eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، يَا أَبَا الْقاسِمِ، يَا رَسُولَ اللّٰهِ، يَا إِمامَ الرَّحْمَةِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @delneveshte_hadis110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @delneveshte_hadis110
👩‍⚖   🌷 ﷽ احساس كردم كه يه كم معذبه. تلويزيون رو روشن كردم و فيلمي رو كه تازه خريده بودم داخل دستگاه گذاشتم. ظرف پر از تخمه و پفيلا رو از داخل كابينت بيرون آوردم و روي كاناپه ي كنارش نشستم. - اميدوارم از اين فيلم خوشت بياد. نميدونم فيلم ترسناك دوست داري يا نه. به چهره اش نگاه كردم كه با ذوق سرش رو تكون داد و اين نشون ميداد كه فيلم ترسناك دوست داره. چراغها رو هم خاموش كردم تا فيلم هيجانيتر بشه. موزيك ابتدايي فيلم هم بهاندازه ي كافي وحشتناك بود. اواسط فيلم كاملاً توي بغـ*ـل هم بوديم و بعضي صحنه هاش رو واقعاً جيغ ميكشيدم و منتظر بودم تا هر لحظه خاله در خونه رو بزنه و بگه چته تو! فيلم تموم شد. چراغها رو روشن كردم و هر دو به وضعيت خودمون بلندبلند خنديديم. به ساعت نگاه كردم. ساعت يازده شب بود. دو فنجون چاي روي ميز گذاشتم و به لبخند زيباي روي لب ماهك چشم دوختم. موهاي مشكي و عـريـ*ـان شلاقيش اونقدر به اين چشمهاي تيله اي مشكي مياومد كه حد نداشت. لابد آريا هم اين تيله هاي مشكي و اين موهاي عـريـ*ـان مشكي رو ديده كه توي سن پونزده سالگي عاشق شده و بعد از گذشت اينهمه سال هنوز از ياد نبرده. فنجون چاي رو به لبهاش نزديك كرد و كمي از اون رو نوشيد. - فكر كنم الان خيلي داره به هستي و مهيار خوش ميگذره. چشمهاش برق زد و اين بار به شدت خنديد، جوري كه من هم از خنده هاي اون خنده ام گرفته بود. داخل اتاقخواب بودم و پتو و بالشتها رو آماده ميكردم كه صداي در اتاق اومد. به پشت برگشتم كه ديدم ماهك آروم و بيصدا با اون چهره ي معصومش كنار در ايستاده. لبخندي زدم و سمتش رفتم. دستش رو گرفتم و روي تخت نشوندمش. لباسها رو روبه روش گذاشتم و گفتم: - بهتره لباسات رو عوض كني، اينجوري اذيتي. چشمهاش رو به معني تأييد بازوبسته كرد. نگاهش روي قاب عكس كنار پاتختي موند و لبخندي روي صورتش نشست. عكس احسان كه پشت ميز نشسته بود. كت چرم قهوه اي رنگي به تن داشت. دو دستش رو كنار چونه اش نگه داشته بود. تاري از موهاي لختش روي پيشونيش نشسته بود و ساعت ماركدار روي مچش خودنمايي ميكرد. به نگاه خيره ي ماهك چشم دوختم و گفتم: - همسرمه، احسان! فكر ميكنم قبلاً ديده باشيش، پسرخاله ي هستيه. سرش رو به معني تأييد تكون داد و لبخند هميشگيش صورتش رو قاب كرد. به عكس اشاره كرد و دستش رو شكل قلب گرفت. - دوستش دارم؟ سرش رو به معني تأييد تكون داد. سؤالي بود كه حتي خودم هم جوابش رو نميدونستم. سؤالي بود كه بارها با خودم تكرار كرده بودم و هيچوقت جواب محكمي براش نداشتم. - زندگي خيلي عجيبه ماهك جون. بعضي وقتا يه اتفاقاتي توي زندگيم ميفته كه ميفهمم همه ي اينا خواست خداست، خدا اينطور مقدر كرده. اوايل حسي نسبت بهش نداشتم. كم كم يه اتفاقاتي افتاد كه متوجه شدم ما به دنيا اومديم تا به همديگه كمك كنيم. من بايد بهش كمك كنم تا گذشته اش رو فراموش كنه و اون به من كمك كنه تا زنده بمونم. يه مدت كه گذشت فهميدم، ما بيشتر از اينا به هم محتاجيم؛ چون ديگه به هم مرتبط شديم. يه چيزي ما رو به هم وصل كرده كه نميتونيم انكارش كنيم. چيزي كه از وجود هر دوي ماست و اونوقت بود كه فهميدم عشق چيز زيبايي كه هركس بايد با تموم وجودش احساسش كنه؛ وگرنه زندگي بي‌معني ميشه. دستم سمت شكمم رفت و با لبخند به موجود زنده ي درونم نگاه كردم. سرم رو بالا آوردم و به نگاه خيره و پر از تعجب ماهك نگاه كردم. انگار كه هيچ چيز از حرفهام نفهميده بود. لبخندي زدم و گفتم: - من دارم مامان ميشم ماهك. نگاهش رنگ ديگه اي گرفت و اول يه كم با تعجب نگاهش رو بين چشمهام و شكمم چرخوند و بعد لبهاش به لبخند باز شد. چشمهاش برق زيبايي زد و محكم من رو توي آغـ*ـوش گرفت.🌹🌹🌹🌹🌹 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
نام شرکت کنندگان سیزدهمین مسابقه ۱_ عبدالرضا قنبری از جهرم ۲_ زهرا منصوری از کرمان ۳_ امیر مهدی اکبری از فارس ۴_ هاشم اکبری از صفا شهر فارس ۵_ نیایش جعفری از تهران ۶_ زهرا شهابی ۷_ زهرا اکبری باصری از شیراز ۸_نرگس مرادی نیا ازاستان خوزستان ۹_فاطمه تیموری از مشهد ۱۰_زهره آذریان شهرستان پلدختر ۱۱_دینا یوسفی از شیراز ۱۲_سمیه اکبری از صفاشهر ۱۳_ مرضیه باصری از جهرم ۱۴_ صالح محمدزاده مقدم از مشهد ۱۵_ رضوان اکبری از شیراز ۱۶_ متین یوسفی از شیراز ۱۷_مریم مرادیان از خوزستان ۱۸_ ملیحه رجائی از مشهد ۱۹_فاطمه چمانی ازیزد ۲۰_ مرسانا بهرامی نیکخو از بندر عباس ۲۱_ کارن رستمیان از خراسان رضوی ۲۲_ کیوان رستمیان از گناباد ۲۳_ کیان رستمیان راد از گناباد ۲۴_ آذر عالی پور از استان اصفهان ۲۵_ اکرم عقدایی مشهد ۲۷_ زهرا شهابی از بیرجند ۲۹_ اکرم عقدایی مشهد ۳۰_ بهاره بابایی از زایل ۳۱_ زهرا جوانبخت ۳۲_ طیبه جوانبخت ۳۳_ سیدمحمد مهدوی از مشهد ۳۴_ فاطمه حسین زاده از مشهد ۳۵_ فاطمه جوانبخت از نهبندان ۳۶_ طاها رئیسی ۳۷_ حسین جوانبخت ۳۸_ علی جوانبخت ۳۹_ مهدی زارع ابرکوه ۴۰_ سیده کوثر پورجلال ۴۱_ فاطمه صادقپور از تبریز ۴۲_ غلامرضا رستمیان راد از گناباد ۴۳_ زهره اشنار از گناباد ۴۴_ فاطمه جوانبخت از نهبندان ۴۵_ فاطمه حسین زاده از مشهد ۴۶_ سیدمحمد مهدوی از مشهد ۴۷_ محمدحسین مهدوی از مشهد ۴۸_ حمیدمزدوریان شرق گل ۴۹_ سهیلا تشرفی سمنان ۵۰_ زهرا بابائی از زاهدان ۵۱_ طاها جوانبخت از نهبندان ۵۲_ محمدجعفری از قم ۵۳_ طیبه ناظوی از مشهد ۵۴_ زهرا فضلی ۵۵_ فاطمه زراعتی ۵۶_ زهرا رنجبر از بیضا ۵۷_ نرگس سادات حسینی ۵۸_ مهدیه جعفری از قم ۵۹_ فاطمه زابلی از زابل ۶۰_ فاطمه پور جلال از مسجد سلیمان ۶۱_ مریم زابلی از نهبندان ۶۲_ هانیه شوریده از مسجد سلیمان ۶۲_ حسن جوانبخت از خراسان جنوبی دوستان عزیزی که نامشون از قلم افتاده لطفا تا آخر وقت شنبه نامشون رو با همون آیدی که جواب هارو فرستادید به آیدی زیر نام و نام خانوادگی و شهرتون رو ارسال کنید 👇👇 @Yare_mahdii313
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد (صلے‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: در اثر شهادت امام حسین(ع) آتشی در دل مؤمنین افروخته خواهد شد که هرگز به سردی نگراید. ✨ @delneveshte_hadis110 <====💠🏴🖤🏴💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
YEKNET-Arafe95 (4) -.mp3
4.67M
