1108.1.pdf
11.5M
انتشار آثار اعضای هیات تحریریه مجتهده امین در هفته نامه پرتو،
#فاطمه_میری_طایفهفرد
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
بهناماو
دیدار
سلام بانو! سلام مادر! تولدتان برهمهی عالم مبارک.
از بچگی از مادرم یاد گرفتهام فرزندان شما را دوست بدارم. اصلا سید میبینم دلم هوای مدینه میکند. حق بدهید به من، محبت شما در وجودم با شیر آمده ولی با مرگ هم نمیرود.(انشاءالله)
حالا اگر این فرزند شما، سکاندار کشورم باشد، حق دارم که دلم پر بزند برای دیدار. دیداری که اولین بار آذر سال ۸۲ یک گوشهی امامزاده حسین رخ داد. آنوقت آنقدر دست تکان دادم که فکر میکردم آقا فقط به من نگاه میکند؛ بچهبودم دیگر. آن همه جمعیت و من در حال دست و پا زدن برای دیدار.
این هفته فرزندتان سهبار دیدار داشت و من جزء مخاطبان هرسه دیدار نبودم. نه جزء قمیهایی که به مناسبت ۱۹ دی آمدهبودند. نه جزء زنان فعال که به مناسبت تولد شما آمدهبودند و نه جزء مداحان، همانهایی که مدح شما میکنند. نشد! دیدار را میگویم.
ولی راستش را بخواهید دلم میخواست اگر در صفحات قبلی تاریخ بودم، با مردمان قم در ۱۹ دی قیام کنم. اصلا دلم میخواست کلی کار برای نهضت جهانی شما و فرزندتان بکنم. نمیدانم که اگر چیزی بوده قبول میشود یا نه!؟ راستش دلم میخواست که دعبلتان باشم، یا مدح کنم شما را از هرآنچه باید به گوش دیگران رساند؛ اما مداح نشدم، فقط راستش را بخواهید وقتی فرزندم را میخواستم بخوابانم برایش روضه میخواندم.
مثلا میخواندم:《بخواب آروم عزیزم، که خواب آب ببینی، چه بیتاب و چه غمگینی...》
و بچهام با روضه علی اصغرتان به خواب میرفت، یا وقتی ظرف میشستم برای شما و فرزندانتان میخواندم. شام را با ذکر شما دم میکردم. اصلا درس خواندم، سوار سرویس شدنم، حتی وقتی که عزیزی از خانوادهام بیمار میشد خودم را با درد اولاد شما آرام میکردم. لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
من را هم شما حساب میکنید؟! مثلا در روز محشر، بگویید این هم چیزهایی خوانده، این هم دنبال دعبل راه بيفتد و بیاید. چه کند بینوا شاعر نبوده ولی دلش که میخواسته شاعر شود.
میشود حضانت من را هم برعهده بگیرید!؟ لایق دیدار فرزندتان نبودم، میشود دست نوازش بر سر این یتیم آلمحمد(صلیاللهعلیهوآله) بکشید؟
میشود شما سخت نگیرید و من را هم بخرید!؟ میدانید بانو! کسی نیست اگر درد دلم گرفت به او بگویم، یا اگر غصه به سراغم آمد، مرحمی ندارم که غم دل را دعوا کنم. میشود دوا شوید برای دردهایم که دوا ندارد؟ دوا برای دلی که جای وصله و پینه ندارد.
میدانم میشوید. الان به دوا نیاز دارم به مادری کردنتان نیاز دارم. برایم مادری کنید.
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
بهناماو
در عرض سه ساعت
پنجمین سیگار روشن میشود...
این محاسبه برای من که پدرم یک طبقه بالاتر به زور دستگاه نفس میکشد درد آور است.
یکی اکسیژن خدا داده را آلوده میکند
یکی آنطرفتر اکسيژن ندارد که زندگی کند.
خدایا ما را از کسانی قرار نده که نفس دیگران را بگیریم...
