💕 دلبری 💕
📙 #داستـــــان #عاشقانه_مذهبی #قسمت_سوم ✍با نجابت سلام میکنی!هنوز هم نگاهم نمیکنی!حیف که هم نام مول
📙 #داستـــــان
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_چـهارم
✍از دانشگاه بیرون می آیم،کمی آن طرف تر ایستاده ای،به سمتت می آیم،لبخند میزنی
_سلام بانو خداقوت،روزت چطور بود؟
دستت را میگیرم
_سلام عزیزم،درس ها سخت شده غر بزنم یا همین جمله کافیه؟
_دوتا گوشم در اختیار شماست!
لجم میگیرد از این همه خوب بودنت!
_ترجیح میدم اول یکم به شکمم برسم بعد غر بزنم!
_بریم اینجا؟
به کافی شاپ نزدیک دانشگاه اشاره میکنی!آن موقعی که بله را دادم توقع داشتم زیاد نامزد بازی نداشته باشیم نهایتا به دوتا شاه عبدالعظیم و قم ختم بشود!
باهم وارد کافی شاپ میشویم،صندلی را برایم عقب میکشی،مینشینم،رو به رویم مینشینی،پیشخدمت بر سر میز می آید،سفارش کیک شکلاتی به همراه آب پرتقال و بستنی میدهم!با خنده میگویی:قراره دونفری بخوریم دیگه؟
دستم را زیر چانه ام میگذارم و میگویم:نه خیر!
پیشخدمت را صدا میزنی میگویی به سفارش ها یک آب پرتقال دیگر هم اضافه کند.همانطور دست به چانه نگاهت میکنم و میگویم:علی!
مثل من دستت را زیر چانه ات میگذاری و با دست دیگرت دستم را میگیری و میگویی:جان ِعلى!
لبخند میزنم،این نوع جانم گفتن ها فقط مخصوص من است!
_نگفتی چطوری اومدی خواستگاری من؟
_والا جاهای قبلی که برای خواستگاری رفتم....
حرفت را قطع میکنم:قبل از من خواستگاری هم رفتی؟!
زیبا میخندی و میگویی:حسود!
کلافه میگویم:جوابمو بده!
_شوخی کردم،اولین و آخرین جایی که رفتم خواستگاری خونه تون بود!
آسوده خیال نفسم را بیرون میدهم!
_نچ نچ،چقدر منتظر بودی بیام خواستگاری!
با حرص از دستت بشگون میگیرم و میگویم:اعتماد به عرش!
عاشقانه دستم را میفشاری!فقط من معنی این فشارها را میفهمم!
پیشخدمت سفارش ها را می آورد،همین که میرود میگویم:علی بگو دیگه!
_اینطوری علی میگی خب قلبم وایمیسه بانو!
با لذت میگویم:این زبونو نداشتی چی کار میکردی؟
_با ایما و اشاره حرف میزدم!تو دانشگاه دیدمت!یه مدت زیر نظر گرفتمت بعد مادر رو فرستادم خدمتتون!
_دانشجو بودی؟!
_نه،یه مدت برای سال اولی ها به جای یکی از استادا می اومدم!
_چرا من ندیدمت؟!
_چون خیلی خانم تشریف داری!
چیزی نمیگویم با لذت مشغول خوردن بستنی ام میشوم!
_بانو!موبایلتو میدی؟
موبایلم را به سمتت میگیرم،موبایل را میگیری
_خب ببینم تو گوشیت چه لقبی بهم دادی!
به موبایل نگاه میکنی و با لبخند میگویی:مهربان!
موبایلت را درمی آوری و مشغول میشوی!بعد به سمتم میگیری شبیه شد!
اسمم را گذاشتی مهربانو!
به بستنی اشاره میکنی و میگویی:نمیدی؟
در حالی که کیلو کیلو در دلم قند آب میشود قاشق بستنی را به سمتت میگیرم،میخوری و سپس به دستم بوسه میزنی!
