eitaa logo
پویش دلتکانی
2.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
798 ویدیو
59 فایل
📚خانه تکانی دل با کتاب 🌺بیش از ۲٠٠ عنوان کتاب ارسال کادو شده به سرتاسر کشور ☘️کانال مستقیما زیر نظر نویسنده کتاب های یادت باشد، کاش برگردی و هواتو دارم مدیریت می شود آی دی سفارش کتاب @aghigh1369
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 👳‍♂🧕 گاهی یک عشق زمینی😍، آدمی را تا اوج آسمان🌌 پرواز می‌دهد و گاه زمین را به بستر جمع‌آوری هیزم🪵 جهنّم تبدیل می‌سازد. 🍀«دعبل و زلفا» ماجرای عشقی اثرگذار است و سرگذشت «دعبل خزاعی» شاعر معروف صریح و تیززبان اهل بیت علیهم‌السلام 🕌است که در سفری به بغداد با بانویی🧕 عفیف و زیبارو که گرفتار برده‌فروشان دستگاه هارون‌الرشید است، مواجه می‌شود و دل در گرو مهرش می‌نهد؛ دعبل👳‍♂ که روحیه‌ای لطیف و خیالی خلاق دارد؛ آن بانوی نجیب را در خیالش «سلما» می‌نامد و برایش شاعری می‌کند و با وجودی که سلما، کنیزی گرفتار است که به زودی برای فروش به دربار هارون منتقل خواهد شد؛ احساس می‌کند باز هم او را می‌بیند و به‌راستی اینگونه می‌شود و به خواست خداوند، دعبل با سلمای خیالش که همان زلفای حقیقی است، ماجراهایی دارند که سرنوشت دعبل را زیر و رو می‌سازد و او را به عاقبتی خوش‌ رهنمون می‌شود. برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
📖 👳‍♂🧕 این رمان تاریخی‌داستانی🏰 سه شخصیت اصلی دارد؛ دعبل👳‍♂ که گاه تا مرز سقوط در مستی و می‌خوارگی و شاعری در وصف طاغوتیان به هوای وصال معشوق زمینی‌اش پیش می‌رود و گاه ضمیر روشن و یاران هدایتگرش او را تا اوج یک دوستدار راستین و شجاع اهل بیت عصمت سلام‌الله علیهم پیش می‌برد؛ شخصیت بعدی، زلفا🧕، سراسر پاکی و نور☀️ است. زلفا شخصیتی مثبت دارد و شیعه‌ای واقعی است و نقش بسیار مهمی در هدایت دو شخصیت دیگر دارد. سومین شخصیت ابن سیار👨‍⚕ طبیب است که بسیار مادی‌گراست💸 و سرانجام تسلیم کرامت ائمه و ایمان زلفا می‌شود.🙇‍♂ 📖خواندن این رمان که با قلمی جذّاب و وقایعی زنده روایت می‌شود، مخاطب را تا آخرین خطوط با اثر همراه می‌کند؛ به‌گونه‌ای که تلخی و شیرینی🍬 اوقات شخصیت‌ها، کام خواننده را تلخ یا شیرین می‌سازد. برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
#معرفی_کتاب📖 #دعبل_و_زلفا👳‍♂🧕 این رمان تاریخی‌داستانی🏰 سه شخصیت اصلی دارد؛ دعبل👳‍♂ که گاه تا مرز سق
📖 👳‍♂🧕 🍀گفتی سلما؟ نامش این است؟ ـ به یکی که خدمتش را می کند گفته است مرا سلما صدا کنید. حدس من آن است که نام واقعی اش نباشد. دعبل نتوانست لبخند نزند🙂. زلفا نام انتخابی او را برگزیده بود. ـ کسی آزارش نمی دهد؟ ـ همه دوستش دارند. موصلی می گوید سلما همانند مریم🧕 عذرا، پاک دامن و عفیف است. گفته است هر کس او را آزار دهد، تنبیه می شود. یک بار وقتی به او غذا🍲 می خوراندند، موصلی را دیدم که گوشه ی اتاق ایستاده بود و می گریست😭. مرد نازک دلی ست؛ ولی عزمش را جزم کرده که از سلما، فتنه انگیزی شهرآشوب بسازد و چشمان هارون را خیره کند! پیرمرد👨‍🦳 مجبور است همیشه معجزه ای🪄 در آستین داشته باشد تا خلیفه🤴 به رقیب او، ابن جامع گرایش پیدا نکند. به گفته ی بقراط، طبیعت🏞، جایگاه تنازع و تزاحم است. موصلی می گوید سلما صدایی شش دانگ و استثنایی دارد. این را از زیر و بم صدایش موقع حرف زدن فهمیده است. پیرمرد👨‍🦳 دلش به همین چیزها خوش است برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