مریم؟ شقایق؟ یاس؟ نیلوفر؟
زیباتر از اینهاست، زیباتر
خوشبوترین: در دامنش ریحان
جاریترین: یک چشمه از کوثر
گاهی بخوانش سیب، سیبی سرخ
گاهی گلاب تازۀ قمصر
از چشمهایش شعر میبارد
روی خطوط خالی دفتر
در هفت سال تشنگی، باران
در هفت دور تشنگی، هاجر
در خندههایش شور رستاخیز
در گریههایش یادی از محشر
عشق است اسم اعظمش امّا
در خانه، نام کوچکش، مادر
#فاطمه_عارفنژاد
#میلاد_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#شاعران_آئینی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
بهناماو
دلم نیازمند دوا، یک دوای طولانی
شبیه یک دوای مکرر، دوای پنهانی
که زنگ دلم را بشوید و ببرد
دلم بشود پر ز نقش عین ترمه طلایی
#شبیه_شعر
#هایکو
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
هدایت شده از گذرگاه «انجمن علمیپژوهشی تاریخجامعةالزهرا(س): قم»
👆 سلفی مرزبانان کشور در سرمای ۲۵ درجه زیر صفر
⛔بعضی کارها تعطیلی نداره حتی اگه خیلی سرد باشه
خدا حافظ و نگهدارتون باشه سربازان وطن🌷
#مصرف_گاز
#ایران
#انجمن_تاریخ_جامعه_الزهرا
-----------❀❀✿❀❀---------
@tarikh_j
بهناماو
پر از شور عین شیرینی
دلایل متفاوتند، برای دور هم جمع شدن. بچههای تاریخ اسلام جامعه الزهرا(س)، دلیلی به قشنگی اهل بیت(ع) پیدا نکردند و این شد که هیأت به لطف مادر از محرم امسال شروع به کار کرد...
هیأتی از بانوان تاریخ پژوه که قرار بود از علمشان که تاریخ اسلام بود به عمل برسند، عمل به فضائلی که خود آلالله یادشان داده بود.
محفلی علمی، که محتوای تاریخی را همزمان همه دوستان مطالعه میکردند و با سخنران همراهی میکردند. محفلی که سخنران و شاعر و مداح هم تاریخی بودند. اندک اندک دوستان دیگر رشتهها هم آمدند و جمع دوستی رنگ و بوی جدیدی گرفت، رنگی شبیه تمدن نوین اسلامی.
هیأتی با تمام ظرافتهای زنانه در عین حال علمی. هیأتی که بوی تمام وطن را میدهد، از هرجای ایران، نماینده داریم، شمال، جنوب، شرق، غرب. از هرگوشهای صدای لبیک میآید، تمام لهجهها با هم یکدل حسین(ع) میگویند. هیأتی که جامع اضداد است، پر از شور عین شیرینی،
خدا قسمتتان بکند هرجای دنیا هستید زیر بیرق اولاد فاطمه (س) باشید.
#یاوران_زینبی
#دوشنبه
#بانوان_تاریخ_پژوه
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
بهناماو
شبها کنار تو از صبح و نور میگویم
صبحی به روشنی هر طلوع میگویم
امشب نبودی و من در سرای تنهایی
از لحظه فراق و غم و شمع و عود میگویم
#اردوی_مدرسه
#پسرم
#شعر
#هایکو
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
بهناماو
در سردی و سکوت کتابخانه
مسئول کتابخانه بالا میآید کلی سرمان غر میزند که این چه وضعیست، چرا پتو روی سرتان کشیدید؟ چرا زودتر نگفتید که گرمایش سالن مطالعه رو روشن کنن؟
بچهها به هم نگاه میکنند و ریز میخندند.
مسئول کتابخانه سمت یکی از قدیمیها میرود.
-فاطمه! گرمایش روشن بشه؟
-من نمیدونم خانم از بقیه بپرسید.
مسئول کتابخانه بالای سر تک تک بچهها میرود و این سوال را تکرار میکند. همه جواب مشابهی میدهند.
گویا هیچکدام نمیخواهند مسئولیت این کار بر گردنشان باشد. میخواستند تا میشود در مصرف گاز صرفه جویی کنند. دلشان شاید برای بچههای "درّهی اورامانات" میلرزد.
مسئول کتابخانه با غر به سمت تلفن میرود.
- از شما حرف در نمیاد، خودم میگم گرمایش رو روشن کنن. گفتن صرفهجویی نه اینکه خودت رو بکشی آخه.
آن روز قسمت بچهها نشد از گرمایش استفاده کنند. انگار خدا از نیتشان خبر داشت. مسئول گرمایش هم یادش رفت و سالن گرم نشد.
این حال و روز طلبههای پژوهشگاه بود که به قدر حتی یک گرمای معمولی دلشان نمیآمد از گاز استفاده کنند. شاید این کار باعث شود گاز به همه جای ایران برسد...
کاش به گوش برخی مسئولین برسد که سفره انقلاب را ارث پدری میدانند. بیایند و از این جوانان و نوجوانان یاد بگیرند. این جوانانی که لباس حبالوطن به قامت آنان برازنده بود.
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
🍃🌹
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم
چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم
نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم
اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم
چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد
چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم
یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد
اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم
سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
#علیرضا_قزوه
@del_gooye
در جوار شاهزاده حسین دانشمندان و اولیای بسیاری خفتهاند که میتوان از علیبنشاذان، ابنماجه، خیرالنساج، ابراهیماستنبههروی ، رضیالدین طالقانی ، نورالدینگیلی، علیابنغازیبناحمد ، امام الدین رافعی ، سیاه کلاه ، واعظ قزوینی ، آقا رضی ، میرحسینا ، میر ابراهیم ، علامه زر آبادی ، و … نام برد .
