eitaa logo
بشارت وفتنه های آخرالزمان👹
1.6هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
6.4هزار ویدیو
71 فایل
⁦❇️⁩⁦❇️⁩ شواهد نشان میدهد در دوران پیش از ظهور قرار داریم بزودی خبرهایی مهمی جهان را شگفت زده خواهد کرد @deldadghann1401 ادمین کانال👇 @zeynab_ghanevatii 🌺🌺کانال فروشگاهی ام👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1782055167Ce2c04afb47
مشاهده در ایتا
دانلود
'♥️𖥸 ჻ اےراحت‌دل، قرارجانها!برگرد درمان‌دل‌شکسته‌ما،‌برگرد مانديم‌درانتظارديدار،اےداد! دلھاهمه‌تنگِ‌توست‌آقا!برگرد:)…♥️ تعجیـل‌در‌ظهـور صلـوات ♥️|↫ ‌ 🖐🏻|↫ به‌رسم‌وفای‌هرشب بخوانیم دعای‌سلامتی‌و‌فرج‌حضرت💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّینَ...✋ 🌸سلام بر تو ای فرزند امامان هادی! سلام بر تو و بر روزی که واژه واژه، هدایت را معنی میکنی برای قلب های تشنه هدایت... 📗 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610 سروش👇👇 https://splus.ir/joingroup/ABj4lj0jkHQmIZt31WIijA ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔴 عجایب دنیای ظهور... ⭕️ پرواز با فرشتگان ⭕️ در دوران آرمانى و بهشتیِ حكومت صالحان، نه تنها به گونه‌اى خارق العاده، توانمندى‌هاى روحى و ارتباطىِ مومنان افزايش مى‌يابد، بلكه آنان مى‌توانند عوالم و مخلوقات نامرئی از جمله فرشتگان الهی را ببیند؛ و با آنان در ملکوت آسمان ها پرواز کنند؛ 🌕 امام رضا عليه‌السلام فرمودند: هنگامى كه حضرت قائم عجل الله فرجه، قيام كند -در آن زمان- برخى از مؤمنان، ميان ابرها سير مى‌كنند و برخى از آنها با فرشتگان، پرواز مى‌كنند. 📗دلائل الإمامة، ج ۱، ص ۴۵۴ سروش👇👇 https://splus.ir/joingroup/ABj4lj0jkHQmIZt31WIijA ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
. ♥️ هر کدام از شما که حضرت حجت عج را 👈بیشتر👉 دوست دارید در دنیا 👈دیندار👉 و متقی تر و منتظر تر، و در برزخ قبرش نورانی و فراخ تر، و میزان اعمالش سنگین تر، و نامه اعمالش در حشر مطهر تر، و در صراط قدمش مستحکم تر، و در بهشت به امیرالمومنین علیه السلام نزدیک تر، و در دنیا رها و آرام و با وقار و بی دغدغه تر است: 🔻 هل الدين الا الحب: 🔻 آیا دین غیر از 👈عشق حضرت دلبر غائب عج👉، و قلیان محبت او، و درک معجزات او، و معرفت به مناقب و حالات او، و محزن شدن در حزن او، و مسرور شدن در سرور او، و انتشار عشق او، و تکلم درباره محبوبتان حضرت صاحب عج است؟ 🔹 در محیط پیرامون، جامعه و فضای مجازی هر آنچه سبب ازدیاد معرفت و محبت به حضرت حجت عج بشود 👈عطر و رنگ👉 ایمان دارد، و هر آنچه سبب دوری از حضرت حجت عج شود بوی نفاق و کفر میدهد: على بن جعفر نقل میکند: از امام هادی عليه السلام سوال شد: أيُّنا أشَدُّ حُبّا لِدينِهِ: ✋ كداميك از ما 👈دین دار تر👉 است، و بيشتر دينش را دوست دارد⁉️ پس حضرت فرمودند: اشَدُّكُم حُبّا لِصاحِبِه: ♥️ آنكه امام زمانه خود را 👈بيشتر👉 دوست دارد‼️ مصادر: مسائل علي بن جعفر - ابن الإمام جعفر الصادق (ع) - الصفحة ٣٤١. الخرائج والجرائح - قطب الدين الراوندي - ج ١ - الصفحة ٤١١. بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج ٥٠ - الصفحة ١٥٢ مسند الإمام الهادي أبي الحسن علي بن محمد (ع) - العلامة العطاردي - ج ۱ - الصفحه ۱۳۲. سروش👇👇 https://splus.ir/joingroup/ABj4lj0jkHQmIZt31WIijA ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 〰❁🍃❁🌼❁🍃❁〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نتایج دنیوی و اخروی خدمت به امام زمان(عج) 🎙 حجت‌الاسلام شیخ جعفر ناصری سروش👇👇 https://splus.ir/joingroup/ABj4lj0jkHQmIZt31WIijA ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
❀❀ با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار و هــر روز دعای عهد بخون... ❀❀ 💚 اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج هدیه به حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها
🔺 ✍🏻امام صادق (صلوات الله علیه) فرمودند: 💠خواندن هفت بار بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّهَ اِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ در تعقیب نماز صبح و مغرب،سبب دفع مرگ بد است. 📚کافی،ج۲،ص۵۳۱ ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═ سروش👇👇 https://splus.ir/joingroup/ABj4lj0jkHQmIZt31WIijA ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
عليه السلام: بهترين زمانى كه در آن به درگاه خدا دعا مى كنيد، سحرگاهان است. خداوند متعال فرموده است: «و در سحرگاهان، طلبِ آمرزش مى‌كردند» 📗بحارالأنوار جلد۸۷ صفحه۱۶۵ 🍃🌸
روزتان مزین و معطر به عطر صلوات بر محمد و آل محمد به رسم ادب السلام علیک یابقیةالله فی ارضه السلام علیک یافاطمه الزهرا السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا
💞﷽ 💞 ✨ثواب قرائت و تدبّر در آیات قرآن کریم امروز را هدیه میکنیم به حضرت صاحب الزمان(عج) وان شاء الله برای تعجیل درفرج وعاقبت بخیرشدنمان در تمام لحظات زندگی. ❣❣ ____⪻🍃🌸🍃⪼____
در طی سه سال اخیر با بیش از یکصد نفر از تجربه گران نزدیک به مرگ مصاحبه کردیم که علاقه ای به دیده شدن در رسانه ها نداشتند. برخی از تجربه گران مطالب بسیار عجیبی داشتند. این مطالب پس از راستی آزمایی منتشر شده یا می شود‌. یکی از آنها می گفت: در ماجرای عمل جراحی، تجربه نزدیک به مرگ برایم پیش آمد و برخی عذاب های برزخی را مشاهده کردم. یکی از این عذاب ها بوی تعفن وحشتناکی بود که تحمل آن بسیار مشکل بود. من تا یک هفته پس از بهبودی حالات عجیبی را حس می کردم. همنشینی با برخی افراد برایم لذت بخش و برخی... از جمله اینکه وقتی یک خانم بدپوشش یا انسان بی حیا که در مسائل ناموسی، توجهی به دستورات خدا نداشت را مشاهده میکردم، یکباره همان بوی تعفن آزاردهنده را حس می کردم! برخی از این افراد، آرایش کرده و عطر و ادکلن استفاده کرده بودند، ولی بوی تعفن جهنمی آنها باعث می شد از آنجا فرار کنم! به خصوص کسانی که غسل واجب به گردن داشته و به دستورات خدا در زمینه حجاب و حیا بی توجه بودند! 📄 مصاحبه تابستان ۱۴۰۱ با یکی از تجربه گران نزدیک به مرگ. 📙برگرفته از کتاب سیزده چهارده. اثر گروه شهید هادی 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 سروش👇👇 https://splus.ir/joingroup/ABj4lj0jkHQmIZt31WIijA ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
بشارت وفتنه های آخرالزمان👹
#قصّه_بشنو☺️✌️➻ ◽️رمان #نسل_سوخته به‌قلم شھید طاها ایمانے ‹ پارت دوم! › ــــ اون روز...پای اون تص
☺️✌️➻ ◽️رمان به‌قلم شھید طاها ایمانے ‹ پارت سوم! › ــــ مدام توی رفتار خودم و بقیه دقت می کردم...خوب و بد می کردم...و با اون عقل 9 ساله...سعی می کردم همه چیز رو با رفتار شهدا بسنجم...اونقدر با جدیت و پشتکار پیش رفتم...که ظرف مدت کوتاهی توی جمع بزرگ ترها...شدم آقا مهران...این تحسین برام واقعا ارزشمند بود...اما آغاز و شروع بزرگ ترین امواج زندگی من شد...از مهمونی برمی گشتیم... مهمونی مردونه...چهره پدرم به شدت گرفته بود...به حدی که حتی جرات نگاه کردن بهش رو هم نداشتم... خیلی عصبانی بود...تمام مدت داشتم به این فکر می کردم که... - چی شده؟...یعنی من کار اشتباهی کردم؟...مهمونی که خوب بود... و ترس عجیبی وجودم رو گرفته بود... از در که رفتیم تو...مادرم با خوشحالی اومد استقبال مون...اما با دیدن چهره پدرم...خنده اش خشک شد و مبهوت به هر دوی ما نگاه کرد... - سلام...اتفاقی افتاده؟ پدرم با ناراحتی سرچرخوند سمت من... - مهران...برو توی اتاقت... نفهمیدم چطوری...با عجله دویدم توی اتاق...قلبم تند تند می زد...هیچ جور آروم نمی شد و دلم شور می زد...چرا؟ نمی دونم... لای در رو باز کردم...آروم و چهار دست و پا...اومدم سمت هال... - مرتیکه عوضی...دیگه کار زندگی من به جایی رسیده که...من رو با این سن و هیکل...به خاطر یه الف بچه دعوت کردن...قدش تازه به کمر من رسیده...اون وقت به خاطر آقا...باباش رو دعوت می کنن... وسط حرف ها...یهو چشمش افتاد بهم...با عصبانیت...نیم خیزحمله کرد سمت قندون...و با ضرب پرت کرد سمتم... - گوساله...مگه نگفتم گورت رو گم کن توی اتاق؟ ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ممنوع!.📌 سروش👇👇 https://splus.ir/joingroup/ABj4lj0jkHQmIZt31WIijA ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
بشارت وفتنه های آخرالزمان👹
#قصّه_بشنو☺️✌️➻ ◽️رمان #نسل_سوخته به‌قلم شھید طاها ایمانے ‹ پارت سوم! › ــــ مدام توی رفتار خودم
☺️✌️➻ ◽️رمان به‌قلم شھید طاها ایمانے ‹ پارت چهارم! › ــــ دویدم داخل اتاق و در رو بستم ... تپش قلبم شدید تر شده بود ... دلم می خواست گریه کنم اما بدجور ترسیده بودم ... الهام و سعید ... زیاد از بابا کتک می خوردن اما من،نه ... این، اولین بار بود ... دست بزن داشت ... زود عصبی می شدو از کوره در می رفت ... ولی دستش روی من بلند نشده بود... مادرم همیشه می گفت ... - خیالم از تو راحته ... و همیشه دل نگران ... دنبال سعید و الهام بود ... منم کمکش می کردم ... مخصوصا وقتی بابا از سر کار برمی گشت ... سر بچه ها رو گرم می کردم سراغش نرن ... حوصله شون رو نداشت ... مدیریت شون می کردم تا یه شر و دعوا درست نشه ... سخت بود هم خودم درس بخونم ... هم ساعت ها اونها رو توی یه اتاق سرگرم کنم ... و آخر شب هم بریز و بپاش ها رو جمع کنم ... سخت بود ... اما کاری که می کردم برام مهمتر بود ... هر چند ... هیچ وقت،کسی نمی دید ... این کمترین کاری بود که می تونستم برای پدر و مادرم انجام بدم ... و محیط خونه رو در آرامش نگهدارم ... اما هرگز فکرش رو هم نمی کردم ... از اون شب ... باید با وجهه و تصویر جدیدی از زندگی آشنا بشم ... حسادت پدرم نسبت به خودم ... حسادتی که نقطه آغازش بود ... و کم کم شعله هاش زبانه می کشید ... فردا صبح ... هنوز چهره اش گرفته بود ... عبوس و غضب کرده ... الهام،5 سالش بود و شیرین زبون ... سعید هم عین همیشه ... بیخیال و توی عالم بچگی ... و من ... دل نگران...زیرچشمی به پدر و مادرم نگاه می کردم ... می ترسیدم بچه ها کاری بکنن ... بابا از اینی که هست عصبانی تر بشه... و مثل آتشفشان یهو فوران کنه ... از طرفی هم ... نگران مادرم بودم ... بالاخره هر طور بود ... اون لحظات تمام شد ... من و سعید راهی مدرسه شدیم ... دوید سمت در و سوار ماشین شد ... منم پشت سرش ... به در ماشین که نزدیک شدم ... پدرم در رو بست ... - تو دیگه بچه نیستی که برسونمت ... خودت برو مدرسه ... سوار ماشین شد و رفت ... و من مات و مبهوت جلوی در ایستاده بودم ... من و سعید ... هر دو به یک مدرسه می رفتیم ... مسیر هر دومون یکی بود ... ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ممنوع!.📌 . سروش👇👇 https://splus.ir/joingroup/ABj4lj0jkHQmIZt31WIijA ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
[ 📝 ] سلام سلام✌🏻 خب من از خاطره ی سقا شدنم تو هیئت بگم😁 آقا شب تاسوعا بود... منم تو حس و حال خودم نیت کردم بین مردم آب پخش کنم☺ رفتم از آشپزخونه هئیت یه پارچ آب گرفتم با چند تا لیوان یه بار مصرف🍶 پارچش خیلی سنگین و بزرگ بود یه خانم گفت خانم ببخشید آب😊 حالا چادرم سرم بود یه پارچ سنگین یه دستم اون دستمم لیوانا خیلی سخت بود یه ژست خفن گرفتم گفتم بله بفرمایید😌😎 لیوان رو دادم بهش شروع کردم به آب ریختن... اینم بگم که برق ها هم خاموش کرده بودن چشم چشمو نمیدید🤭 داشتم آب میریختم تو لیوان خانمه نمیدیدم که پر شده یا نه هی دستشو میگرفت بالا منم هی میریختم چون فکر میکردم آب از پارچ نیومده لیوانش خالیه🤣🤣 که یهو دیدم آب رو ریختم تو کیف خانمه و رو چادرش رو مانتوش 😂😂 به رو خودم نیاوردم گفتم ببخشید و رفتم سراغ بعدی😂 دوباره نمیدیدم لیوان پر شده یا نه لیوان پر شده بود