بهناماو
نظر استاد بزرگوارم
سرکار خانم ایمانی
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
من از علامههای عشق، خط دارم که مجنونم
برای عاشقان، دارالفنون، دارالمجانین است
#سیدتقی_سیدی
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
🔻 تمدید مهلت ثبت نام آزمون ورودی داوطلبان سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰۳ جامعه الزهرا سلاماللهعلیها تا 12 بهمن
✳️ پذیرش در سطح تحصیلی 2 (کارشناسی)، سطح 3 (کارشناسی ارشد در 13 رشته تحصیلی) و سطح 4 (دکتری در 5 رشته تحصیلی)
🔹 حضوری 🔸 غیرحضوری 🔺 مجازی
✅ امکان ثبت نام فارغالتحصیلان 72 رشته دانشگاهی همسو در سطح سه
💻 دسترسی سریع به سامانه پذیرش:
https://paziresh.jz.ac.ir
https://jz.ac.ir/post/13969-
#اللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج 🌹
┄┅═══••✾••═══┅┄
@jz_news | کانال رسمی جامعه الزهرا
بهناماو
سلام و نور و رحمت
میلاد اميرالمومنین علیهالسلام رو خدمتتون تبریک میگویم.
گفتم شاید معرفی جامعه الزهرا س به نوعی صدقه جاریه باشد برای خواهران گلم.
اگر مفید بود و در این راه رفتید من را هم دعا بفرمایید.
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهناماو
روز میلاد بزرگ مرد تاریخ، فرزند کعبه، مولای عالمیان، سایه سر و آبروی ایرانم مبارک باد.
#سید_علی
#بابا_علی
#برادر_خوبم_علی_رضا
#روحالله
#بابا_رحیم
#محمد_آرمانم
هدایت شده از تذکره الاولیاء
🔶مختصری درباره ی عمل امّداوود
مرحوم سید بن طاووس در اقبال مینویسد:
🔸زمانی كه منصور عباسی ، عبد اللّه بن حسن ع را به همراه گروهی از آل ابیطالب زندانی كرد و دو پسر عبد اللّه بن حسن ع ، یعنی محمد و ابراهیم را به قتل رساند ، در این زمان داوود بن حسن بن حسن ع را نیز گرفت و با غل و زنجیر از عراق به مركز حكومت خویش انتقال داد.
او پسر دایهی امام جعفر صادق ع بود؛ زیرا «امّ داوود» مادر رضاعی امام صادق ع بود و مادر داوود به ایشان شیر داده بود.
🔸امّ داوود میگوید: مدت زمانی پسرم نیامد و خبری از او در عراق به گوشم نرسید. در این زمان، پیوسته به درگاه خداوند دعا و تضرع نموده و از برادران دینی و كوشا در عبادت، میخواستم كه در اینباره به درگاه خدا دعا كنند، ولی اثری از اجابت دعا نمیدیدم، تا اینكه روزی برای عیادت به محضر حضرت جعفر بن محمد ع وارد شدم و پس از پرس و جو از حال آن حضرت و دعا برای ایشان ، آن بزرگوار فرمود: ای امّ داوود، از داوود كه من برادر رضاعی او هستم، چه خبر؟ عرض كردم: ای آقای من، داوود كجاست، در حالی كه مدت زمان طولانی است كه او را از من جدا و در عراق زندانی كردهاند.
🔸 فرمود: چرا دعای استفتاح را نمیخوانی، همان دعایی كه درهای آسمان برای اجابت آن گشوده میگردد و دعاكننده بیدرنگ اثر اجابت را میبیند و در برابر آن، در نزد خداوند متعال پاداشی به جز بهشت ندارد؟ عرض كردم: این دعا چگونه است ای پسر راستگویان؟! فرمود: ای امّ داوود، ماه حرام بزرگ، ماه رجب، نزدیك شده است و این ماه، ماهی است كه دعا در آن به اجابت میرسد و این ماه، ماه اصمّ خدا است.»
🔸 سپس حضرت دستور اعمال معروف به ام داوود را به او یاد داد.
سپس فرمود: «آنچه را كه به تو آموختم حفظ كن و مبادا آن را به كسی بیاموزی تا برای هدف نادرست و باطلی دعا كند ؛ زیرا اسم اعظم خداوند در آن نهفته است ، همان اسمی كه هرگاه بدان دعا شود، خداوند اجابت میكند و هرگاه با توسل به آن از خدا درخواست شود، عطا میكند.
