به کانال دلکده خیلی خوش اومدید عزیزای دل✅🌹❤️
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با مادرم به سرزمین مادریش یعنی ایران برم.
بعد از اون همه کشمکش و بحث دعوای مادرم سر جدایی که من رو حسابی کلافه کرده بود تا به پارتی و مهمونی و هرچی خلاف هست رو بیارم، با مادرم به ایران رفتیم، حتی فکرشم نمی کردم که یه دختر ایرانی بخواد من و این همه تغییر بده...
اون حجاب و صلابتش، اون چشمای معصومش قلب من و نشونه رفته بود.
پسر بی بند و باری بودم ولی اون دختر ایرانی شد همه ی وجودم😍...
فکر می کردم ساده به دستش میارم ولی اون واسم شرط داشت، یه شرط...
سرگذشت کارن👇
دوستان به جای سرگذشت مهدا سرگذشت کارن رو بخونید، مهدا پاک شده
@delkade_matn
#سرگذشتکارن
خسته از صدای جر و بحث و دعوا، سوییچ ماشین و برداشتم و بیرون زدم، دیگه به این شرایط عادت کرده بودم، مثل همیشه خسته از این بحث ها و کشمکش ها احتیاج به هوا خوری داشتم.
کار اعضای این خونه به آخر رسیده بود، دیگه خونه محیطی نبود که بشه توش آرامش داشت.
از وقتی که یادم می اومد تو خونه ی ما همیشه دعوا بوده، پدر و مادرم هیچ درکی از هم نداشتن.
مادرم ایرانی و پدرم خارجی بود.بعد ازسال زندگی، حالا می خواستن از هم جدا بشن، اونم با داشتن پسر با بیست و هفت سال سن!
بی هدف تو خیابونا قدم میزدم، خیابونایی که سر و صدای ماشیناش کمتر از صدای جر و بحث مادرو مدرم اذیتم می کنه، زندگیمو انگار نفرین کرده بودن،
اما کی زندگی منو نفرین میکنه اخه؟
دستی لای موهای خرماییم کشیدم و نفسمو بیرون دادم.
مادرم می خواست به ایران برگرده، سرزمین مادریش، از اون روزی که مادرم زمزمه ی رفتن سر داد، پدرم هرروز بدتر شد و حالا کار به اینجا کشیده بود..
مصر بودن مادرمم رو این موضوع باعث شده بود که امروز بره دادخواست طلاق بده.منم می خواستم با مادرم همراه شم، درسته که اونقدر وابسته ی مادرم نبودم، اما زندگی با پدرم نمی تونست خوب باشه! اونقدر مادرم از ایران گفته بود که وسوسه شده بودم تا باهاش همراه شم! با این که باید از خیلی چیزا دل می کندم، اما چاره ای نمی دیدم، دلمیه زندگی مستقل می خواست که با پدرم امکان پذیر نبود.
پوزخندی زدم و برای فرار از فکرای مزخرفم بازم به پارتی رو آوردم.خسته شده بودم ازاین کارام اما چاره ای نبود.
میدونستم برم ایران از این خبرا نیست باید خودمو تخلیه میکردم.
همیشه نیمه های شب،با م،،،س برمی گشتم خونه و تاصبح از سردرد دیوونه می شدم و امشب هم مثل شب قبل!
بعد دوماه طلاق مادرم افتاد،مادرم دیگه تو این خونه کاری نداشت و قصد کاری که تا قبل از طلاق همیشه حرفش تو خونه بود رو کرد! چمدونش رو بست منم لباسامو ریختم تو چمدونم و آماده گذاشتم.
صدای زنگ موبایلم اومد.
_بله.
_سلام کارن.
_سلام
_تو دیگه مثل مادرت بی احساس نباش.میخوام باهات حرف بزنم.
رو تخت نشستم و دستمو بردم لای موهام.
_من حرفی باشما ندارم.تصمیممو گرفتم با مامان میرم.هیچ چیزم نمیتونه منو از تصمیمم منصرف کنه.
_اما پسرم من...
_همین که گفتم...
سریع ارتباط رو قطع کردم.
فوری برام پیام اومد.نوشته بود"اگه از فرانسه پاتو گذاشتی بیرون فکر ارث و میراثو ازسرت بیرون کن"
مادرم اونقدر وضع مالی خوبی داشت که این پیام پدرم نتونست رو تصمیمم تاثیری بذاره!
#تجربه
#واقعی
دلکده متن(پرسشوپاسخ)^_^❤️🍃
به کانال دلکده خیلی خوش اومدید عزیزای دل✅🌹❤️ پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، ماد
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با مادرم به سرزمین مادریش یعنی ایران برم.
بعد از اون همه کشمکش و بحث دعوای مادرم سر جدایی که من رو حسابی کلافه کرده بود تا به پارتی و مهمونی و هرچی خلاف هست رو بیارم، با مادرم به ایران رفتیم، حتی فکرشم نمی کردم که یه دختر ایرانی بخواد من و این همه تغییر بده...
اون حجاب و صلابتش، اون چشمای معصومش قلب من و نشونه رفته بود.
پسر بی بند و باری بودم ولی اون دختر ایرانی شد همه ی وجودم😍...
فکر می کردم ساده به دستش میارم ولی اون واسم شرط داشت، یه شرط...
