ناگهان دلم برایت تنگ شد..
ناگهان دلم هوای تو را کرد..
اصلا مگر میشود فصل انار و خرمالو یادت نیفتم؟
یاد روزهای قشنگ عاشقی..
خودت برایم از روی شاخه، رسیدهترین خرمالو را جدا میکردی در دستانم میگذاشتی
یا آن انارهای ترک خورده را که نشان کرده بودم..
خوب میدانستی کدام انار چشم مرا گرفته
همان سهم من میشد،
بعد با حوصله مینشستی
در کاسه بلوری دانه میکردی ،
انگشتانت که سرخ میشد
میکشیدی روی گونههای من ..
صدای خندهام در باغ میپیچید
نمیدانی با چه شوقی دانههای یاقوتی انار را قورت میدادم!
اما حالا یک باغ خشک و بیثمر مانده
با یک رد پا از تو
در مسیری که برای همیشه رفتی...
بی اختیار یک قطره اشک مینشیند گوشه چشمانم ..
هیچگاه فکرش را نمیکردم یک روز اینها برایم خاطره شوند..
آه از دوری و دلتنگی..
آه از بغض..
#دلتنگی
#پاییز
#سمیه_زارع
@delane313
صبح که از راه میرسد،
خورشید که طلوع میکند،
و زمین آرام آرام پلکهایش را میگشاید ..
تو در خیالم قدم میزنی
شعاع نورانی آفتاب از سمت چشمهای روشن تو میتابد..
هر روز پنجره اتاقم را باز میکنم و اجازه میدهم نور نگاهت وجود یخ زدهام را گرم کند..
همین که میدانم این حوالی هستی دلگرم میشوم..
به چشمهای روشنت قسم..
خدا را در آن میبینم،
هر روز صبح به سمت نگاه تو قنوت میبندم..
هر روز صبح به تو سلام میدهم..
و هر روز تو را از خدا میخواهم...
تو از خیالم بیرون نمیروی ♥️
#دلبرانه
#صبحت_بخیر_جانا
#سمیه_زارع
@delane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگ حرم💔
آقای دلم، مهربانم، رئوفم..
با کدامین نام تو را بخوانم؟
دلم یک خیابان میخواهد رو به شما،
آنقدر از دور نگاهت کنم که گنبد طلایت میان هاله اشکم مات شود..
دلم یک صحن میخواهد،
میان همهمه زائرها باشم..
و آرام روی سنگهای خنکش قدم بردارم..
دلم یک بغل پنجره فولاد میخواهد،
زمزمه های زیر لب،
دخیلهای گره خورده به شبکه های پنجره...
دلم آب سقاخانهات را میخواهد،
همانقدر گوارا،
همانقدر شیرین..
دلم کنج حرم میخواهد،
من باشم و شما؛
و باران چشمهایم...
دلم خودت را میخواهد،
همان امام رضای بچگیهایم،
همانی که بابا مرا نذر حرمش کرد،
درست مثل همان روزی که مادر اشکهایش را به گوشه چارقد سپرد و مرا دست تو..
اما
من اینجایم
دور از حرم..
گوشه ای تلخ از دنیا نشسته ام تا دعوتم کنی و حلاوت ذکرت را مهمان شوم..
دلم حرم میخواهد😭
#دلتنگی
#امام_رضا_جانم
#حرم
@delane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شده بی خوابی به سرت بزند
و تمام فکرت جایی گیر باشد..
نه میتوانی به دستش بیاوری
نه میتوانی فراموشش کنی..
سخت است و تلخ و جانکاه..
درد دارد..
ولی باز هم
دلت میخواهد تا صبح با خیالش در خیابانهای خلوت شهر قدم بزنی..
دستت را در دستش گره کنی...
نمیتوانی از فکرش بیرون بیایی،
راه میروی انگار کنارت هست..
شعر میخوانی در قافیه هایت نشسته..
باران که میبارد عطرش را یادت میآورد ..
کتاب میخوانی لابهلای سطرها راه میرود ..
خسته ای و پلکت که سنگین میشود میآید در خوابت غزل میخواند..
حتی زمانی که بی اختیار به یک نقطه خیره میشوی انگار روبه رویت لبخند میزند..
وسط نقاشی کشیدن به خودت میآیی
و میبینی نامش را نقاشی کرده ای..
🍁🍂🍁🍂
شده آرامشت را بردارد و ببرد
و تو بمانی و یک دنیا بی قراری...
نمیدانم چرا شب که میشود دردها بیشتر میشوند..
شب تنهایی بیشتر لمس میشود..
شب که میشود تنهاتر میشوم..
چه سرّی دارد این شب که گیسویت را به آن گره زده ای..
با یک نسیم خنک شبانه عطرت میپیچد
و من دوباره تو را جستجو میکنم..
اما
تو نیستی و خیالت دیوانه ام میکند...
#عطر_تو
#دوری_ولی_نزدیک
#سمیه_زارع
@delane313