند که انگار نان شبشان را جا گذاشتهاند. از منوی شیک روی یخچال بیمارستان که از رستورانهای چندستاره قشنگتر است خوشحال نشوید، کمی به غذای بیمارستان نمک میزنند و همان را جلویت میگذارند و پولش را دولاپهنا با شما حساب میکنند. پرستار هم که کلی برای خودش کلاس دارد، کار داشته باشی باید از قبل وقت بگیری، تازه اگر کفش پاشنهدارش بگذارد و زود به بالینتان برسد. اما به فکر مریضها هستند و موسیقی ملایمی با پاشنه کفششان در راهرو بیمارستان مینوازند. اگر بوتاکس بگذارد یک لبخند ژکوندی هم تحویل میدهند که بعداً در صورتحسابتان لحاظ میشود. مورد داشتیم بیمار برای چککردن قندش تا ایستگاه پرستاری آمده تا نکند روحیه لطیف پرستار بخش مکدر شود.
اما انسان باید همیشه نیمه پر لیوان را ببیند؛ پرستارها برای حال خوب و نشاط بیماران کمی، فقط کمی به خودشان میرسند، آنهم از جیب خودشان. اینقدر مناعت طبع در دنیا مثالزدنیست، بله مثالزدنی، از این حیث که طبق قوانین بینالمللی نباید اینقدر آرایش داشتهباشند و مثلاً ناخن بلند در قوانین واهواه است، ولی خب آنان که نشاط بیمار را به خاطر چهارتا قانون دستوپاگیر ول نمیکنند. کجای دنیا پرستار برای بیمار، اینقدر جانفشانی میکند که در این شرایط اقتصادی، ژل تزریق کند، ناخن بکارد، ابرو هاشور کند، دماغ عمل بکند، حالا رنگ مو و کراتین را بیخیال میشویم...
این احساس وظیفه در کارگران بیمارستان هم وجود دارد، آنها هم برای زیبایی محیط از هیچ کاری فروگذار نمیکنند، از تمیزی با وایتکس و جوهر نمک گرفته تا پاکسازی پوست خودشان. آنقدر به خودشان میرسند که اصلاً رویت نمیشود بگویی گلاب به رویتان این نمونه را به آزمایشگاه ببرید. مورد داشتیم بیمار دکتر را با مستخدم بیمارستان اشتباه گرفته و...
نگهبانان دم بیمارستان هم مثل آرنولد و جمشید هاشمپور عمل میکنند، اصلاً ساعت ملاقات هم جرأت نداری به ملاقات بروی.
با این تفاسیر باید برگردیم به اصل خودمان و روی بیاوریم به طب سنتی، اما تجربه ثابت کرده چای نبات خانمجان چیز دیگریست و غیر از قطع عضو بقیه امراض را خوب میکند.
🖊فاطمه میری طایفهفرد
#طنز
@del_gooye
بهناماو
بچهات را در آغوش گرفتی و وارد اورشلیم شدی، سنگینی نگاه دیگران بر تن نحیفت فشار میآورد. وقتی توهینها به نهایت رسید فهماندی که روزه سکوت گرفتهای و کس دیگری از تو دفاع میکند.
صدای درون گهواره گویای همه چیز بود.
خدای قشنگی داری بانو.
#همپای_مادران
#مریم
عکس: کلیسای مهد، بیتلحم، در فلسطینی که انشاءالله دیگر اشغال نیست.
@del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #استوری
⚠️نزاع سرِ خودخواهی است
بهناماو
گاهی دنیا را آنقدر کوچک میکنیم که خودمان هم در آن، جا نمیشویم.
@del_gooye