🔸 اگر آسمانها و زمین و دریاها به روی انسان بسته باشند و حاجت تو از گشوده شدن آنها بزرگتر باشد، خداوند راه رسیدن به آن را برای تو آسان خواهد نمود و اگر همهی جنّیان و انسانها دشمن تو باشند، خداوند تو را از مزاحمت آنها كفایت نموده و آنها را ذلیل و خوار خواهد نمود.
🔸امّداوود می گوید: «دعای یاد شده را نوشتم و از محضر امام صادق ع خارج شدم، تا اینكه ماه رجب فرا رسید و به آنچه آن حضرت فرموده بود، عمل كردم.
شبی، در اواخر شب حضرت محمد ص و تمام فرشتگان و پیامبرانی را كه در دعای گذشته بر آنان درود فرستادم، در خواب دیدم، در حالی كه آن حضرت به من میفرمود: ای امّ داوود، به تو و همهی برادرانت مژده باد، كه همگی برای تو شفاعت خواهند كرد و تو را به برآوردن حاجتت مژده میدهند و تو را بشارت باد كه خداوند متعال تو و فرزندت را حفظ نموده و آن را به تو باز میگرداند.
از خواب بیدار شدم و فقط به اندازهی فاصلهی عراق تا مدینه برای سواری كه مركبش را تند و با شتاب براند، گذشته بود كه داوود به خانه بازگشت.
از حال او پرسیدم. گفت: تا روز نیمهی رجب، در بند و زنجیر و در بدترین زندانها بودم.
وقتی شب شد، در خواب دیدم كه گویی زمین برای من درنوردیده شد و دیدم كه تو بر روی حصیر مخصوصی كه بر روی آن نماز میگزاری، نشستهای و مردانی در كنار تو نشستهاند كه سرهایشان در آسمان و پاهایشان در زمین است و مشغول تسبیح خدا هستند.
یكی از آنان كه صورتی زیبا و لباسی پاكیزه و بویی خوش داشت و به گمان من، رسول خدا ص بود، به من گفت: ای پسر پیرزن شایسته، تو را بشارت باد! كه خداوند دعای مادرت را اجابت نمود.
از خواب بیدار شدم و دیدم كه پیكهای منصور دم در ایستادهاند.
در دل شب، مرا به حضور منصور بردند و او دستور داد كه زنجیر از دست و پای من باز نموده و به من نیكی و احسان كنند و نیز دستور داد كه ۱۰ هزار درهم به من بدهند و بر شتر راهوار سوار كرده و با سرعت و شتاب براندند، تا اینكه وارد مدینه شدم.»
🔸امّداوود در ادامه میگوید: «داوود را به خدمت امام صادق ع بردم.
فرمود: منصور، امیر مؤمنان ع را در خواب دید و ایشان به او فرمود: فرزندم را آزاد كن، وگرنه تو را در آتش جهنم میافكنم و او خود را در حالی دید كه گویی زیر پاهایش آتش جهنم قرار دارد.
از خواب بیدار شد و مجبور شد كه تو را -ای داوود- آزاد كند.»
کانال تذکرة الاولیاء @tezkar
بهناماو
#نویسندگی
تواناییهای ادبی و استعداد برای یک نویسنده کافی نیست. او باید اعتماد به نفسی توصیفناپذیر داشته باشد. آمادگی با سر به دیوار برخورد کردن و نیز ایمان داشتن به اینکه آن را میشکند و از پیش رو برمیدارد.
#میخائیل_وللر
از کتاب «ما چگونه مینویسیم»، ترجمهی سید حسین طباطبایی، نشر سوره مهر، ص۱۱۱.
#نکته
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
بهناماو
جدال دو قطعه
دیشب تلویزیون را روشن کردم، تا آن موقع شب کسی سمت تلویزیون نرفتهبود. مسابقه فوتبال بود، کجا با کجا؟
ایران فرهنگی با ایران فرهنگی.
یک آن گفتم دوقطعه جدا شده از ایران دارد با هم مسابقه میدهند. یکی دورتر جدا شدهبود مثل امارات، یکی نزدیکتر مثل تاجیکستان.
تاجیکستانی که هنوز از ایران فرهنگی خود زبان فارسی را به یادگار داشت.
بگذریم... دیشب با خلوص نیت برای برد تاجیکستان دعا کردم. نمیدانم اثر داشت یا نه! یعنی نمیدانم برد تاجیکها با دعای من بوده یا میلیونها علت دیگر.
راستش آرزوی برد آنان برایم فقط یک دلیل داشت، حذف یک مدعی تازه به دوران رسیده از میکدن چاههای نفت، که از قضا کلی هزینه کرده و از قضا کلی بازیکن خارجی را مجاب به تغییر ملیت کرده و از قضا در بازی با ایران کلی لاطائلات بافتهبود. وقتی بازی تمام شد ناخواسته گفتم: اسمع، اسمع اماراتی!