📖 👳‍♂🧕 🍀دختر با چابکی درون خمره گلی 🪘که خالی بود پرید. در آن لحظه که می خواست درون خمره بنشیند، چرخید و دعبل 👳‍♂را کنار جعبه های هلو و انار دید. او را شناخت و تعجب کرد که در آن موقعیت می بیندش. صدای سم اسبی🏇 شنیده شد. در خمره پنهان شد و میوه فروش سبد انجیر را روی خمره گذاشت... برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
📖 نویسنده: مظفر سالاری📝 انتشارات: به نشر 📇 کتاب دعبل و زلفا، داستانی عاشقانه 👫نوشته حجت‌ الاسلام و المسلمین، مظفر سالاری📝 است. این کتاب زندگی دعبل خزاعی شاعر اهل بیت (ع) و همسرش، زلفا را روایت می‌کند. نویسنده علاوه بر روایت عاشقانه‌، جنبه تاریخی 📜را نیز حفظ کرده است. دعبل شاعر و مدیحه سرای جسور آن دوران بوده است. 📚داستان این کتاب در دوران زندگی امام موسی کاظم و امام رضا (ع) رخ می‌دهد. این رمان بر اساس داده‌ها و مستندات تاریخی📜 نوشته شده است. برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
#معرفی_کتاب📖 #دعبل_و_زلفا نویسنده: مظفر سالاری📝 انتشارات: به نشر 📇 کتاب دعبل و زلفا، داستانی عاشق
📖 👳‍♂🧕 دعبل👨‍🦳 رفت تا کنار زلفا🧕 بنشیند.زلفا برایش جا باز کرد.دعبل که نشست هر دو سرهایشان را به هم تکیه دادند👫 و دیگر حرفی نزدند. طبیب(ابن سیار) 👨‍⚕در باغ🌳 قدم🚶 میزد.یکی زمزمه ای داشت و گریه 😭می کرد.دعبل آنجا بود.چشمانش قرمز بود.ابن سیار را که دید با دستان اشک خود را پاک کرد و گفت:کار از شیدایی گذشت و به شوریدگی رسید.دلم آتش❤️‍🔥 است طبیب! چه مرهمی برای دل ریش ریش داری؟ طبیبم(زلفا)بیمار است. چشمانی که آسمانم بود و ستاره✨ و ماه 🌔را در آن می دیدم ابری☁️ است. نمی شود نسیم خنکی🌬 از خراسان بوزد تا ابرها کنار روند و باز شاعر بتواند عکس خود را در دو جام جهان نما ببیند؟ ابن سیار 👨‍⚕گفت: من در قرآن خوانده ام که یوسف به برادرانش گفت پیراهنم👕 را برای پدرم ببرید تا آن را روی چشمانش بگذارد و بینایی اش را دوباره بدست آورد. من که باورش برایم سخت است. زیباست، اما واقعیت ندارد... دعبل مانند برق زده ها از جا پرید و گریان ابن سیار را در آغوش کشید🫂 و گفت: چرا خودم نفهمیدم...؟؟؟ شب ، آستین سپید امام را روی چشمان زلفا گذاشت و گفت: سعی کن امشب را راحت بخوابی...  برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
📖 👳‍♂🧕 🌱دعبل سوار گاری شد و به طرف اهواز حرکت کرد. از مزرعه🌳 که دور شد به سرعتش افزود. ساعتی 🕐گذشت تا به کاروانسرای کنار دروازه🚪 رسید. دروازه را بسته بودند. وارد کاروانسرا شد. کاروانی رسیده بود. مسافرانش ناچار بودند تا صبح که دروازه شهر را باز می کردند آن جا بمانند. باربران و خدمتکاران، میان شتران 🐫و اسب ها🐎 در رفت و آمد بودند. بوی تنور و نان🍞 می آمد. کسی به او توجه نکرد. صورتش را پوشاند و به اصطبل رفت. هنوز اسب ها 🐎و شترهای🐫 کاروان را به اصطبل نیاورده بودند. تنها یک مشعل، کنار در روشن بود.  برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