eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
آیه بای شفای مریض آیه 57 سوره یونس  يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ اى مردم به يقين براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى و درمانى براى آنچه در سينه‏‌هاست و رهنمود و رحمتى براى گروندگان [به خدا] آمده است برای سلامتی همه ی مریضها مخصوصا مدیر کانال عکس نوشته ایتا یه حمد شفا قرائت بفرمائید 🔷🦋   @Aksneveshteheitaa              💖 🦋💖
♥️⃟🌿 به دخترتون حیا ، شجاعت، اعتماد به‌نفس و انسانیت رو یاد بدین. اینها مهمترین عوامل داشتن یه شخصیت محکمه! وگرنه آشپزی، لباس پوشیدن و آرایش کردن رو از شبکه‌های مجازی میتونه یاد بگیره. 🦋 ¶ کانال ریحــانَهـ‌ الحُسَینـ♥️¶ ارسالی یکی از اعضای محترم کانال 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
مُلا حبيب الله! من از خودم اين سؤال را مى پرسم: "اگر به خواب تو كه مجتهدى بزرگ و عالمى وارسته بودى، اعتماد نكنم، به چه خوابى مى خواهم اعتماد كنم؟ اگر خواب تو را رؤياى صادقه ندانم، پس كدام خواب، طبق حديث پيامبر و امام صادق(ع)، يك جزء از هفتاد جزء نبوّت است؟". چه كسى به اين سؤال من پاسخ مى دهد؟ اگر خواب تو را هم قبول نكنم، ديگر بايد حديث پيامبر و امام خود را انكار كنم! من هرگز چنين كارى نمى كنم، من سخنان پيامبر و امام را باور دارم! من خواب كسى را كه اين چهار شرط را داشته باشد، قبول مى كنم: 1 - پيرو مكتب اهل بيت و شيعه باشد. 2 ـ مجتهد مسلّم باشد و از كتاب ها و سخنان او، يقين به اقتدار علمى او بنمايم. 3 - در ميان مردم به تقوا و پرهيزكارى مشهور باشد. 4 - خواب را از خودِ او بشنوم (اگر مردم از او نقل كنند، اعتماد نمى كنم، زيرا ديده ام مردم خيلى حرف ها را مى زنند ولى اساسى ندارد). مُلاحبيب الله! شرط چهارم من اين بود كه بايد خواب را از خودِ شما بشنوم، من اين شرط را براى اطمينان بيشتر قرار داده بودم، من 54 سال بعد از وفات تو به دنيا آمده ام. درست است كه خواب تو را عدّه زيادى نقل كرده اند، خيلى از آنان، مورد اعتماد مى باشند، امّا من الان چه كنم؟ آيا از شرط چهارم، چشم پوشى كنم؟ آيا چنين كارى درست است؟ بايد قدرى فكر كنم... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
دروغ همیشه بد نیست ! به مادر کم طاقت باید دروغ گفت ... باید بهش گفت حالم خوبه، همه چی خوبه غذام خوبه، هوا خوبه، دلم خوشه وقتی مادرم خوب باشه همه چیز خوبه 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
خـــدایا در این شـب زیبا ایـمان غبار گرفته ما را در باران رحمت خویـش پاک کن شب تون بخیر و سرشار از آرامش در پناه خـدا 🌹💖🌟✨🌙💖🌹
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند دل‌های پاک که نامش بود در دلت تابناک   به نام کسی که تو را آفرید سرآغاز عشق است و نور و امید 🌹💖🌻🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
باید ، که دست از گنه برداریم / مایی ، که ادعای یاری داریم // از خوب و بد امور ما معلوم است / سرباز امام عصر یا سرباریم  💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
