بهناماو
ضربه فنی
لحظات پرشکوه مبارزه یک جوان ایرانی، وقتی که پشت حریف را به زمین میزند، فراموش نشدنیست. در کتیبهی ذهنمان، پر است از خاطراتی که طعم پیروزیِ بدون اما و اگر را به یادمان میاندازد.
پیروزی بر روی تشک، پیروزی بر ناداوریها، پیروزی بر لابی پشت پرده و در نهایت، یک پیروزی همه جانبه. چقدر این مدل پیروزی دلچسب است! چقدر لحظه بالا رفتن پرچم کشورت، ستودنیاست؟! بالای بالا، بالاتر از هر کشور دیگری.
امروز هم پرچم فلسطین بالاست. بالاتر از همه ظلمهای کشورهای اروپایی و آمریکایی، خیلی بالاتر از بیتدبیری کشورهای عربی.
امروز فلسطین معنی تازهای به مبارزه داد، مبارزهای همه جانبه و خستگیناپذیر.
مبارزهای که هر آزادهای را به کرنش وامیدارد.
امروز فلسطین، پرچم اسلام را بر قلل رفیع عزت و آبرو بالا آورد و شکوه تمدنی برگرفته از تعالیم آخرین پیامبر الهی را در چشمان نظارهگر دنیا به اهتزاز درآورد.
امروز به قول پیرِ مرادمان، نه فلسطین به عنوان یک کشور، بلکه حماس به عنوان یک گروه مردمی مبارز، توانست پشت اسرائیلِ تا بن دندان مسلح را به خاک بمالد و در مقابل همه نابرابریها بایستد و اسرائیل را ضربه فنی کند.
این پیروزی به پاس تمام مجاهدتهای زنان و مردان و حتی کودکان غزه است که زیر سنگینترین آتش خشم و نفرت اسرائیل تمام قد ایستادند. زنانی که لالایی آنان در گوش کودکان شهیدشان عرش الهی را میلرزاند. مردانی که شانههایشان از فقدان زن و فرزند میلرزد اما دستانشان برای مبارزه با دشمنِ آدمیت مشت میشود.
خدا بهترین گواه این لحظات است و خودش برای آنان کافیست.
این ضربه فنی، آبروی تمام همراهان این غده سرطانی را برد و ادعاهای پوشالی آنان در حل مخاصمه رو کرد. دستان چدنی آنان دیگر روکشی از مخمل ندارد و حتی شهروندانشان دیگر شهروندانِ مطیعی نیستند. گواه این سخن، تظاهرات گسترده مردان و زنان آزاده منهای هر دین و مسلکی در تمام نقاط دنیاست. مردان و زنانی که هویت گمشدهشان را در چشمان فلسطین قهرمان یافتهاند و چون ققنوس از آتش زیر خاکستر دوباره پر پرواز یافتند.
این ضربهفنی بر تمام آزادگان مبارک.
🖋فاطمه میریطایفهفرد
"الهم بارک لمولانا صاحب الزمان"
@del_gooye
ترسم از معصیت و جرم و گناهم این است
که خدا حب تو را در دل من کم بکند
#یاامّاه
راستی فاطمیه نزدیک است....
"الهم بارک لمولانا صاحب الزمان"
@del_gooye
بهناماو
انگار دردهای بشری تاریخ انقضا ندارد
به رسم تلمذ در حیطه نگارش، ملزم به خواندن کتابِ "سنگی بر گوری" شدم؛ کتابی که در دهه ۴۰ شمسی ایران نوشته شدهاست، البته در وادی روشنفکری و شاید دوران رفاه نویسنده؛ روشنفکری از آن حیث که نگارنده، تجربه شخصی خودش را در بوته نقد و نگاه مخاطب قرار داده و مرفه از آن حیث که در آن زمان امکان اینهمه پیگیری و تلاش مستلزم هزینه بوده و مردم معمولاً از آن بیبهره.
تجربهای قطعاً تلخ، از امتحانی الهی که جلال و سیمین با آن دستوپنجه نرم کردهاند و باز آن شد که تقدیر الهی خواسته بود؛ امتحان سخت از مجموع امتحانات خداوند که ناداری فرزند نام پرمسمایی است.
هدف جلال از نوشتن، هرچه بوده جای خود اما، علاقه او به بار و بن، غیرقابلانکار است. خاطرات مخاطرهآمیز که منتهی به سنگ سرد مقبره خانوادگی میشود. نگاه جلال به ریشه و هویت ستودنی است و اگر در زمانه زیست من بود اینگونه دلداریاش میدادم و یا نه دلداری، بلکه واقعیت این عصر را به او میگفتم؛ جناب جلال! نویسنده با آنچه از همان هویت و ریشه که در نوشتههایتان پیداست، میمانَد، با همان قطار کلمات در به هم رساندن محتوایی اصیل و شما ماندید حداقل بیشتر از مردمان عصر خودتان و زندهتر از هر قوم و خویشی که فرزند داشت و شما نداشتید.