👈نویسنده:لیلی سلطانی
#کپی بدون #ذکر_منبع و #نام_نویسنده پیگرد الهی دارد.
⏪ #ادامہ_دارد...
💟 @Delbari_Love
💕 دلبری 💕
⚜اعمال شب لیلة الرغائب⚜ رجب نام نهری در بهشت است، از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر. هرکسی یک روز از
لیلةالرغائب، پنجشنبه هفته آینده است
🔹حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب در پاسخ به سؤالی در خصوص لیلةالرغائب، پنجشنبه هفته آینده را زمان انجام اعمال این شب دانستند.
🔹ایشان فرمودند:با توجه به اینکه پنج شنبه آینده، اولین پنج شنبه ماه رجب میباشد، اعمال لیلة الرغائب، به نیت رجاء در شب جمعه آینده انجام شود.
🔸لیلةالرغائب یا «شب آرزوها» پنجشنبه اول ماه رجب برگزار میشود؛ روزهداری و اقامه نماز مخصوص این شب از اعمال لیلةالرغائب است.
💟 @Delbari_Love
💕 دلبری 💕
📙 #داستـــــان #عاشقانه_مذهبی #قسمت_چـهارم ✍از دانشگاه بیرون می آیم،کمی آن طرف تر ایستاده ای،به س
📙 #داستـــــان
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_پنجم
(✍درمورد متن:صرفا تمام افراد مذهبی اینطور فرشته نیستن،همه جا خوب و بد داره،شاید این نوشته ها تلنگری باشه به اون مذهبی هایی که شدید متعصبن،مثلا توقع دارن همسرشون جلو خودشونم با چادر باشه!)
به لباس عروس ها نگاه میکنم،کدام دختری عاشق این لباس نیست؟!فکرکنم این صدمین مزون لباس عروسیست که می آییم!با تمام خستگی ها با حوصله همراهمی!
یکی از لباس ها را برای پرو انتخاب میکنم،صدایت میزنم تا نظر بدهی!
با دقت نگاهم میکنی و میگویی:به نظر منکه هرچی پوشیدی بهت میاد!انتخاب سخته!
خودم را در آینه نگاه میکنم،نگاهم میکنی و لبخند به لب داری!این لباس را بیشتر از لباس های دیگر دوست دارم.
_علی من همینو میخوام،تو خوشت اومد؟
با لحن زیبایی میگویی:صدبار نگفتم اینطور صدام نکن برای قلبم ضرر داره!
حق داری علی گفتن هایم با ناز و کشیده است!
زبان درازی میکنم و در را برای تعویض لباس میبندم!صدایت می آید:بالاخره که بیرون میای!
بعداز تعویض لباس بیرون می آیم،لباس را به فروشنده میدهم و میگویم همین را میخواهم،شنل به دست به سمتم می آیی!
_عروس خانم اجازه میدی شنلتو من انتخاب کنم؟!
به نشانه ی مثبت سرم را تکان میدهم،شنل بلند و زیبا را نشانم میدهی!
_میپسندی؟!
چقدر خوب بلدی بدون حرف و زور،خواسته ات را تحمیل کنی!
در این مدت حرف زوری نزدی!خواسته ات را تحمیل نکردی!حتی گوشزد نکردی که لباس عروس و شنل چطور باشد!همیشه از در مهربانی وارد میشوی مهربان!
میدانی من هم مثل خودت همچین چیزی را میپسندم!
با رضایت از مزون خارج میشویم،همین که سوار ماشین میشویم میگویی:کی بود اونطور علی علی میکرد؟!
گیرم انداختی!خودم را میزنم به کوچه چپ!
_واقعا کی بود؟!
با شیطنت نگاهم میکنی و میگویی:پس کی بود هان؟!
چشمانت بدترین سلاح جنگیست مهربان!
اینطور قبول نیست،چشمهایت را زمین بگذار،بیا دست خالی بجنگیم!
بوسه ی پرحرارتی روی گونه ام مینشیند،فکرکنم میدانی با این کار ضربان قلبم چقدر بالا میرود!