آقا جانم.... مولاي من.... دلم گرفته از این انتظارِ یلدایی دقایقم همه غرقِ چه وقت می‌آیی؟ نوشته‌اند “صدایش کنید می‌شنود!” صدات می‌زنم آخر کجای دنیایی؟ بگو چه وقت می‌آیی؟ ببین که دلهامان دگر‌ قبول ندارد هنوز و امایی شنیده‌ام نمی‌آید بهار با یکـــــــ گل بهار من، گل نرگس! تویی که می‌آیی و باز نقطه سر خط، نریز اشک ای چشم! تمام می‌شود این انتظار یلدایی اللهم عجل لولیک الفرج 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
جواب صحیح سوالهای مسابقه 1- چرا حضرت نجمه(ع) در مدّتی که به حضرت رضا(ع) شیر می‌داد، درخواست دایه کرد؟ برای من ذکرهایی از نماز و تسبیح هست که از هنگام پرستاری و شیر دادن به این نوزاد، از آن عباداتم کاسته شده است.» (کمک می‌خواهم تا به عبادات و مناجات برسم.) 2- به چه دلایلی لقب امام هشتم(ع) رضا می‌باشد؟ 1. آن حضرت مورد رضا و پسند خداوند در آسمان، و مورد رضا و پسند رسول خدا(ص) و امامان(ع) در زمین بود. 2. مخالف و موافق، شیعه و سنّی، او را پسندیدند و آن حضرت مورد رضا و پسند همه بود. 3. آن حضرت به رضای پروردگار راضی بود و این خصلت ارزشمند را که مقامی بالاتر از مقام صبر است، به ‌طور کامل داشت 3- مادر ارجمند حضرت رضا(ع) چه نام داشتند و اهل کجا بودند؟ مادر ارجمند حضرت رضا(ع) بانویی از اهالی مغرب (اندلس سابق) به نام نجمه بود ۴- امام رضا(ع) در چند سالگی به امامت رسیدند؟ 35 سالگی ۵- امام کاظم(ع) به چه منظوری بنی‌هاشم را به خانه خود دعوت کردند؟ «گواهی دهید که این پسرم (اشاره به حضرت رضا(ع) ) وصیّ من، و سرپرست امور من و خلیفه من بعد از من است، هرکس از من طلب دارد، از او بگیرد، به هر کسی وعده‌ای داده‌ام، از او بخواهد که ادا کند، و هر کسی که ناچار شده با من ملاقات نماید قبلاً از ناحیه‌ی او نامه‌ای نزد من بیاورد، سپس با من ملاقات کند.» ۶- یکی از تلخ‌ترین و رنج‌آورترین حادثه‌ای که بعد از شهادت امام کاظم(ع) رخ داد، چه بود؟ دلیل آن را بیان کنید. یکی از تلخ‌ترین و رنج‌آورترین حادثه‌ای که بعد از شهادت امام کاظم(ع) رخ داد و موجب ریختن آب به آسیاب دشمن گردید، پدید آمدن گروه واقفیّه در برابر حضرت رضا(ع) بود. توضیح این که امام کاظم(ع) وقتی که در زندان بود، نمایندگانی داشت که خمس و وجوهات را از شیعیان و دوستان امام می‌گرفتند، و در راه‌های صحیح به مصرف می‌رساندند، این نمایندگان عبارت بودند از: علی بن حمزه‌ی بطائنی، زیادبن مروان قندی، عثمان بن عیسی رواسی، احمد بن ابی‌بشر سراج و ... . پول بسیار در نزد این‌ها جمع شده بود، پول‌پرستی و دنیا‌خواهی موجب شد که این افراد، منکر وفات امام کاظم(ع) شدند، و کم‌کم فرقه‌ی واقفیه را به وجود آوردند، آنها و طرفدارانشان را از این‌رو واقفی می‌گویند که در اعتقاد به هفت امام، متوقف شدند و امامان بعد را نپذیرفتند و به نام هفت امامی، حادثه‌ی تلخ جدیدی در تاریخ تشیّع پدید آوردند. ۷- موضع‌گیری امام رضا(ع) در برابر هارون چگونه بود؟ موضع‌گیری امام رضا(ع) در برابر هارون، مانند موضع‌گیری پدر بزرگوارش امام کاظم(ع) بود، و از این موضع، کوچک‌ترین عقب‌نشینی نکرد، در همین عصر، امامت خود را آشکار نمود، و این خود اعلان آشکار بر ضدّ حکومت هارون بود، امام رضا(ع) هرگز حکومت هارون را تأیید نکرد، و چنانکه قبلاً ذکر شد، هرگونه کمک به دولت عباسیان را، تحریم نمود و صریحاً فرمود: «کمک به آنها و کارمند شدن در ادارات آنها، و کوشش برای تأمین نیازهای آنها معادل کفر است، و توجه عمدی به آنها از گناهان کبیره‌ای است که نتیجه‌اش عذاب آتش دوزخ است.» ۸- امام رضا(ع) در پاسخ افرادی که می‌گفتند «از آشکار شدن امامت شما می‌ترسیم» چه پاسخی دادند؟ امام رضا(ع) فرمود: «او (هارون) هر چه می‌خواهد تلاش کند ولی بر من راهی ندارد.» ۹- چرا هارون نسبت به امام کاظم(ع) آن‌گونه برخورد خشن داشت، ولی نسبت به امام رضا(ع) چنان برخوردی نداشت؟ شهادت امام کاظم(ع) در زندان هارون، برای هارون بسیار گران تمام شد، گرچه هارون در مورد کتمان شهادت امام کاظم(ع) بسیار کوشید، و حتی در پیامی به سلیمان بن ابی جعفر گفت: «خداوند سندی بن شاهک را لعنت کند او این کار را کرد.» ولی حقیقت موضوع برای بسیاری کشف شد، از این رو هارون از پشت کردن مردم به او، نگران بود و نمی‌خواست دستش را به خون پاک حضرت رضا(ع) بیالاید. بر همین اساس، وقتی که یحیی بن خالد برمکی برای تحریک هارون بر ضد حضرت رضا(ع)، به هارون گفت: «این علی (حضرت رضا) پسر او (امام کاظم) است که بر مسند نشسته، و ادعای امامت برای خود می‌کند.» هارون در پاسخ گفت: «ما یَکفِینا ما صَنَعنا بِاَبِیهِ؟ تُرِیدُ اَن نَقتُلَهُم جَمِیعاً: آیا آنچه با پدرش کردیم کافی نیست؟ می‌خواهی همه‌ی علویان را بکشیم؟» ۱۰- چرا برمکیان با امامان(ع) و علویان مخالف و دشمنی می‌کردند؟ برمکیان برای حفظ موقعیت خود با امامان(ع) و علویان مخالف و دشمنی می‌کردند، زیرا امامان(ع) و پیروانشان هرگز حاضر نبودند که کشور اسلامی در تیول برمکیان هوسباز باشد. ۱۱- موضع حضرت رضا(ع) در برابر برمکیان چه بود؟ حضرت رضا(ع) در برابر برمکیان، موضعی قاطع داشت، نه تنها هرگز آنها را نستود، بلکه با صراحت از آنها انتقاد می‌نمود و دشمنی آنها را به اسلام و خاندان رسالت افشا می‌کرد 👇👇👇
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
۱۲- چرا «جعفر برمکی» مورد خشم هارون قرار گرفت و سرنوشتش چه شد؟ «جعفر برمکی» (شخصیّت برجسته دربار هارون) که در آن کاروان بود، بالای آن کوه رفت و دستور داد در آنجا ساختمانی بنا کنند. سپس کاروان به سوی مکّه رهسپار شدند، پس از مراسم حج، هنگام مراجعت، وقتی که کاروان هارون به پای آن کوه (فارع) رسیدند، جعفر برمکی بالای آن کوه رفت و دید طبق دستور قبلی، ساختمان ساخته شده است، دستور داد آن را ویران نمودند. هنگامی که کاروان هارون به بغداد بازگشتند (بر اثر خشم هارون بر برمکیان، زندگی برمکیان تار و مار شد، عده‌ای از آنها کشته و عده‌ای دربدر شدند) جعفر برمکی کشته شد و بدنش را قطعه‌قطعه نمودند.
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
دوستان عزیزم سلام تا ساعت یازده امشب کسانی که اسمشون علی و حیدر است فرصت دارید برای ما دلنوشته غدیر ارسال کنید 🌹🌹🌹 @Yare_mahdii313
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
اسامی دوستانی که دیروز برامون جواب مسابقه رو ارسال کرده بودند و دوستانی که برای ما دلنوشته غدیر ارسال کرده بودند تا شب در کانال ما قرار خواهد گرفت 🌹🌹🌹 از همه ی دوستانی که در مسابقه های ما شرکت می‌کنند بسیار سپاسگزارم 💖💖 @kamali220
🕰 با صدای پرستاری بیدار شدم. –بلند شو تنبل خانم، پاشو باید بریم سی‌تی. من روی تخت چرخ دار از اتاق بیرون آمدم. در راهرو که تخت در حال حرکت بود و من به سقف و تمام زوایا دقت می‌کردم، یاد خوابم افتادم. نه خواب نبود. دستم را بلند کردم و نگاهش کردم. ملافه را نیمه، کنار زدم و تنم را بررسی کردم. لباس بیمارستان تنم بود و خبری از آن سپیدی ابر مانند نبود. غمگین شدم، دلم گرفت. –چی رو بررسی می‌کنی؟ نگاهم را به پرستاری که این سوال را پرسید دوختم. با تعجب نگاهم می‌کرد جوابی برای سوالش نداشتم. آه مملو از دردی از سینه‌ام بیرون آمد. پرستار شروع به دلداری دادنم کرد. ولی من نیاز به دلداری نداشتم. نیاز داشتم در مورد موضوعی که می‌دانستم باورش برای همه سخت است حرف بزنم. چشم‌هایم را بستم و سعی کردم آن حس و حال را دوباره تجربه کنم. دوباره تک‌تک آن لحظات را با خودم یادآوری کردم. حتی از فکرش هم غرق لذت ‌شدم. ناگهان تکانی خوردم و چشم‌هایم را باز کردم. پرستار گفت: –ببخش عزیزم، باید روی اون تخت بزارمت تا داخل دستگاه بری. داخل دستگاه، سرد و خوفناک بود. یک ترس خاصی مرا گرفت. شبیه ترس و ناراحتی آن زمانی که آن صدا به من گفت که قدر مادرم را ندانستم. احساس دلتنگی شدیدی نسبت به مادرم پیدا کردم. همینطور نسبت به آن صدا به آن شخص که نمی‌دانم چه کسی بود فقط می‌دانم پر بود از چیزهایی که من در تمام عمرم دنبالش می‌گشتم، من فقط صدایش را شنیدم. فقط یک صدا اینقدر قدرت داشت. شاید تنها کاری که می‌توانستم انجام دهم تا آن صدا دوباره برگردد این بود که همانطور باشم که او می‌خواهد. هنوز هم ناراحتی که در صدایش بود وقتی که گفت قدر مادرم را بدانم به یاد دارم. صدایش روی قلبم زخم زد. خدایا چقدر دلتنگش بودم. دوباره نفسم را محکم بیرون دادم. دلم می‌خواست زودتر مادر را ببینم. می‌دانستم که در این چند روز چقدر اذیت شده. خودم اشکهایش را دیدم که چطور برای من بی‌قرار بودند. چقدر دیر فهمیدم. دل تنگی و تنهایی باعث شد اشکهایم بر روی گونه‌هایم جاری شود. وقتی از دستگاه سی‌تی بیرون آمدم پرستار به طرفم آمد و بادیدنم گفت: –عه؟ چرا گریه کردی؟ چیزی شده؟ سرم را به علامت منفی تکان دادم و پرسیدم: –مادرم کجاست؟ لبخند زد. –آهان از این دختر مامانی‌ها هستی؟ بیچاره مامانت که همش اینجا بود. فکر کنم وقتی گفتیم به هوش امدی خیالش راحت شد و از خستگی از هوش رفت. بردنش خونه تا استراحت کنه. او چه می‌گفت؟ دختر مامانی؟ آن هم من؟ بیچاره مادرم، من کی قدرش را فهمیدم؟ کی درکش کردم که حالا مامانی هم باشم. زیر لب با خودم گفتم:«خدایا من رو ببخش.» از حرف پرستار نگران شدم. پرسیدم: –بیهوش شد؟ –منظورم از خستگی بود. وقتی به اتاق برگشتیم پرسیدم: –می‌تونم از تخت بیام پایین؟ –باید صبر کنی، جواب سی‌تی رو که دکتر ببینه معلوم میشه، فعلا باید احتیاط کنیم. لبهایم را روی هم فشار دادم. دلم مادر را می‌خواست باید زودتر جبران کردن را شروع می‌کردم. شده بودم مثل سرباز آماده به جنگ ولی نه این بار جنگ با مادرم، جنگ با غرور و تکبر و خودخواهی‌ام. من این همه سال اصلا مادرم را ندیده بودم. اینبار می‌خواستم ببینمش، می‌خواستم نگاهش کنم. باید از ته دل مرا ببخشد. با رفتن پرستار تنها شدم و دوباره دلتنگ آن صدای آرام بخش. زمزمه کردم: –تو کجایی؟ پس وقتی دل تنگت میشم باید چیکار کنم؟ همان موقع صدای اذان را از بیرون شنیدم. کسی نبود کمکم کند وضو بگیرم و نماز بخوانم. دستهایم را روی پتو گذاشتم تیمم کردم و نمازم را با حرکت چشم‌هایم خواندم. دلم خانواده‌ام را می‌خواست ولی فعلا چه‌کار می‌توانستم انجام دهم جز این که صبر کنم. کم‌کم دوباره خوابم برد. در یک دشت سرسبز می‌دویدم. سبک شده بودم. آنقدر سبک که با نسیم خنکی که وزیدن گرفت از زمین کنده شدم و به طرف بالا پرواز کردم. به اطرافم نگاه کردم، انگار دنبال عاملی می‌گشتم که باعث پروازم شده بود. بال نداشتم ولی می‌توانستم خیلی آرام حرکت کنم. گاهی به چپ و راست منحرف میشدم ولی دوباره به مسیر اصلی برمی‌گشتم. این پرواز آنقدر برایم لذت بخش بود آنقدر حس خوبی داشتم که سرشار از شادی‌ام کرد. شادی که شاید هیچ وقت تجربه‌اش نکرده بودم. همان موقع صدایی در قلبم به صدا درآمد. –تو می‌توانی... همان صدای آشنا بود. همان صدا که دلتنگش بودم. همان که خیلی دوستش داشتم. دوست داشتنی که غیر قابل وصف بود. به زمین نگاه کردم مسافت زیادی بالا نرفته بودم ولی سعی می‌کردم که فاصله‌ام را از زمین بیشتر کنم. احساس می‌کردم با این کارم صدا خوشحالتر می‌شود. ولی هر چه فاصله‌ام از زمین بیشتر میشد به همان اندازه هم پروازم سخت‌تر میشد. جالب بود که این سختی و تلاش مرا خوشحال‌تر می‌کرد. غرق بودم در که‌ناگهان متوجه شدم دستم گرم شد. @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
⚜ امام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام: «السَّمْنُ‌ دَوَاءٌ وَ هُوَ فِي الصَّيْفِ خَيْرٌ مِنْهُ فِي الشِّتَاءِ وَ مَا دَخَلَ جَوْفاً مِثْلُهُ» 🥣 روغن زرد دارو است و در تابستان بهتر از زمستان است و چیزی مانند روغن زرد وارد بدن نشده است. 📚 منبع : الکافی، ج6، ص335 مجله طب اسلامی 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌅 حرف جالب مسیحیِ مسلمان‌شده در مورد امام زمان عَجَّلَ اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشریف 🎙 آیت‌الله مجتهدی(ره) 🌕الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم🌕 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