چیزی که به شدت من را به فکر فرو برد، شباهت نحوه برخورد مردمان عصر دهه ۴۰ قبل از انقلاب با نحوه برخورد مردم تحصیلکرده همین الآن ماست و این خیلی درد دارد. دردی به اندازه تمام درسهای خواندهشده و بهکارنیامده، به اندازه ادعای سواد در عین سیاهی بیسوادی. این درد است که هنوز جامعه آنقدر که باید بزرگ نشدهاست، هرچند که از پس مدارک گولزنک فکر میکند خیلی بزرگ است.
پنجاهوهشت صفحهای خواندم که دیدم درد آن وقت جلال و سیمین با درد خیلی از جلالها و سیمینهای الآن یکیست و آن درد، اتفاقاً از جنس کلمه است، حرف مردم.
اگر بچه مردم را بغل کنی، میگویند بیچاره بچه ندارد، اگر از ترس این سخن، بغل نکنی میگویند حسودیاش میشود. اگر تبریک بگویی، ترحم میکنند، اگر بازی کنی، کنایه میزنند. با تو رفتوآمد نمیکنند تا بچهشان چشم نخورد، از پشت صدقه برای بچه کنار میگذارند تا فتنه ما از آنها دور شود. خلاصه هرکار کنیم که به عنوان دو تا آدم زندگی کنیم نمیشود. اینها حرفهای جلال بود و هنوز تازه است. انگار بعضی دردها کهنه نمیشوند.
کتاب را بستم به نهایت اخلاص، فاتحهای برایش ارسال کردم به دنیایی دیگر که روزی دارد؛ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ*وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ *وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ*لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ...
انگار دردهای بشری تاریخ انقضا ندارد.
🖋فاطمه میریطایفهفرد
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان"
@del_gooye
بهناماو
دیشب که یوسف دوباره از زندان آزاد شد، دستان مادرم بالا رفت:
ای خدایی که یوسف را آزاد کردی، مردم غزه را از بند اسرائیل آزاد کن!
...و بعد دستش را روی زانو گذاشت تا شاید دردش کمی آرام شود.
مادر قشنگی دارم و خدای قشنگی
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان"
@del_gooye
بهناماو
سفری به معبد جینجا
از زیباترین کتابها در طول تاریخ سفرنامهها هستند؛ سفرنامه در واقع بهاشتراکگذاشتن لحظات زیبا و یا نازیبا با مخاطب است. اشتراکی که خواسته و ناخواسته نوع نگاه و بینش نگارنده را فریاد میزند.
مکانهایی که شاید تا آخر عمر امکان دیدن آن با چشم سر نباشد، اما با مطالعه کتابی میتوان تصوری نزدیک از آن مکان داشت.
«کاهن معبد جینجا» کتابی است در قالب سفرنامهای به سرزمین آفتاب، ژاپن؛ سفری که شاید هر کدام دوست داشته باشیم آن را تجربه کنیم.
سفری که جناب یامینپور او را با نگاه خودش با ما به اشتراک گذاشته است.
هنگام خواندن صفحهصفحه این کتاب ذهنم ناگزیر در قیاسی با سفرنامههای جناب امیرخانی بود، از نوع نگاه نویسنده، از رسمالخط استفادهشده در کتاب، حتی کشف خصوصیات شخصی نویسنده.
اما میتوان در یک جمله گفت هر دو قلم دوستداشتنیاند، هرچند دنیایی متفاوت دارند.
بیشتر از هر نکتهای از کتاب، تحلیلهای نویسنده، نوشته را جذاب میکرد. نوع مواجهه یامینپور با معابد، جدید و تأملبرانگیز بود، شاید برای خود نگارنده نیز اینگونه بوده که نهایت به نام کتاب منجر شدهاست. خودکمبینیای که گاهی در مواجهه اول با مکانی جدید رخ میدهد، اصلاً در این کتاب مشاهده نشد و جزء نکات مثبت این کتاب بود.
در آخرِ کتاب، چهقدر بیشتر دلتنگ فرهنگ خودمان میشویم، فرهنگی تنیده از دین و ملیت، فرهنگی به قدمت هویت انسانیمان؛ چهقدر داشتههای کوچکمان هم زیباست، مثل باهمبودن، مثل دوستداشتن و مثل خیلی چیزها...
#معرفی_کتاب
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
سر مشق زندگانی ما فاطمیه است
ایام کامرانی ما فاطمیه است
دل را گره به موی ولایت زدیم و بس
میثاق آسمانی ما فاطمیه است
شاعر: سیدمحمد میرهاشمی
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
خدایا من را خرج کاری کن
که من را به خاطرش آفریدی
فاطمهزهراء(سلاماللهعلیها)
چقدر پر محتوا!
چقدر جامع و کامل!
اوج هایکو به معنی کوتاهی کلام و رساندن پیام.
اگر عاشقت نباشم به خودم جفا کردم.
مادر یگانه تاریخ
مادر پدر
مادر پدرانت تا... حضرت آدم...
بریده باد دستی که به آستانت بیحرمتی کرد.
تمام قبالههای عالم به نامت.