نیا که کوفه آرایش جنگی گرفته حرف زدن و بوی دو رنگی گرفته نیا چراغ قلب کوفیا بی فروغه هرچی نوشتند توی نامه دروغه خیلی برات دل نگرونم😭😭 @delneveshte_hadis110 <====💠🏴🖤🏴💠====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 مسجد كوفه پر از جمعيّت مى شود; همه مى خواهند ببينند كه چه خبر شده است. امير كوفه (نُعمان) به بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد: اى مردم! به سوى فتنه ها نرويد كه باعث ريخته شدن خون هاى زيادى خواهد شد! با كسانى كه با ما جنگ نكنند، كارى نداريم; امّا اگر آنان دست به شمشير ببرند، ما هم تا پاى جان با آنها به جنگ خواهيم پرداخت. مثل اين كه زياد جاى نگرانى نيست; چرا كه سياست امير كوفه همان سياست حفظ آرامش است. گوش كن! يك نفر از ميان جمعيّت بلند شده است و با صداى بلند امير كوفه را خطاب قرار مى دهد و چنين مى گويد: "اى امير كوفه! اين فتنه اى كه كوفه را آشفته كرده است، جز با شمشير پايان نمى گيرد، اين سخن تو نشانگر ضعف توست". خدايا! اين كيست كه چنين گستاخانه سخن مى گويد؟! او عبد الله حَضرَمى است كه از طرفداران سرسخت يزيد است; او از اينكه دوستان مسلم در اين شهر به آزادى، رفت و آمد مى كنند، سخت غضبناك شده است. به راستى امير كوفه جواب او را چگونه خواهد داد؟ آيا سخن او را خواهد پذيرفت؟ آيا او دستور حمله به مسلم و دستگيرى او را خواهد داد؟ امير كوفه جواب مى دهد: "من اطاعت از خدا را بيشتر از معصيت خدا دوست دارم". چون سخن او به اينجا مى رسد، از منبر پايين مى آيد و به سوى قصر خود مى رود. خواننده محترم! دلم مى خواهد، روى اين سخن امير كوفه خوب فكر كنى. اين يك سند تاريخى بسيار مهم است. آرى، فضاى عمومى كوفه به گونه اى آماده شده است كه امير كوفه هم مى داند كه اگر براى مقابله با مسلم و ياران او اقدامى انجام دهد، معصيت خدا را نموده است. اين يك برگ برنده در دست مسلم است. در واقع اين سخن امير كوفه نشان دهنده اين است كه مسلم و يارانش به يك حركت فرهنگى دست زده اند و تا حدود زيادى در اين كار موفّق بوده اند.🏴🏴🏴🏴 <========●●●●●========> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <==≈=====●●●●●========>
سلام دوستانی که نامشون از قلم افتاده لطفا اطلاع بدن🌷🌷🌷🌷
┄┅─✵💔✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🌹❤️🇮🇷🇮🇷🏴🏴
سلام امام زمانم💖 🌼سلامتی؛ ارمغانِ سلام است! و تـــو؛ جلوه‌ی تمام و کمالِ سلام! سَلامِ بر سلام؛ نورٌ علیٰ نور است برای آنان که به تلالؤ پسِ پرده‌ات نیز، دلگرمند... بر تـــو حضرت صاحب دلم؛ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج 💚 @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @delneveshte_hadis110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @delneveshte_hadis110
👩‍⚖   🌷 ﷽ دستم رو پشت كمرش بالاوپايين كردم و از ذوق لبخندي روي لبهام نشست. - البته هنوز هستي نميدونه. ميخواستم هروقت از تركيه برميگرده بهش بگم. فكر كنم اگه بفهمه زودتر بهش نگفتم كله ام رو ميكنه. ماهك قشنگ خنديد و من با تموم وجودم احساسش كردم، حس خوب مادري رو. *** نفس عميقي كشيدم و سمت گلدونهاي داخل بالكن رفتم و بهشون با آبپاش آب دادم. اين يه هفته كه خونه نبودم همه اشون پژمرده شده بودن. بعد از نم باروني كه امروز نزديكهاي سحر آروم روي