سرگذشت کارن👇
دوستان به جای سرگذشت مهدا سرگذشت کارن رو بخونید، مهدا پاک شده
@delkade_matn
رفتم سمت آشپزخونه.مامان پشت میز ناهار خوری نشسته بود و سرش رو میز بود.میتونستم بفهمم چقدر داغونه.دوست داشتم دلداریش بدم اما دیگه حسی برام نمونده بود که اینکارو بکنم.
نشستم روبروش و گفتم:چقدر زود فیلت یاد هندستون کرد.
سرشو بلند کرد و نگاهم کرد.
باهمون قیافه جدی و خالی از احساسی گفتم:چی باعث شد فکر برگشتن به سرت بزنه؟
عمیق نگاهم کرد وگفت:این زندگی جهنمی که بابات برام ساخت.
_چرا باهاش ازدواج کردی پس؟
_چون دوسش داشتم.
_آدم از کسی که دوسش داره به راحتی نمیگذره.
_راحتی؟تو به این زنذگی کوفتی میگی راحتی؟بابام انقدری پول به پام ریخته بود که فکرم به جیب بابات نباشه اما اون فکر میکرد میتونه همه چیو باپول بخره،حتی محبتو.همین الانم همین فکرو میکنه.
آره میدونستم.بابام بویی از محبت و عاطفه نبرده بود.فقط فکر میکرد باپول همه چی حل میشه.حتی میخواست با پول مامانو منصرف کنه از رفتنش به ایران.
_اگه دوست نداری نیا باهام.
سرتکون دادم و گفتم:میام..شاید زندگی بهتری اونجا درانتظارم باشه.
بی حرف دیگه ای به اتاقم پناه بردم و روتختم دراز کشیدم.حس خوبی دارشتم از رفتن به ایران.نمیدونم چرا اما خوشحال بودم.
تصمیم داشتم وقتی رفتم یه کاری برای خودم جور کنم.درسته مامانم پول داشت که تاآخرعمر ساپورتم کنه اما چشم داشتن به جیب مامان، افت داشت برام.برای همین تصمیمم رو قطعی کردم.
صبح روز بعد رفتم کل شهرو دور زدم و یه جورایی وداع کردم با کشور پدریم.پدر؟؟؟هه چه پدری؟فقط اسمشو به دوش میکشید.متنفرم ازهمچین پدری که یه عمر براش مهم نبود پسرش چیکار میکنه؟چطور روزاشو میگذرونه؟
خیلی زود شب شد و راهی فرودگاه شدیم.مامان شال نازکی رو سرش انداخت و سوار هواپیما شدیم.
دل کندن ازاین شهر و کشور آسون تر ازاونی بود که فکرشو میکردم.هواپیما از زمین کنده شد و لب من بعد دوسال به لبخند باز شد.
زهرابانو🌹
#تجربه
#واقعی
#هنر_بیان #سیاست_زنانه💕🌱
یه زن عاقل و سیاستمدار😉
می تونه حرف آخر رو از زبون شوهر بزنه😍😜
⁉️چطوری🤔
با یه جمله ی طلایی 💥👇🏻
به نظر من این طوری بهتره ، ولی هر چی تو بگی😉🤓
یکی از این جملاتم بزن تنگش حساابی #دلبری کنید👇🏻😂
🔻بالاخره تو مرد این خونه ای
🔻رئیس این خونه شمایی آقااا
🔻مردی گفتن زنی گفتن
🔻هر چی آقامون بگه
@delkade_matn
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهترین مرد اونیه که ابن احساس رو در تو بوجود بیاره که لازم نیست همیشه زیبا باشی بعضی اوقات میتونی ژولیده باشی و.... 🪴👩❤️👨♥️
@delkade_matn
23.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️با ضایعاتی ازدواج میکنی؟
@delkade_matn
🎀سیاست های زنانه🎀👠
#تجربه
من شوهر گلم پنج ساله ازدواج کردیم 😊 و یه پسر سه ساله داریم. 👦
من سال اول عروسیم پیش مادر شوهرم زندگی میکردم. خب اونم منم مثل همه یه توقع هایی از عروسش داشت 😒 منم تاجایی که میتونستم انجام میدادم تا مشکلی پیش نیاد.
خیلی #احترام میذاشتم و میذارم. تو کار خونه کمک میکردم. از ایشون ((مادرشوهر)) اجازه میگرفتم. 😍
مادرشوهرم میگفت که عروس ایده آلشم 😜 تا جاریم حسادتش شروع شد. هی از من بدی به مادرشوهر برد و از اون به من گفت 😔
یواش یواش دیدم #محبت بینمون کم رنگ شده و تصمیم به استقلال گرفتم.
به شوهرم گفتم که اخلاق مادرش تغییر کرده و باید تا دیر نشده از این خونه بریم. آخه از قدیم گفتن دوری و دوستی. اونم قبول کرد. الان چهار ساله مستقلیم.
خانم های گل! نذارین جاری یا هرکی تو زندگیتون #دخالت کنه. همیشه با خانواده ی شوهری خوب رفتار کنید. احترام بگذارید. واسه زندگیه من که جواب داد.
👇👇👇
@delkade_matn
15.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 صحبتهای دکتر انوشه با چاشنی طنز
⭕️ درمورد دختران بدحجاب !
@delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نقش ایمان در موفقیت فرزندان
🔰 #استاد_پناهیان
@delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشماتو ببند
وقتی آهنگ عوض شد
چشمای قشنگتو باز کن..
[🥺🔒🌟💕]
بفرست واسه همسری😍❤️
@delkade_matn
10.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نکاتی پیرامون اختلافات اعتقادی همسران
🔴 #استاد_تراشیون
@delkade_matn