eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
آخر چگونه ممكن است يك نفر بيش از هزار سال عمر كند؟ اين امام زمانى كه شما به او اعتقاد داريد كى مى آيد؟ چرا تا به حال نيامده است؟ اين سؤالات براى شما بسيار آشناست، بارها و بارها آن را شنيده ايم، دشمنان مكتب تشيّع تلاش مى كنند با اين سؤالات، اعتقاد به مهدويّت را در ميان جوانان ما به چالش بكشند. به هر حال دشمنان هر روز با نقشه هاى جديد به ميدان مى آيند تا اين سرمايه بزرگ انتظار را از ما بربايند. مهم اين است كه ما بتوانيم تحت تأثير شبهه و دسيسه هاى آنها واقع نشويم و بتوانيم از باور و اعتقاد خود، با دليل و برهان دفاع نماييم. يك روز من با خود فكر مى كردم و مى خواستم بدانم كسى كه در اين شرايط در اعتقاد به آموزه زيباى مهدويّت ثابت مى ماند نزد خداوند چه جايگاهى دارد. براى همين به كتاب هاى مختلفى مراجعه كردم و سخنان امامان معصوم را مطالعه نمودم و به سخن جالبى از امام سجاد(ع) برخوردم كه دوست دارم آن را براى شما بيان كنم. امام سجاد(ع) مى فرمايند: "كسى كه در روزگار غيبت امام زمان خود، بر ولايت ما اهل بيت(ع) باقى بماند، نزد خدا مقامى بس بزرگ دارد و خداوند ثواب هزار شهيد از شهداى جنگ بدر و اُحد را به او عنايت مى كند". تعجّب نكن! خدا به تو كه در اين روزگار زندگى مى كنى و امام زمان تو غايب است، ثواب هزار شهيد عنايت مى كند. آيا مى دانى راز اين ثواب عظيم چيست؟ در جنگ بدر و اُحد گروهى از ياران پيامبر به فيض شهادت رسيدند، امّا آنان پيامبر و معجزات او را مى ديدند و براى همين به راحتى مى توانستند به يقين و باور برسند، امّا تو كه امروز به قرآن ايمان آورده اى، نه پيامبر را ديده اى و نه امام خود را، ولى به مكتب تشيّع باور دارى و به آموزه هاى زيباى آن ايمان دارى، شب و روز منتظر آمدن امام زمان خود هستى، براى همين است كه خدا به اين باور و به اين يقين تو، ارزش زيادى مى دهد. 🖤🖤🖤🖤🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
روزهاى پايانى عمر پيامبر است، ديگر همه فهميده اند كه به زودى پيامبر از ميان آنها خواهد رفت و به اوج آسمان ها پرخواهد كشيد. آنجا را نگاه كن! فاطمه(س)، دختر پيامبر به سوى خانه پدر مى رود، او مى خواهد ديدارى با پدر تازه كند ، وقتى او وارد اتاق مى شود اشك در چشمانش حلقه مى زند . پيامبر نگاهى به دخترش مى كند و مى گويد: ــ دخترم ! چرا گريه مى كنى ؟ ــ چرا گريه نكنم حال آن كه تو را در اين حالت مى بينم؟ ما بعد از تو چه خواهيم كرد ؟ ــ دخترم ! صبر داشته باش و به خدا توكّل كن . غم در چهره فاطمه(س) آشكار است ، پيامبر مى خواهد سخنى بگويد تا دل دخترش شاد شود . براى همين ، با دخترش چنين مى گويد : "فاطمه جانم ، آيا فراموش كرده اى كه من ، پدر تو هستم و شوهر تو ، على ، جانشين من است ، مگر على بهترين مردم نيست ؟ مگر او اوّلين كسى نيست كه به من ايمان آورده ؟ مگر او شجاع ترين مردم نيست؟" . نگاه كن كه چگونه لبخند شادى بر صورت حضرت فاطمه(س) نقش مى بندد . پيامبر سخن خود را ادامه مى دهد : ــ آيا خوشحال شدى ، دخترم ؟ آيا مى خواهى باز هم برايت سخن بگويم تا بيشتر خوشحال شوى ؟ ــ آرى! ــ دخترم ! بدان آن مهدى كه عيسى پشت سر او نماز مى خواند از فرزندان تو مى باشد . اينجاست كه حضرت فاطمه(س) خيلى خوشحال مى شود و ديگر از آن غم و اندوه اثرى در چهره او باقى نمى ماند. ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
آيا مى خواهى در روز قيامت كنار حضرت على(ع) و در درجه او باشى؟ حتماً مى گويى: آخر چگونه چنين چيزى ممكن است؟ چگونه ممكن است يك نفرى مثل من به آن مقام برسد. من هرگز نمى توانم خاك پاى مولاى خود هم باشم; چه برسد كه بخواهم در همان درجه اى از بهشت باشم كه مولايم در آنجاست. امّا تو مى توانى به اين مقام برسى، اين سخن من نيست، اين سخن مولايم على(ع) است. مى دانم دوست دارى كه اين حديث را برايت بخوانم. اين سخن را به دقت گوش نما: حضرت على(ع) فرمود: "مهدى ما از ديده ها پنهان مى شود و غيبت او بسيار طولانى خواهد شد، شيعيان ما به جستجوى او خواهند بود ولى او را نخواهند يافت. بدانيد هر كس در آن زمان بر دين خود باقى بماند و طولانى شدن غيبت امام، او را نااميد نكند، در روز قيامت كنار من و در درجه من خواهد بود. خوشا به حال كسانى كه در اين زمان، بر دين واقعى باقى بمانند! 🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
نام من "اَصبَغ" است، يكى از ياران حضرت على(ع) هستم، اكنون مى خواهم يك خاطره براى شما نقل كنم: روزى از روزها دلم براى مولايم تنگ شده بود، با خود گفتم نزد آن حضرت بروم. از خانه بيرون آمدم و به مسجد كوفه رفتم، وقتى به مسجد رسيدم ديدم مولايم در گوشه اى از مسجد نشسته است و به چيزى فكر مى كند، آثار حزن و اندوه را در صورت او مى ديدم. سلام كردم و او جواب مرا داد و بار ديگر به فكر فرو رفت. نمى دانستم چه چيزى مولاى مرا ناراحت كرده است. رو به او كردم و گفتم: ــ مولاى من! به چه فكر مى كنى و چرا اندوهگين هستى؟ ــ من به يازدهمين امامى كه بعد از من مى آيد فكر مى كنم، من به مهدى فكر مى كنم. كسى كه اين دنيا را از عدل و داد پر خواهد نمود. همانا مهدى از ديده ها پنهان خواهد شد و همين غيبت، عدّه زيادى را دچار شكّ و گمراهى خواهد نمود; البتّه گروهى هم در همان روزگار بر اعتقاد خود ثابت خواهند ماند و سعادتمند خواهند شد. ــ مولاى من! آيا چنين اتّفاقى روى خواهد داد؟ آيا امام از ديده ها پنهان خواهد شد؟ ــ آرى! در آن روزگار كسانى كه بر امامت و اعتقاد بر مهدى باقى بمانند، نزد خدا بهترين بندگان او خواهند بود. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