زمين مينشست، با چادر نمازم توي بالكن رفتم و از اونجايي كه دعاها زير بارون استجابت ميشن، دعا كردم؛ براي احسان، براي بچه اي كه حالا از وجودم بود، براي پايدارموندن عشق مهيار و هستي، براي خوب شدن ماهك، براي پدر و مادرم، براي خاله و عمو و براي همه ي كساني كه دوستشون داشتم. صداي زنگ آيفون نگاهم رو از گلبرگهاي گلي كه تازه جوونه زده بود گرفت. پرده ي حرير جلوي در رو كنار زدم و به سمت آيفون رفتم. مرد ميانسالي كه كلاه آبي‌رنگي روي سرش بود پشت در ايستاده بود. گوشي آيفون رو برداشتم و با ترديد گفتم: - بفرماييد. - سلام با خانم مبينا رفيعي كار داشتم. خودم هستم. امرتون؟ - يه بسته داريد. اگه ميشه تشريف بياريد تحويل بگيريد. - بسيار خب الان ميام. چادر رنگيم رو سر كردم و از پله ها پايين اومدم. دم در رسيدم و در رو تا نيمهباز كردم. - بفرماييد. - خانم رفيعي؟ - بله خودم هستم. - يه بسته ي سفارشي براتون اومده. پاكتي رو از داخل كيف بيرون آورد و به دستم داد. نگاه پر از تعجبي به پاكت انداختم و ابرويي بالا انداختم. يعني چي توي اون پاكت بود؟ - لطفاً اينجا رو امضا كنيد. دفتر روبه روم رو امضا كردم و با تشكري در رو بستم و به سمت پله ها رفتم. چادرم رو روي مبل گذاشتم و پاكت رو باز كردم. با ديدن نامه ي داخلش آه از نهادم بلند شد. خداي من نزديك به سه روزه كه از احسان خبر ندارم؛ يعني ممكنه برام نامه نوشته باشه؟ نامه رو با شوق باز كردم و كلماتش رو با طمأنينه خوندم. «بهت قول ميدم نبيني منو بهت قول ميدم سراغت نيام بهت قول ميدم عزيز دلم كه چشمت نيفته ديگه تو چشام كه اينقدر اشكهام عذابت نده ديگه قسمت روزگارت نشم بهت قول ميدم نمونم... برم... كه يه لحظه هم بيقرارت نشم يه بار هم نيارم ديگه اسمتو با اين بغضي كه تو گلوي منه قراره كه خوشبخت باشي... برو بهت قول ميدم دلم نشكنه... به چشمهاي من اعتنايي نكن به آهي كه تو صداي منه خداحافظي كن... خداحافظي... بهت قول ميدم دلم نشكنه. تنها عشق من در اين زندگي بيسروسامان هيچوقت ذهن و قلبم از ديدنت سير نميشه و هيچوقت فراموشت نميكنم؛ اما خوشحالي و رضايت تو خوشبختي من هم هست. پس با استعفات موافقت كردم. تسويه حساب شدي، ميتوني حسابت رو چك كني. الان ديگه ميتوني با خيال راحت هر جايي كه دوست داري مشغول به كار بشي. برات بهترينا رو آرزومندم تنها هستي من. معنوي» نامه رو توي مشتم مچاله كردم و اون رو با عصبانيت سمت ديگه اي پرت كردم.🌹🌹🌹🌹🌹 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====> 🏴🏴🏴
خیمه ها را کرده ام بر پا، امان از کربلا داغدارم میکند اینجا، امان از کربلا بوسه میزد مادرم زهرا(س) مرا با گریه و مضطرب میگفت با بابا! امان از کربلا رأس من بر نیزه خواهد رفت پیش خواهرم میشود انگشترم پیدا، امان از کربلا زینبم(س) تا که عقیقم را ببیند! ساربان- دست خود را میبرد بالا، امان از کربلا میخورد تیر سه شعبه حنجرِ شش ماهه ام جایِ یک قطره از این دریا، امان از کربلا می برم تا خیمه ها شهزاده ام را در عبا لرزه می افتد بر این پاها، امان از کربلا میرسانم با سرِ زانو خودم را علقمه میرود از دستِ من سقّا، امان از کربلا در دلِ گودال، غرق خون می افتد پیکرم میشود بالاسرم دعوا، امان از کربلا می دوَد گریان رقیه(س)روی بوته های خار شعله میگیرد لباسش را، امان از کربلا🖤 @delneveshte_hadis110 <====💠🏴🖤🏴💠====>