👈نویسنده:لیلی سلطانی
#کپی بدون #ذکر_منبع و #نام_نویسنده پیگرد الهی دارد.
⏪ #ادامہ_دارد...
💟 @Delbari_Love
#تلنڱرانہ
کسی را که دوستت دارد زیادی تنهایش نگذار
به این بهانه که چون دوستم دارد همیشه هست،
زیادی که تنهایش بگذاری
به تنهایی عادت میکند آنوقت حتی اگر باز هم دوستت داشته باشد دیگر بود و نبودت برایش فرقی ندارد دوستت دارد دیگر
چه باشی...
چه نباشی...
ولی دیگر بود و نبودت برایش اهمیتی ندارد
چون دوست داشتنت در تنهایی را
یاد گرفته است!
#باربد_الهی
💟 @Delbari_Love
💕 دلبری 💕
📙 #داستـــــان #عاشقانه_مذهبی #قسمت_پنجم (✍درمورد متن:صرفا تمام افراد مذهبی اینطور فرشته نیستن،همه
📙 #داستـــــان
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_ششم
✍با لذت نگاهت میکنم،چقدر کت و شلوار دامادی به قامتت می آید مهربان!
عرق کرده ای،مدام با دستمال پیشانی ات را پاک میکنی!
عروسی را در باغ پدرت گرفتیم،دلم نیامد به زحمت بیوفتی!
بعد از تمام شدن مراسم دنباله ی لباسم را میگیری و
سوار ماشین میشویم،امشب با تمام سادگی هایش بهترین شب عمرم بود!ماشین ها پشت سرمان می آیند و بوق میزنند!
کلاه شنلم را کمی بالا میکشم و میگویم:علی جونم!
با یک دنیا مهربانی میگویی:جونم!پشت فرمونم بانو رحم کن!
دلم کمی بیشتر ناز و محبت میخواهد!
_انگار من چی گفتم؟!
_ لــحـنـــ گـــیـرایـــ صـدایـتـــ زود عـاشــقـــ مـــیـکــند
جــانـــ مـنـــ تـــا مـیـــشــود بــا هـیــچـــکـســـ صــحــبــتـــ نـکـنـــ!
از روی شیطنت دوباره میگویم:علی!
دستم را میگیری و میگذاری روی قلبت!
_جانم!
_درمورد ماه عسل تصمیم گرفتم کجا بریم!
_امر کن بانو!
عاشق این بانو گفتنت هایت هستم!
_ولی خب خارج از ایرانه!
_کجا عروسم؟!
چه زیبا میگویی عروسم!اصلا تو زیباترین صدا و لحن را داری!
_ماه عسل بریم کربلا
با چشمان زیبای مشکی ات نگاهم میکنی!
عاشق کشی،دیوانه کردن،مردم آزاری
یک جفت چشم مشکی و اینقدر کارایی
_بیخود که عاشقت نشدم بانو!
بوسه ای به دستم میزنی،دستم را روی دنده ی ماشین میگذاری،دست خودت هم روی دستم!
این رانندگی های دونفره را دوست دارم!
👈نویسنده:لیلی سلطانی
ویرایش این قسمت با اندکی #دخل_و_تصرف مدیرکانال!
#کپی بدون #ذکر_منبع و #نام_نویسنده پیگرد الهی دارد.
⏪ #ادامہ_دارد...
💟 @Delbari_Love
📙 #داستـــــان
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_هفتم
✍با عصبانیت به غذاها نگاه میکنم!ظاهر و باطن افتضاح!
سه هفته از ازدواجمان میگذرد و یک غذای درست و حسابی از دست من نخوردی!صدای باز و بسته شدن در می آید!صدایت در خانه میپیچید!
_سلام بانو!من اومدم!
لبم را میگزم،وارد آشپزخانه میشوی،خانه ی نقلی هفتاد متری مان را با سلیقه و ساده چیدیم انقدر مهربانی هست که برای من به اندازه ی قصر است!