مهمان امام صادق(ع) بودم، منتظر بودم تا آن حضرت برايم سخنى بگويد، او رو به من كرد و گفت: روزگارى خواهد آمد كه امام زمان شما از ديده ها پنهان خواهد شد و همه شما آن روز امتحان خواهيد شد تا مقدار ايمان شما به امام خود مشخّص گردد. در آن روز عدّه اى خواهند گفت كه امام زمان مرده است!! امّا مؤمنان در انتظار او خواهند بود و در دورى او اشك خواهند ريخت. روزگار غيبت امام زمان، روزگار سختى خواهد بود و بسيارى از مردم از دين خدا بيرون خواهند رفت، فقط كسانى به راه درست باقى خواهند ماند كه خداوند آنها را انتخاب كرده باشد. آگاه باشيد كه در آن روزگار، دوازده پرچم دروغين برافراشته خواهد شد و مردم را در شكّ خواهد انداخت. وقتى سخن امام به اينجا رسيد، من به فكر فرو رفتم، به راستى كه چه آينده سختى در انتظار شيعيان است، روزى كه امام از ديده پنهان شود و دروغگويان فرصت پيدا كنند و مردم را فريب دهند، در آن روز شيعيان چه خواهند كرد؟ ديگر نتوانستم طاقت بياورم، ناخودآگاه اشكم جارى شد. امام صادق(ع) كه گريه مرا ديد صدا زد: ــ مُفَضَّل! چرا گريه مى كنى؟ ــ مولاى من! به حال شيعيان گريه مى كنم، وقتى دوازده پرچم دروغين برافراشته شود در آن وقت آنها چه خواهند كرد؟ ــ آنجا را نگاه كن! ــ كجا را مولاى من؟ ــ پنجره را مى گويم، آيا نور آفتاب را مى بينى؟ ــ آرى! ــ بدان كه وقتى زمان ظهور فرا رسد، هيچ شكّ و شبهه اى نخواهد بود، راه حق و حقيقت، مانند اين آفتاب روشن و واضح خواهد بود. 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
🌹🌹🍃 من آموخته ام كه بايد اهل فهم و تدبّر باشم و قرآن را فقط براى ثواب نخوانم، قرآن كتابى است كه برنامه زندگى ما را بيان كرده است، وقتى مى بينم عدّه اى بارها و بارها قرآن را از اوّل تا آخر مى خوانند ولى هيچ توجّهى به معناى آن نمى كنند، ناراحت مى شوم. روزى از روزها كه داشتم قرآن را مى خواندم به اين آيه رسيدم: (وَ اَسبَغَ عَلَيكُم نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً). به فكر فرو رفتم، منظور خدا از اين آيه چيست.خدا مى گويد: "من به شما نعمت هاى آشكار و پنهان داده ام". چقدر خوب بود كه تفسيراين آيه را مى دانستم. آيا موافقى با هم به ديدار امام كاظم(ع) برويم و اين سؤال را از او بپرسيم؟ ــ مولاى من! منظور خدا از نعمت آشكار و پنهان در اين آيه چيست؟ ــ اى محمّد اَزدى! منظور از نعمتِ آشكار، همان امام است كه در ميان مردم است و آنها مى توانند او را ببينند، امّا منظور از "نعمت پنهان"، امامى است كه از ديده ها پنهان باشد. ــ آيا مى شود كه امام، غايب شود و كسى او را نبيند؟ ــ آرى! امام دوازدهم براى مدّتى از ديده ها پنهان خواهد شد، البتّه درست است كه او امامِ غايب است امّا يادش در قلب شيعيانش زنده خواهد بود و هرگز او را فراموش نخواهند كرد. وقتى او ظهور كند، براى دنيا، عدل و داد را به ارمغان خواهد آورد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
ــ تو كيستى و از من چه مى خواهى؟ ــ نويسنده اى هستم كه براى جوانان كتاب مى نويسم. ــ خوب. چرا دنبال من مى آيى، برو كتابت را بنويس! ــ يونس! من شما را مى شناسم. شما يكى از بهترين ياران امام كاظم(ع)هستيد، فكر مى كنم الان هم نزد آن حضرت مى رويد، اجازه بده من هم همراهت بيايم. با هم حركت مى كنيم و به سوى خانه امام مى رويم. وارد خانه مى شويم، سلام مى كنيم و امام جواب سلام ما را مى دهد. من قلم و كاغذ در دست مى گيرم، فكر مى كنم الان يونس يك سؤال از امام خواهد پرسيد. حدس من درست بود، يونس رو به امام مى كند و مى گويد: ــ مولاى من! آيا شما امام قائم هستيد؟ ــ يونس! منظور تو از "قائم" كيست؟ تو مى خواهى بدانى آن امام قائم كه زمين را از عدل و داد پر كرده و دشمنان را نابود خواهد كرد، كيست؟ ــ آرى! مولاى من! ــ بدان پنجمين امام بعد از من، "قائم" است، همان كسى كه قيام خواهد نمود و حكومت عدل الهى را برپا خواهد نمود. اى يونس! بدان كه او مدّتى طولانى از ديده ها پنهان خواهد شد و بعداً ظهور خواهد نمود. ــ شيعيان در آن روزگار غيبت چه خواهند كرد؟ ــ در آن روزگار عدّه اى از دين خود دست برخواهند داشت، امّا ديگران بر اعتقاد خود باقى خواهند ماند و منتظر آمدن او خواهند بود. اى يونس! خوشا به حال آن كسانى كه در روزگار غيبتِ امام زمان، بر ولايت ما ثابت بمانند و از دشمنان ما بيزارى جويند. ــ آنها چه جايگاه و مقامى خواهند داشت؟ ــ چه چيزى بهتر از اين كه آنان از ما خواهند بود و ما نيز از آنان. آنها ما را به عنوان امامان خود انتخاب كرده اند و ما نيز آنان را به عنوان شيعيان خود! ــ مولاى من! آنها در روز قيامت كجا خواهند بود؟ ــ اى يونس! شيعيانى كه روزگار غيبت فقط بر ولايت و امامت امام زمان باقى بمانند، به خدا قسم، در روز قيامت در جايگاه و درجه ما خواهند بود. 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