◽◽◽◽◽
منهای تمام کریها در فوتبال و منهای تمام مرزها، آنچه واقعیت است، ملتها هستند. قطعا بزرگترین سرمایه یک کشور همین مردماند، جواناناند که با هیچ پولی به دست نمیآیند. چه ذخایر نفتی مشترک داشتهباشی و چه معدن طلا.
مردمان یک کشور، همه هویت برجای مانده از تمام گذشته خود است که حالا نوبت درخشش او رسیده.
مردم ایران اما گرانبهاترین سرمایه تمدنی ایران کهن است. سرمایهای که گاه خودش فراموش میکند و گاه مسئولین فراموش میکنند چه دارند. آنچه از حضور مردم در چشم تیزبین جهان رخ نشان میدهد، معادلات را به نفع یا ضرر مردم تغییر میدهد. حضور مردم هیچ کنشی نداشته باشد، حداقل خیلی از دشمنان را از خواب میپراند.
این حضور همهجایی است.
این حضور گاهی پای صدوق رأی خودش را نشان میدهد.
🖊فاطمه میریطایفهفرد
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
#معرفی_کتاب
#کهکشان_نیستی
در هیاهوی زمان و مکان
در جوششی از جنس هستی،
به کتابی برمیخوری به نام کهکشان نیستی.
کهکشان نیستی، داستانوارهای از زندگانی سیدعلی قاضیطباطبایی است که با بیانی شیوا خواننده را با ایشان آشنا میکند. داستانی که ناقلان زیادی از خانواده، همسر، شاگردان ایشان و... دارد.
شاید نگاه اول، مجاب نشوی که کتاب را ورق بزنی و یا شاید تعداد صفحات کتاب تو را بترساند.
اما کمی که تورق میکنی، نوری از جنس سیدعلی قاضی از کتاب بر چشمانت میتابد. دیگر نمیتوانی رهایش کنی.
اصلاً گم میشوی در کوچههای تبریز و با سیدعلی راهی نجف میشوی. همراه او و رخشنده پشت دیوار نجف اجازه ورود میگیری و وارد کوچهپسکوچههای شهر میشوی. از شارعالرسول به سمت حرم میروی و برای ورود به خانه پدری اذن ورود میگیری.
در التهاب اذنِ پدر از تبریز مانند سیدعلی میسوزی. خداخدا میکنی پدر اجازه اقامت دهد.
در خلسه لازمان همپای شاگردان سید، پای درس مینشینی و از محضر استاد تلمذ میکنی.
صبح برای دوگانه وارد حرم میشوی، دستت را به انگورهای حرم حلقه میکنی و شهد گوارای ولایت را در کام میریزی.
گاهی با درشکه خودت را به سید میرسانی و در مسجد سهله مشغول عبادت میشوی.
صدای گریه سید خواب تو را برهم میزند، میترسی جا بمانی و به کوفه نرسی.
اما سحرهای وادیالسلام حلاوت دیگری دارد. عالم انگار محو تماشای طلوع آفتاب وادیالسلام است. انگار با سید کنار انبیای الهی نشستهای و محو در عظمت اراده خدا در حرکت روزها و شبهایی.
دلت میخواهد پشت در وادیالسلام نفَسِ الهی سید بر روحت بوزد. همانگونه که بر قَسّام وزید. تو نیز سرِساعت برای عبادت بیدار شوی.
دلت میخواهد دل محکم کنی از رزقی که خدا وعده کرده، بروی و دلت قرص باشد از حکمت و رحمت خدا.
کتاب را ورق میزنی در کوچههای نجف قدم میزنی، اصلاً نجفی میشوی. دلت میخواهد گَرد شهر برتنت بنشیند.
آه، ای شهر دوست داشتنی
کوچهپسکوچههای عطرآگین
ای مرور تمام خاطرهها
چون دهین ابوعلی شیرین
میخواهی گوشهای از حرم، زغال بفروشی و یکباره با امیرالمؤمنین(ع) انس بگیری.
یا شبیه شاگرد قاضیطباطبایی پتک بر آهن تفتیده بکوبی، شاید بتوانی هوای نفس را بکوبی تا رام شود.
داستان آیتالله قاضیطباطبایی حرکت از خود به سمت خداست. در میانه راه باید نفس را قربان کنی.
وقتی وصف محب امامعلی(ع) تو را بیتاب میکند. خود مولا چه برسر دلت میآورد؟!
