هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحهسیچهارم
#هفتمینمسابقه
3. محبّت آبرومندانهی حضرت رضا(ع) به مسافر درمانده
یَسع بن حمزه میگوید: من در مجلس حضرت رضا (ع) بودم، و با آن حضرت گفتگو میکردم، جمعیت بسیار در محضرش بودند، و از مسائل حلال و حرام میپرسیدند، در این هنگام ناگاه مردی بلند قامت و گندمگون وارد شد و گفت:
«اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسُولِ اللهِ:
سلام بر تو ای پسر رسول خدا(ص)»، من یکی از دوستان شما و دوستان پدران و اجداد شما هستم، از سفر حج میآیم، ولی اندوختهام تمام شده، به گونهای که آنقدر ندارم تا با آن به اندازهی مسیر یک منزلگاه راه بروم، اگر صلاح میدانید، مقداری از توشهی راه را، که مرا تا وطنم برساند به من بدهید، خداوند به من نعمت داده (و در شهر خودم ثروتمند هستم) وقتی که به شهر خودم رسیدم، معادل همان مقدار، صدقه خواهم داد، خودم فقیر و مستحق صدقه نیستم.
امام رضا(ع) به او فرمود: «بنشین»، سپس به طرف مردم رو کرد و با آنها به گفتگو پرداخت تا همه رفتند، و فقط آن حضرت و سلیمان جعفری و خیثمه و من ماندیم، در این هنگام امام رضا(ع) فرمود: «اجازه میدهید به اندرون بروم؟»، سلیمان عرض کرد: «خداوند کار شما را پیش ببرد.»
امام رضا(ع) برخاست و به اندرون خانه رفت و پس از ساعتی بیرون آمد، و درِ اطاق را بست و دستش را از پنجرهی بالای در، بیرون آورد و به آن حاجی درمانده فرمود: «این دویست درهم را بگیر، و مخارج سفر را با آن تأمین کن، وقتی که به وطن رسیدی، لازم نیست که آن را از جانب من به فقرا، صدقه بدهی، آن را به تو بخشیدم، برو که نه من تو را ببینم، و نه تو مرا ببینی.»
آن شخص به سوی وطن بازگشت، سلیمان به امام رضا(ع) عرض کرد: «فدایت گردم، لطف و مرحمت فراوان نمودی، ولی چرا پول را از بالای پنجره دادی و خود را از آن مسافر پوشاندی؟»
امام رضا(ع) در پاسخ فرمود: از آن ترسیدم که مبادا وقتی که با او رخ به رخ شدم، خواری سوال کردن را در چهرهاش مشاهده نمایم، آیا نشنیدهای که رسول خدا (ص) فرمود:
«اَلمُستَتِرُ بِالحَسَنَةِ تَعدِلُ سَبعِینَ حَجَّةً وَ المُذِیعُ بِالسَّیِّئَةِ مَخذوُلٌ، وَ المُستَتِرُ بِها مَغفُورٌ:
آن کسی که احسان خود را (برای حفظ حریم اخلاص) بپوشاند، پاداش او، برابر پاداش هفتاد حج (مستحبی) است، و آن کسی که آشکارا گناه کند، درماندهی بیچاره است، و آن کس که آن را بپوشاند، زیر پوشش آمرزش خدا است.»
و آیا سخن یکی از پیشینیان را نشنیدهای که (در تمجید محبوبش) گوید:
مَتی آتِهِ یَوماً لِاَطلُبَ حاجَهً
رَجَعتُ اِلی اَهلِی، وَوَجهِی بِمائِهِ
«هرگاه برای رفع نیازی، نزد او بروم، به سوی اهل خانهام باز میگردم، در حالی که آبرویم به جای خود باقی است.»
💖💖💖💖💖💖💖💖💖
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#انتخابات
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#فرزندعلیعلیهالسلام
#محمدهلال
#صفحهسیچهارم
مُلا حبيب الله! تو درباره محمدهلال(ع) نزديك به هفت صفحه سخن مى گويى. كتاب "تذكرة الشهداء" از صفحه 554 تا صفحه 560 را مى خوانم. تو نظر خود را در آنجا بيان كرده اى. براى فهم دقيق نظر تو نياز به يك مقدمه دارم.
اكنون من اين مقدمّه را چنين مى نويسم:
حضرت على(ع) پسرى شجاع داشت كه ما او را به نام "اباالفضل(ع)" مى شناسيم، گاهى هم او را "قمر بنى هاشم" و "ماه بنى هاشم" مى خوانيم. اگر به كتب تاريخى مراجعه كنيم مى بينيم كه حضرت على(ع)نام هيچ كدام از فرزندان خود را "اباالفضل" يا "قمر بنى هاشم" يا "ماه بنى هاشم" نگذاشته است.
اگر كسى از ماجرا بى خبر باشد، چنين مى گويد: "وجود فرزندى به نام قمربنى هاشم در ميان فرزندان على(ع) ثابت نيست".
اگر او قدرى تحقيق كند با حقيقت آشنا مى شود: نامِ پسر على(ع)، "عبّاس" است، اين نامى است كه على(ع) براى او انتخاب كرده است.
وقتى عبّاس بزرگ شد، ازدواج كرد، اوّلين فرزند او به دنيا آمد. او نام فرزندش را "فضل" گذاشت. از آن روز به بعد، مردم به عباس گفتند: "اباالفضل"، يعنى "پدرِ فضل". اين كُنيه او بود.
عبّاس بسيار زيبا بود و مردم او را "قمربنى هاشم" خواندند. ترجمه اين عبارت در زبان فارسى مى شود: "ماه بنى هاشم".
از طرف ديگر، "قمربن على" نيز عنوانى است كه مى توان براى عبّاس بن على(ع)به كار برد. همانطور كه در منابع تاريخى، عنوان "قمربن على" ذكر نشده است عنوان "هلال بن على" هم ذكر نشده است. كسى كه مى خواهد به كتب تاريخ مراجعه كند نبايد به دنبال عنوان "هلال بن على" باشد. در ميان فرزندان على(ع) كسى كه نامش "هلال بن على" يا "محمّدهلال" باشد، ذكر نشده است. ما بايد در جستجوى يك "اسم" باشيم نه در جستجوى يك "صفت"! "هلال" يك اسم نيست.
در اينجا مثالى ديگر مى زنم: آيا پيامبر دخترى به نام "طيّبه" يا "طاهره" داشته است؟
حقيقت مطلب اين است: پيامبر نام دخترش را فاطمه(س) نهاد. آن دختر را به اين لقب ها خوانده اند: زهرا، طيّبه، طاهره.
اين مطلب هم مى تواند به روشن شدن بحث كمك كند: در تاريخ مى خوانيم كه نفس زكيّه در سال 145 هجرى قمرى قيام كرد و به دست بنى عبّاس به شهادت رسيد.
اين نفس زكيّه كيست؟ اين يك صفت است. اسم اصلى او، "محمّد" و از نوادگان امام حسن(ع) بوده است. كسى كه از تاريخ اطلاع كمى دارد وقتى اين نكته را نداند، خيال مى كند كه نفس زكيّه، يك دروغ است و وجود خارجى نداشته است.
نكته مهم اين است: بسيارى از شخصيّت هاى تاريخى با اسم خود مشهور نيستند، بلكه با لقب خود مشهور مى باشند.
===🦋🦋🦋🦋🦋🦋===
#فرزندعلیعلیهالسلام
#محمدهلال
#مرقدشریفکاشان
#انتخابات
#نشرحداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9