eitaa logo
بیدهای بی مجنون
832 دنبال‌کننده
470 عکس
84 ویدیو
2 فایل
#محمد_حسین_انصاری_نژاد . گزیده‌ای از آثار محمد حسین انصاری نژاد شاعر و نویسنده معاصر 🟥 این کانال توسط ادمین اداره می‌شود 🟥
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 📝قصیده ی قطار مشهد🌷 قطار وقت سحر خسته از کویر گذشت از ایستگاه عطشناک آن مسیر گذشت در التهاب ترن، های و هوی واگن ها چه برپرنده ی تنهای گرمسیر گذاشت پگاه بود و نگاه مسافر آهسته به شیشه های مه آلود ناگزیر گذشت پگاه بود و مسافر به کوپه ی سی و یک نگاه کرد به ابری که سربزیر گذشت پگاه بود و قطاری که بی درنگ به دشت از آن مناظر رنگین دلپذیر گذشت شکوه شعر عرب داشت کوهپایه مگر به ذهن خسته اش ابیاتی از "جریر"گذشت نگاه کرد به یک قله ای و زمزمه داشت از این شیار کدامین پلنگ پیر گذشت؟! تفنگ برنو از اینجای کوه آتش خواند؟ کجای قله شبی یاغی دلیر گذشت؟! قطار رد شد از آن واحه و برابر چشم هزارخانه ی خشتی و بادگیر گذشت در آن میانه مسافر هوای دیگر داشت به باغ خاطر ه چون موجی از حریر گذشت شتابناک تر از این قطار روز و شب است چه بی ملاحظه خرداد رفت و تیر گذشت ! منم مسافر دلتنگ کوپه ای که درآن مجال سبز غزل های بی نظیر گذشت بدون وقفه در آن کوپه تا سپیده دمان خیال روی تو ام چون گل از ضمیر گذشت صدای همسفرانم در آمد ای شاعر بلند شو که قطار از شب کویر گذشت بلند شو و ببین آفتاب در کوپه است بیا که فرصت چای و گل و پنیرگذشت قطار با هیجان رهسپار مشهد بود به شوق بوسه بر آن گنبد منیر گذشت من آمدم چمدانم تمام خستگی است سفر بدون تو آری چقدر دیر گذشت! 🌺🌺
به نام خداوند جان و خرد 🔷غزل شبگردان در این شبکوچه پیدا نیست جای پای شبگردان خیابان را قرق کردست های و هوی بی دردان کسی سنگی سیاه افکند بین کوچه باغ آنگاه چراغ از دست شیخ افتاد و خندیدند نامردان به خود می پیچم و از خانه بیرون می زنم ناگاه چه می خواهند از جان من این اشباح سرگردان ؟! خیابان با خودش امشب کجایم می برد ناگاه که پیدا نیست سوسوی چراغ دوربرگردان! از اینجا در حصار برج های شهر می بینم که می میرد ابوذر لابلای خیل خونسردان هیاهوی سیاست پیشگان در خانقاه امشب به مولاکفر محض است این در آیین جوانمردان که داد این جام خیام آفرین را دست زندیقان؟ که برد این ساغر خورشید را بر سایه پروردان؟! نمی آشوبد امشب کاج ها را دارکوب پیر که پاس همصدایی را ندید از ما کم آوردان!
بسم الله الرحمن الرحیم 📝غزل فرش دستباف به فرش دستبافی خیره ام در خواب وبیداری به نقش شاهدخت وقل قل قلیان قاجاری دوتخته بوده این فرش اساطیری ،یکی می گفت مراهم برد باخود تاکدامین جمعه بازاری به نقشی که به جبر ازجاده ی ابریشمم برده ست که شاعرها ندارند اختیار چاردیواری چه حالی داشت ترکیب لبانش بین تورازشرم اگرلبخندشیرینش نمی کردآبروداری ولی تقویم ها چرخی زدند وروزگاری رفت زنی شد حکمران بی خبرازرسم دلداری نگاهم گم به ظرف شاه توت پیش رویش بود به اخم شاهدخت وآن تحکم های درباری به برهم خوردن قندیل های زرنشان کاخ به ترس مهربانو ازشبیخون های تاتاری کمان در دست راه دختران ایل می بستند شب اما کورسویی بود از آیین عیاری به حکم شاهدخت آری شبیه مهره ی شطرنج چه کاری داشت آنجاشاه جزاعطای سرداری شبی می گفت توشیح وزارت کن فلانی را وزیرقبل راباید به پای فیل بسپاری مرا این فرش ازقالیچه ی باد آن طرف تربرد ببین درخشکسالی های طبعم چشمه ای جاری دوچشم شاهدخت ازفرش دارد می زند بیرون هنوز انگاربرتاریخ زخمی می زندکاری 18/11/1394
هدایت شده از شعر هیأت
دوری تو را بهانه کردن خوب است شکوه ز غم زمانه کردن خوب است از دیده به جای اشک، خون می‌گریم یلداست... انار دانه کردن خوب است 📝 @ShereHeyat
شبِ یلدای بعضی‌ها! . . کارْد بر سرخیِ انار بزن، پیش از آنی که میهمان برسد دشمنت را از این شب یلدا، کارْد باید به استخوان برسد فال حافظ بگیر و مست بخوان، بعد از آن شربت تمشک بنوش تا پریزاد مثل مثل شاخ نبات، با هِل و چای زعفران برسد آی! تا از دهن نیفتاده، دست بر زلفِ یار قهوه بنوش چه کسی گفت دستِ همسایه، امشب ای کاش تا دهان برسد دستِ همسایه سخت کوتاه‌ست، از سبدهای دست‌چینِ شما شبِ یلدا مباد بگذارید، سیب‌ِ سرخی به دیگران برسد جای مادربزرگ‌ها خالی، شبِ یلدایِ چای و کشمش‌ها کاشکی امشب از سماورِشان، قسمتِ ما یک استکان برسد قصه‌های قدیمیِ آنان، مثل فانوس بود و می‌گفتند شبِ یلدا بلندتر شده تا، امشب از جاده پهلوان برسد کاش بودند و باز میگفتند، پهلوانی کریم در راه است تا به یلدای سردِ کرمانشاه، تا به اندوهِ سیستان برسد شب یلدا همیشه مالِ شماست، خط زدم شعرِ اعتراضم را مگر از یُمنِ جشنواره تان، سکّه‌ای هم به شاعران برسد!! . .