نام شرکت کنندگان سیزدهمین مسابقه ۱_ عبدالرضا قنبری از جهرم ۲_ زهرا منصوری از کرمان ۳_ امیر مهدی اکبری از فارس ۴_ هاشم اکبری از صفا شهر فارس ۵_ نیایش جعفری از تهران ۶_ زهرا شهابی ۷_ زهرا اکبری باصری از شیراز ۸_نرگس مرادی نیا ازاستان خوزستان ۹_فاطمه تیموری از مشهد ۱۰_زهره آذریان شهرستان پلدختر ۱۱_دینا یوسفی از شیراز ۱۲_سمیه اکبری از صفاشهر ۱۳_ مرضیه باصری از جهرم ۱۴_ صالح محمدزاده مقدم از مشهد ۱۵_ رضوان اکبری از شیراز ۱۶_ متین یوسفی از شیراز ۱۷_مریم مرادیان از خوزستان ۱۸_ ملیحه رجائی از مشهد ۱۹_فاطمه چمانی ازیزد ۲۰_ مرسانا بهرامی نیکخو از بندر عباس ۲۱_ کارن رستمیان از خراسان رضوی ۲۲_ کیوان رستمیان از گناباد ۲۳_ کیان رستمیان راد از گناباد ۲۴_ آذر عالی پور از استان اصفهان ۲۵_ اکرم عقدایی مشهد ۲۷_ زهرا شهابی از بیرجند ۲۹_ اکرم عقدایی مشهد ۳۰_ بهاره بابایی از زایل ۳۱_ زهرا جوانبخت ۳۲_ طیبه جوانبخت ۳۳_ سیدمحمد مهدوی از مشهد ۳۴_ فاطمه حسین زاده از مشهد ۳۵_ فاطمه جوانبخت از نهبندان ۳۶_ طاها رئیسی ۳۷_ حسین جوانبخت ۳۸_ علی جوانبخت ۳۹_ مهدیه زارع زاده ابرکوه ۴۰_ سیده کوثر پورجلال ۴۱_ فاطمه صادقپور از تبریز ۴۲_ غلامرضا رستمیان راد از گناباد ۴۳_ زهره اشنار از گناباد ۴۴_ فاطمه جوانبخت از نهبندان ۴۵_ فاطمه حسین زاده از مشهد ۴۶_ سیدمحمد مهدوی از مشهد ۴۷_ محمدحسین مهدوی از مشهد ۴۸_ حمیدمزدوریان شرق گل ۴۹_ سهیلا تشرفی سمنان ۵۰_ زهرا بابائی از زاهدان ۵۱_ طاها جوانبخت از نهبندان ۵۲_ محمدجعفری از قم ۵۳_ طیبه ناظوی از مشهد ۵۴_ زهرا فضلی ۵۵_ فاطمه زراعتی ۵۶_ زهرا رنجبر از بیضا ۵۷_ نرگس سادات حسینی ۵۸_ مهدیه جعفری از قم ۵۹_ فاطمه زابلی از زابل ۶۰_ فاطمه پور جلال از مسجد سلیمان ۶۱_ مریم زابلی از نهبندان ۶۲_ هانیه شوریده از مسجد سلیمان ۶۲_ حسن جوانبخت از خراسان جنوبی ۶۴_ مریم مرادی نیا از خوزستان ۶۵_ محترم پهلوان از سمنان ۶۶_ مختار تشرفی از سمنان دوستان عزیزی که نامشون از قلم افتاده لطفا تا آخر وقت شنبه نامشون رو با همون آیدی که جواب هارو فرستادید به آیدی زیر نام و نام خانوادگی و شهرتون رو ارسال کنید 👇👇 @Yare_mahdii313
باز این چه شورش است که در خلق عالم است.... بسم الله الرحمن الرحیم سیزدهمین قرعه‌کشی هم به لطف خدا انجام شد ۱۲_سمیه اکبری از صفاشهر ۳۹_ مهدیه زارع زاده ابرکوه ۵۱_ طاها جوانبخت از نهبندان دوستانی که نامشون برده شد با همون آیدی که جواب هارو ارسال کردن شماره کارتش رو به آیدی زیر ارسال کنند. از همه ی دوستان عزیزی که در مسابقه شرکت کردند سپاسگزارم 🌹🌹🌹 @Yare_mahdii313
اینم جایزه ی دوست عزیزمون خانم سمیه اکبری مبارکتون باشه🌷🌷🌷
و اینم جایزه ی خانم مهدیه زارع مبارکتون باشه🌷🌷🌷🌷
و آقای طاها جوانبخت مبارکتون باشه 🌷🌷🌷
ممنونم از همه ی دوستان عزیز که در مسابقه شرکت کردند💐💐 هدف از برگزاری این مسابقات فقط اینه که اطلاعات دینی شما عزیزان بالا تر بره ببخشید که بضاعت مالیه ما کمه...... ارزش شما عزیزان خیلی بالاتر از این حرفهاست🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @kamali220
حال خوب.mp3
12.22M
از من تا حال خوب فقط یه حرم فاصله است...💔 @delneveshte_hadis110 🏴🖤🏴