بزرگان دیگری همچون شیخ علک قزوینی ، داود بن سلیمان غازی، پیر سفید ، پیر علمدار، ملا عبد الوهاب دارالشفا یی ، محمد بن یحیی ( شارح قاموس اللغه ) و … در نقاط دیگر شهر مدفونند.
@del_gooye
بهناماو
عشق آمد و در باز شد به سوی خوشی
دری به سوی قشنگی، دری به سوی پری
و در میان همه عاشقان سینه ستبر
منم بسان کسی با کلاف نخ پشت دری
#شعر
#هایکو
@del_gooye
بهناماو
برایم بمان حسین(ع)
سرگشته و هراسانم.کجایی ارباب؟
بوی شب بوها مرا تا این جا کشاند. نه! عطر وجود توست که راهم را کج میکند به مستقیم راهها.
پای آن کاج بلند ایستادهای تا مرا ببری به سال ۶۱ و من هنوز مدهوش عطر آمیخته تو با شببوها هستم.
حسین(ع) در این غربتکده تنهایی، به کدام ریسمان چنگ بزنم؟ دردم را در گوش کدام چاه نجوا کنم؟ رازم را با کدام مَحرم واگویه کنم؟ بیم دارم از کتمان رفیق و طعنهی نارفیق. بیم دارم از جفای یار بیوفا.
حسین(ع) مرا با خودت ببر و در گوشهی چادر خواهرت میهمان کن.شنیدهام از سجیهی شما که کَرَم است و عادتتان که احسان است.
مرا امان بده در این دشت بی محابای دنیا.
مرا بپذیر این گونه که هستم. این گونه که خاکسار درگاهت با همهی بدیها آمدهام.
حسین(ع) میترسم از ایمان خُرد و خرده گناههای بیشمار.
میترسم از ناقوس مرگ که صدایش لحظه به لحظه نزدیکتر میشود.
حسین(ع) مرا بشارت بده به بانگ الرحیلِ عند ربهم یرزقون.
حسین(ع) من و دنیا به خود میپیچیم از درد. درد بی یاوری، بی پناهی. کی میرسد آن فرزندی که وعدهاش را داده بودی؟ توانم رفته و گرگ ها از هر سو به سمتم میآیند.
من که هیچ، دنیا دیگر تاب این همه بیعدالتی را ندارد.تاب ندارد کودکان را بیپناه ببیند و دم نزند. یک بار دیده که با کودکان تو چه کردند؟!
لا یوم کیومک یا ابا عبدالله
حسین(ع) برایم بمان در کوران تنهاییم.
بمان برایم درجدال شبههها و حقیقت ها.
باد صدای اذان ظهر عاشورای ۶۱ را به گوشم می نوازد. فرصتی میخواهم تا من وضو ساز کنم و پاک شوم. بگذار بیایم و در رکابت نوکری کنم. بگذار پر وبالم خونی شود.بگذار چادرم خاکی شود.
هراسانم دنبال تربت میگردم در نینوا. بگذار به رکوعت برسم.
الله اکبر
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
بهناماو
سر من پر ز گناه است خدایا مددی
دل من در تبوتاب است خدایا مددی
چه کنم از تب و از درد رهایی یابم؟!
یارمن بنده نواز است خدایا مددی
#شعر
#هایکو
@del_gooye
بهناماو
دلم صله میخواهد دلم هوای بهانهنست
دلم برای دیدن رویت به انتظار نشانهست
منی که مشق نکردم نوشتن شعری
به احترام نگاهت دلم پر از واژهست
و هرچه در ید خود بود میگذارم و دیگر...
#شعر
#هایکو
@del_gooye
#حدیث
✍️روزی شخصی خدمت حضرت علی(ع) میرود و میگوید یا امیر بنده به علت مشغله زیاد نمیتوانم همه دعاها را بخوانم،چه کنم؟
حضرت علی(ع) فرمودند:
خلاصه تمام ادعیه را به تو میگویم ، هر صبح که بخوانی گویی تمام دعاها را خواندی
❶ (الحمدلله علی کل نعمه)
خدایا شکرت برای هر نعمتی که به من دادی
❷ (و اسئل لله من کل خیر)
و از خداوند میخواهم هر خیر و خوبی را
❸ (و استغفر الله من کل ذنب)
خدایا مرا ببخش برای تمام گناهانم
❹ (واعوذ بالله من کل شر)
خدایا به تو پناه می برم از همه بدی ها
📙بحار الانوار ، ج۹۱