✨﷽✨ 🌼بدون پول هم می شود دلی را شاد کرد ✍حاج آقا قرائتی: این غلط است که بگوییم دوای همه دردها پول است. در حدیث می خوانیم: اگر مؤمنی از گرفتاری مؤمنی که به سختی افتاده گره گشایی کرد، خداوند کارهای او را تسهیل می کند؛ چه در دنیا و چه در آخرت. «أَیمَا مُؤْمِنٍ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ کرْبَهً وَ هُوَ مُعْسِرٌ یسَّرَ اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَهُ فِى الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ» چه بسا با یک راهنمایی یا یک لبخند یا یک وساطت؛ یا یک طنز. امام باقر(ع) فرمود: «ألْقَ أَخَاکَ بِوَجْهٍ مُنْبَسِطٍ»؛ با روی باز و گشاده و خندان با برادرت دیدار کن. حضرت فرمود: «مى ‏دانید خداوند چه کسى را در قیامت نمى ‏سوزاند؟» گفتند: «نه!» فرمود: «آدم هایى که نرم هستند. خوش برخورد هستند. با مردم مأنوس مى ‏شوند. خداوند بدن اینها را بر جهنم حرام کرده است.» بدترین آدم کسى است که مردم از ترس به او احترام بگذارند. این نشانه قدرت و قاطعیت تو نیست. این نشانه بدى توست. بدترین شوهرها، شوهرى است که زنش از او بترسد. بدترین زن ‏ها، زنى است که شوهرش از او بترسد. 📚 کتاب خنده و گریه در آثار استاد 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸امام صادق علیه السلام فرمودند: 🌹عید غدیر روزی است که خداوند دو برابر تعداد رهاشدگان از آتش جهنم در ماه مبارک رمضان 🌹و شب قدر و شب عید فطر، از آتش جهنم رها می کند و گناه ۶۰ سال را می بخشد. بحار الانوار ج ۹۴ ص۱۱۹ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
[🐚📕] - - +حاج‌آقا چیکارکنم‌سمت‌گناھ‌نرم؟ -اول‌بایدببینےعامل‌گناه‌چیہ؟ زمینہ‌ا‌ش‌روازبین‌ببری ! امابهترین‌راه‌حل‌اینہ‌کہ‌خودت‌رو بہ‌کارخدامشغول‌کنے♥️!' آدم‌بیکار بیشتردرمعرض‌گناهہ🙂🍃 🌱☝🏻 - - 🐚⃟📕¦⇢ ↷‌‌‌‌‌‌💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
🍃 اگردر دیندارۍپخته‌شُدید،‌خام‌نخواهید‌شد ولےاگرداغ‌شُدید،احتمالاسردخواهیدشد. +پخته‌شویم:) 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
✾ ✾ ✾ ══════💚══   ✨حضرت محمد ﷺ فرمودند:  كسي كه می خواهد زندگي و مرگش همانند من باشد و در بهشت جاودانه ای كه پروردگارم به من وعده كرده، ساكن شود، ولايت علی بن ابی طالب(ع) را انتخاب كند، زيرا او هرگز شما را از راه هدايت بيرون نبرده، به گمراهی نمی‌كشاند.✨ 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
✾ ✾ ✾ ══════💚══   ⇦آیاتی دیگر از قرآن جابر بن عبد الله انصاری می‌گوید: وقتی که پیامبر (ص) در روز غدیر خم، علی (ع) را (بر مسند خلافت) نصب نمود، عده‌ای (عمر) گفتند: چه بی‌زحمت بازوی فرزند عمویش را بالا می‌برد و دیگری (ابوبکر) گفت: چه راحت به کارش بالا می‌دهد و درادامه قسم خورد که نشنیدم و اطاعت نمی‌کنم و متکبرانه با هم از آن مکان دور شدند. پس خداوند این آیه را نازل نمود:  آیا کسانی که در دل هایشان بیماری است گمان کردند خدا کینه‌هایشان را آشکار نمی‌کند؟!  مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار،ج ۳۰ ص ۳۱۵. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، ج ۲۳ ص ۳۸۶. محمد/سوره۴۷، آیه۲۹. 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>