قسم به كسى كه جان من در دست اوست، روزگارى فرا مى رسد كه فرزند من، مهدى از ديده ها پنهان مى شود، آن روز مردم در ولادت او شكّ مى كنند، عدّه اى مى گويند كه ما ديگر هيچ نيازى به آل محمّد(ع) نداريم! هر كس آن روزگار را درك كند، بايد بسيار هوشيار باشد تا مبادا دين خود را از دست بدهد. مبادا در آن روز شكّ به دل خود راه بدهيد. شيطان مى خواهد ايمان شما را از شما بربايد. فراموش نكنيد، شيطان بود كه حضرت آدم را از بهشت بيرون راند، مواظب دسيسه هاى او باشيد، از خدا يارى بجوييد. آرى، شيطان دشمنى است كه قسم ياد نموده است مانع سعادت ما بشود. او مى داند كه اعتقاد به امام زمان، باعث نجات ما از همه سياهى ها و نااميدى ها مى شود، براى همين است كه شيطان تلاش مى كند تا در اين اعتقاد، شكّ و ترديد ايجاد نمايد. ❤️❤️❤️❤️🍀🍀🍀🍀🍀 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
دلم مى خواهد با شاعران روزگار خويش چنين سخن بگويم: چرا شما براى خليفه ستمكار شعر مى گوييد و او را مدح مى كنيد؟ از خدا نمى ترسيد؟ مى دانم كه خليفه به شما سكّه هاى طلاى زيادى مى دهد، امّا بدانيد اين سكّه هايى كه شما با آن خوشحال مى شويد، چيزى جز آتش جهنّم نيست. شما اين همه ظلم و ستم را مى بينيد و باز هم براى عدالت دروغين خليفه شعر مى سازيد؟ واى بر شما! به من مى گوييد كه ما هنرمند هستيم و بايد كار خود را بكنيم، امّا شما دروغ مى گوييد، شما هنرمند نيستيد، هنرمند كسى است كه همچون من، حكومت به دنبال سرِ اوست و براى كشتنش جايزه قرار داده است! مى دانم سخن گفتن با شما فايده ندارد، شما هنرمند حكومتى هستيد و من هنرمند آسمانى! تو چرا اين طور به من نگاه مى كنى؟ حتماً مى خواهى بدانى من كيستم. من دِعبِل هستم. شاعرى كه فقط براى اهل بيت(ع) شعر مى گويد و ظلم ستمكاران را برملا مى كند. با من بيا! امروز مى خواهيم نزد امام رضا(ع) برويم، من مى خواهم قصيده زيباى خود را براى آن حضرت بخوانم. البتّه شعر من به زبان عربى است. من شاعرى عرب زبان هستم. نگاه كن! دِعبِل دارد شعر مى خواند و قطرات اشك بر گونه هاى امام رضا(ع)جارى شده است! به راستى چرا امام اشك مى ريزند؟ مگر دِعبل در اين شعر خود چه گفت كه اين گونه اشك امام جارى شد؟ خُرُوجُ إمام لا مَحالَةَ خارِجٌ***يَقُومُ عَلى اسْمِ اللهِ وَ البَرَكاتِ روزى فرا مى رسد كه امامى از شما قيام مى كند، او قيام خود را با نام خدا آغاز خواهد نمود، حق را زنده كرده و باطل را نابود خواهد كرد. اكنون امام رضا(ع) رو به دِعبل مى كند و مى گويد: ــ اى دعبل! اين شعر را جبرئيل بر زبان تو جارى كرده است. آيا مى دانى آن امامى كه قيام خواهد نمود كيست؟ ــ خير، مولاى من! نمى دانم. من فقط شنيده ام كه از ميان شما اهل بيت(ع)، امامى قيام خواهد كرد و زمين را پر از عدل و داد خواهد نمود و به همه پليدى ها پايان خواهد داد. ــ اى دعبل! بدان كه امام بعد از من، امام جواد(ع) است و امام بعد از او امام هادى(ع) خواهد بود. بعد از او، امام حسن عسكرى(ع)، امام يازدهم است. امام بعد از او، مهدى(ع) است، همان كه امامِ قائم است. او روزگارى از ديده ها پنهان خواهد بود و شيعيان در انتظار او خواهند بود. بدان! اگر از عمر دنيا، فقط يك روز باقى مانده باشد، خدا آن روز را آن قدر طولانى مى كند تا او ظهور كند. او خواهد آمد و دنيا را پر از عدل و داد خواهد نمود. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
نمى دانم تا به حال به شهر رى رفته اى تا "شاه عبدالعظيم" را زيارت كنى؟ او يكى از نوادگان امام حسن(ع) است كه از مدينه به شهر رى هجرت كرد و در همان شهر از دنيا رفت. امروز قبر او، يكى از زيارتگاه هاى كشور عزيزمان ايران است. او در زمان امام جواد(ع) زندگى مى كرد. اكنون مى خواهم حديثى را كه او از امام جواد(ع)نقل كرده، براى شما بگويم: يك روز كه او به ديدار امام جواد(ع) رفته بود، آن حضرت به او چنين فرمود: "ولادت امام قائم كه دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد، بر همه مخفى خواهد بود، او مدّتى طولانى از ديده ها پنهان خواهد بود. وقتى سيصد و سيزده نفر از يارانش گرد او جمع شوند او ظهور خواهد كرد. اين سيصد و سيزده نفر از تمام دنيا به سوى او خواهند آمد. بعد از آن، وقتى لشكر ده هزار نفرى او آماده شود او قيام خواهد كرد و دشمنانش را به سزاى اعمالشان خواهد رسانيد. خوشا به حال كسانى كه در لشكر امام زمان باشند و جانشان را فداى امام خويش نمايند. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
