🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🩸 بِسم‌رَبِّ‌الشُهَدا‌وَالصِدیقینْ🩸 🍃ختم هجدهم🍃 «روز سی و یکم » هدیه به : « شهید مهدی بختیاری و شهید مرتضی جعفری » 🗓️ چهارشنبه ۱۴٠۲/٠٨/٢٤ « يکم جمادی الاولی» ترتیل حزب 3 (جزء 8) آیات 1 الی 46 سوره اعراف 🌸جهت سلامتى و تعجيل درفرج حضرت وليعصر «عج» 🤲 🌸سلامتی رهبرعزیزمان وسربازان گمنام امام زمان «عج» 🤲 🌸خوشبختی وعاقبت بخیری جوانان 🌸 آمرزش اموات 🤲 🌸 به نیت حوائج دوستان عزیزمون🤲 🌸شفای مریضان و رفع مشکلات جمیع مؤمنین و مؤمنات 🤲 🌸حفظ کشورعزیزمان دربرابر دشمنان قسم خورده اسلام و مسلمین 🤲 🍃 قُربَةً اِلَی اللّٰه 🍃 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈ دِماءُ الشُهَداءْ «چله ی شهدا»👇 🍃@demao_shohada🍃 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

🌷بِسْمِ رَبِّ الْشُهَداءِ وِ الْصِّدیقین🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـد و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 #سلام‌بـــَر‌شُهَـدا... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهیدان : #شهید مهدی بختیاری #شهید مرتضی جعفری اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈ دِماءُ الشُهَداءْ «چله ی شهدا»👇 🍃@demao_shohada🍃 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

شهید مدافع حرم مهدی بختیاری نام پدر: مسلم وضعیت تاهل: متاهل تاریخ تولد: 1370/08/27 محل تولد: تهران سن: 29 سـال دین و مذهب: اسلام شیعه شغل: سپاه ملیت: ایرانی دسـته اعـزامـی: سپاه درجـه نظـامی: سرگرد تـحصیـلات: لیسانس علوم سیاسی تـاریخ شـهادت: 1399/12/25 کـشور شـهادت: سوریه مـحل شـهادت: المیادین نـحوه شـهادت: تله انفجاری مـحل مـزار: بهشت زهراسلام الله علیها B2n.ir/p97619 برای خواندن زندگینامه کامل شهید مهدی بختیاری بر روی لینک بالا کلیک کنید. 👆 ┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈ دِماءُ الشُهَداءْ «چله ی شهدا»👇 🍃@demao_shohada🍃 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