🔴🔴🔴 پیج شاعر،نویسنده،پژوهشگر و منتقد ادبی، محمدحسین انصاری نژاد، به ایتا پیوست. . شعرها، یادداشت‌ها و دغدغه‌های شاعر . کانال با عنوان (( دل‌نخواهی )) در پیام‌رسان ایتا . ⬅️به کانال بپیوندید➡️ . لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
🔻 با حکم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ --------------------------- رضا اسماعیلی دبیر هفدهمین دوره جشنواره شعر فجر شد -------------------------- وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی طی حکمی رضا اسماعیلی را به عنوان دبیر علمی هفدهمین دوره جشنواره بین المللی شعر فجر منصوب کرد. ادامه این خبر را در ketab.ir بخوانید. @khaneh_ketab_adabiat
غزل شطرنج محمدحسین انصاری‌نژاد صف سربازها سراسیمه، ناگهان اسب و شاه می‌افتند و «سیاهان» راه بسته به شاه، بین آن شاهراه می‌افتند قلعه مانده است مات بین غبار، آخرین دیده‌بان خبر آورد فیل‌ها پایکوب آمده‌اند، اسب‌ها پابه‌ماه می‌افتند در شبیخون فاتحان بنگر، چون ملخ‌ها که بر مزارع چای و سه سرباز مانده بر قلعه،غرق خون، بی‌کلاه می‌افتند و کلاه وزیر، قاضی شد، آن وزیری که پشت معرکه دید پیش رویش پیاده سربازان، یک‌به‌یک کینه‌خواه می‌افتند آخر شاهنامه جای خودش، کاوه از کوه برنگشته هنوز مهره‌ها مثل شاه ماربه‌دوش، بین شطرنج، راه می‌افتند چشم‌ها مات صفحۀ شطرنج، و دلم در غروب آفریقاست به کلاغان نامه‌بر، که به شهر،چون خطوطی سیاه می‌افتند کودکان بین چاله‌ها مردند، کسی از یوسفان عزیز نشد کاش یک شب به خواب می‌دیدند، گرگ‌ها هم به چاه می‌افتند صف اول در آستین دارند مهره‌هایی که مارشان شده‌اند صف دوم میان معرکه با اولین اشتباه می‌افتند صفی از مهره‌های سوخته‌اند، پشت بر عرصه، گرم پیشروی! مات هر سو به ضرب سیلی شاه، بی مجالِ یک آه می‌افتند مهره‌ها را به هم می آشوبم، با خودم بین گریه می‌گویم کودکان مثل سیب سرخ آنجا به کدامین گناه می‌افتند؟ ۲۶ تیر ۹۶
غزل بغض شبانه به محمدکاظم کاظمی و مهربانی ها و اندوه غزل هایش به گوش، قصه ی بغض شبانه اش نرسید که آن کلاغ خبرچین به خانه اش نرسید به قصه های قدیمی کلاغ را می دید که وقت سوختن آشیانه اش نرسید میان قصه، سراسیمه پهلوان هایش یکی میان غبار زمانه اش نرسید دریغ؛ طوطی نقال قهوه خانه خموش شکرفروش به شور ترانه اش نرسید پرنده سر به قفس می زد و به فکر شما به غیر دغدغه ی آب و دانه اش نرسید میان گریه خودش را به شهرتان گم کرد دریغ؛ گمشده ی بی نشانه اش نرسید انارهای ترک خورده بود در سبدش کسی به زخم دل دانه دانه اش نرسید رسید ماه هم آن شب به نیمه و یک مرد به وقت زمزمه ی شاعرانه اش نرسید غریب، مثل غزل های کاظمی که کسی به حزن کابلی بی کرانه اش نرسید 96/5/10 شیراز