آب ها ریخت رو فرش😬🤣 کم نیاوردم رفتم بعدی آب ریخت رو پای خانمه😂😂 آقا دیگه چشمم ترسیده بود آخرش ترسیدم هیئت رو آب ببره😂😂 آخرای مجلس یکم آب میریختم ته لیوان هی میگفتن یکم دیگه بریز میگفتم بسه میریزه هااان😂 بیچاره ها دنبالم میدویند میگفتن خانم لیوان منم پر کن 🤣🤣 منم دوباره یکم تهش میریختم میگفتم بخور دوباره میریزم😂🤣 انشالله که قبول باشه😂💙 تا نیت های بعدی خدانگهدار😎😂 • • این‌بار شما برامون از خاطرات‌تون بگین: ☺️👇 https://eitaa.com/zeyanabghnavatii صد شڪر کھ از بچگے، زندگےهامون با هیئت امام‌حسین'ع گرھ خورده🥰💚 سروش👇👇 https://splus.ir/joingroup/ABj4lj0jkHQmIZt31WIijA ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍آیت‌الله بهجت قدس‌سره: به‌طور یقین، دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت مؤثر است؛ اما نه لقلقه زبان و «عجّل فرجه» خشک‌وخالی که در آخر منبر برای جابه‌جایی مردم گفته می‌شود! 📚 کتاب حضرت حجت(عج)، ص٢۴٣ مجموعه بیانات آیت‌الله بهجت(ق) پیرامون حضرت ولی عصر(عج) __________________________ 〰〰〰〰〰〰 سروش👇👇 https://splus.ir/joingroup/ABj4lj0jkHQmIZt31WIijA ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═ 🔴 حداکثری ☝️
🌷 امام صادق(علیه السلام) : ✍ شیعیان ما را در ۳ موقع امتحان کنید : 👌 در موقع چگونه به ان اهمیت می دهند. 👌 در هنگام چگونه آنرا از دشمنان ما حفظ میکنند. 👌 خود را در هنگام ضرورت چگونه بین نیازمندان تقسیم میکنند. 📒 اصول کافی ، ج۱ ، ص۱۱۷ 〰〰〰〰〰〰 سروش👇👇 https://splus.ir/joingroup/ABj4lj0jkHQmIZt31WIijA ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═ 🔴 حداکثری ☝️
💠"این داستان مربوط به قبرستان تخت فولاد اصفهان است" 🌿یکی از آقایان نقل می کند: برادرم را که مدتی پیش فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود. گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه کسی را برداشتی؟! گفت: من کلاه کسی را برنداشتم. گفتم: من تو را می شناسم. این لباس و این موقعیت از آن تو نیست. گفت: آری . دیشب، شب اول قبرِ مادر قبرکن بود. آقا سید الشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت بخشیدند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم. بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده ام از خواب بیدار شدم ، نزدیک اذان صبح بود. کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم به سمت تخت فولاد. برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن خوان ها کنار قبرها قرآن می خواندند. از قبرهای تازه پرسیدم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند. رفتم نزد آقای قبر کن احوال پرسی کردم و به او تسلیت گفتم و از فوت مادرش سوال کردم، گفت: دیشب شب اول قبر او بود گفتم: روضه خوانی می کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا رفته بود؟ گفت: خیر ، برای چه می پرسی؟ داستان را گفتم ، او گفت: هر روز "زیارت عاشورا" می خواند... 📚حکایاتی از عنایات حسینی، ص111 سروش👇👇 https://splus.ir/joingroup/ABj4lj0jkHQmIZt31WIijA ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
30M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🪁... امام زمانم.. عمریست به دنبال توام نیست نشانی...! ای خوب تر از خوب تر از خوب کجایی...؟! اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج ناب‌ترین استورےها؛ اینجـا دانلود ڪن🤓👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
حضرت استاد قاضی زاده؛ سومین اثر استغفار اینست هم رَفعی است هم دَفعی.. ✅رفعی یعنی گناه کردی ، اثر عقوبتش ازت برمیداره ✅دفعی یعنی خدا کمکت میکنه موقعیت گناه برات جور نشه و دامهای شیطان دفع بشه .. تصویر استاد در کنار مزار شهید مجتبی قاضی زاده رحمت الله علیه http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960