شهید مدافع سلامت مرتضی جعفری تاریخ تولد :1368/03/07 متولد :یزد تاریخ شهادت :1400/05/23 مزار :یزد(ندوشن) شهید سلامت مرتضی جعفری متولد هفتم خرداد ۱۳۶۸ در شهر یزد، فرزند سوم خانواده، از همان کودکی مورد توجه ویژه قرار گرفت، به طوریکه فرزندان بزرگ‌تر می‌دانستند اگر درخواستشان توسط مرتضی بیان شود، عملی خواهد شد. تا سن ۶, ۷ سالگی در ندوشن زندگی می‌کرد و با زندگی بی آلایش و فضای بکر روستا آشنا بود. از همان کودکی به طور حرفه‌ای شنا را دنبال کرد و در اوایل نوجوانی به مربی گری و غریق نجاتی مشغول شد. در کنار آن، به دان سوم و چهارم دفاع شخصی و کیوکوشین کای کاراته رسید. همچنین در رشته‌های بدن سازی، تغذیه، طب سوزنی و ماساژ درمانی نیز حرفی برای گفتن داشت. در کنار اساتید به نامی چون دکتر شکیبا، طب سنتی را آمیخته کارش کرد و تا سن ۲۵ سالگی به یک مربیِ شناخته شده در شهر یزد شناخته شد و شاگردان زیادی تربیت کرد. در روزگاری که نوجوانان تنها به تحصیل و تفریح مشغول بودند، در کنار مربی گری، همواره در کمک به شغل پدری خود نیز سردمدار بود، در تحصیل چیزی کم نداشت و از اعضای فعال مسجد محله و هیئات بود. در نوجوانی علاقمند به حاج منصور ارضی شد و تلاش می‌کرد خود را به مناجات ‌های سحرگاهی او برساند و سعی می‌کرد هر شب یک صفحه از قرآن را بخواند و شب‌های زیارتی ارباب، زیارات عاشورا را تلاوت کند. در سن ۲۵ سالگی ازدواج انتخاب و سپس به تهران مهاجرت کرد. در رشته‌ی آسیب شناسی و فیزیولوژی ورزشی وارد مقطع کارشناسی ارشد شد. و به مداوای بیمارانی چون ام اس و... پرداخت. با تبحری که در رشته‌های ورزشی، طب سنتی، طب سوزنی، ماساژ درمانی و... همچنین روحیه بالا و شاداب داشت، بیماران زیادی را معالجه کرد. به طوریکه بسیاری از آنان بعد از شهادت ایشان، از درمان ناامید شده بودند. شهید مرتضی جعفری همیشه تاکید داشت که اگر من در کارم موفق هستم، باید در زمینه‌های دیگر نیز به همان انداخته خوب باشم، چون همه ما در مرکز ثقل یک دایره هستیم، شعاع های دایره، نقاط قوت و ضعف ماست، اگر همه شعاع ها به یک اندازه خوب نباشد، چرخ زندگی‌یمان از شکل دایره خارج شده و درست نمی‌چرخد. به همین دلیل در مراسم‌های مذهبی و سیاسی، هیئت ها همیشه حضور فعال داشت. به طوریکه حاج منصور ارضی، حجت‌الاسلام هاشمی نژاد، محمدی‌پناه و... از شاگردان ایشان در امر ورزش و تراپی بودند. راهپیمایی های ۲۲ بهمن، روز قدس و... را بدون استثنا شرکت می‌کردند. عاشق ولایت بودند و همیشه از خدا می‌خواستند که روزی به رهبری نزدیک شوند. حتی در هنگام ورزش نیز سخنرانی‌های رهبری را گوش می‌دانند. میگفتند اگر تونستید بدون موسیقی و‌با سخنرانی ورزش کنید، اون ورزش به بدن میشینه. پیاده روی اربعین را با همسر شرکت می‌کردند و در این راه هرکمکی از دستشان برمی‌آمد برای زائران دریغ نمی‌کردند. درامور خانه فعال بود. آشپزی و ظرف شستن را عیب نمی‌دانست و برای کم کردن بار خانواده، از هیچ کمکی دریغ نمی‌کرد. درصورتی که تا دیروقت مشغول بودند، وقتی به خانه می‌رسیدند تلاش می‌کردند فضای شادی مُهیا کنند. حریم خانواده را محترم میشمرد و از اینکه کوچیکترین حرفی به بیرون از خانواده برده شود، بیزار میشدند و سعی می‌کردند هر مشکلی هست زیر همان سقف خانه برطرف شود. در نقش همسری بسیار پویا بود و هر ازگاهی با شگفتانه، گل و سفرهای کوتاه به این رابطه رنگ و حال می‌دادند. در کنار پیشرفت خود، به پیشرفت اعضای خانواده نیز کمک می‌کردند. بارها تاکید داشتند که خانم خانه بیشتر درست و غلطی امور خانه و خانواده را درک می‌کند، حتی بعد از تولد دخترشان، از خانم تقاضا می‌کردند نحوه‌ی برخورد صحیح با کودکشان را به ایشان گوشزد کند. بعید بود شخصی کمکی درخواست کند، و بی تفاوت بگذردند، چه کودکان کار سرچهارراه‌ها و چه کمک روحی. می‌گفتند اگر کسی درخواست کمک کرد، به اندازه کافی تحت فشار بوده تا بیان کند پس دست رد به سینه‌اش نزنید. به دلیل شخصیت کاریزماتیک، افراد با عقاید سیاسی و مذهبی مختلف جذب او می‌شدند و تاثیر می‌گرفتند. خیلی از دوستان ایشان بعد از شهادتشون به بنده گفتند، ما می‌دونستیم ایشان مذهبی هستند اما نه در این حد. و این به دلیل عدم قضاوت، اخلاق خوب و پر انرژی بودن با برخورد با دیگران بود. و تیکه کلام همیشگی‌شون«مراقب خوبی‌هاتون باشید» بود. در نهایت یکی از بیماران ایشان که به کویید ۱۹ مبتلا بودند، اظهار کردن، دوره نقاهت را پشت سرگذاشتند، همسرشان در بیمارستان بستری است و یک دختر کوچک‌ هم دارند. درصورتی که راهی سفر بودیم ولی دلشان راضی به نه گفتن نبود و به مداوای ایشان رفتند و‌ خودشان درگیر شدند و بعد از گذشت ۱۵ روز در پنجم ماه محرم در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۰ دعوت حق را لبیک گفتند. ┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈ دِماءُ الشُهَداءْ «چله ی شهدا»👇 🍃@demao_shohada🍃 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

ترتیل حزب 3 (جزء 8) آیات 1 الی 46 سوره اعراف ┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈ دِماءُ الشُهَداءْ «چله ی شهدا»👇 🍃@demao_shohada🍃 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 قـــرار صـــبـــحــگـــاهــی قرار تجدید بیعت روزانه با امام زمان (عج)، به نیت فرج مولا ان شاءالله... • 🌺دعـٰـــــــای عـَــــــهـْــــــد🌺 • بــســمِ اللّٰه اَلرَحــمٰنِ اَلرَحیم • اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ] الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ [بِاسْمِكَ] الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ يَا حَيّا قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا حِينَ لا حَيَّ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى وَ مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا حَيُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ، • اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ عَنِّي وَ عَنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْصَاهُ عِلْمُهُ [كِتَابُهُ] وَ أَحَاطَ بِهِ كِتَابُهُ [عِلْمُهُ] اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ] وَ الْمُحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْما مَقْضِيّا، • فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِرا كَفَنِي شَاهِرا سَيْفِي مُجَرِّدا قَنَاتِي مُلَبِّيا دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِيَّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ، • حَتَّى لا يَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مَفْزَعا لِمَظْلُومِ عِبَادِكَ وَ نَاصِرا لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ نَاصِرا غَيْرَكَ وَ مُجَدِّدا لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّدا لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ سپس سه مرتبه برران راست میزنی وهربارمیگویی العجل العجل یامولای یاصاحب الزمان ┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈ دِماءُ الشُهَداءْ «چله ی شهدا»👇 @demao_shohada اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

🌼دعای عهد🌼 سید مهدی المنوری 🎤 ┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈ دِماءُ الشُهَداءْ «چله ی شهدا»👇 🍃@demao_shohada🍃 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

♦️‌سلام امام زمانم 🔹انگار انتظار به پایان نمی رسد درد فراق یار به درمان نمی رسد... 🔹‌تقویم پیش میرود اما بدون تو فــصلی بجز خزان و زمستان نمیرسد...

#پادکست_روز ✘ چرا توی بعضی از امتحانای خدا، با خدا درگیر می‌شیم؟ چرا فقط من؟ چرا بلای به این بزرگی؟ #استاد_شجاعی #استاد_حیدری‌_کاشانی

#حرف_خاص | #استاد_شجاعی  ✘ نگاهی که ارتباط شما را هم با مردم، و هم با خدا، تنظیم می‌کند!

از توی كوچه رد می شد. بچه ها داشتند فوتبال بازی می كردند. يكدفعه توپ را شوت كردند و محكم به صورت ابراهيم خورد. آنچنان ضربه شديد بود كه صورتش سرخ شد. كمی نشست. بچه ها از ترس فرار كردند. ابراهيم دست كرد داخل ساك دستی و مقداری خوراکی بيرون آورد و گفت: كجا رفتيد؟ بياييد! براتون خوراکی آوردم! خوراكی را كنار دروازه گذاشت و رفت. او مصداق كلام نورانی خداست كه می فرمايد: ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ ۚ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ بدى را به بهترین راه و روش دفع کن (و پاسخ بدى را به نیکى بده). ما به آنچه توصیف مى کنند داناتریم. المومنون/۹۶ 📗 خدای خوب ابراهیم 🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿

#استوری | #شهیدانه تقوا یعنی اگه توی جمع همه گناه میکردند تو جوگیر نشی و یادت باشه خدایی هست و حساب کتابی ..... #شهیدبابک‌نوری‌هریس #یادشهداباصلوات

استاد قرائتی : وقتی قراره در مستراح هم درس بگیری 😂😂😂😂

#انسان_شناسی ۳۵۰ #استاد_شجاعی | #دکتر_رفیعی ✘ گاهی یک بی‌تخصص بی‌سابقه بی‌سواد، می‌شود مرکز خیر و همه از وجودش خیر جذب می‌کنند، کاری که در همان بازه، سابقه‌داران و مدعیان معنویت و جهاد نتوانستند ! √ معیارهای خدا برای به جریان انداختن خیر در وجود کسی چیست؟ 🎞 استاد محمد شجاعی

#گپ_روز #موضوع_روز : عدم حرف‌شنوی نوجوان و جوان از والدین و ناسازگاری و گوشه‌‎گیری آنها در خانواده. ✍️ چند وقتی بود حس می‌کردم پسرم در برابر حرفهای مادرش گارد ویژه‌ای دارد! با اینکه اطاعت می‌کند و چیزی نمی‌گوید، اما این اطاعت عاشقانه نیست، فقط از سر احترام است. • اما جایی که حس کردم دیگر در آغوش مادرش توقف نمی‌کند و زود تمایل دارد این آغوش را رها کند، احساس خطرم بیشتر شد، زیرا وقتی عشق و امنیت کمرنگ شود، احترام رفته رفته کمرنگ خواهد شد تا اینکه جایی نوجوان جلوی والدینش خواهد ایستاد. • کمی دقیق‌تر شدم، بله ... حدسم درست بود. √ سلام مامان جان، کیفت و بده به من برو دستات و سریع بشور! √ علیرضا نمازت و خوندی ؟ اذان شده‌ها، همین الآن بلند شو... همین الآن! √ تنهایی نری هیئت‌ها ... صبر کن حتما بابات باهات بیاد! √ عه اومدی... جوراباتو درآر برو تو حمام پاهاتو بشور! √ امروز از مدرسه زنگ زدن، تو خونه کم از دستت گرفتارم ... مدرسه هم شورشُ درآوردی! √ این چیه رفتی خریدی؟ همه‌ی گوجه‌ها شل و ول و گندیده است که! √ عین عموت می‌مونی، بی‌خیال و بی‌مسئولیت ! و .......... ✘ دیروز زودتر به خانه برگشتم، به همسرم گفتم؛ آقای وزیر کجا هستند؟ پرسید : وزیر؟ کدام وزیر؟ من چه میدانم! حتماً در دفتر کار خودش! گفتم : چقدر بین این رئیس و وزیرش فاصله هست که نمی‌داند الآن وزیر این خانه کجاست؟ تازه متوجه حرفم شد! گفت کلافه‌ام از دستش... گفتم حق داری، ولی فکر میکنم او هم کلافه است... • خواست با اعتراض جوابم را بدهد که دستش را گرفتم و بوسیدم و کنار خودم نشاندم. اگر به وزیرت مدام دستور بدهی، مدام اعتراض کنی، مدام نق بزنی و ایراد بگیری، دیگر این ارتباط شبیه ارتباط مدیر با وزیرش نیست. او الآن در مقام مشورت و وزارتِ خانه‌ی ماست، و تا زمانی کنارمان امن خواهد بود که ما به نقش خود درست عمل کرده باشیم. از نظر ما او همچنان بچه‌ی ماست، ولی از نظر خدا این بچه امروز وزیر ماست! و نحوه ارتباط با یک وزیر با یک کودک متفاوت است. ※ او تا زمانی مثل کودکی‌هایش در آغوش ما خود را رها خواهد کرد، و برای بودن در کنار ما مشتاق خواهد بود و بودن در جمع ما را به گروههای همسالانش ترجیح می‌دهد که نسبت به «من» درونی‌اش از سوی ما احساس امنیت و شخصیت و عشق کند. ناامنی او، در اثر گیرهای مادرانه و پدرانه، سخت‌گیری‌های زیاد، بکن و نکن های متوالی، و عدم مهارت در ندید گرفتن خطاهایش، از میزان عشق و نزدیکی‌اش به ما خواهد کاست تا جایی که کم کم بقدری از جمع خانواده فاصله می‌گیرد که نه قادر به فهم جهان درونش خواهیم بود و نه قادر به کنترل او. بگذار پسرت وزیرت باشد، مطمئن باش آغوشت را با هیچ آغوشی عوض نخواهد کرد.