🔹️
🔸️
مهرسرودهای برای غزلمرد نیمایی
رضا اسماعیلی، از شاعران کشورمان شعری را به یاد محمدعلی بهمنی سروده و در اختیار ایبنا قرارداده است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رضا اسماعیلی در این شعر آورده است:
👈خبرگزاری کتاب، شنبه 10 شهریور 1403
https://www.ibna.ir/news/518686/
29.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
• شور فرات •
.
🟥 شاعر: #محمد_حسین_انصاری_نژاد
🟥 خواننده و آهنگساز: ساسان نوذری
🟥 تدوین و تصویرسازی: محمد عرب احمدی
⬛ کاری از مرکز فضای مجازی حقیق
.
📍آدرس کانال « دل نخواهی »
در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ غزل جدیدی از حضرت آیتالله خامنهای با عنوان «شرح حال» منتشر شد
🔹️ در جریان دیدار رمضانی امسال شاعران با رهبر انقلاب در فروردینماه ۱۴۰۳، حجتالاسلام انصارینژاد از شعرای برجسته کشور که به تازگی کتابی با عنوان «امین شعر انقلاب» تدوین و منتشر کرده، از حضرت آیتالله خامنهای درخواست کرد تا غزل منتشر نشدهای از سرودههایشان را برای انتشار در چاپ جدید این کتاب در اختیار وی قرار دهند. رهبر انقلاب نیز با تقدیر از آقای انصارینژاد با این پیشنهاد موافقت و غزلی از سرودههای معظمله در اختیار این شاعر قرار گرفت.
📝 هفتهنامهی «خط حزبالله» متن این غزل حضرت آیتالله خامنهای را به شرح زیر منتشر میکند.
📝 «شرح حال»
گامی به راه و گامی در انتظار دارم
سرگشته روزگاری پَرگارـوار دارم
دلبستهی امیدی در سنگلاخ گیتی
رَه بیشکیب پویم، دل بیقرار دارم
یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک
چون شمع، اشک و آهی بیاختیار دارم
گو ابرِ غم ببارد تا همنشین عشقم
از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم
نبود روا که گیرم جا در حضیض پَستی
سیلم که هستی خود از کوهسار دارم
سرشارم از جوانی هر چند پیر دهرم
چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم
از خاک پاک مشهد نقشی است بر جبینم
شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم
▫️سیدعلی خامنهای
🔹️ رهبر انقلاب در نوروز امسال و در جریان محفل شعرخوانی شاعران، یک بیت از این غزل را خوانده بودند.
💻 Farsi.Khamenei.ir
May 11
May 11
• کدخدا •
.
.
کج کرد پالانِ خرش را کدخدای ما
خونِ خر و پالانِ کج ماندهست پای ما
دستِ کجی میرفت اگر سوی خر و خورجین
خرج کفن میکرد دزد بینوای ما
وقتی سرِ خر را به سوی شهر کج میکرد
پشتِ سرش میرفت تیرِ ناسزای ما
تقدیرِ ما مثلِ خروسان سَر بریدن بود
آری یکی میشد عروسی با عزای ما
در پای وافور و کباب کبک خان میسوخت
قالیچههای دستباف نخنمای ما
کِی میشد آن جا دست روی دست بگذاریم
گرگی اگر شب نیلبک میزد به جای ما
بر گردن گربه سیاهان بود تقصیرش
وقتی نمیبارید باران با دعای ما
در شیشه میکردند خونِ ما و میگفتند
رنگی ندارد بعد از این دیگر حنای ما
زاغ سیاه ایل ما را چوب میزد خان
تا کم نیارد پیشِ کفش تابهتای ما
بیدی نمی فهمید حال وروز مجنونی
تا تب نمی کردند لیلی ها برای ما
آب و هوای شهر می افتاد از چشمش
وقتی کسی رد می شد از آب و هوای ما
میگفت فردا حشرِ ذرات است می بینید
مثلِ غباری در غروب روستای ما
چوب خدا هرچند اغلب بیصدا باشد
بشنو به فرق کدخدا، چوب خدای ما
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
۱۴۰۳/۰۶/۱۲
بوشهر
.
📍آدرس کانال « دل نخواهی »
در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a