سنگ، دُر میشود در این وادی
صاحبان جواهرند همه
واژهدرواژه با امینالله
زائران تو شاعرند همه
کهکشان نیستی کتابیاست که تو را از این عادات روزمرگی میکَند و وصل یک دریای بیکرانه میکند. دلت میخواهد واژهها تمام نشود و تو باز از دریای ولایت بنوشی؛ دریایی که آبش چون آب شط، شیرین است.
دلت را به امام بسپار و بگو:
زخمیام التیام میخواهم
التیام از امام میخواهم
السلامُ علیک یا ساقی
من علیکالسلام میخواهم*
اشعار متن: سیدحمیدرضا برقعی
https://eitaa.com/del_gooye/330
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
🛑 از بالایی رسیدیم به پایینی
الحمدلله علی کل نعمه
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
بهناماو
صدای حاج همت
روایت فتح با مسمّاترین نام برای مستندهای شهید آوینی بود. عبارات درون این مستند پر بود از امید، از فتح.
دقیقا در کوران جنگ تحمیلی، درست وقتی که کل دنیا ما را تحریم کردهبودند، انگار سید شهیدان یک نگاهی ورای همه دو دوتاهای دنیا به ما نشان میداد.
روایت فتح خبر از فتحی قریب میداد، فتحی نزدیک برای همه مسلمانان. قاعده بازی در روایتهای سید، نهتنها امید بخش بود، بلکه افق روشنی از جبهه واقعی نشان میداد. جبهه واقعی همه مسلمین جهان در مقابل صهیونیست. جبههای که باید از او پاسداری کرد.
◽◽◽◽◽
عبارات زیبای سید انسان را مجبور به تفکر میکند و تفکر نقطه آغاز حرکت انسان است.
سید به خود نهیب میزند که نمیگذارم صدای حاج همت در درونم گم شود.
یعنی اگر مراقب خودت نباشی صدای حاجی که بهانه است، خیلی چیزها را هم فراموش میکنی، خیلی چیزها را گم میکنی حتی خودت را.
قاعده آدمیزاد به پرورش است و تا خوبیها را در درونت پروش ندهی، به آدمیت نمیرسی. صدای حاج همت استعاره از همه سجایا است، استعاره از شناخت درست جبهه، شناخت خودی و بیخودی است. یعنی باید بالاخره یکجا سیمت را وصل کنی وگرنه گم میشوی در فراموشخانه دنیا.
◽◽◽◽◽
جنگ امروز غزه، جنگ شناخت خطِ حق و باطل است و کسانی میتوانند در این جنگ هیبریدی تاب بیاورند و بر دشمن بتازند که ندای حق طلبی درون را گم نکردهاند و آن را برای روز مبادا پرورش دادهاند.
شاید اگر سید در امروز حیات زمینی ما بود درگوشی میگفت، مواظب باش صدای مظلومیت مردم فلسطین در درونت گم نشود.
🖊فاطمه میریطایفهفرد
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید عبدالمهدی مغفوری به روایت از حاج قاسم سلیمانی
امروزه قبرش امام زادهی شهرِ ماست.
در اوج ناامیدی، این کلیپ رو دیدم، یاد اون لحظه که دختر مانتویی دهه هشتادی، منو برد و شهید رو بهم معرفی کرد افتادم. گفت این شهید حاجت میده. گلاب نذرش میکنند، گلاب نداشتم، بیش از هزار کیلومتر هم دور بودم.
گفتم خودش خواسته بیاد جلوی چشمم.
ثواب زیارت امام رضا(علیهالسلام) رو نذرش کردم. فکر کنم معامله خوبی کردم. بردیم.
شهدا از ما زندهترند.
الحمدلله علی کل نعمه
خدایا شکرت🇮🇷
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
که رازِ عشق برونمیزند به ناچاری
چنانکه بوی خوش از حجرههای عطاران!
#حسینجنتی
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
بهناماو
اگر وسعت دوستانت به اندازه جغرافیای ایران باشد تو خوشبختترینی...
دوست عزیز کرمانیام زحمت کشیدند رفتند سر مزار شهید مغفوری. معمولا برای ایشان نذر گلاب میکنند، هرچند که گلاب به عطر وجود این شهیدان عطر و بو دارد.
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاره میزنند...چه شوری به پا شدهست؟
نقاره میزنند...که حاجتروا شدهست.
السلام علیک یا خورشید آسمان ایران
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
به اشتیاق توجمعیتیست در دل من
بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن
#علیرضابدیع
عکس:
#روحالله
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
بهناماو
بردیم، خوبم بردیم
#ایران
#ژاپن
#شهید_مغفوری
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye