یادداشتهای یک طلبه || امیر خندان
امروز عصر... با تعدادی از دوستان راهی اردوی جهادی شدیم و حرکت به سمت بشاگرد سعی میکنم هر روز، یک گ
یکی از ابعاد مغفول زندگی مذهبی ها، نشان دادن و چشاندن طعم اتفاقاتی مگمثل هیات، اردوی جهادی، راهیان نور و....به دیگران است
بسیاری از مخاطبین ما، نسبت به این محافل و مراسمات ابهاماتی دارند که با مختصر توضیح و بیان مطلب، ابهامات زدوده می شود...
ایام بهمن و اسفند، اوج فعالیت های پیش از اردوی جهادی بسیج دانشجویی در ایام نوروز بود.
برای تامین مالی و امکانات فرهنگی برای اردوی جهادی، با مشکلاتی روبرو شده بودیم.
از طرف بسیج دانشجویی برای مراجع تقلیید، نامه هایی زده شده و شرح مختصر فعالیت ها و درخواست گروه جهادی بیان شد.
به عنوان رابط، معرفی شدم و بنا شد که نامه ها را هم خودم به دفاتر تحویل بدهم.
هنوز ،دغدغه طلبه شدن در من شکل نگرفته بود.
راهی قم شدم....
بار اولی بود که به دفاتر مراجع تقلید می رفتم.
آدرس ها را با پرسیدن از اشخاص و جستجو در اینترنت پیدا کرده بودم.
مقصد خیابان صفاییه بود.
دفاتر را یکی یکی سر زدم و خیلی مختصر فعالیت و درخواست را بیان کردم.
نوبت به دفتر آیت الله علوی گرگانی(رحمت الله علیه) رسید.
وارد دفتر شدم.
خود ایشان در کنار تعدادی طلبه نشسته بودند و چند کتاب در کنار دست ایشان بود.
درخواست را با طلبه ای که کنار درب ورودی نشسته بود مطرح کردم.
گفت:صبر کن گفتگوی ایشان تمام شود، مسأله را با خود ایشان مطرح کن.
تعجب کردم.
چند نفر دیگر هم در نوبت بودند تا با ایشان صحبت کنند.
نوبت من شد.
جلو رفتم.
مسأله را خواستم مطرح کنم.
بعد از سلام و احوالپرسی با تبسمی که بر لب داشتند، گفتند: گوش بنده کمی سنگین است، بلندتر صحبت کن...
کمی جلوتر رفتم و زانو به زانو کنار ایشان نشستم.
مسأله را مطرح کردم.
و جوابی دادند.
آنچه که رد و بدل شد یادم نیست، ولی برخورد یک مرجع تقلید که با مهربانی، با یک دانشجو برخورد کردند و حرف هایش را شنیدند، در یادم مانده است.
مرجعی که برای مشکلات و مسایل مردم گوش شنوا داشتند و عزم یاری.
خدایشان بیامرزد
https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ج مثل جهادی....
ح مثل حرکت....
ه مثل هجرت....
#روز_اول
باید حرکت کرد....
باید از روزمرّگی و بهتر بگوییم روزمُردگی فرار کرد.
به تعبیر سیّد مرتضی آوینی، هجرت مقدمه جهاد است...
باید جدا شد
باید رها شد
باید از تعلّقات روزانه فرار کرد
از هر چیزی که ما را در دنیای مادی غرق میکند.
ابتدا باید حرکت کرد
سفر جهادی مثل سفرهای راهیان نور و... با تمام رسم های کلیشه ای و شیرین شروع می شود؛ جمع کردن صدقه، نذر چند هزار صلوات برای سلامتی امام زمان علیه السلام و پخش بین همسفرها، خواندن آیت الکرسی به صورت دسته جمعی و شروع گعده ها و حلقه های گفتگو....
روز اول، روز حرکت است...
باید حرکت کرد
حرکت
#سفرنامه_جهادی
از شیرمرغ تا جان آدمیزاد
#روز_اول
تا الان، فقط یکبار آش شله قلمکار خورده ام.
اسمش آش است ولی هم گوشت دارد و هم حبوبات، هم سبزی و هم برنج. خورشت نیست که با برنج و یا نان خورده شود، آش و یا سوپ هم نیست، ولی یک وعده کامل است و مغذّی.
جهادی آش شله قلم کار است.
بنّایِ فرهنگی کار، که در آشپزخانه کار میکند و گرمابخش دل اهالی منطقه است....
این یک گوشه از وسایل رفقای جهادی است...
توپ فوتبال، سنگ برش، کتاب و دفتر، کیف لبتاب، چفیه، پایه دوربین، بلندگو و....
نیروهای اردو جهادی عمدتا به دو قسمت عمرانی و فرهنگی تقسیم میشوند، هر چند در عمل همه افراد در اردو، یک عنصر فرهنگی هستند.
#سفرنامه_جهادی
هر که شد عبدالله والی دل ماست
#سفرنامه_جهادی
این عکس حاج عبدالله والی است. پدر معنوی جهادگران و منشا اردوهای جهادی بشاگرد.
سال۶۱ در جبهه های جنگ تحمیلی فعالیت داشته که بر اثر اتفاقاتی به بشاگرد هرمزگان آمد.
۲۳ سال خدمت کرد.
و سال ۸۴فوت کرد.
شرح حال و داستان زندگی اش در چند خط نمیگنجد. کتاب «تا خمینی شهر» گوشه ای از فعالیت ها و رشادت های این جهاد گر است، از ابتلا چند باره به مالاریا، در دام اشرار و خوانین منطقه افتادن، تا روحیه خستگی ناپذیر در راه خدمت رسانی.
نگاه امام خمینی به این منطقه، سبب شد یک کارمند بانک، خودش را وقف خدمتی کند که ۲۳سال طول کشید، آن هم به امید طلوع سربازان امام زمان (علیه السلام) از این منطقه.
در خاطرات شفاهی در مورد ایشان، بیان معروفی است که امام خمینی(ره)، به این منطقه به عنوان مکانی برای رشد و تربیت سربازان امام زمان علیه السلام نظر داشته اند.
حضور در منطقه بشاگرد، در روز میلاد منجی عالم را حُسن مطلعی برای سال جدید میدانم.
جمعه
۱۴۰۰/۱۲/۲۷
پینوشت:
قسمتی از شعر اردوی امسال:
هر که شد عبدالله والی دل ماست
خاک بشاگردش، خاک راه مولاست
شهر ولی نعمتان، شهر خمینی است
قلب فقیران به سوی عالم بالاست
نعره زنم مهدی بیا
ز بامقلب فقرا
رو به خدا می رویم(۲)
سوی دیار عاشقان/ رو به خدا می رویم
#روز_جمعه
#نیمه_شعبان
#امام_زمان
#میلاد_امام_زمان
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
سلام
سالی پر تلاش، و سرشار از توفیق برایتان آرزومندم.
#۱۴۰۱/۱/۱
یادداشتهای یک طلبه || امیر خندان
اهل توصیه اخلاقی نیستم و در عمل به توصیه ها کُمیت خودم لَنگ است ولی آخر ماه رجب + پنج شنبه فرصت خوبی
و چه زود آخر شعبان رسید و سه روز پایانی که ابتدایش با شب جمعه است....
در هیاهوی نوروز، از بهره معنوی ماه شعبان غافل نشوییم
چند روزی این مثنوی تاخیر شد....!!
قصد داشتم به طور روزانه، حداقل یک پست در مورد #سفرنامه_جهادی بنویسم ولی....
حجم کار...
فشار بیماری و زیر سرم رفتن...
خستگی ناشی از طی مسیر...