من به ديدار امام جواد(ع) رفته بودم و دوست داشتم از آن حضرت در مورد امام دوازدهم سؤالى بكنم. به او گفتم: آقاى من! امام بعد از امام حسن عسكرى چه كسى خواهد بود؟ ناگهان ديدم كه امام جواد(ع) شروع به گريه كردن كرد. من خيلى تعجّب كردم، راز اين گريه امام بر من مخفى بود. قطرات اشك از گونه امام جواد(ع)فرو مى غلتيد. لحظاتى گذشت و بعد از آن در جواب من چنين فرمود: ــ اى پسر ابى دُلَف! بدان كه امام دوازدهم، همان امام قائم است؟ ــ مولاى من! چرا آن حضرت را "قائم" مى نامند؟ ــ زيرا او كسى است كه براى اجراى عدالت قيام مى كند، او وقتى قيام مى كند كه گروه زيادى او را فراموش كرده اند. روزگارى فرا مى رسد كه مردم در امامت او شكّ مى كنند زيرا او مدّتى طولانى از ديده ها پنهان مى شود و كسى از او خبر ندارد. ــ مردم در آن زمان چگونه خواهند بود؟ ــ شيعيان خوب ما منتظر ظهور خواهند بود و عدّه اى هم اعتقاد به مهدويّت را مسخره خواهند كرد. كسانى كه وقت و زمانى را براى ظهور معيّن كنند، سخنانشان دروغ از آب در خواهد آمد. هر كس در امر ظهور عجله كند هلاك شده و از راه راست منحرف خواهد شد. فقط كسانى كه تسليم امر خدا هستند نجات پيدا خواهند کرد ‌. ♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️ https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
نام من "سَدير" است. من همراه با دوستانم از كوفه به مدينه آمديم تا به ديدار امام صادق(ع) برويم. راه طولانى كوفه تا مدينه را به عشق ديدار امام خود پشت سر گذاشتيم. وقتى به مدينه رسيديم اوّل به زيارت حرم پيامبر رفتيم و بعد از آن به سوى خانه امام صادق(ع) رهسپار شديم. من وقتى وارد خانه آن حضرت شدم، منظره اى را ديدم كه خيلى تعجّب كردم. ديدم كه امام صادق روى زمين نشسته است و مشغول گريه است. من خودم قطرات اشك را ديدم كه از صورت امام فرو مى غلتيد. ما سلام كرديم و جواب شنيديم. بعد از آن ديديم كه امام چنين سخن مى گويد: آقاى من! غيبت و دورى تو خواب را از چشم من ربوده است، كاسه صبرم را لبريز كرده است. من در دورى تو، ديگر آرام و قرار ندارم. مولاى من! غيبت تو غم ها را به دل من آورده است... وقتى من اين سخنان را از امام شنيدم، بسيار نگران شدم، خيال كردم مصيبت بزرگى بر امام وارد شده است! جلو رفتم و گفتم: ــ اى فرزند رسول خدا! چه شده است؟ چرا اين گونه گريه مى كنيد؟ ــ امروز صبح كتابى را مى خواندم كه از حضرت على(ع) به دست من رسيده است. در آن كتاب، حوادثى كه تا روز قيامت در دنيا روى خواهد داد، آمده است. ــ آقاى من! شما در آن كتاب چه خوانديد كه چنين نگران شديد؟ ــ در آن كتاب خواندم كه امامِ قائم، مدّتى طولانى از ديده ها پنهان خواهد شد، در آن روزگار شيعيان ما امتحان خواهند شد و گروهى از آنها در امامت مهدى ما، به شكّ افتاده و دست از دين خود برخواهند داشت. وقتى من اين حوادث را خواندم، غم و غصّه به دلم آمد و اشكم جارى شد. ــ آقاى من! آيا مى شود براى ما در مورد امامِ قائم سخنى بفرماييد؟ ــ بدانيد كه قائم ما شبيه چهار پيامبر خواهد بود. ــ آن پيامبران كدامند؟ ــ موسى و عيسى و نوح و خضر؟ ــ شباهت مهدى به موسى چگونه است؟ ــ فرعون مى دانست كه حكومت او به دست موسى نابود خواهد شد امّا نمى دانست كه موسى در كدام خانواده به دنيا خواهد آمد، براى همين دستور داد بيست هزار نوزاد از بنى اسرائيل را كشتند تا شايد بتواند موسى را نابود كند، امّا خداوند موسى را از شرّ فرعون نجات داد. دشمنان ما هم تلاش خواهند كرد تا قائم ما را به قتل برسانند، امّا آنان هرگز موفّق نخواهند شد. ــ آقاى من! شباهت مهدى به عيسى چيست؟ ــ مسيحيان بر اين باور هستند كه عيسى به دار آويخته شده و كشته شده است، ولى قرآن مى گويد كه او زنده است و هرگز دشمنان نتوانستند او را به قتل برسانند. آرى! عيسى زنده است ولى الان از ديده ها پنهان مى باشد. همين طور قائم ما هم از ديده ها پنهان خواهد شد. در آن روزگار، گروهى خواهند گفت كه او اصلاً به دنيا نيامده است، گروه ديگر خواهند گفت كه او مرده است!! ــ آقاى من! شباهت مهدى به نوح چگونه است؟ ــ مدّت زيادى نوح در ميان قوم خودش بود و آنها را به سوى خدا دعوت مى كرد و آنها قبول نمى كردند، تا آن زمان كه خدا تصميم گرفت عذاب را بر آنان نازل كند. در آن هنگام جبرئيل بر نوح نازل شد و هفت هسته درخت به نوح داد. ــ آن هسته ها براى چه بودند؟ ــ جبرئيل به نوح گفت كه اين هسته ها را در زمين بكارد، وقتى كه اين هسته ها تبديل به درختان تنومندى شدند، عذاب كفّار فرا خواهد رسيد. نوح اين خبر را به ياران خود داد و همه خوشحال شدند، آنها سال ها صبر كردند تا آن هسته ها به درختان تنومندى تبديل شدند. ــ آيا آن وقت عذاب بر كفّار نازل شد؟ ــ وقتى همه منتظر وعده خدا بودند جبرئيل نازل شد و به نوح دستور داد تا هسته آن درخت ها را بگيرد و آن را در زمين بكارد، هر وقت كه اين هسته هاى جديد تبديل به درخت شدند عذاب كفّار نازل خواهد شد. وقتى نوح اين سخن را به ياران خود گفت عدّه زيادى از آنان از دين برگشتند و با خود گفتند اگر نوح بر حق بود، هرگز چنين نمى شد. ــ سرانجام چه شد؟ ــ خدا آن قدر ياران نوح را امتحان كرد تا عدّه كمى باقى ماندند، خدا هفت بار به نوح دستور داد تا هسته هاى جديد بكارد. خيلى ها از دين دست برداشتند و فقط هفتاد و دو نفر باقى ماندند. ــ بعد از آن چه شد؟ ــ خدا آن وقت به نوح دستور داد تا مشغول ساختن كشتى شود و بعد از مدّتى طوفان، همه كفّار را نابود كرد. غيبت قائم ما هم آن قدر طول مى كشد تا كسانى كه اهل شكّ و ترديد هستند از صف مؤمنان و شيعيان ما جدا شوند. ــ آقاى من! شباهت مهدى به خضر چيست؟ ــ خدا مى دانست كه قائم ما، عمرى طولانى خواهد داشت و غيبت او طولانى خواهد شد. براى همين به خضر هم عمرى طولانى عنايت كرد تا شاهدى براى عمر طولانى قائم ما باشد. 🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
