eitaa logo
🇵🇸دِمـــاٰءُالشُــــهَداءْ🇮🇷
382 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
5.1هزار ویدیو
172 فایل
┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈ شروع ختم چله ی بیست و پنجم ١٤٠٣/١٠/٠٦ سوره ی فتح و ١٠٠ مرتبه ذکر استغفار ┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈ ارتباط با ادمین @Admin2shohada @Admin1shohada لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2138898635C899906335d
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلامی از دوستان دلتنگتان... سلامی از مشتاقانِ چشم براهتان... سلامی از منتظرانِ تنهایتان... سلامی از دردمندانِ فراقتان... سلامی از فرزندانِ گرفتارتان... سلامی از محبینِ بغض آلودتان... سلام بر شما که خوبترینید،عزیزترینید... سلام برشما که دوستمان دارید...
1_2188245116.mp3
4M
🌸 (س) ♨️بصیرت حضرت زینب(س) 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ «فیل جرالدی» افسر سابق سازمان سیا بعد از عملیات ترور، طی یادداشتی اذعان کرد سازمان‌های جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی با همکاری گروهک منافقین اقدام به ترور «مجید شهریاری» دانشمند هسته‌ای ایران کردند 🌹هشتم آذر ماه سالروز شهادت دکتر مجید شهریاری ،شهید سنگر علم و دانش گرامی باد. 🕊شادی روحش صلوات
🔴 هیئت فقط برای خوبها نیست. 🌹به گفتم، اینا کی‌ان که می‌آری هیئت و بهشون مسئولیت می‌دی؟ گفت: وقتی تحویلشون بگیری و بهشون بها بدی، جذب همین راه میشن ... سید مجتبی علمدار 🌹 ❬اللّٰھم‌صَلِّ‌عَلۍمُحَمـَّدوآلِ‌مُحَمـَّد!❭
🔸روز‌ هـا مـے گـذرد و هـمـچـنـان مـرد ایـن مـیــدان تـو هـسـتی بـرای مـا ... 📆 ³⁵ࢪوز تـــا شـــهــــــــــادت 🔹خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبدصالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه ای عزیز که جانم فدایِ جان او باد قرار دادی...🌹
💫💫💫💫 میلاد با سعادت پاره ی تن امام حسين عليه السلام، سیده ی جلیله عالم، عقیله بنی هاشم علیها السلام و روز پرستار مبارک هممون باشه 😍🎉🌸
1_2132723828.mp3
11.69M
🔊 | سلسله 📝 ۱۲۳ 👤 استاد 🌱 چرا با اینکه نماز شب می‌خونم، اما برای خدا بی‌تاب و دلتنگ نیستم؟ - چرا با وجود خوندن کتاب‌های معرفتی و گوش دادن به سخنرانی‌ها، تغییر زیادی در وجود من اتفاق نمیفته؟ - چرا من در طول روز، اشتیاقی برای حرف زدن با امام زمان علیه‌السلام ندارم؟
*مهم مهم مهم مهم * 🤔 👇 در جلسه ای که در عربستان برگزار شد؛ وزیر خارجه آمریکا و رئیس سازمان سیا سخنرانی کردند!! در آنجا بن سلمان به پمپئو گفت: شما به ایران حمله کنید؛ ما تمام هزینه های شما را می پردازیم؛ آنجا پمپئو درجواب گفت: شما و ما و اسرائیل شش سال است که نتوانستیم باتمام قوا از پس یمن برآییم؛ آنوقت می خواهید که به ایران حمله کنید؟ ‌ الان دیگر نه جنگ و نه تحریم ‌ها نتوانست رژیم تهران را پای میز مذاکره بکشاند!! تنها راه باقیمانده فضای مجازی و تبلیغات 24 ساعت و دیوانه کننده شبکه های ماهواره بر علیه ملت ایران است؛ باید با تبلیغات کاری کنیم که ایرانی از ایرانی بودن و بالاخص مسلمان بودن خودش شرمنده شود؛ تنها راه همین است!!! به حمله نظامی فکر نکنید؛ که اگر گلوله ای بر علیه ایران شلیک شود؛ ایران اسرائیل، امارات، بحرین، قطر و کویت را با خاک یکسان خواهد کرد؛ و شما هم به یک ویرانه تبدیل خواهید شد؛ نفت بشکه ای هزار دلار می شود، اقتصاد دنیا به هم می ریزد، و از ماهم کاری بر نخواهد آمد،، دیدید که با ما در عین الاسد چه کردند؛ ‌ و ما نتوانستیم حتی یک گلوله به طرف ایران شلیک کنیم؛ در حالیکه یک پایگاه نظامی مارا زدند؛ و ما حق دادن جواب را از منظر شورای امنیت داشتیم؛ اما توان پاسخگویی را واقعا نداشتیم!!! پس عاقلانه رفتار کنید احساسی برخورد نکنید!! تنها راه باقیمانده تبلیغات 24 ساعته شبکه های ماهواره ای، فضای مجازی و اینترنت است؛ تا جایی که می‌توانید شایعات عجیب و غریب بسازید؛ و اذهان ایرانی ها را بمباران تبلیغاتی کنید؛ و کاری کنید که ایرانی نتواند سیاه و سفید را شناسایی کند؛ روحانیت، مذهب و این پیامبر و موعودی که به آن اعتقاد دارند را نشانه بگیرید!! ایران را فقط توسط خود ایرانی ها باید به نابودی بکشید! حماقت عوام فوق‌العاده است! و آنوقت مطمئن باشید که جواب میگیریم. ((الکی نیست که مقام معظم رهبری فرمودند: اگر رهبر نبودم، مسئول فضای مجازی کشور میشدم))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ جالب تشکر شهید مدافع حرم از کودک ۳ ساله ای که سر مزارش گل میذاره😍☺️ سلام بطور اتفاقی داشتم این صحنه که کودکم گل سر مزارها میگذاشت رو فیلمبرداری میکردم که دیدم یچیزی گفت اولش متوجه نشدم ، بعد که ازش که پرسیدم چی گفتی؟ گفت میگه دستت درد نکنه😢 پرسیدم کی بود؟! چی گفت؟! گفت مهربون بود،از تو زمین گفت دستت دردنکنه برام گل گذاشتی😔😭 و چهره اش معلومه، به محض اینکه از کنار مزار بلند میشه با خجالت و خنده تعریف میکنه🌹 به راستی که شهدا زنده هستند و نزد خدا روزی میگیرند ...💔🌷 ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠 🩸 بِسم‌رَبِّ‌الشُهَدا‌وَالصِدیقینً🩸 🍃چلّه دهم🍃روز بیست و ششم🍃 ✨هدیه به مرتضی دوران✨ 🗓️ چهارشنبه ١٤٠١/٠٩/٠٩ 🌹زيارت امين اللّه 🌹 1️⃣برای سلامتى وتعجيل درفرج حضرت وليعصر عج🤲 2️⃣سلامتی رهبرعزیزمان وسربازان گمنام امام زمان🤲 3️⃣خوشبختی وعاقبت بخیری جوانانمان 4️⃣ آمرزش امواتمان🤲 5️⃣وبه نیت حوائج دوستان عزیزمون🤲 6️⃣شفای مریضان ورفع مشکلات جمیع مومنین ومومنات🤲 7️⃣حفظ کشورعزیزمان دربرابردشمنان قسم خورده اسلام ومسلمین🤲 🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠 🌱 قربهً اِلیَ اللّه 🌱
دوران سخت بدون مرتضی روایت‌هایی از زندگی شهید 21ساله میدان دفاع از حرم، در محله امیرالمؤمنین(ع) مادر-شهید-مرتضی-دوران چشم‌های مادر مرتضی پس از گذشتن 5سال از شهادت پسرش همچنان اشک‌آلود است. هفته‌ای نیست که بی‌یاد پسرش سپری شود. می‌گوید: از اواخر سال1393 رفتار مرتضی در خانه به طور کامل تغییر کرد. او مدام از وضعیت سوریه و مدافعان حرم سخن می‌گفت. مرتضی همیشه نگران سلامت من بود و حرفی نمی‌زد که موجب ناراحتی‌ام باشد اما آن روز در پاسخ سؤالم که می‌خواهی بروی سوریه، با تردید گفت «بله مادر. آرزو دارم برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه بروم.» با ورود نیروهای مدافع حرم به سوریه، تروریست‌های داعش و هم‌پیمانانشان از روستا و شهرهایی که با وحشیگری تصرف کرده بودند یکی پس از دیگری عقب‌نشینی می‌کردند و نوبت به روستای استراتژیک خان‌طومان سوریه رسید. مدافعان حرم کار را به‌قدری برای بیش از 2000شورشی جبهه