تمام فرزندان عالم فدایت.
#هایکو
https://eitaa.com/del_gooye/311
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
چقدر این متن خواندنی است!
حتی اگر نامرتب عکسها رو خواندید
اشکال نداره
پازل مطالب تو ذهنتون شکل میگیره.
پس حتما مطالعه کنید.
#چرا_من
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
با ما در کانال "راهبری فرهنگ" همراه باشید.
@rahbariefarhang
بهناماو
"حکمرانی تربیتی و ميزان اثرگذاری صداوسیما در جامعه "
هر حکومتی مسئول آموزش افراد جامعه خود در جنبههای مختلف اجتماعی است. حاکمان بر مبنای باید و نبایدهای اجتماعی، فرهنگی، دینی و متناسب با اقلیم و اقوام جامعه خود، چگونگی آموزش و آموختن را فراهم میکنند. شیوه آموزش نیز در هر کشوری متفاوت و میزان اثرپذیری آن تعالیم نیز در معرض تغییر و تبدیل است. «رسانهملی» یکی از راههای رسیدن این آموزشها به مخاطب هدف است. افراد با هر سن و سالی و با هر تفکری پای تلویزیون مینشینند و طبق سلیقه خود، برنامهای را جستجو میکنند.
انتشار یادداشت بنده در رسانه #فکرت👇
https://fekrat.net/article/lnk/26018
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
بهناماو
سوزش دل به حدی برسد،
جوهر، روان میشود.
#هایکو
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
بهناماو
#شیخ_مفید
به قصد مسجد، از خانه بیرون زده بود همه فکرش، مشغول خوابی بود که شب گذشته دیده بود. یعنی چه میشود؟ خواب من شیطانی نبود؛ این را مطمئنم، پس تعبیر آن چه میشود؟ من چگونه به حسنین(علیهماالسلام) تعلیم دهم؟ آنان امامِ برحق من هستند. با پاهایش سنگریزههای کوچهپسکوچههای کَرَخ* را کنار میزد و با خود زمزمه میکرد: «من کجا و بانوی دوعالم فاطمه کجا!؟ از من خواسته به فرزندانش تعلیم دهم؟ حتماً تعبیری دارد این خواب من. خدایا کمکم کن!»
شیخ مشغول عوالم خود بود که خود را در جلوی مسجد کرخ بغداد یافت. بعد از نماز در گوشهای از مسجد درگیر رویای ناپیدای خود بود که بانویی عفیف به سمتش آمد. در حالی که دستان پسران خردسال خود را گرفته بود، گفت:
- حضرت استاد عرضی داشتم خدمتتان.
- بفرمایید بانو درخدمتم.
- از شما میخواهم به این دوفرزندم علم بیاموزید و متعلم به علم دیانت کنید. اینان دو سید جلیلالنسب هستند. سیدمرتضی و سیدرضی.
نگاه شیخ با نگاه دو کودک معصوم تلاقی میکند و نور امید و علم را در چشمان آنان مییابد. یاد احوال آن روز خود میافتد، از پس خوابی نامعلوم که حالا به عینیت رسیده بود. برقی از رضایت در چشمان شیخ تابید، رو به مادر کرد و گفت:
- با کمال میل حاضرم آنان را به شاگردی بپذیرم. مادرشان سفارش آنان را کرده است.
*کرخ: از محلههای قدیم شهر بغداد
به مناسبت بزرگداشت شیخ مفید
@del_gooye
بهناماو
فاطمه میریطایفهفرد در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه عنوان کرد: یکی از ویژگیهای مؤمن، اسوهپذیری اوست که قرآن صراحتاً به آن اشاره کرده و بهترین اسوهها، وجود مقدس معصومان(علیهمالسلام) هستند، به ویژه حضرت زهراء(س).
عضو تحریریه مجتهده امین با اشاره به اینکه شخصیت حضرت زهراء(س) ابعاد گوناگونی دارد که یکی از مهمترین آنان، بُعد سیاسی و کنش اجتماعی شخصیت ایشان است...
متن کامل مصاحبه
در خبرگزاری رسمی حوزه 👇
https://hawzahnews.com/xcyJT
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
🔰آلاحمد نعمت بزرگی بود
🔻مروری بر ۷ روایت آیتالله خامنهای از جلال آلاحمد
📆به مناسبت صدمین سالروز تولد جلال
درباره جلال خیلی حرفها زده شده و خیلی ازش خوندیم؛ اما با این وجود هنوز هم یکی از مرموزترین و ناشناختهشدهترین شخصیتهای ادبیات معاصر ایرانه.
نظرات ضد و نقیضی درباره جلال وجود داره؛ اما میتونیم یکی از کاملترین روایتها رو از شخصیت جلال، از لابلای نامهها و خاطرات و بیانات آیتالله خامنهای پیدا کنیم؛ «سرآمد رماننویسهای ایرانی»، «نعمت بزرگ» و «مدافع سنتهای عمیق و اصیل جامعه» بخشهایی از تعابیر ایشون درباره جلاله.
#جلال_آل_احمد
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye