تا چشم وا کردم به باران رفته بودی
در غربت سرد خیابان رفته بودی
با اولین باران پاییزی رسیدی
با آخرین برف زمستان رفته بودی
#احسان_افشاری
@deli_ism ♥️
- ما عاشقش هستیم آقا!
+ با همین یک تا پیراهن رنگی و دستهای خالی؟
- بله آقا... ما میخواهیم با دستهای خالی عشق را تجربه کنیم. ممکن نیست؟
+ چرا نیست؟ حداقل با دستهای خالی بازی کردن این خاصیت را دارد که چیزی نمیبازید.
- چطور نمیبازیم؟ ما خودِ عشق را میبازیم و قمار بزرگتری هم وجود ندارد.
#نادر_ابراهیمی
@deli_ism ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به آرزو نرسیدیم و...
@deli_ism ♥️
هدایت شده از چالش دلیسم ♥️
خیلی وقته اینجا حرف نزدیم...
ما چیزی نمیگیم، شما چرا ساکتید؟
http://payamenashenas.ir/deli_ism
چیزی از عشق بلاخیز نمیدانستم
هیچ از این دشمن خونریز نمیدانستم
در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق
چه کنم؟ شیوۀ پرهیز نمیدانستم
گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟
گفت من نام تو را نیز نمیدانستم
بغض را خندۀ مصنوعی من پنهان کرد
گریه را مصلحتآمیز نمیدانستم
عشق اگر پنجرهای باز نمی کرد به دوست
مرگ را اینهمه ناچیز نمیدانستم
#سجاد_سامانی
@deli_ism ♥️
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد...
#حامد_عسگری
@deli_ism ♥️
"رمضان" بیشتر از آنکه
یک "ماه" باشد
یک عقیدهی محکم
و البته خواستنی است...
روزهای بلندش
و شبهایِ کوتاهی
که چراغِ بیشتر خانهها
در آن روشن است،
کوچههایی که نیمه شبها
عطرِ خوشِ سحری هایِ
دلچسب دارند و ظهرهایی که
تویِ هر مسجدی پا بگذاری
هجومِ معنویت است
که به سمتِ تو می آید...
من این ماه را
عاشقانه دوست دارم،
با آنکه مرا یادِ آنها که بودند
و نیستند می اندازد،
یادِ کودکی و صدایِ دعا خواندنِ
بابا جانم که هنوز جوان بود،
یادِ وقتی که اینهمه
گرفتار نبودیم هنوز...
و با اینهمه من باز
دوستش دارم و هنوز از آمدنش
لبخند به لبم مینشیند
و فکرِ فردا که مردم با هم بهترند،
آرام تر و مهربانترند...
برایم لذت بخش است...
#محمد_یغمائی
@deli_ism ♥️
او نگفت "دوستت دارم"
اما نامهاش را اینگونه تمام کرد؛
بال تو را میبوسم پرندهی قلبم..
#فرانتس_کافکا
@deli_ism ♥️
ملموس ترین فکتی که تو عمرم شنیدم این جملست که میگه:
"مرد رو باس وقتی شناخت که پول داره و زن رو باس وقتی شناخت که طرفش پول نداره"
@deli_ism ♥️
در آسمان غزل عاشقانه بال زدم
به شوق دیدنتان پرسه در خیال زدم
در انزوای خودم با تو عالمی دارم
به لطف قول و غزل قید قیل و قال زدم
کتاب حافظم از دست من کلافه شدست
چقدر آمدنت را چقدر فال زدم
غرور کاذب مهتاب ناگزیر شکست
همان شبی که برایش تورا مثال زدم
غزال من غزلم، محو خط و خال تو شد
چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم
به قدر یک مژه بر هم زدن تورا دیدم
تمام حرف دلم را در این مجال زدم...
#سیدحمیدرضا_برقعی
@deli_ism ♥️