eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.1هزار دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
4.3هزار ویدیو
42 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
من ماجراهاى فراوان درباره محمّدهلال(ع)شنيده ام كه بعضى از آن ها بسيار جالب مى باشند. هر كس جاى من بود، همه آنها را در اين كتاب ذكر مى كرد، ولى من سخت گيرى زيادى نمودم و سعى كردم در هر ماجرا به اطمينان بيشترى برسم. كار بررسى شواهد از من وقت زيادى گرفت. من تصميم گرفتم ده ماجرا را در اينجا ذكر كنم. در بعضى از موارد نام صاحب ماجرا را ننوشتم، ولى شما بدانيد كه آنان كاملاً مورد اعتماد مى باشند. اين ماجراها، خيلى از مطالب را آشكار مى كند. "در خانه، اگر كس است، يك حرف بس است". * تاريخ: قبل از سال 1300 شمسى مردم تو را به "ارباب على" صدا مى زنند، در آن زمان، دور تا دور آبادى، ديوار بلندى كشيده بودند تا از حمله دزدان در امان باشند. مردم آن ديوار را "ديوار ولايتى" مى ناميدند. يك روز، پسر جوان تو، بالاى آن ديوار رفت. ديوار تقريباً شش متر ارتفاع داشت، او يك لحظه غفلت كرد و از بالاى آن ديوار افتاد. كسانى كه پايين ديوار بودند، سريع بالاى سر او رفتند، دنده ها و استخوان هاى او شكسته شده بود، او را در حالى كه بى هوش بود به خانه آوردند. خبر به تو رسيد، سريع خود را به خانه رساندى، جوان خود را ديدى كه بى هوش در بستر افتاده است، آن زمان نه بيمارستانى بود و نه امكانات جراحى. همسرت كنار بستر جوانش بى تابى مى كرد و شيون مى كشيد. حال تو هم منقلب شد. از خانه بيرون آمدى و به سوى حرم محمّدهلال(ع)حركت كردى، وارد حرم شدى و به آقا چنين گفتى: "آقا! اگر پسرم را شفا بدهى، گنبدى زيبا براى حرم تو مى سازم". آن زمان حرم، گنبدى بسيار كوچك تر داشت، تو عهد كردى كه اگر پسرت شفا بگيرد، گنبدى باشكوه براى اين حرم بسازى. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9