دوست خوب من! اكنون مى خواهم دعايى را براى شما بنويسم كه نائب دومِ امام زمان در عصر "غيبت صُغرى" آن را نقل كرده است: خدايا! مرا در راه اطاعت از امام خود موفّق بدار، همان امامى كه او را از ديده ها پنهان نموده اى. مى دانم كه امامِ من، منتظر فرمان توست تا به او دستور دهى و او ظهور كند. خدايا! تو خود بهتر مى دانى كه چه موقع بايد اجازه ظهور امام مرا بدهى، پس به من صبرى عنايت كن تا در امر ظهور، عجله نكنم. خدايا! مرا در اين امر ظهور، بردبار قرار بده تا نه تعجيل آن را بخواهم و نه تأخير آن را! خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه به حكمت تو اعتراض كنم و بگويم: "چرا امام زمان ظهور نمى كند؟". خدايا! از تو مى خواهم كه مرا تسليم حكمت خودت قرار دهى. آمين. دوست من! كمى در اين دعا فكر و تأمل كن، ما در اين دعا از خدا نمى خواهيم كه ديگر مشتاق ظهور نباشيم، بلكه اين دعا به ما مى آموزد كه از عجله كردن و اعتراض كردن به حكمت خدا دست برداريم. ما با تمام وجود براى ظهور دعا مى كنيم، امّا اگر خداوند دعاى ما را مستجاب نكرد هرگز به حكمت خدا اعتراض نمى كنيم. 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
ــ اى موسى! ما تا كى بايد زير اين همه ظلم و ستم باشيم؟ خدا كى مى خواهد ما را از دست اين همه ظلم ها و ستم ها نجات بدهد. ــ شما بايد صد و هفتاد سال ديگر صبر كنيد تا نجات دهنده شما بيايد و شما را از ظلم و ستم فرعونيان نجات بدهد. ــ اى موسى! ما طاقت نداريم اين همه سال صبر كنيم. آيا راهى نيست كه روزگار رهايى ما فرا برسد؟ ــ تنها راه آن، دعا است. اگر از صميم قلب از خدا بخواهيد، او دعاى شما را مستجاب خواهد كرد. ــ ما چهل روز دعا خواهيم كرد، گريه خواهيم نمود و از خدا نجات خود را خواهيم خواست. بنى اسرائيل چهل روز به دعا و نيايش پرداختند، در آن موقع ظلم و ستم فرعون زيادتر شده بود، بنى اسرائيل با تمام وجود خدا را صدا زدند و از او خواستند تا روزگار رهايى و نجات آنها را فرا برساند. هنوز مدّت زيادى تا لحظه موعود باقى مانده است، آيا ممكن است خدا زودتر از آن لحظه موعود، بنى اسرائيل را نجات بدهد؟ آرى! براى خدا هر كارى ممكن است. او اراده مى كند و لحظه رهايى بنى اسرائيل صد و هفتاد سال زودتر فرا مى رسد!! و اين گونه بود كه خدا به موسى(ع) وحى كرد كه لحظه رهايى فرا رسيد، تو بنى اسرائيل را شبانه از مصر خارج كن و من به زودى زود فرعون و سپاه او را نابود خواهم كرد. حكايتى را كه براى شما نقل كردم حديث امام صادق(ع) است، آن حضرت بعد از نقل اين جريان، فرمود: ديديد كه خدا چگونه دعاى بنى اسرائيل را مستجاب كرد و حدود نيمى از روزگار رنج و عذاب آنها، كم كرد؟ اگر شيعيانِ ما هم با تمام وجود، ظهور قائمِ ما را از خدا طلب كنند، خدا دعاى آنها را مستجاب مى كند و ظهور را خيلى زودتر فرا مى رساند. 🌷🌷🌷🌷🕊🕊🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
آيا مى دانى بزرگ ترين آرزوى من چيست؟ آيا مى دانى من همواره چه خواسته اى را از خداى خويش طلب مى كنم؟ من آرزو دارم روزگار ظهور را درك كنم و جان خويش را فداى مولاى مهربان خود نمايم. اين سخن جوانى بود كه با من سخن مى گفت، او مى دانست كه افراد بسيارى قبل از او اين آرزو را داشته اند، امّا مرگ به آنها فرصت نداد و آنها از دنيا رفتند و به آرزوى خود نرسيدند. من وقتى اين سخن او را شنيدم با خود گفتم خوب است سخن امام صادق(ع)را براى او بگويم. آن حضرت مى فرمايد: "كسى كه در انتظار ظهور باشد و مرگ او فرا برسد، مانند كسى است كه در خيمه امام زمان است". آرى! فرق نمى كند تو زمان ظهور را درك كنى يا نه، مهم اين است كه تو به وظيفه خود عمل كنى. اگر وظيفه خود را به درستى، تشخيص دادى و به آن عمل نمودى، بدان كه تو به امام زمان نزديك هستى، آن قدر نزديك كه گويا در خيمه اش حضور دارى! 🔹🔹🔹🔹🌺🌺🔹🔹🔹🔹 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
