eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
3.8هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
👩‍⚖   🌷 ﷽ احسان توي فرودگاه ايستاده بوديم. هنوز هواپيما بلند نشده بود و هستي هم هنوز نيومده بود. مدام به ساعت مچيم نگاه ميكردم و زير لب زمزمه ميكردم: - بيا ديگه! الان هواپيما ميپره! دستم سمت گوشيم رفت كه صداي هستي به گوشم خورد كه داشت به مهيار ميگفت: - ايناهاشن اينجان! با ديدن مهيار ناخودآگاه لبخند حاصل از ديدن هستي روي لبهام ماسيد. هستي با من و آريا و آقاي زارعي سلام عليك كرد و چشمهاي من توي چشمهاي طوسي رنگ مهيار خيره موند كه با لبخند به سمتم اومد و دستش رو سمتم دراز كرد. با تعلل دستش رو گرفتم و جواب سلامش رو سرد دادم. نگاه كوتاهي بين مهيار و آريا شكل گرفت كه مهيار با اخمهاي درهم كشيده سرش رو برگردوند و به هستي كه با لبخند بهش نگاه ميكرد، چشم دوخت و با سرتكوندادن هستي سمت آريا رفت و دستش رو به سمت آريا دراز كرد و از ديدنش ابراز خوشحالي كرد. با اعلام پروازمون به صفحه چك پروازها نگاه كرديم و هستي با ناراحتي به چشمهاي مهيار چشم دوخت و مهيار لبخند تلخي روي لبهاش آورد. هستي: خيلي دلم برات تنگ ميشه. مهيار: من هم همينطور قربونت برم! - مواظب خودت باش. - تو هم همينطور. مهيار نگاهي بهم انداخت و گفت: - مراقب هستي باش! سري به نشونه ي تأييد تكون دادم و چند قدمي ازشون فاصله گرفتم و از دور به هستي چشم دوختم. مهيار دست راستش رو بالا آورد و هستي توي آ*غـ*ـوشش جا گرفت و سر مهيار روي شونه ي هستي نشست. ديگه طاقت نياوردم و با صداي بغضدارم گفتم: هستي! بايد بريم. مهيار دستش رو از دور شونه هاي هستي جدا كرد و آروم در گوشش چيزي گفت كه هستي آروم و ريز خنديد. از آغـ*ـوش مهيار جدا شده بود؛ اما سرش پايين بود و دستش سمت چشمهاش رفت. با نگراني پشت سرش رو نگاه كرد و دستش رو براي مهيار بلند كرد. مهيار هم در جواب دستش رو بالا آورد و گفت: - رسيدي بهم زنگ بزن! و هستي كه بغض گلوش اجازه صحبت نميداد، به زور لبخندي روي لبهاش آورد و چشم بلندي به نگاه منتظر مهيار هديه داد. چمدونها رو به گيت تحويل داديم و سوار هواپيما شديم. من و هستي كنار هم نشستيم و آريا و طراح شركت كه تازه فهميده بودم اسمش امينه كنار هم نشستن. هستي به صندلي هواپيما تكيه زد و هندزفريش رو به نوتبوكش وصل كرد و مشغول چك كردن برنامه هاي شركت شد. براي لحظه اي ياد روزي افتادم كه مبينا براي اولين بار سوار هواپيما شده بود. صورت مثل گچش و دستهاي لرزونش و چشمهاي رو هم فشرده شده اش من رو ياد جوجه هاي ترسو ميانداخت. نگاهم روي دست چپم موند و ياد دستهاي پيچ خورده اش دور مچم افتادم، اون لحظه بود كه فهميدم زور اين جوجه كوچولوي ترسو خيلي زياده. كلافه شدم. نميدونم چرا اينجوري شده بودم؟ چرا بايد بهش اهميت ميدادم؟ چرا واسم مهم بود؟ چرا يه گوشه اي از زندگيم بهش وصل شده بود؟ به خودم نهيب زدم: - احسان تو اون رو انتخاب كردي تا به عشقت برسي؛ پس به عشقت خــ ـيانـت نكن! به نيمرخ بي نقصش خيره شدم «چقدر برام عزيزي! چقدر با وجود اين فاصله چند سانتيمتري از هم دوريم.» - هستي! نگاهش رو از نوتبوك روبه روش گرفت و به چشمهام دوخت. - بله؟ ميگم... - چي شده؟ چشمهاي بي‌تفاوتش قلبم رو به درد ميآورد. به خودم گفتم «همين كه الان كنارمه برام كافيه.» - هيچي. - احسان خوبي؟ - آره خوبم. شونه اي بالا انداخت و دوباره به صفحه روبه روش نگاه كرد. تا رسيدن به مقصد به بهونه ي نگاه كردن منظره ي بيرون به چشمهاش نگاه ميكردم و چشم ازش برنميداشتم. با اعلام نشستن هواپيما روي زمين، از هواپيما خارج شديم. هواي اينجا از تهران خيلي بهتر بود؛ ولي سوز سرماش لرزه به جونم انداخت. آقايي كت وشلوارپوشيده با ديدن ما به سمتمون اومد. انگار از قبل با آريا آشنايي داشتند كه چند دقيقه اي صحبت بينشون ردوبدل شد و بعد با اشاره ي دست همون آقا كه خودش رو ظفر معرفي كرده بود، سمت ماشين مشكي مدلبالاي پاركشده بيرون فرودگاه رفتيم. فارسي رو خوب بلد بود و به گفته ي آريا قرار بود كه اينجا مترجممون باشه. از خيابونهاي تركيه عبور ميكرد و سعي داشت كه ازمون بخواد اين مدتي كه اينجاييم تركيه رو به خوبي بشناسيم تا علاوه بر قراردادهاي كاري، كمي هم خوش بگذرونيم. ماشين روبه روي هتلي كه به گفته ي ظفر بزرگترين هتل تركيه محسوب ميشد ايستاد. بعد از تحويل پاسپورت و شناسنامه، به هر كدوم اتاق يه تخته اي تحويل داده شد. اتاق من و آريا و امين توي يه طبقه بود و اتاق هستي طبقه ي پايين بود. كتم رو از تن خسته ام درآوردم و روي تخت انداختم. به سقف سفيد خيره شدم و كلافه سرم رو به چپ و راست تكون دادم. 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
پیام گوسفنده عزیز به روغنفکران و بعضی سلبریتی های خل و چل😒😂 خوده خدا که گوسفندو آفریده از قربونی کردنش راضیه...اونوقت بعضیا کاسه ی داغ تر از اش شدن😄 @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
⭕️عید قربان آمده یادی از پیغمبر توحید و آزادی کنید او که در راه خدا از مال و فرزندش گذشت با تبر بت‌های جهل و خود پرستی را شکست بنده پاک خدا و پیرو الله شد نامش ابراهیم بود اما خلیل الله شد عید قربان، عید فداکاری، ایثار، قربانی، اخلاص و عشق و بندگی مبارک ‌‌ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
🔻همینطور که سنمون میره بالا و پیرتر میشیم متوجه میشیم که👇 🔹ساعت مچی‌مون چه صد هزار تومنی باشه و چه ده میلیون تومنی، هر دو یک وقت را نشون میدن 🔸کیف پولمون چه هزار تومن ارزش داشته باشه و چه صد هزار تومن، ارزش پولی که داخلش هست فرقی نمی‌کنه 🔹خونه‌ای که توش زندگی می‌کنیم، صدمتری یا دو هزار متری، روی تنهایی ما اثری نداره 🔸هواپیمایی که باهاش سفر می‌کنیم، چه تو قسمت درجه یک نشسته باشیم، چه تو عادی؛ اگه سقوط کنه همه با هم می‌میریم 🔹همین طور که سنمون بالا میره، متوجه میشیم که خوشبختی همیشه هم با دنیای مادی اطرافمون ارتباطی نداره 🔻پس اگه سایه پدر و مادر بالای سرتونه، خواهر و برادری دارین، دوستانی دارین که میتونید باهاشون بگین و بخندین؛ از زندگی ‌لذت ببرید! خوشبختی واقعی چیزی جز این نیست❣️😊 ‌ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خــدا میتوان بهترین روز را براے خـود رقم زد پس با تمام وجـود بگیم خـدایا بہ امید تو نه بہ امید خلق تو ❤️🌹🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷   @hedye110
✋🏻💚 💠اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ والجان💠 🌸به نیت تعجیل در فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @delneveshte_hadis110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @delneveshte_hadis110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به امام حسن مجتبی علیه السلام و امام حسین علیه السلام يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الشَّهِيدُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ، اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @delneveshte_hadis110
👩‍⚖   🌷 ﷽ روي تخت نشستم و لباسهام رو عوض كردم كه پيامي از طرف آريا به دستم رسيد. پيام مربوط به برنامه ي فردا بود. اينطور كه مشخصه از فردا بايد براي كار آماده ميشديم. تقريباً نزديكهاي ساعت هشت بود دوشي گرفتم و پيراهن كرم رنگم رو با شلوار قهوه ايم ست كردم. ساعت مچي ماركدارم رو دور مچم بستم و موهام رو سمت بالا حالت دادم. در اتاق رو بستم و سمت رستوران هتل رفتم. آريا تأكيد كرده بود كه حتماً براي شام دور هم جمع بشيم تا درمورد برنامه ي فردا به طور واضح توضيح بده. از دور هستي رو ديدم كه كنار آريا نشسته بود. همون لحظه اخمي روي چهره ام نشست و عصبانيتم نمود پيدا كرد. به سمت ميز رفتم كه آريا با چهره اي خندون به صندلي اشاره كرد. - بشين احسان جان. امين هنوز نيومده. بدون حرف سر جام نشستم كه هستي با لبخند هميشگي و جذابش نگاهي بهم كرد. ناخودآگاه گره ي روي پيشونيم باز شد و نتونستم اخم چند دقيقه ي پيشم رو بهش تحويل بدم. آريا نگاهي به ساعت مچيش انداخت و از ديركردن امين شاكي شد. چند دقيقه ي بعد امين با چهره اي خندون صندلي رو عقب كشيد. - سلام سلام! من اومدم. اخمهاي درهم‌كشيده‌ي هرسه تامون هم نتونست كاري رو از پيش ببره و جلوي حرفزدنش رو بگيره. - خب چي ميخوريد؟ من كه ميخوام يه غذاي دريايي سفارش بدم، از اون جكوجونوراي دريايي لزج! شما چي ميخوريد؟ آريا نگاهش رو با بي‌تفاوتي از امين گرفت و به چشم من دوخت. - خب قرار ملاقات با رئيس شركت رأس ساعت نه صبح فرداست. ميخوام كه همگي درست رأس ساعت هشت و نيم حاضر باشيد. به هيچ عنوان نمي‌خوام توي اولين جلسه تأخير داشته باشيم. به امين نگاه كرد و تكرار كرد: تأكيد ميكنم! من و هستي سري به نشانه‌ي تأييد تكون داديم. - اين قرارداد براي شركت خيلي لازم و ضروريه و قبول اين قرارداد واسه امون حياتي به شمار مياد. خوب حواستون رو جمع كنيد و اجازه نديد كه چيزي مانع اين قرارداد بشه. بسيار خب، فعلاً غذاتون رو سفارش بديد، بعد از غذا بيشتر درموردش صحبت ميكنيم. من و آريا ماهي سفارش داديم، هستي استيك سفارش داد و امين خرچنگ دريايي! با اومدن سفارشاتمون، هستي با چندش به غذاي امين نگاه كرد و من به رفتار هستي لبخند زدم. تيكه اي از ماهي رو داخل بشقاب هستي گذاشتم. - ماهيش خوشمزه است، امتحان كن. نگاهش رو از خرچنگ روي ميز گرفت و به من دوخت. - ممنون.🌺🌺🌺🌺🌺 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ انتشار برای اوّلین بار ➕حاج ابوذر روحی از کودکی که پس از اجرا آقا را دید سخن می‌گوید...! السلام علیک یا صاحب الزمان"عج" @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
🌠☫﷽☫🌠 ‌ 🍃 (ص) 🔴با ريختن اوّلين قطره خون [به زمين]، صاحب قربانی آمرزيده مى شود. ‌ 🔴خداوند را برنهاد تا مستمندان از گوشت سير شوند؛ پس از گوشت قربانی به ايشان بخورانيد. ‌ ثواب الأعمال، ص ۵۹ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