سریع سلام میکنم،خستگی از صورتت می بارد،شرمنده میشوم از عهده یک غذاپختن هم برنمی آیم!به سمتم می آیی و گونه ام را میبوسی!
_چرا صدات زدم جواب ندادی عزیزم؟
دوباره به غذاها نگاه میکنم حرصم میگیرد!
_هیچی باز گند زدم!
با تعجب نگاهم میکنی!
_چی شده؟!
قابلمه خورشت را برمیدارم و به سمتت میگیرم!
_این ها گل کاشتم!
شروع میکنی به خندیدن!
_حالا چی شده؟!لب و لوچه شو چه آویزونه!
بغضم میگیرد،من به اندازه ی تو خوب نیستم!
_حق داری بخندی علی!یه غذا نمیتونم بپزم!
گونه ام را میکشی و میگویی:آخه این حرص خوردن داره؟!گفتم چی شده!
چرا انقدر خوبی مهربان؟!از آشپزخانه بیرون میروی و بلند میگویی:لطفا تا لباس عوض کنم غذا رو بکش خیلی گرسنه م!
واقعا میخواهی این فاجعه هیروشیما را بخوری؟!نمیخواهم کارت به بیمارستان بکشد!
وارد اتاق خواب میشوم،همانطور که پیرهنت را عوض میکنی میگویی:بریم ناهار بخوریم!
_علی میمیری!
بلند میخندی!بیشتر لجم میگیرد!
_اصلا میریزم آشغالی!زنگ میزنم رستوران!
دستم را میگیری و میگویی:میخوام دستپخت خانمم را بخورم تو چیکار داری؟!چیزی شد پای خودم!
باهم به سمت آشپزخانه میرویم!
_علی یه چیزیت میشه ها!
پشت میز میشینی و میگویی:سم که نمیخوام بخورم!بجنب بانو صدای شکمم دراومد!
با بی میلی یک بشقاب غذا میکشم و میگذارم جلویت!
_تو نمیخوری؟!
_نه مگه از جونم سیر شدم؟!
_اوه اوه خدا بهم رحم کنه!
_میگم نخور گوش نمیدی که!
میخواهم بشقاب را بردارم که نمیگذاری!شروع میکنی به خوردن!با نگرانی نگاهت میکنم!چنان با اشتها میخوری که شک میکنم!چشمانم چهارتا میشود!
متوجه نگاهم میشوی و میگویی:چی شده؟!
_بااشتها میخوری شک میکنم من این غذا رو پخته باشم!
_خیلی خوبه!
با شک قاشقت را برمیدارم،کمی از غذا برمیدارم و میخورم،نه این همان دسته گلی است که به آب دادم!
_تو به این میگی خوب؟!منو مسخره میکنی؟!
_چرا باید مسخره کنم؟!انقدر براش وقت گذاشتی و توش عشق ریختی که حرف نداره بانو!
کم مانده قلبم از دهانم بیرون بزند!نگو اینجور مهربان بی جنبه ام!
دوباره مشغول خوردن میشوی!با عشق دستت را میگیرم و میگویم:چرا انقدر خوبی تو؟!
👈نویسنده:لیلی سلطانی
#کپی بدون #ذکر_منبع و #نام_نویسنده پیگرد الهی دارد.
⏪ #ادامہ_دارد...
💟 @Delbari_Love
📙 #داستـــــان
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_هشتم
✍با احساس نوازش دستت از خواب بیدار میشوم،اما دلم نمیاد چشمانم را باز کنم،لبانت را به گوشم میچسبانی:بلندشو گلم وقت نمازه!
قلقلکم میگیرد از برخورد نفس هایت به پوستم!
چشمانم را باز میکنم،زل میزنی به چشمانم،خمیازه ای میکشم،گونه ام را نوازش میکنی!گفته بودی این موقع ها شبیه نوزاد هستم!تو بزرگم کردی مهربان!
سریع وضو میگیرم و پشت سرت قامت میبندم،چه صفایی دارد نماز صبح به امامت شما آقا!