و...(مثلا تنبلی😅)
باعث شد که نتوانم روایت روزانه را منتشر کنم...
ان شاالله تا پایان تعطیلات نوروزی با ادامه روایت از سفرنامه جهادی همراه شما خواهم بود.
هفت سین جهادی!
عرف تا قانون....
سنت نوروز سبب شده است تا قانون کشور و ادارات و نهادها ملزوماتی را برای این ایام تعیین کنند.
در میان عرف مردم هم این سنت دیرینه، با آداب و رسوم زیادی عجین، و گاهی نیز با خرافات و اوهاماتی همراه شده است.
این عرف که به نوعی هنجار اجتماعی محسوب می شود، سبب می شود، تا خانواده ها نیز در حریم خانوادگی خود نیز قوانین نا نوشته ای را رعایت کنند. مثلا حضور الزامی اعضای خانواده در موقع سال تحویل در کنار هم و ...
تعطیلات نوروزی، فرصتی است برای استفاده بهینه از فرصت پیش آمده برای تمرین یک سبک زندگی: سبک زندگی جهادی!
اردوهای جهادی بهانه ای است برای ایجاد و تقویت روحیه دغدغه مند برای حل مسایل کلان مثل مبارزه با فقر، فقر فرهنگی و....
سبک زندگی جهادی، یعنی تلاش مجاهدانه برای رفع مشکل،در هر عرصه ای. مثل جهاد علمی و یا اقتصادی.
#سفرنامه_جهادی
#هفت_سین_جهادی
9296099_229.mp3
6.38M
ای آرامش و سامون دِلم❤️...
گرمه با شما، کانون دِلم❤️...
از تو دورم و گریه می کنم😭
اَشکامُ برات هدیه میکنم😭
#یا_حسین
#شب_جمعه
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
یادداشتهای یک طلبه || امیر خندان
ای آرامش و سامون دِلم❤️... گرمه با شما، کانون دِلم❤️... از تو دورم و گریه می کنم😭 اَشکامُ برات هدی
یکی از نواهای دلنشینی که در طول اردوی چند روز پیش، قسمتی از آن را شنیدم...
جنگ روایت ها
ضعف روایت ها
این تصویر را در خلال اردوی جهادی نوروز 1400،یکی از دوستان، درگروهی که تعدادی از بچه های جهادی عضو هستند، فرستاد.
در نگاه اول، فقط لبخندی زدیم از این قیاس(سجاد غریبی و یکی از نیروهای جهادی) ولی بدون تعارف باید گفت: در جنگ روایت ها ما ضعف داشته ایم.
بعد از گذشت ِبیست سال از تشکیل«بسیج سازندگی» و اردوهای جهادی که به طور رسمی برگزار می شوند(فارغ از اقدامات جهاد سازندگی و اقدامات مردمی دیگر از اوایل انقلاب اسلامی تا الان)، هنوز نتوانسته ایم روایتی از این اردوها ارائه دهیم که قابل فهم و بسط در جامعه باشد.
حتی در معرفی قهرمان های عرصه جهاد کم گذاشته ایم.
مثلا در معرفی مجاهدی به نام عبدالله والی کم گذاشته ایم!
وقتی قهرمانان واقعی خود را روایت نکردیم و یا ضعیف روایت کردیم، افراد دیگری جایگزین آنها خواهند شد.
ضعف روایت گاهی سبب می شود که روایت دیگران غالبشود و توهمات جای عقلانیت را بگیرد.
این ضعف روایت تنها به عرصه اردوهای جهادی منحصر نمی شود.
اگر مجاهدی مثل دکتر سعید کاظمی آشتیانی را به جامعه علمی معرفی نکردیم، و یا کمی از شخصیت چمران و پروفسور حسابی برای آنها توضییح ندادیم ، باید منتظر شکل گیری فاجعه در نظام علمی کشور باشیم.
#سفرنامه_جهادی
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe