eitaa logo
ویرانه❤️‍🔥عشقِ بیگانه🍊💚
20هزار دنبال‌کننده
214 عکس
98 ویدیو
0 فایل
راز دل دیوانه به هشیار نگویید اسرار لب یار به اغیار نگویید. بویی اگر از گوشه‌ی میخانه شنیدید ای اهل نظر بر سر بازار نگویید.! • کپی از رمان ها حرام می‌باشد❌️ https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 🌙 حاجت گرفتن از امام مجتبی(ع) در ماه رمضان از امشب به مدت ۷ شب ( تا شب میلاد آقا ) این ذکر با توجه خوانده شود ... ان شالله حاجتش برآورده میگردد : 📿 ذکر توسل به امام حسن (ع) 📿 ذکر توسل به امام حسن (ع) 👌 از امشب باید شروع کنی 👆
هدایت شده از  تبلیغات ...
تست سنجش حسادت 😳 ✔️ این تست علمی به شما نشون میده دیگران نسبت به شما و شما نسبت به دیگران چقدر حسودی میکنید : ‌ ‌ انجام تست حسودی در ۳۰ ثانیه ‌ انجام تست حسودی در ۳۰ ثانیه باورم نمیشه خاله‌‌ام ۹۵٪ حسوده😐👆
😱 این آقا رو میشناسی ؟ آقای اصغری مخترع ابردوا هستن 😍 😳 همونی که هزاران بیمار رو درمان کرده از کشورای دیگه براش میان ایران 😱 📺 صدا و سیما ازش مستند تهیه کرده بعد شما کانالشو نداری ؟ 😐 🔻اینم لینک کانال خودشون 👇 https://eitaa.com/joinchat/2495742208Ca66702eb2e میتونی ازشون مشاوره رایگان بگیری 😍☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ فقط میتونم چند تا کلمه ی ساده رو بشنوم ! بیشتر حواسمون باشه .. 🌱
دیشب تولد خواهرم بود نامزدش یه گردنبند براش خریده بود که وقتی برقا خاموش شد، ماهش روشن شد🥺🤍 برگااای همه ریخته بود از قشنگیش آخرش طاقت نیاوردم ازش چنلشو گرفتم منم برم بخرم 💌 @nedingallery 💌 @nedingallery چقد دنبال این گردنبندای شب‌تاب بودم بالاخره پیداش کردم🥹♥️
هدایت شده از  تبلیغات ...
شوهرم میخواد ایتای منو حذف کنه🥺💔 میگه هرچی کار میکنم همش میری از این کانال خرید میکنی🤬🥸 لینکش برات میزارم خودت ببین👀👇🏾 https://eitaa.com/joinchat/2283405568C4f848dc20f خدایییییی تو فقط ببین جنس هاشو 🥺👆🏽
تو همان یک نفری که برایم همه ای ...💐 @romanticB
اسمم الهه است دختری که عمر ازدواجش 3 ساعت بیشتر نبود شوهرم بعد عقد عازم سوریه شد و شهید شد😔 سر اتفاقاتی فهمیدم شوهرم شریک یه شرکت ساختمانی بوده و وصیت کرده سهامش به من برسه... حالا شریکم آدم بی بند و باری بود که کل زندگی منو به چالش کشید... خیلی برام عجیب بود که این آقا سهراب هیچ سنخیتی با شوهر شهیدم نداشت... نفهمیدم چیشد که متوجه احساسم به یه آدم اشتباه شدم... آدمی که من مثل یه حامی و شریک روش حساب باز کرده بودم کاری کرد که...👇😱 https://eitaa.com/joinchat/1154548639C66c6f270aa سرگذشت واقعی اعضای کانالِ👆🔥
_ لا‌تَخف!إنني أحمل قلبك ِفي قلبي ‌... ❰نترس ، قلبت را در قلبم نگه داشته ام^.^🤍 ❱ ‌‌ @alegenab_eshgh 𖤐⃟💘‌‌‎‎‎‎‌࿐
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 بالاخره عروس و داماد اومدن، وقتی به طرفشون میرفتم تا به ساسان تبریک بگم نگاهم به دو نفر افتاد، اول بابابزرگ که زود نگاهشو ازم گرفت و دوم فهیمه... کنار میترا وایساده بود، ساسان و بغل کردم و گفتم: خوشبخت بشی داداش به میترا هم تبریک گفتم، فهیمه داشت به بقیه نگاه میکرد اما مطمئن بودم همه ی حواسش پیش منه، آروم گفتم: مبارک شما هم باشه دخترخاله اصلا نگاهم نکرد، جواب هم نداد، ازمون دور شد و به طرف مادرش رفت، میترا گفت -طول میکشه سروش، زخم عمیقی به قلبش زدی، من میدونم فهیمه چقدر دوستت داشت میترا هم به قلب من زخم زد، با این حرفش... اون شب برای یکی دو ساعت یادم رفت ازدواج کردم و کنار خانواده و فامیلم برگشتم به قبلم، شدم همون سروشی که کل فامیل پدری و مادری میشناختنش، شوخی میکردم، میرقصیدم، حتی مشروب خوردم و حسابی از خود بیخود شدم.. آخرشب دیگه روی پا بند نبودم، وقتی به موبایلم نگاه کردم دیدم نسترن چندبار زنگ‌ زده اما برام مهم نبود، با خودم گفتم میرم خونه حسابی از دلش درمیارم.. فهیمه همچنان نگاهم نمیکرد و با دخترعموهاش گرم گرفته بود، از دلش خبر نداشتم، من فقط ظاهر و میدیدم، تو یه فرصت مناسب سوسن اومد کنارم نشست و گفت -خوبی بدی دیدی حلال کن داداش @deledivane 😌😘😍❤️‍🔥
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 با تعجب پرسیدم: چرا؟ چیزیت شده مگه؟ قراره خلاص شیم؟ یدونه زد روی بازوم و گفت -چرت و پرت نگو، من سرومر و گنده ام، فقط رفتنی باید بره -کم حرف و بپیچون آبجی، بگو ببینم قضیه چیه؟ -قضیه اینه دارم میرم از ایران، یه خواستگار پروپا قرص و درست درمون دارم، که خب صد البته پای بابا بزرگ وسطه با حرص گفتم: بابابزرگ، بابابزرگ، کی بهش گفته میتونه برای همه تعیین تکلیف کنه؟ بگو نه دختر -خب چرا بگم نه وقتی خودمم خوشم اومده ازش؟ نگاش کردم، لبخند زد و سرش و پایین انداخت، منم با لبخند پرسیدم: آره؟ -آره بابا، طرف آدم حسابیه، تحصیلکرده، خوش تیپ -اونوقت چرا اومده خواستگاری تو؟ سوسن که نگام کرد پقی زدم زیر خنده، اخم ریزی کرد و گفت -مسخره ی لوس، چمه مگه؟ -چیزیت نیست عزیزم شوخی کردم ولی خب، قبول کن مظفرخان خیلی وقتا زور میگه حالا خوبه نگفت زن این فرهاد چلغوز بشی سوسن به داداش بزرگ فهیمه نگاه کرد و گفت: بابابزرگ اصلا روی فرهاد و فرزاد حساب باز نمیکنه، خاله خیلی سوسول بارشون آورده، تو اون خانواده فقط فهیمه سرش به تنش میارزه اسم فهیمه که اومد لبخندم قطع شد، بهش نگاه کردم و از سوسن پرسیدم: چطوره حالش؟ @deledivane 😌😘😍❤️‍🔥