ــ وقتى تو روز جديدى را آغاز مى كنى حتماً يك سجده شكر به جا بياور. ــ سجده شكر براى چه؟ مگر من بيكار هستم. بايد زود، سر كار بروم، وقت ندارم. ــ حالا اگر وقت ندارى كه سجده بروى پس در قلب خودت از خدا تشكّر كن. ــ تشكّر براى چه؟ ــ براى اين كه به تو نعمت شناخت امام زمان را عنايت كرد، در روزگارى كه خيلى ها، آن آقاى مهربان را فراموش كرده اند و او را از ياد برده اند، هنوز قلب تو به عشق آن آقا مى تپد، آيا اين شكر ندارد؟ ــ راست مى گويى! من تا به حال به اين فكر نكرده بودم. ــ دوست من! سعى كن اوّل صبح به آقاى خود سلام كنى، خودت مى دانى كه او تو را مى بيند و سخن تو را مى شنود. ــ مگر او امامِ غايب نيست؟ ــ خير! او فقط از ديده ها پنهان است، او هرگز غايب نيست، او حاضر است و به اذن خدا از همه چيز ما خبر دارد، وقتى از ما كار خوبى را مى بيند خوشحال مى شود و براى ما دعا مى كند و اگر گناهى از ما سر بزند، ناراحت مى شود. 🌷🌷🌷🔷🔷🔷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
سلام مرا به دوستانم برسان و پيام مرا به آنان برسان! اين سخن امام صادق(ع) است كه هنوز در گوشم طنين انداز است. از شما چه پنهان كه از آن روز ديگر زندگى من عوض شد، چگونه بگويم. زندگى من معناى ديگرى يافت. امام از من خواسته بود تا پيامى را به همه شيعيان برسانم و من هم از هر فرصتى براى اين كار استفاده مى كردم. مى دانم تو هم دوست دارى كه پيام امام را برايت بگويم. راستى نمى خواهى اسم مرا بدانى؟ من "ابن سِرحان" هستم. اين هم پيام امام صادق(ع) كه به من چنين فرمود: وقتى شيعيان ما دور هم جمع مى شوند و در مورد ما اهل بيت سخن مى گويند، فرشتگان براى آنها دعا مى كنند و از خدا براى آنها طلب رحمت و بخشش مى كنند. اى شيعيان! بدانيد وقتى شما در مجالس خود ما را ياد مى كنيد، خداوند به شما افتخار و مباهات مى كند. از شما مى خواهم وقتى با هم هستيد از ما اهل بيت ياد كنيد، زيرا اين كار شما باعث مى شود تا ياد ما و دين ما زنده بماند. آيا مى دانيد بهترين مردم چه كسانى هستند؟ كسانى كه همواره ما را ياد كنند و ياد ما را در دل مردم زنده نگه دارند. دوست خوب من! اكنون كه پيام امام صادق(ع) را شنيدى، سعى كن تا در هر جا كه رفتى و با هر كس كه نشستى از امام زمان(ع)ياد كنى، نگذارى كه آن آقاى مهربان از يادها برود و مردم به جاى او به چيزهاى ديگرى فكر كنند. تو مى توانى كارى كنى كه دوستانت، همه با ياد امام زمان مأنوس شوند، تو مى توانى كارى كنى كه خدا به تو افتخار كند. آرى! تو مى توانى! برخيز! با خود عهد كن تا زنده كننده ياد مولاى خويش باشى! 💟💟💟💟🍀💟💟💟💟 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
حتماً مى دانى كه خداوند، در قرآن، هدف از آفرينش انسان را عبادت و بندگى معرّفى كرده است. (ما خَلَقتُ الجِّنَ وَ الانسَ إلاّ لِيَعبُدُونَ). جنّ و انسان را فقط براى عبادت خلق نمودم. اكنون كه دانستى هدف خلقت چيست، مى خواهم يك سؤال از شما بپرسم: به نظر شما بهترين عبادت ها كدام است؟ شايد بگويى نماز، روزه و يا حجّ خانه خدا. امّا اگر اين سؤال را از پيامبر بپرسيم، آيا مى توانيد حدس بزنيد او چه جوابى خواهد داد؟ خوب است سخن پيامبر را براى شما نقل كنم: أفضَلُ العِبادَةِ إنتِظارُ الفَرَجِ. بهترين عبادت، انتظار فرج و گشايش است. تو خود مى دانى كه با ظهور امام زمان(ع) در همه كارها گشايش صورت مى گيرد و گره بسته آن باز مى شود، پس انتظار ظهور امام زمان(ع)، بهترين عبادت است. شايد بگويى چگونه ممكن است يك انتظار ساده از همه عبادت ها بالاتر و بهتر باشد. در جواب مى گويم: سخن ما در مورد يك انتظار ساده نيست، بلكه ما در مورد انتظار واقعى سخن مى گوييم. كسى كه منتظر امام زمان(ع) است، در واقع منتظر همه خوبى ها است و معلوم است كه در زندگى چنين شخصى، زيبايى ها رشد مى كند و جلوه مى يابد، زيرا تو به هر چه فكر كنى و در انتظارش باشى، آن چيز در زندگى تو رشد مى كند. اين يك قانون است. هيچ وقت آن را فراموش نكن! 🌻🌻🌻💜🌻🌻🌻 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
اينجا قم است، پايتخت فرهنگى شيعيان. مردم اين شهر از ابتدا با عشق به اهل بيت پيامبر آشنا شده اند و همواره تلاش مى كنند در راه و آرمان آنان قدم بردارند. آنجا را نگاه كن! كنار رودخانه، مردم مشغول ساختن مسجد هستند. همه از پير و جوان در ساختن اين مسجد كمك مى كنند. آن پيرمرد را مى بينى كه در آنجا كار مى كند. او گمشده من و توست. او "احمدبن اسحاق" است. او نماينده امام عسكرى(ع) در اين شهر است. مردم به او احترام زيادى مى گذارند و او را شيخ صدا مى زنند. تو رو به من مى كنى و مى گويى: ــ اگر او شيخ قم است پس چرا دارد مثل بقيّه كار مى كند؟ ــ مگر نمى دانى كه اين مسجد به دستور امام عسكرى(ع) ساخته مى شود، براى همين خود شيخ هم مثل بقيّه در ساختن مسجد كمك مى كند. بايد صبر كنيم تا كار شيخ تمام شود، من مى خواهم از او سؤال مهمّى بنمايم. ــ چه سؤالى؟ ــ شنيدم كه او به تازگى از سامرا آمده است. او خدمت امام حسن عسكرى(ع)بوده است. مى خواهم از او بپرسم كه مهم ترين سخن امام در اين سفر چه بوده است. بعد از لحظاتى، نزد شيخ مى رويم، او به گرمى از ما استقبال مى كند و براى ما چنين مى گويد: آن روز كه خدمت امام عسكرى(ع) بودم، او رو به من كرد و چنين فرمود: اى احمد بن اسحاق! به خدا قسم فرزندم مهدى براى مدّتى طولانى از ديده ها پنهان خواهد شد. در آن روزگار مردم زيادى از دين خدا دست برداشته و بنده شيطان مى شوند. من سوال كردم كه در آن روزگار چه كسى از اين فتنه ها نجات پيدا مى كند؟ امام در پاسخ من فرمود: فقط كسانى از آن فتنه ها نجات پيدا مى كنند كه بر اعتقاد به امامت مهدى ثابت بمانند و همواره براى ظهور دعا كنند. از خدا مى خواهم كه ما را در اعتقاد به مهدويّت و ولايت امام زمان ثابت قدم نمايد و توفيق دهد تا براى ظهور دعا كنيم. دعا براى ظهور، دعا براى همه زيبايى هاست. زيباترين دعاى هستى اين است: اللهمَّ عَجِّلْ لِوَليِّكَ الفَرَجَ. 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
