پویش دلتکانی
. 🎉جشن امضای مجازی آثار نویسنده خوش ذوق آقای محمد علی جعفری ❇️ جاده یوتیوب 🔹جدیدترین اثر نویسند
#معرفی_کتاب
#جاده_یوتیوب
"جاده یوتیوب"، سفرنامه محمدعلی جعفری به سرزمین شام است. وی این کتاب را همچون «عمار حلب» به صورتی روان روایت می کند با این تفاوت که در اینجا به خاطر برخی موقعیت ها مخاطب را با هول و ولای بیشتری مواجه می کند.
"جاده یوتیوب" که روایتی جاده ای محسوب می شود، خواننده را با فضای اعزام مدافعین حرم به دمشق آشنا می کند. این اثر هم دربردارنده موقعیت های طنز است و هم برش هایی جدی و اندوهناک. اوج داستان اما آنجاست که راوی با کمین تروریست ها مواجه می شود.
برای سفارش کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید
@aghigh1369
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
📕 #معرفی_کتاب
#جاده_یوتیوب
🗓سفرنامه #محمد_علی_جعفری به سرزمین شام است. وی این کتاب را همچون «عمار حلب» به صورتی روان روایت می کند با این تفاوت که در اینجا به خاطر برخی موقعیت ها مخاطب را با هول و ولای بیشتری مواجه می کند.
⛺️"جاده یوتیوب" که روایتی جاده ای محسوب می شود، خواننده را با فضای اعزا #مدافعین_حرم به دمشق آشنا می کند. این اثر هم دربردارنده موقعیت های طنز است و هم برش هایی جدی و اندوهناک. اوج داستان اما آنجاست که راوی با کمین تروریست ها مواجه می شود.
برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩
@aghigh1369
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
📕 #معرفی_کتاب #جاده_یوتیوب 🗓سفرنامه #محمد_علی_جعفری به سرزمین شام است. وی این کتاب را همچون «عما
#برش_کتاب
#جاده_یوتیوب
حسی متفاوت به سراغم آمد. انگار اینجا ایران بود؛ انگار خیابانها و مردمِ این شهر را از سالها قبل میشناختم.
ورودیِ شهر، هر تیر چراغ برقی، عکسی را در بغل گرفته بود؛ آقا، سیدحسن نصرالله و بشاراسد. روی دیوار سیمانیِ مغازهای، بنری از عکس آقا و بشاراسد زده بودند.
برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩
@aghigh1369
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
#برش_کتاب #جاده_یوتیوب حسی متفاوت به سراغم آمد. انگار اینجا ایران بود؛ انگار خیابانها و مردمِ ا
#برش_کتاب
#جاده_یوتیوب
توی اتوبان یک جایی را شبیه خاکریز بسته بودند. وقتی ازش رد شدیم، اسماعیل گفت: «قبلاً وسطای این اتوبان میرفتی تو دل دشمن. اگه یکی منطقه رو نمیشناخت، میرفت اسیر میشد. جاده رو بسته بودن که اشتباه نرن.» وقتی اسی دور زد، اسماعیل خندید: «با عمار و رفقا اصطلاحی داشتیم که به اینجور جاها میگفتیم: جادهٔ یوتیوب. اگه بری میذارنت رو صندلی، سرتو میبُرن و فیلمتو مستقیم میذارن تو یوتیوب!»
برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩
@aghigh1369
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