⭕️نه بگو و نه بنویس!! 🔻آیت‌الله‌العظمی : ✅چیزی که نمیتوانی در قیامت از آن دفاع کنی، نه ببین، نه بشنو، نه بگو، نه بنویس. @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
🕊 دوست داشتم بنویسم: بی تو، ما را همه شب نمی برد خواب… اما حقیقت این است که: ما بی تو راحتیم راحت میخوابیم بیدار میشویم خوشیمان را میکنیم میخندیم و در ناخوشی هایمان هم که دلمان قرص است به بودنت… بی تو، نه تنها بی خواب نشده ایم که خیلی راحت هم به خواب غفلت رفته ایم… ما را بیدار کن ما را دلتنگ کن ما را مضطرِ نبودنت و داغدار غیبتت کن یک جورهایی آتش در دلمان روشن کن آتش اشتیاق به خودت از همان ها که تا نبینیمت آرام نشود… می شود؟! می شود ما را، ویژه برای خودت کنی؟؟ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
درختانى سر به فلك كشيده و نهرهايى از عسل و شير و آب! هر چه اراده كنى براى تو آماده است. اين جا هيچ غم و اندوهى نيست و دل تو همواره شاد است. اين جا بهشت است كه وصف آن را شنيده اى. همه آرزو دارند كه بهشت جاودان، منزل و مأواى آنها باشد امّا من كسى را مى شناسم كه مكانى در اين دنيا را بيشتر از بهشت دوست دارد. آن شخص حضرت على(ع) مى باشد كه مسجد را بيش از بهشت دوست دارد! آن حضرت مى فرمايد: "حضور من در مسجد براى من بهتر از بهشت است، چرا كه چون در بهشت قرار گيرم به آرزوى خود رسيده ام و خوشحال شده ام امّا هنگامى كه در مسجد هستم خدا از من خشنود است، معلوم است كه خشنودى خدا بهتر از خشنودى من است". آيا ما هم مى توانيم به آن جا برسيم كه نشستن و حضور در مسجد را بهتر از بهشت بدانيم. مگر مسجد خانه خدا نيست؟ امّا من تا به حال در هيچ مدرك معتبرى نيافتم كه بهشت را به عنوان خانه خدا معرّفى كرده باشند! آرى، مسجد خانه خدا است و بهشت خانه بندگان خدا. مسجد خانه يار است و بهشت خانه دوستان يار. بى جهت نيست كه مولاى ما مسجد را بيش از بهشت دوست مى دارد. چرا كه اگر با چشم دل ببينى در مسجد است كه تو با مهربانى و رحمت خاصّ خدا پذيرايى مى شوى. تو در اين دنياى خاكى، دل از خاك مى كنى و تا افلاك پرواز مى كنى. مسجد براى هواپيماى قلب تو چون باند پروازى است كه از آن مى توانى تا آبى آسمان ها پرواز كنى. در بهشت كه ديگر تكليف و قانون نيست، آن جا به خوبى هاى تو مزد و پاداش مى دهند، در آن جا ديگر نتيجه امتحان خود را مى بينى، امّا چون به مسجد مى روى، تو يك انتخاب كرده اى، از ميان همه جاهاى باصفاى اين دنيا، مسجد را انتخاب كرده اى. همين انتخاب زيباى تو است كه باعث مى شود، محبوب فرشتگان بشوى و دريايى از رحمت خدا را به سوى خود جذب كنى.🌺🌺🌺🌺🌺 <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهی... تو را سپاس میگويم از اينکه دوباره خورشيد مهرت از پشت پرده ی تاريکی و ظلمت طلوع کرد و جلوه ی صبح را بر دنيای کائنات گستراند " سلام صبح عالیتان متعالی " ❤️🌷🌷🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷   @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @delneveshte_hadis110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @delneveshte_hadis110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به امام سجاد علیه السلام و امام محمد باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام يا اَبَا الْحَسَنِ، يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، يَا زَيْنَ الْعابِدِينَ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🌹 يَا أَبا جَعْفَرٍ، يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْباقِرُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🌹🦋 يَا أَبا عَبْدِ اللّٰهِ، يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الصَّادِقُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @delneveshte_hadis110
👩‍⚖   🌷 ﷽ شام رو توي آرامش و صدالبته با صداهاي خرچ خرچ امين خورديم. * مبينا احسان هنوز تماس نگرفته بود و دلم بدجور شور ميزد. توي اتاق خاطره هام، روي تخت هميشگي و گرم ونرمم دراز كشيده بودم؛ اما باز هم احساس ناراحتي ميكردم. احساس كمبود داشتم، احساس ميكردم چيزي از وجودم كمه، احساس ميكردم كه يه چيزي اينجا درست نيست. به پنجره ي بزرگ اتاقم خيره شدم. چه شبهايي كه كنار اين پنجره ايستادم و آروم اشك ريختم. مثل وقتايي كه دلم براي خونواده ام تنگ ميشد، وقتايي كه دلم براي ديدن مامانجون و آقاجونم لك ميزد، لحظه هايي كه دلم براي بازي كودكيم با پسرخاله ها و دخترخاله هام تنگ ميشد، وقتايي كه عموم من رو روي دوشش ميذاشت و دور حياط تاب ميداد، وقتايي كه عمه ام برام آش دوغ درست ميكرد و من از خوشحالي محكم توي بـغـ*ـلش ميپريدم! ميدونستم كه مامان و بابا هم هيچوقت يادشون نميره كه چه روزهايي رو در كنار خونواده هاشون گذروندن؛ اما شايد اينطور بهتر بوده. وقتهايي كه كيارش من رو تهديد كرده بود كه عكس و چتهام رو براي بابا ميفرسته و من در هر ثانيه ده بار خودم رو لعنت ميفرستادم كه چرا اينقدر احمقم! شبهايي كه فهميده بودم دوقدمي مرگ ايستادم و تا خود صبح خدا رو صدا زده بودم. اما روزهاي خوش هم زياد داشتم، وقتهايي كه بابا هر صبح با ماهيتابه ي تخم مرغ بالا سرم مي‌ايستاد و از رختخواب جدام ميكرد، روزي كه كنكور قبول شده بودم و اون شب رو تا صبح نماز خوندم و از خدا تشكر كردم! روزي كه بابا كار پيدا كرده بود و هر سه جشن گرفته بوديم و اون روز رو چقدر باهم بازي كرده بوديم، همه بچه ي سه ساله شده بوديم و دور خونه دنبال هم گذاشته بوديم. روزي كه فهميدم مهيار برگشته و دوباره از هستي خواستگاري كرده. روزي كه اينجا اومد و تا صبح از آينده امون حرف زديم. از روي تخت بلند شدم و كنار پنجره ايستادم، دستهام رو توي هم قفل كردم و به آسمون پرستاره خيره شدم. خدايا شكرتي زير لب زمزمه كردم و دستم سمت شكمم رفت. - عزيزدلم من توي زندگيم خيلي سختي نكشيدم؛ چون پدر و مادرم هميشه برام حامي و پشتيبان بودن. اما من ميخوام كه تو روي پاهاي خودت بايستي تا اگه يه روزي توي گرداب گير افتادي و نخواستي از كمك من استفاده كني، بتوني بهترين تصميم رو بگيري و راه درست رو انتخاب كني. اما اصلاً نگران نباش دردونه من، من هميشه كنارتم، نميذارم صدمه ببيني. 💐💐💐💐💐💐 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
ویژه تا غدیر هر روز عکسهای ویژه ارائه خواهد شد😊💚 لطفا با با آیدی از ما حمایت کنید، و در اجر آن سهیم شوید🙏 @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
مداحی آنلاین - مراد پیغمبر در غدیر - حجت الاسلام عباس عزیزی.mp3
3.72M
🌸 ♨️آیا مراد پیغمبر در خم این بود که در اون صحرای گرم فقط بگه من علی(ع) را دوست دارم 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>