نمازمان که تمام میشود بالبخند به سمتم برمیگردی و میگویی:قبول باشه بانو!
سجاده ام را جلو میکشم و کنارت می آیم،سجاده و لباس های نمازمان را از کربلا خریدیم!
دستت را میگیرم و میگویم:قبول حق آقا سید!
_اینطور نگو!بگو علی!ضربان قلبم بالا و پایین میره اما تو بگو علی!
نازم گل میکند!
_یعنی هرکی اسمتو میگه قلبت اینجوری میشه؟!
_نه وقتی تو صدام میکنی اینطوری میشم!
_پس برای قلبت ضرر داره!
_این ضرر خیلی هم مفیده!حالا اجازه هست شروع کنم؟
میدانم چه میگویی،عادت کرده ام بعداز نماز با بندبند انگشتانم ذکر بگویی!
شروع میکنی به ذکر گفتن و من غرق تماشای تو میشوم!
من با تو به خدا رسیدم
عاشق ڪشے،دیوانہ ڪردن،مردم آزارے...
یک جفت چشم مشکی و اینقدر کارایی
👈نویسنده:لیلی سلطانی
کپی بدون #ذکر_منبع و #نام_نویسنده پیگرد الهی دارد.
⏪ #ادامہ_دارد...
💟 @Delbari_Love
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا بعد از ازدواج، همسرم #عاشق من نیست؟
#توهم_عشق
#استاد_پناهیان
💟 @Delbari_Love
#حدیثـــ_عشــღــق
🌸امام_صادق_عليه_السلام:
💠پدرم، هرگاه دچار غم و اندوهى مىشد، زنان و كودكان را گرد مىآورد و دعا مىكرد و آنها #آمين مىگفتند.🌸
📚الکافی،ج ۲،ص ۴۸۷
💠 گاهی در مشکلات و گرفتاریها زن و فرزند را جمع کنیم، #دعا کنیم و حاجت خود را از خدا بخواهیم و آنها #آمین بگویند.
💠 اینکار، میتواند حس معنوی، همدلی و وحدت را به فضای خانه #تزریق کند.
💟 @Delbari_Love
✨ایشون "وانسا ترامپ"هستند. عروس خانواده ترامپ!
تو صفحه اجتماعیش ننوشته "عروس ترامپ، فعال سیاسی، حامی حقوق زنان، مدل لباس یا هرچیز دیگه..." فقط نوشته مادر ۵ فرزند و اینکه بچههام زندگی من هستند! به فاصله سنی بچه هم دقت کنید...
📛 اون وقت سلبریتیهای ما هم، بچهشون سگ و گربه است؛ خیلی هم به این کارشون افتخار میکنند😐
💟 @Delbari_Love
#آقایان_بدانند
✨ مردها گاهی میتوانند با رفتار غیر منتظره #ناراحتیهای همسر را کم کرده و صد و هشتاد درجه اوضاع و فضای #نامطلوب زندگی را عوض کنند.
✨ مثلا وسط روز از #کارتون بزنید و بیایید دنبال همسرتان و او را #تنها و بدون بچهها به جایی که دور از محیط شلوغ است ببرید و باهم نوشیدنی و خوراکی #میل کنید.
✨ حتما به او بگویید فقط برای تو و بخاطر #دلتنگی روزهای اول زندگیمون اومدم دنبالت.
💟 @Delbari_
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 ناراحتی از نگاه خانم به مرد #نامحرم
#استاد_پناهیان
💟 @Delbari_Love
💕 دلبری 💕
📙 #داستـــــان #عاشقانه_مذهبی #قسمت_هشتم ✍با احساس نوازش دستت از خواب بیدار میشوم،اما دلم نمیاد چشم
📙 #داستـــــان
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_نهم
✍با رضایت به آش نگاه میکنم،دیگر از آن فاجعه های هیروشیمایی خبری نیست!