النصره در این روستا سخت کرده بودند که برای آن‌ها راهی به جز فرار یا تسلیم باقی نمانده بود. عملیات در خان‌طومان با موفقیت همراه شد و بیشتر تروریست‌ها پس از تحمل تلفات شدید پا به فرار گذاشتند و تعدادی از آن‌ها نیز که در حلقه محاصره گیر افتاده بودند در منازل روستا پنهان شدند. مرتضی دوران رزمنده‌ 21ساله برای پیداکردن این تروریست‌ها و پاک‌سازی روستا همراه با هم‌رزمانش به تعقیب پس‌مانده‌های آن‌ها پرداخت که ناگهان از یک خانه به سمت آن‌ها تیراندازی شد. مرتضی و هم‌رزمانش بلافاصله سنگر گرفتند. سکوتی عجیب خان‌طومان را فراگرفت تا اینکه پس از حدود 30دقیقه مرتضی تصمیم گرفت برای بررسی شرایط و شناسایی موقعیت تک‌تیرانداز سرش را افزایش دهد که در همان لحظه صدای یک شلیک سکوت خان‌طومان را شکست. در این گزارش روایت‌هایی می‌خوانیم از زندگی شهید افغانستانی مدافع حرم ، مرتضی دوران در گفت‌وگو با مادر و پدر و برادری که هرگز او را ندیده است. همیشه از تیپ فاطمیون حرف می‌زد چشم‌های مادر مرتضی پس از گذشتن 5سال از شهادت پسرش همچنان اشک‌آلود است. هفته‌ای نیست که بی‌یاد پسرش سپری شود. می‌گوید: از اواخر سال1393 رفتار مرتضی در خانه به طور کامل تغییر کرد. او مدام از وضعیت سوریه و مدافعان حرم سخن می‌گفت. رقیه قنبری ادامه می‌دهد: مرتضی همیشه نگران سلامت من بود و حرفی نمی‌زد که موجب ناراحتی‌ام باشد اما آن روز در نهایت در پاسخ سؤالم که می‌خواهی بروی سوریه، با تردید گفت «بله مادر. آرزو دارم برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه بروم.» مادر شهید مدافع حرم درباره اولین حضور فرزندش در سوریه می‌گوید: اردیبهشت سال1394 مرتضی ناگهان گفت می‌خواهد با همکارش به جزیره کیش برود و چند روز بعد چمدانش را جمع کرد و با همدیگر خداحافظی کردیم. راستش می‌دانستم امکان ندارد او به کیش رفته باشد اما دوست داشتم باور کنم. چند روز بعد مرتضی از سوریه تماس گرفت و عذرخواهی کرد. او توضیح داد که طاقت ناراحتی من را ندارد و به همین دلیل از من خواست حلالش کنم. پس از آن مکالمه حدود یک ماه سخت را پشت سر گذاشتم تا اینکه در ماه مبارک رمضان زنگ در خانه به صدا درآمد و حسی به من گفت مرتضی برگشته است. در را که باز کردم و مرتضی را دیدم سر تا پایش را نگاه کردم تا مطمئن شوم پسرم سالم است. خواب‌ها خبر از چیزی می‌دادند مرتضی درباره اتفاقات و خاطراتش در سوریه به پدر و مادر چیزی نمی‌گفت و وانمود می‌کرد دیگر قصد رفتن به آنجا را ندارد تا آرامش پدر و مادر را حفظ کند. تا اینکه او دوباره به مدافعان حریم حرم می‌پیوندد. رقیه خانم درباره حضور دوباره پسرش در سوریه تعریف می‌کند: اواخر مرداد همان سال پدرم به شدت بیمار شد و من از صبح زود تا نیمه شب برای پرستاری از او می‌رفتم. یک روز صبح زود مرتضی را دیدم که داشت برای بیرون رفتن آماده می‌شد. یک ساعت بعد دخترم با من تماس گرفت و گفت برادرش گفته برای کار به دماوند می‌رود و به مادر بگو آنجا تلفن همراه آنتن نمی‌دهد پس نگران من نباشد. ظهر روز بعد مرتضی با من تماس گرفت و گفت در حال سوارشدن به هواپیماست و از من خواست او را ببخشم. چند هفته بعد نیمه‌شب همسرم از خواب بیدار شد و گفت خواب مرتضی را دیده که در یک میدان جنگ حضور دارد و زخمی شده است. چند روز بعد از آن عموی دیگر پسرم با من تماس گرفت و گفت نگران نشوم اما پای مرتضی زخم کوچکی برداشته است. دیگر چیزی از صحبت‌های برادر همسرم نشنیدم. با مرتضی چندین بار تلفنی صحبت کردم اما دو روز سخت را پشت سرگذاشتم تا اینکه او بالأخره با عصا به خانه آمد. دلتنگی برای برادری که هرگز ندیدمش محمد، برادرکوچک مرتضی، است که هرگز برادرش را ندیده اما هر بار که پدر و مادر به بهشت رضا(ع) می‌روند پیش از آن‌ها خودش را به مزار برادر شهیدش می‌رساند و با او درددل می‌کند. محمد می‌گوید: وقتی مرتضی برای سومین‌بار به سوریه رفته بود تازه متولد شدم به همین دلیل همه می‌گ
حریم حرم شهدای فاطمیون شهید مرتضی دوران (مصطفی محمدی) تاریخ تولد : 1374/01/13 محل تولد : مشهد تاریخ شهادت : 1395/01/24 محل شهادت : خانطومان – سوریه وضعیت تاهل : مجرد محل مزار شهید : مشهد - بهشت رضا (ع)
🌷لیست اسامی شهدا🌷 🍃 ((چله دهم))🍃 ١_شهیده خانم فاطمه زهرا (س)🌴 ٢_سردار شهید حاج قاسم سلیمانی🌴 ٣_شهید ابراهیم هادی🌴 ٤_شهید سید جواد موسوی🌴 ٥_شهید آرمان علی وردی🌴 ٦_شهید مصطفی ابراهیمی🌴 ٧_شهید محمد رضا پارسائیان🌴 ٨_شهید سید محمد توکلی🌴 ٩_شهید رسول پور مراد🌴 ١٠_شهید علیرضا توسلی🌴 ١١_شهید علی اصغر وصالی طهرانی🌴 ١٢_شهید حاج محمد جنتی (حیدری)🌴 ١٣_شهید حسین جمشیدی🌴 ١٤_شهید سید سجاد حسینی🌴 ١٥_شهید فرشاد حَسونی زاده🌴 ١٦_شهید سيد علی حسینی🌴 ١٧_شهید سید مرتضی حسینی🌴 ١٨_شهید سید مهدی حسینی🌴 ١٩_شهید احمد حاجی وند الیاسی🌴 ٢٠_شهید محمد جعفر حسینی🌴 ٢١_شهید محسن حیدری🌴 ٢٢_شهید مهدی حیدری🌴 ٢٣_شهید محمد رضا حقیقی🌴 ٢٤_شهید رضا رستمی🌴 ٢٥_شهید علی اصغر بنافتی زاده🌴 ٢٦_شهید مرتضی دوران🌴 ٢٧_شهید محمدرضا دهقان ٢٨_شهید علي اکبر دهقان سَرخَنگو ٢٩_شهید محمد رضا رویانی ٣٠_شهید حسین رضایی ٣١_شهید جمال رضایی ٣٢_شهید رمضان رحیمی ٣٣_شهید افشین ذورَقی ٣٤_شهید هاشم دهقانی نیا ٣٥_شهید سعيد زقافی ٣٦_شهید عسگر زمانی ٣٧_شهید علی اصغر شیردان ٣٨_شهید فرهاد خوشه بر ٣٩_شهید رسول رجبی ٤٠_شهید محمد زِلْقی
مرتضی تنها پسر خانواده ای ۵ نفره بود و دو خواهر کوچکتر داشت. قبل از آخرین اعزامش به تازگی صاحب یک برادر کوچک‌تر هم شده بود. تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخواند؛ به دلیل هزینه‌ی زیاد مدرسه و همچنین کمک به پدر، درس را رها کرد و مشغول کار شد. به حلال و حرام بسیار حساس بود و گاهی هم به خانواده در این مورد تذکر می‌داد که مبادا ناخواسته مال شبهه داری وارد خانه و زندگی شان شود. اعتقادش را به درجه‌ی عمل رسانده بود و فراتر از شعارها عمل می‌کرد. گچکار بود؛ وقتِ استراحت به صاحب‌کارش اطلاع می‌داد تا مبادا از زمان هایی که کارفرما حواسش به کار نیست به جهت از زیر کار در رفتن سوءاستفاده کند. ویژگی های فراوانی داشت که بسیاری از آن ها بعد از شهادت برای خانواده‌اش فاش شد. سه بار به منطقه اعزام شد و بار آخر به دلیل جراحتی که داشت نمی‌توانست از مشهد به منطقه برود. به همین دلیل از روی ناچاری راهی تهران شد تا از آن‌جا اعزام شود. در تمام مدت با نام مستعار «مصطفی محمدی» جنگید و پیکرش هم با همین نام برگشت. آنچنان گمنام بود که بعد از شهادت با پدرش تماس گرفتند تا از هویت حقیقی او مطمئن شوند. همه از شهادتش خبر داشتند به جز مادرش که تا صورت پسر شهیدش را در بهشت رضا ندید، شهادتش را باور نکرد.
🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠 🩸 بِسم‌رَبِّ‌الشُهَدا‌وَالصِدیقینً🩸 🍃چلّه دهم🍃روز بیست و ششم🍃 ✨هدیه به مرتضی دوران✨ 🗓️ چهارشنبه ١٤٠١/٠٩/٠٩ 🌹زيارت امين اللّه 🌹 1️⃣برای سلامتى وتعجيل درفرج حضرت وليعصر عج🤲 2️⃣سلامتی رهبرعزیزمان وسربازان گمنام امام زمان🤲 3️⃣خوشبختی وعاقبت بخیری جوانانمان 4️⃣ آمرزش امواتمان🤲 5️⃣وبه نیت حوائج دوستان عزیزمون🤲 6️⃣شفای مریضان ورفع مشکلات جمیع مومنین ومومنات🤲 7️⃣حفظ کشورعزیزمان دربرابردشمنان قسم خورده اسلام ومسلمین🤲 🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠 🌱 قربهً اِلیَ اللّه 🌱
🌷لیست اسامی شهدا🌷 🍃 ((چله دهم))🍃 ١_شهیده خانم فاطمه زهرا (س)🌴 ٢_سردار شهید حاج قاسم سلیمانی🌴 ٣_شهید ابراهیم هادی🌴 ٤_شهید سید جواد موسوی🌴 ٥_شهید آرمان علی وردی🌴 ٦_شهید مصطفی ابراهیمی🌴 ٧_شهید محمد رضا پارسائیان🌴 ٨_شهید سید محمد توکلی🌴 ٩_شهید رسول پور مراد🌴 ١٠_شهید علیرضا توسلی🌴 ١١_شهید علی اصغر وصالی طهرانی🌴 ١٢_شهید حاج محمد جنتی (حیدری)🌴 ١٣_شهید حسین جمشیدی🌴 ١٤_شهید سید سجاد حسینی🌴 ١٥_شهید فرشاد حَسونی زاده🌴 ١٦_شهید سيد علی حسینی🌴 ١٧_شهید سید مرتضی حسینی🌴 ١٨_شهید سید مهدی حسینی🌴 ١٩_شهید احمد حاجی وند الیاسی🌴 ٢٠_شهید محمد جعفر حسینی🌴 ٢١_شهید محسن حیدری🌴 ٢٢_شهید مهدی حیدری🌴 ٢٣_شهید محمد رضا حقیقی🌴 ٢٤_شهید رضا رستمی🌴 ٢٥_شهید علی اصغر بنافتی زاده🌴 ٢٦_شهید مرتضی دوران🌴 ٢٧_شهید محمدرضا دهقان ٢٨_شهید علي اکبر دهقان سَرخَنگو ٢٩_شهید محمد رضا رویانی ٣٠_شهید حسین رضایی ٣١_شهید جمال رضایی ٣٢_شهید رمضان رحیمی ٣٣_شهید افشین ذورَقی ٣٤_شهید هاشم دهقانی نیا ٣٥_شهید سعيد زقافی ٣٦_شهید عسگر زمانی ٣٧_شهید علی اصغر شیردان ٣٨_شهید فرهاد خوشه بر ٣٩_شهید رسول رجبی ٤٠_شهید محمد زِلْقی
حریم حرم شهدای فاطمیون شهید مرتضی دوران (مصطفی محمدی) تاریخ تولد : 1374/01/13 محل تولد : مشهد تاریخ شهادت : 1395/01/24 محل شهادت : خانطومان – سوریه وضعیت تاهل : مجرد محل مزار شهید : مشهد - بهشت رضا (ع)
مرتضی تنها پسر خانواده ای ۵ نفره بود و دو خواهر کوچکتر داشت. قبل از آخرین اعزامش به تازگی صاحب یک برادر کوچک‌تر هم شده بود. تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخواند؛ به دلیل هزینه‌ی زیاد مدرسه و همچنین کمک به پدر، درس را رها کرد و مشغول کار شد. به حلال و حرام بسیار حساس بود و گاهی هم به خانواده در این مورد تذکر می‌داد که مبادا ناخواسته مال شبهه داری وارد خانه و زندگی شان شود. اعتقادش را به درجه‌ی عمل رسانده بود و فراتر از شعارها عمل می‌کرد. گچکار بود؛ وقتِ استراحت به صاحب‌کارش اطلاع می‌داد تا مبادا از زمان هایی که کارفرما حواسش به کار نیست به جهت از زیر کار در رفتن سوءاستفاده کند. ویژگی های فراوانی داشت که بسیاری از آن ها بعد از شهادت برای خانواده‌اش فاش شد. سه بار به منطقه اعزام شد و بار آخر به دلیل جراحتی که داشت نمی‌توانست از مشهد به منطقه برود. به همین دلیل از روی ناچاری راهی تهران شد تا از آن‌جا اعزام شود. در تمام مدت با نام مستعار «مصطفی محمدی» جنگید و پیکرش هم با همین نام برگشت. آنچنان گمنام بود که بعد از شهادت با پدرش تماس گرفتند تا از هویت حقیقی او مطمئن شوند. همه از شهادتش خبر داشتند به جز مادرش که تا صورت پسر شهیدش را در بهشت رضا ندید، شهادتش را باور نکرد.
دوران سخت بدون مرتضی روایت‌هایی از زندگی شهید 21ساله میدان دفاع از حرم، در محله امیرالمؤمنین(ع) مادر-شهید-مرتضی-دوران چشم‌های مادر مرتضی پس از گذشتن 5سال از شهادت پسرش همچنان اشک‌آلود است. هفته‌ای نیست که بی‌یاد پسرش سپری شود. می‌گوید: از اواخر سال1393 رفتار مرتضی در خانه به طور کامل تغییر کرد. او مدام از وضعیت سوریه و مدافعان حرم سخن می‌گفت. مرتضی همیشه نگران سلامت من بود و حرفی نمی‌زد که موجب ناراحتی‌ام باشد اما آن روز در پاسخ سؤالم که می‌خواهی بروی سوریه، با تردید گفت «بله مادر. آرزو دارم برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه بروم.» با ورود نیروهای مدافع حرم به سوریه، تروریست‌های داعش و هم‌پیمانانشان از روستا و شهرهایی که با وحشیگری تصرف کرده بودند یکی پس از دیگری عقب‌نشینی می‌کردند و نوبت به روستای استراتژیک خان‌طومان سوریه رسید. مدافعان حرم کار را به‌قدری برای بیش از 2000شورشی جبهه النصره در این روستا سخت کرده بودند که برای آن‌ها راهی به جز فرار یا تسلیم باقی نمانده بود. عملیات در خان‌طومان با موفقیت همراه شد و بیشتر تروریست‌ها پس از تحمل تلفات شدید پا به فرار گذاشتند و تعدادی از آن‌ها نیز که در حلقه محاصره گیر افتاده بودند در منازل روستا پنهان شدند. مرتضی دوران رزمنده‌ 21ساله برای پیداکردن این تروریست‌ها و پاک‌سازی روستا همراه با هم‌رزمانش به تعقیب پس‌مانده‌های آن‌ها پرداخت که ناگهان از یک خانه به سمت آن‌ها تیراندازی شد. مرتضی و هم‌رزمانش بلافاصله سنگر گرفتند. سکوتی عجیب خان‌طومان را فراگرفت تا اینکه پس از حدود 30دقیقه مرتضی تصمیم گرفت برای بررسی شرایط و شناسایی موقعیت تک‌تیرانداز سرش را افزایش دهد که در همان لحظه صدای یک شلیک سکوت خان‌طومان را شکست. در این گزارش روایت‌هایی می‌خوانیم از زندگی شهید افغانستانی مدافع حرم ، مرتضی دوران در گفت‌وگو با مادر و پدر و برادری که هرگز او را ندیده است. همیشه از تیپ فاطمیون حرف می‌زد چشم‌های مادر مرتضی پس از گذشتن 5سال از شهادت پسرش همچنان اشک‌آلود است. هفته‌ای نیست که بی‌یاد پسرش سپری شود. می‌گوید: از اواخر سال1393 رفتار مرتضی در خانه به طور کامل تغییر کرد. او مدام از وضعیت سوریه و مدافعان حرم سخن می‌گفت. رقیه قنبری ادامه می‌دهد: مرتضی همیشه نگران سلامت من بود و حرفی نمی‌زد که موجب ناراحتی‌ام باشد اما آن روز در نهایت در پاسخ سؤالم که می‌خواهی بروی سوریه، با تردید گفت «بله مادر. آرزو دارم برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه بروم.» مادر شهید مدافع حرم درباره اولین حضور فرزندش در سوریه می‌گوید: اردیبهشت سال1394 مرتضی ناگهان گفت می‌خواهد با همکارش به جزیره کیش برود و چند روز بعد چمدانش را جمع کرد و با همدیگر خداحافظی کردیم. راستش می‌دانستم امکان ندارد او به کیش رفته باشد اما دوست داشتم باور کنم. چند روز بعد مرتضی از سوریه تماس گرفت و عذرخواهی کرد. او توضیح داد که طاقت ناراحتی من را ندارد و به همین دلیل از من خواست حلالش کنم. پس از آن مکالمه حدود یک ماه سخت را پشت سر گذاشتم تا اینکه در ماه مبارک رمضان زنگ در خانه به صدا درآمد و حسی به من گفت مرتضی برگشته است. در را که باز کردم و مرتضی را دیدم سر تا پایش را نگاه کردم تا مطمئن شوم پسرم سالم است. خواب‌ها خبر از چیزی می‌دادند مرتضی درباره اتفاقات و خاطراتش در سوریه به پدر و مادر چیزی نمی‌گفت و وانمود می‌کرد دیگر قصد رفتن به آنجا را ندارد تا آرامش پدر و مادر را حفظ کند. تا اینکه او دوباره به مدافعان حریم حرم می‌پیوندد. رقیه خانم درباره حضور دوباره پسرش در سوریه تعریف می‌کند: اواخر مرداد همان سال پدرم به شدت بیمار شد و من از صبح زود تا نیمه شب برای پرستاری از او می‌رفتم. یک روز صبح زود مرتضی را دیدم که داشت برای بیرون رفتن آماده می‌شد. یک ساعت بعد دخترم با من تماس گرفت و گفت برادرش گفته برای کار به دماوند می‌رود و به مادر بگو آنجا تلفن همراه آنتن نمی‌دهد پس نگران من نباشد. ظهر روز بعد مرتضی با من تماس گرفت و گفت در حال سوارشدن به هواپیماست و از من خواست او را ببخشم. چند هفته بعد نیمه‌شب همسرم از خواب بیدار شد و گفت خواب مرتضی را دیده که در یک میدان جنگ حضور دارد و زخمی شده است. چند روز بعد از آن عموی دیگر پسرم با من تماس گرفت و گفت نگران نشوم اما پای مرتضی زخم کوچکی برداشته است. دیگر چیزی از صحبت‌های برادر همسرم نشنیدم. با مرتضی چندین بار تلفنی صحبت کردم اما دو روز سخت را پشت سرگذاشتم تا اینکه او بالأخره با عصا به خانه آمد. دلتنگی برای برادری که هرگز ندیدمش محمد، برادرکوچک مرتضی، است که هرگز برادرش را ندیده اما هر بار که پدر و مادر به بهشت رضا(ع) می‌روند پیش از آن‌ها خودش را به مزار برادر شهیدش می‌رساند و با او درددل می‌کند. محمد می‌گوید: وقتی مرتضی برای سومین‌بار به سوریه رفته بود تازه متولد شدم به همین دلیل همه می‌گویند
خداوند من را به جای برادرم به پدر و مادرم هدیه داده است. من با اینکه مرتضی را ندیده‌ام اما صدها بار تمام تصاویر و فیلم‌های او را دیده‌ام و مادرم خاطراتش را برایم بازگو کرده و همیشه دلتنگش می‌شوم. وداع آخر در روز مادر دو ماه بعد مرتضی پس از بهبودی زخم‌هایش برای آخرین بار عازم سوریه می‌شود. مادر از آخرین دیدارش با پسر می‌گوید: سومین‌بار که مرتضی راهی سوریه شد از دوستش خواست به ما خبر دهد. خودش هم پس از رسیدن به سوریه تماس گرفت و خبر رسیدنش را داد. نزدیک به یک ماه از او خبری نداشتم تا اینکه او در روز ولادت حضرت زهرا(س) تماس گرفت و روز مادر را تبریک گفت. مرتضی از من خواست با تمام وجودم حلالش کنم و او را ببخشم. پس از این صحبت 40روز خبری نداشتم. هرچه سراغش را از دوستانش می‌گرفتم نتیجه نداشت تا اینکه ابتدا به همسرم خبر شهادتش را دادند. البته پیش از ما گویا دوستانش از طریق رزمندگان در سوریه اطلاع پیدا کرده بودند. آن‌ها چندین‌بار برای دادن این خبر به خانه ما آمده بودند اما توان بیان آن را پیدا نکرده بودند. مرتضی با خاطرات جنگ بزرگ شد ابراهیم پدر مرتضی درباره خاطراتش از مرتضی می‌گوید: پدر من پیش از انقلاب اسلامی از افغانستان به ایران مهاجرت کرده بود.او آن‌قدر عاشق ایران بود که با شروع جنگ تحمیلی برای دفاع از اسلام و این آب و خاک راهی جبهه شد و با دشمن جنگید. مرتضی با شنیدن خاطرات پدرم از جبهه بزرگ شد به طوری که هر وقت پدربزرگش را می‌دید از او درخواست می‌کرد اتفاقاتی که در جبهه شاهد بوده است و عکس‌هایش از جبهه را به او نشان دهد. آقا ابراهیم سخت‌ترین روز زندگی‌اش را وقتی می‌داند که می‌خواسته خبر شهادت مرتضی را به همسرش برساند: سومین‌بار که پسرم به سوریه رفت ما 40روز از او خبری نداشتیم. وقتی 2نفر از سپاه و لشکر فاطمیون به منزل ما آمدند و خبر شهادت پسرم را دادند حس می‌کردم انجام سخت‌ترین کار دنیا بر دوش من قرار گرفته است. از اقوام خواستم برای این‌کار به من کمک کنند اما وقتی همسرم آن‌ها را دید همان لحظه تمام ماجرا را فهمید.
زیارت امین الله السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللّٰهِ فِي أَرْضِهِ ، وَحُجَّتَهُ عَلَىٰ عِبادِهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ، أَشْهَدُ أَنَّكَ جاهَدْتَ فِي اللّٰهِ حَقَّ جِهادِهِ ، وَعَمِلْتَ بِكِتابِهِ ، وَاتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِيِّهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ حَتّىٰ دَعاكَ اللّٰهُ إِلىٰ جِوارِهِ فَقَبَضَكَ إِلَيْهِ بِاخْتِيارِهِ ، وَأَلْزَمَ أَعْداءَكَ الْحُجَّةَ مَعَ مَا لَكَ مِنَ الْحُجَجِ الْبالِغَةِ عَلَىٰ جَمِيعِ خَلْقِهِ سلام بر تو ای امین خدا بر روی زمینش و حجّت او بر بندگانش، سلام بر تو ای امیر مؤمنان [اگر این زیارت برای امام دیگر خوانده شود «السلام علیک یا امیرالمؤمنین» گفته نمی‌شود، مؤلف] شهادت می‌دهم که تو در راه خدا آن‌چنان‌که باید جهاد کردی و به کتابش عمل نمودی و روش‌های پیامبرش (درود خدا بر او و خاندانش) را پیروی کردی تا خدا تو را به جوارش خواند و با اختیاراتش تو را به جانب خود قبض روح نمود و دشمنانت را ملزم به حجت کرد، با آنچه تو راست از حجت‌های رسا بر همه مخلوقاتش. اللّٰهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ ، راضِيَةً بِقَضائِكَ ، مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَدُعائِكَ ، مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِيائِكَ ، مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَسَمائِكَ ، صابِرَةً عَلَىٰ نُزُولِ بَلائِكَ ، شاكِرَةً لِفَواضِلِ نَعْمائِكَ ، ذاكِرَةً لِسَوابِغِ آلائِكَ ، مُشْتاقَةً إِلىٰ فَرْحَةِ لِقائِكَ ، مُتَزَوِّدَةً التَّقْوىٰ لِيَوْمِ جَزائِكَ ، مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِيائِكَ ، مُفارِقَةً لِأَخْلاقِ أَعْدائِكَ ، مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيا بِحَمْدِكَ وَثَنائِكَ خدایا قرار ده نفسم را آرام در برابر تقدیرت، خشنود به قضاوتت، حریص به ذکر و دعایت، عاشق به برگزیده دوستانت، محبوب در زمین و آسمانت، شکیبا بر نزول بلایت، سپاسگزار بر فزونی نعمت‌هایت، یادکننده کامل عطاهایت، مشتاق به شادی دیدارت، توشه برگیرنده تقوا برای روز پاداشت، پیرو روش‌های اولیایت، جداکننده از اخلاق دشمنانت، غافل از دنیا به سپاس و ثنایت اللّٰهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ والِهَةٌ ، وَسُبُلَ الرَّاغِبِينَ إِلَيْكَ شارِعَةٌ ، وَأَعْلامَ الْقاصِدِينَ إِلَيْكَ واضِحَةٌ ، وَأَفْئِدَةَ الْعارِفِينَ مِنْكَ فازِعَةٌ ، وَأَصْواتَ الدَّاعِينَ إِلَيْكَ صاعِدَةٌ ، وَأَبْوابَ الْإِجابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ ، وَدَعْوَةَ مَنْ ناجاكَ مُسْتَجابَةٌ ، وَتَوْبَةَ مَنْ أَنابَ إِلَيْكَ مَقْبُولَةٌ ، وَعَبْرَةَ مَنْ بَكَىٰ مِنْ خَوْفِكَ مَرْحُومَةٌ ، وَالْإِغاثَةَ لِمَنِ اسْتَغاثَ بِكَ مَوْجُودَةٌ ، وَالْإِعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِكَ مَبْذُولَةٌ خدایا دل‌های فروتنان، سرگردان به سوی توست و راه‌های مشتاقان به درگاهت نمایان است و نشانه‌های قاصدان کوی‌ات پیداست و دل‌های عارفان از تو هراسان است و صدای خوانندگان به جانب تو بلند است و درهای اجابت به رویشان گشوده و دعای آنکه با تو مناجات کرد مستجاب است و توبه‌ی کسی که به‌سوی تو بازگشت پذیرفته است و اشک کسی که از ترس تو گریه کرد مورد رحم است و فریادرسی برای کسی که از تو فریاد خواست آماده است و کمک برای کسی که از تو کمک خواست رایگان است وَعِداتِكَ لِعِبادِكَ مُنْجَزَةٌ ، وَزَلَلَ مَنِ اسْتَقالَكَ مُقالَةٌ ، وَأَعْمالَ الْعامِلِينَ لَدَيْكَ مَحْفُوظَةٌ ، وَأَرْزاقَكَ إِلَى الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْكَ نازِلَةٌ ، وَعَوائِدَ الْمَزِيدِ إِلَيْهِمْ واصِلَةٌ ، وَذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرِينَ مَغْفُورَةٌ ، وَحَوائِجَ خَلْقِكَ عِنْدَكَ مَقْضِيَّةٌ ، وَجَوائِزَ السَّائِلِينَ عِنْدَكَ مُوَفَّرَةٌ ، وَعَوائِدَ الْمَزِيدِ مُتَواتِرَةٌ ، وَمَوائِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ ، وَمَناهِلَ الظِّماءِ لَدَيْكَ مُتْرَعَةٌ . وعده‌هایت برای بندگانت وفا شده و لغزش آن‌که از تو پوزش خواست نادیده گرفته شده و اعمال عمل‌کنندگان نزد تو محفوظ است و روزی‌هایت از جانب تو به سوی مخلوقات فرود‌‌ آینده است و بهره‌های فزون به سویشان پیوسته است و گناهان آمرزش‌جویان آمرزیده است و حاجات خلق نزد تو برآورده است و جایزه‌های خواستاران، پیش تو کامل گشته است و عایدات افزون پیاپی است و سفره‌های خواهندگان طعام آماده و حوض‌های تشنگان لبریز است. اللّٰهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعائِي ، وَاقْبَلْ ثَنائِي ، وَاجْمَعْ بَيْنِي وَبَيْنَ أَوْلِيائِي ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَعَلِيٍّ وَفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ إِنَّكَ وَلِيُّ نَعْمائِي ، وَمُنْتَهَىٰ مُنايَ ، وَغايَةُ رَجائِي فِي مُنْقَلَبِي وَمَثْوَايَ. خدایا دعایم را مستجاب کن و ستایشم را بپذیر و بین من و اولیایم جمع کن، به حق محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین، تو ولی‌نعمت و نهایت آرزو و هدف امید منی در بازگشتگاه و محل اقامتم.