وقتى ابرها روى خورشيد را مى پوشانند، هنوز هم مى توانى از نور خورشيد استفاده كنى، روشنايى روز از همين خورشيد است، اصلاً وجود روز به خاطر همين خورشيد است، اگر خورشيد نباشد، دنيا در سرما و تاريكى نابود مى شود. از تو مى خواهم در مورد خورشيد فكر كنى، اگر بتوانى خورشيد و اثرات آن را بشناسى، هرگز ابرها را مانع نمى دانى. اين ابرها نمى توانند تو را از فيض خورشيد محروم كنند. دوست من! اكنون مى خواهم سخنى از امام صادق(ع) را برايت نقل كنم. يك روز از او سؤال كردم: وقتى كه امام زمان از ديده ها پنهان باشد، وجود او براى مردم چه فايده اى دارد؟ آن حضرت در جواب چنين گفت: "وجود امام زمان براى مردم فايده دارد، همان طور كه خورشيد پشت ابر براى شما فايده دارد". 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
اين روزها مردم اصفهان هنوز با مكتب اهل بيت(ع) آشنا نشده اند، دستگاه تبليغات حكومت نمى گذاشت مردم با امامان معصوم(ع) ارتباط داشته باشند، براى همين در آن شهر، شيعه كمى يافت مى شود. البتّه من مى دانم به زودى اين شهر به يكى از شهرهاى مهمّى تبديل خواهد شد كه قلب مردم آن براى عشق به اهل بيت(ع) خواهد تپيد. به هر حال، اسم من "عبد الرّحمان" است و در اصفهان زندگى مى كنم. امّا تعداد شيعيان بسيار كم است، شيعه شدن هر كدام از ما داستان جالبى دارد، امروز مى خواهم داستان شيعه شدن خودم را برايت بگويم. من مرد فقيرى بودم، روزگار سختى بر من مى گذشت، به هر درى مى زدم تا شايد بتوانم از اين فقر و ندارى نجات پيدا كنم، موفّق نمى شدم. من هميشه شرمنده همسر و دخترانم بودم، مى دانى كه براى يك مرد سخت است نتواند باعث خوشحالى و خوشبختى خانواده خود بشود. وقتى وضع بدتر شد كه فرماندار اصفهان مرا از آن شهر بيرون كرد، اين ديگر براى من قابل تحمّل نبود، تصميم گرفتم به بغداد سفر كنم و درد دل خويش را با خليفه بگويم. آن روزها من خيال مى كردم كه متوكّل عبّاسى، نماينده خدا بر روى زمين است و اطاعت او بر همه ما واجب است. به سوى بغداد حركت كردم، تا آن روز چيز زيادى از اهل بيت نشنيده بودم. من نمى دانستم كه امام زمان من، امام هادى است و من بايد به ولايت او اعتقاد داشته باشم. خلاصه، بعد از پيمودن راه طولانى به بغداد رسيدم و با خود گفتم هر چه زودتر به قصر خليفه بروم و مشكل خود را با او در ميان بگذارم. وقتى به آستانه قصر رسيدم ديدم، هياهويى بر پا شده بود، مأموران همه ايستاده اند، از يكى پرسيدم چه خبر شده است؟ او گفت كه حضرت خليفه بر امامِ شيعيان غضب كرده و دستور داده است او را به قصر بياورند. حضرت خليفه مى خواهد او را مجازات كند، فكر مى كنم ديگر روز قتل امامِ شيعيان فرا رسيده است. من تعجّب كردم، شيعيان ديگر كيستند؟ امام آنها كيست؟ مگر همه ما يك رهبر بيشتر داريم كه آن هم متوكّل است، آيا شيعيان براى خود رهبرى غير از خليفه دارند؟ اين سؤالاتى بود كه ذهن مرا مشغول به خود كرده بود، با خود گفتم صبر مى كنم تا امامِ شيعيان را ببينم. لحظاتى گذشت، ناگهان ديدم كه مأموران زيادى دور يك نفر حلقه زده اند، سرم را بالا آوردم، آقايى را ديدم كه لبخند به لب داشت. نمى دانم چه شد كه ناگهان قلبم فرو ريخت، محبّت او به دلم آمد، احساس كردم كه اين آقا را خيلى دوست دارم. با خود گفتم: آخر چرا متوكّل مى خواهد اين آقا را به قتل برساند؟ اينجا بود كه آرام شروع به دعا كردم: خدايا! از تو مى خواهم اين آقا را از شرّ متوكّل نجات دهى! خدايا! خودت نگهدار او باش! من مشغول دعا بودم كه ديدم آن آقا به من نزديك شد، وقتى درست مقابل من رسيد چنين گفت: خدا دعاى تو را مستجاب كرد و عمر تو را طولانى و به تو ثروت زياد و پسران متعددى عطا خواهد كرد. وقتى اين سخنان را شنيدم، خيلى تعجّب كردم، اين آقا كيست كه از راز دل من خبر دارد؟ آن آقا وارد قصر شد، من منتظر ماندم، ديدم كه بعد از مدّتى به سلامت از قصر خارج شد. من خدا را شكر نمودم. به اصفهان بازگشتم، بعد از مدّتى كوتاه، دنيا به من رو كرد، آيا مى دانى الان در خانه چقدر پول نقد دارم؟ به بركت دعاى امام هادى، همين الان يك ميليون سكّه نقره در خانه خود دارم، اين غير از آب و املاكى است كه در اصفهان خريدارى كرده ام. ديگر براى تو چه بگويم؟ خدا به بركت دعاى امام، چندين پسر به من داد، امروز من خوشبخت ترين مرد اين شهر هستم. اين فقط به خاطر دعايى بود كه امام براى من نمود. آرى! من يك بار فقط يك بار براى امام زمان خود دعا كردم، او هم به خاطر اين دعاى من، در حقّ من دعا كرد و زندگى من اين قدر بركت گرفت. اكنون با تو هستم. تو چقدر براى امام زمان خود دعا مى كنى؟ تو كه باور دارى او متوجّه دعاهاى تو مى شود، كارى كن او براى تو دعا كند. 🔶🔶🔶🔺🔻🔺🔶🔶🔶 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
مولاى من! آقاى من! كاش مى دانستم كه تو در كجا هستى! بر من سخت است كه بتوانم همه مردم را ببينم امّا از ديدار تو محروم باشم! صداى همه را بشنوم و صداى تو را نشنوم! چشمان من براى تو گريان است، بر من سخت است ببينم كه ديگران تو را از ياد برده اند. آيا كسى هست در گريه كردن مرا يارى كند؟ جانمان فداى تو كه از ما هرگز جدا نيستى! مولاى من! تا به كى در انتظار ظهور تو سرگردان باشم؟ من چگونه با تو راز دل خويش بگويم؟ من از تو دم مى زنم ولى مى بينم كه مردم تو را از ياد برده اند، اين بر من بسيار سخت است. اى فرزند پيامبر! آيا راهى هست كه من تو را ببينم؟ تو خود مى دانى كه بى تاب تو گشته ام؟ كى خواهى آمد تا تو را ببينم؟ كى خواهى آمد تا مثل همه يارانت در ركاب تو حاضر شوم و تو را در برپايى عدالت يارى كنم؟ اى خداى مهربان! تو خود از سوز دل ما آگاه هستى، از تو مى خواهيم ظهور مولاى ما را برسانى و اين دل غمديده ما را شفا بدهى! دوست من! اين قسمتى از دعاى نُدبه بود كه براى تو ذكر كردم، مستحب است اين دعا را روزهاى جمعه بخوانى و با مولاى خودت راز و نياز كنى. ـ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
در پايان، دعايى را كه نايب دوم امام زمان(ع) در غيبت "صُغرى" بيان كرده است، براى شما مى نويسم. چقدر زيباست كه ما همواره خداى خويش را اين گونه بخوانيم و هرگز از ياد امام خويش غافل نشويم: بار خدايا! روزگارى است كه امامِ من از ديده ها پنهان شده است! ، از تو مى خواهم كمكم كنى تا من دست از دين و آيين خود برندارم. من به تو پناه مى برم از اين كه طولانى شدن روزگار غيبت، باعث شكّ و ترديد من بشود. از تو مى خواهم كه توفيق دهى تا هميشه به ياد امامِ خود باشم و او را فراموش نكنم.توفيقم بده براى ظهور او دعا كنم! 💐💐💐💐💐💐💐💐 https://eitaa.com/delneveshte_hadis110
سلام بر تو كه پيمان بزرگ خدايى! همان پيمانى كه خدا بر آن تأكيد زيادى كرده است. من بر سر آن پيمان بزرگ هستم، پيمانى كه خدا از من گرفته است. آن روزى كه خدا روح مرا را آفريد، از من پيمان گرفت. من بر تو و بر پدران تو درود مى فرستم تا اعلام كنم كه بر سر آن پيمان خود هستم. روزى كه خدا هم در قرآن از آن اين گونه ياد مى كند: (أَلَستُ بِرَبِّكُم قَالُوا بَلَى) خدا آن روز با همه سخن گفت، او به همه چنين گفت: آيا من خداى شما نيستم؟ همه در جواب گفتند: آرى! شهادت مى دهيم كه تو خداى ما هستى. بعد از آن، خدا پيامبران خود را معرّفى كرد و سپس نوبت به معرّفى كسانى رسيد كه جانشينان پيامبران بودند. خدا آنان را نيز معرّفى كرد، او به همه دستور داد تا از پيامبران و جانشينان آن ها اطاعت كنند. آن روز خدا از تو سخن گفت. اين سخن خدا بود: "من با مهدى، دين خود را يارى خواهم نمود". آن روز بود كه من با نور تو آشنا شدم، تورا شناختم و به مقام تو اعتراف نمودم. آن روز، من پيامبرى محمّد(ص) و امامت دوازده امام را پذيرفتم، عهد كردم كه از آنان اطاعت كنم. آرى! خدا از من پيمان گرفت، همان گونه كه از تو پيمان گرفت و تو پيمان خدا را قبول نمودى. تو عهد كردى كه بر مشكلات غيبت صبر كنى، همه تنهايى ها و غربت ها را تحمّل كنى. آرى! تو عهد كرده اى كه از همه پيامبران و امامان، صبر بيشترى داشته باشى! قلب تو، آماج غم ها و غصّه ها باشد. 🔶🔶🔶🔶💖🔶🔶🔶🔶 https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
خدا به تو خبر داد كه تو روزگارى دراز در پس پرده غيبت خواهى بود، در آن روزگار، شيعيان تو به سختى ها و بلاهاى زيادى گرفتار مى شوند، تو همه آن بلاها را با چشم مى بينى و بايد صبر كنى! تو مى بينى كه دشمنان چه ستم ها مى كنند و خون دوستان تو را به زمين مى ريزند، قلب تو از آن همه بلاها سخت به درد مى آيد، امّا تو عهدى با خداى خويش دارى كه صبر كنى. تو راضى به رضاى خدا هستى. صبر تو، صبرى زيباست، صبر مى كنى تا آن زمانى كه خدا خودش به تو اجازه ظهور بدهد. آن وقت تو به ميدان مى آيى و همه ظلم و ستم ها را نابود مى كنى، و چه شكوهى خواهد داشت آن روز كه خدا به تو اجازه ظهور بدهد. روزى كه تو كنار كعبه خواهى بود، فرشتگان براى يارى تو خواهند آمد. آن روز مسجد الحرام پر از صف هاى طولانى فرشتگان مى شود. جبرئيل با كمال ادب نزد تو مى آيد و سلام مى كند و مى گويد: "آقاى من ! اكنون دعاى شما مستجاب شده است". و تو رو به آسمان مى كنى و با خداى خود چنين سخن مى گويى: "بار خدايا! تو را حمد و ستايش مى كنم كه به وعده خود وفا كردى و من را وارثِ زمين قرار دادى". و تو ياران خود را صدا مى زنى و مى گويى: "اى ياران من ! اى كسانى كه خدا شما را براى ظهور من ذخيره كرده است به سويم بياييد". با قدرت خدا، ياران تو، خود را به مسجد الحرام مى رسانند. همه آن ها كنار درِ كعبه، دور تو جمع مى شوند و با تو بيعت مى كنند.. 🔺🔺🔺🔺🔹🔺🔺🔺🔺 https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9