دیشب گفتی هوس آش رشته کرده ای،برایت سنگ تمام گذاشتم،با کشک اسم خودمان را روی آش نوشتم!غذای امروز نذری به نیت مادرت فاطمه است!
کم مانده بیایی،در آینه خودم را نگاه میکنم،عطری که دوست داری میزنم!صدای زنگ موبایلم می آید،نامت خودنمایی میکند!((مهربان))
_جانم!
_سلام بانو!حال شما؟!
_سلام ممنون خداقوت آقام!
_آقاتون فدای این آقا گفتنتون بشه!
_خدانکنه!
_چرا؟!
خجالت میکشم بگویم چون نباشی میمیرم آقا!
_الو بانو
_علی کجایی؟
_پیچوندیا!زنگ زدم خبر بدم دیر میام عزیزم عذرمیخوام!نمازتو بخون ناهارتم میل کن منتظرم نباش!
عذرخواهی برای چه؟!مگر میشود بی تو؟!
_ممنون که خبر دادی مهربون!
_آخ قلبم!
با عشق میخندم،روز به روز این حس های ناب بیشتر میشود!چه کسی باور میکند تو که مغرور و ساکت به نظر میایی انقدر مهربانی و شیطنت میکنی!
_سودا!
راست میگویی وقتی معشوق نامت را میگوید قلبت بازی اش میگرد!
_جانه سودا!
_جونت سلامت بانو!فعلا امری نداری؟
_نه عزیزم یاعلی!
_یاعلی!
گاز را روشن میکنم تا وقتی بیایی غذا سرد نشود!سجاده ات را برمیدارم،تو نیستی سجاده ات که هست!
مثل همیشه با تمام خستگی با روی خوش وارد خانه میشوی!به سمتت می آیم،کمک میکنم کتت را دربیاوری!
_خانمی تا نماز بخونم لطفا ناهارمو آماده کن!
تو هم بدون من ناهار نخوردی!
سجاده ام را برمیداری و میگویی:امروز نشد باهم نماز بخونیم!
تله پاتی که میگویند این است؟!
میخواهی سجاده ات را مرتب کنی که شروع میکنی به بو کردنش!نگاهم میکنی!
_بوی عطر تو رو میده!
_خب نشد امروز باهم نماز بخونیم!
_پس رو سجاده ی خودم نماز میخونم!
_علی!تله پاتی که میگن اینه ها!
_برای ما عشق پاتی بانو!یه انرژی بده سرحال شم!
به سمتت می آیم روی پنجه ی پا می ایستم،گونه ات را میبوسم و میگویم:تا نماز بخونی ناهارو آماده میکنم بخوریم!
_ناهار نخوردی؟!
_بدون تو؟!
اسمم را صدا کردی جانم به لب آمد
کاش نام همسر من مثل نام سرورم
یک علی باشد که قبلش سیدی آید به کار
👈نویسنده:لیلی سلطانی
کپی بدون #ذکر_منبع و #نام_نویسنده پیگرد الهی دارد.
⏪ #ادامہ_دارد...
💟 @Delbari_Love
📙 #داستـــــان
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_دهم
✍گازی به سیبم میزنم،همانطور که راه میروم درس میخوانم!وارد خانه میشوی،بلند سلام میکنی!
_سلام سید!خداقوت!
گونه ام را میکشی و میگویی:شیطنت بانو گل کرده!
سیب را از دستم میگیری و مشغول خوردن میشوی!با لج پایم را روی زمین میکوبم و میگویم:علی!ماله منه!
_معلومه ماله توام بانو!
خنده ام میگرد!
_لوس نشو!سیبو میگم!
_یکی دیگه بردار!
_خودت یکی دیگه بردار!
_میتونی پس بگیر!
دستت را میکشم،هرچه تلاش میکنم حریفت نمیشوم!سیب را میبلعی!
_علی خیلی بدی!
_دهنی خانممون یه مزه دیگه داره!
_سرمو شیره نمال سید!
_سید گفتای بانو دوحالت داره،حالت اول شیطنت،حالت دوم قهر!
رویم را برمیگردانم!از فرصت استفاده میکنم!
_حس و حال درس خوندنم پرید!
_کجا پرید؟!برش گردونم!
_با شما نیستم سید!
_اوه اوه اوضاع گوجه فرنگیه!
_گوجه فرنگی؟!
_یعنی خطرناک!یه دودایی از سرت بلند شده بانو!
با حرص میگویم:علی!
_دیدی گفتی علی!
بی اختیار لبخندی روی لبم مینشیند!
_آخه بانو به ما قهر کردن اومده؟!اونم سر سیب؟!
_به هر حال تو سیب منو بلعیدی!
_بلعیدم؟!مگه اژدهام؟!
چیزی نمیگویم،مثلا قهرم!
_ببین بانو زندگیه مشترکه،باید تو همه چی شریک باشیم حتی سیب!
مشغول درس خواندن میشوم،موهایم جلوی صورتم میریزند،به سمتم می آیی و موهایم را در دست میگیری!
_چی کار میکنی؟!
_الان میبینی چی کار میکنم!
چند لحظه بعد میگویی:تموم شد!
موهایم را بافته ای!
_مو بافتنم بلدی؟!اونوقت چرا؟!
بلند میخندی!
_لابد الان میگی علی قبلا موهای کی رو بافتی!
_زنی که رو مردش غیرت نداشته باشه زن نیست!
پیشانی ام را میبوسی!
_عاشقتم وقتی غیرتی میشی بانو!سیب بیارم آشتی میکنی؟
_روش فکر میکنم!
به آشپزخانه میروی و با یک سیب برمیگردی!
سیب را از دستت میگیرم،گاز میزنم!
_آشتی؟
_مگه قهر بودم؟!
با لبخند نگاهم میکنی!
_نمیدونی وقتی انقدر باهم خوبیم با همچین چیزای ساده خوشحال میشیم چقدر انرژی میگیرم!
کنارت مینشینم،صورتت را نوازش میکنم!
_علی!
_جانه علی!
_خیلی دوستت دارم!
دستت را روی قلبت میگذاری،خودت را به حالت غش میزنی!
_جواب حرفمو ندادی!
چشمانت را باز میکنی،سیبم را گاز میزنی!میخواهی چیزی بگویی که زود میگویم:میدونم زندگی مشترکه!
_واقعا معلوم نیست؟!
_چی؟!
_اینکه چقدر دوستت دارم!
سرم را روی شانه ات میگذارم!
_همیشه تو هر شرایطی تکیه گاه هم باشیم مهربان!
_چشم مهربانو!حالا درستو بخون!زنگ تفریح اول تموم شد،بدو تا زنگ تفریح دوم زودتر برسه!
و چشمکی نثارم میکنی!
کاش همه زنگ تفریح ها اینگونه باشد!
👈نویسنده:لیلی سلطانی
کپی بدون #ذکر_منبع و #نام_نویسنده پیگرد الهی دارد.
⏪ #ادامہ_دارد...
💟 @Delbari_Love
#حدیثـــ_عشــღــق
✨زنى به محضر امام باقر عليه السلام رسید و ضمن دعا در حق ایشان عرض کرد: من زنى تارك دنيا هستم حضرت فرمود: منظورت از ترك دنيا چيست؟ عرض كرد: نمىخواهم هرگز #ازدواج كنم.
🌸حضرت پرسيد: چرا؟ عرض كرد: در ترك ازدواج، به دنبال كسب فضيلت هستم. حضرت فرمود: از این عقیده صرف نظر کن! اگر در اين كار فضيلتى بود، #فاطمه عليها السلام از تو سزاوارتر به آن بود. هيچ كس نيست كه در #فضيلت بر او سبقت گيرد.🌸
📚الكافي، ج۵، ص۵۰۹، ح۳
💟 @Delbari_Love
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنان صریح #استاد_رائفی_پور پیرامون
#موانع_ازدواج
#سبک_زندگی_فاطمی
💟 @Delbari_Love