♦️این سهم تو از خون اوست♦️
#خبر_دروغ
✅ محمد بن مسلم گويد: شنيدم #امام_باقر عليهالسلام ميفرمود:».
🍃 بنده خدا روز قيامت محشور میشود (با اين كه در دنيا) دستش به خونى آلوده نشده (و خونى نريخته) به اندازه يك حجامت يا بيشتر خون به او میدهند و میگويند: اين سهم تو از خون فلان كس است؟
عرض میكند: پروردگارا! تو خود میدانى وقتی جان مرا گرفتى خون كسى را نريخته بودم.
خداوند میفرماید: آرى! تو از فلانى، روايتى چنين و چنان شنيدى و به ضرر او بازگو كردى، پس آن خبر زبان به زبان به فلان جبّار (ستمكار) رسيد و بدان روايت او را كشت و اين بهرۀ تو از خون اوست.
🍀 عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ يُحْشَرُ الْعَبْدُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَا نَدِيَ دَماً فَيُدْفَعُ إِلَيْهِ شِبْهُ الْمِحْجَمَةِ أَوْ فَوْقَ ذَلِكَ فَيُقَالُ لَهُ: «هَذَا سَهْمُكَ مِنْ دَمِ فُلَانٍ» فَيَقُولُ: «يَا رَبِّ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ أَنَّكَ قَبَضْتَنِي وَ مَا سَفَكْتُ دَماً» فَيَقُولُ: «بَلَى، سَمِعْتَ مِنْ فُلَانٍ رِوَايَةَ كَذَا وَ كَذَا فَرَوَيْتَهَا عَلَيْهِ فَنُقِلَتْ حَتَّى صَارَتْ إِلَى فُلَانٍ الْجَبَّارِ فَقَتَلَهُ عَلَيْهَا وَ هَذَا سَهْمُكَ مِنْ دَمِهِ
📖 كافي، ج۲، ص: ۳۷۰ - ۳۷۱
#آرمان_عزیز
#شهید_ارمان_علی_وردی
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
@seyed_reza_mahboubi
💠 استعاذه از مضلات فتن
وَ قَالَ [امیرالمومنین] ع لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ لِأَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ وَ لَكِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ- وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ مَعْنَى ذَلِكَ أَنَّهُ [سُبْحَانَهُ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ] يَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ الرَّاضِيَ بِقِسْمِهِ وَ إِنْ كَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ لَكِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِي بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ لِأَنَّ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ الذُّكُورَ وَ يَكْرَهُ الْإِنَاثَ وَ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ تَثْمِيرَ الْمَالِ وَ يَكْرَهُ انْثِلَامَ الْحَال
📚 نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 484
🏠@deraiat
💠 جهت داری پرسش و پاسخ
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيى، عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: إِنَّ مَنْ عِنْدَنَا يَزْعُمُونَ أَنَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» أَنَّهُمُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارى؟ قَالَ: «إِذاً يَدْعُونَكُمْ إِلى دِينِهِمْ».
قَالَ: ثُمَ قَالَ بِيَدِهِ إِلى صَدْرِهِ: «نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ، وَ نَحْنُ الْمَسْؤُولُونَ».
🔸طبق این بیان اگر سوالات خود را از یهود و نصاری بپرسیم، در نهایت به دین آنها دعوت می شویم؛ یعنی پاسخ های آنها مشحون از ارزش های الاهیاتی است و برخاسته از دین خاصی است و با اخذ علم از آنها به دین آنها گرایش پیدا خواهیم کرد.
🏠@deraiat
💠 الْمُؤْمِنُ فَارِسِيٌ
يُرْوَى عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: الْمُؤْمِنُ هَاشِمِيٌّ لِأَنَّهُ هَشَمَ الضَّلَالَ وَ الْكُفْرَ وَ النِّفَاقَ وَ الْمُؤْمِنُ قُرَشِيٌّ لِأَنَّهُ أَقَرَّ لِلشَّيْءِ وَ نَحْنُ الشَّيْءُ وَ أَنْكَرَ اللَّاشَيْءَ الدَّلَامَ وَ أَتْبَاعَهُ وَ الْمُؤْمِنُ نَبَطِيٌّ لِأَنَّهُ اسْتَنْبَطَ الْأَشْيَاءَ فَعَرَفَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ الْمُؤْمِنُ عَرَبِيٌّ لِأَنَّهُ أَعْرَبَ عَنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ الْمُؤْمِنُ أَعْجَمِيٌّ لِأَنَّهُ أُعْجِمَ عَنِ الدَّلَامِ فَلَمْ يَذْكُرْهُ بِخَيْرٍ وَ الْمُؤْمِنُ فَارِسِيٌ لِأَنَّهُ يَفْرِسُ فِي الْإِيمَانِ لَوْ كَانَ الْإِيمَانُ مَنُوطاً بِالثُّرَيَّا لَتَنَاوَلَهُ أَبْنَاءُ فَارِسَ يَعْنِي بِهِ الْمُتَفَرِّسَ فَاخْتَارَ مِنْهَا أَفْضَلَهَا وَ اعْتَصَمَ بِأَشْرَفِهَا وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ .
📚الإختصاص، النص، ص: 143
قوله ع لأنه تفرس في الأسماء التفرس التثبت و النظر و إعمال الحدس الصائب في الأمور و قوله فاختار عطف على قوله تفرس و الحديث معترض بينهما لبيان أن الفارس في هذا الحديث أيضا المتفرس و المعنى أن الذين مدحهم الرسول ص ليس مطلق العجم بل أهل الدين و اليقين منهم كسلمان رضي الله عنه و التفرس في الأسماء كالتفكر في الإيمان و النفاق مثلا و اختيار الإيمان و في التقوى و الفسق و اختيار التقوى أو التفكر في أن الإيمان ما معناه و على أي الفرق المختلفة يصح إطلاق المؤمن فيختار من الإيمان ما هو حقه و ما يصح أن يطلق عليه.
📚 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج64، ص: 62
🏠@deraiat
💠دستورالعمل امام باقر علیه السلام برای ازدیاد فرزند
اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلسَّيَّارِيِّ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ شَيْخٍ مَدَنِيٍّ [مَدَنِيٍّ خ ل] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ :
أَنَّهُ وَفَدَ إِلَى هِشَامِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ فَأَبْطَأَ عَلَيْهِ اَلْإِذْنُ حَتَّى اِغْتَمَّ وَ كَانَ لَهُ حَاجِبٌ كَثِيرُ اَلدُّنْيَا وَ لاَ يُولَدُ لَهُ فَدَنَا مِنْهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ هَلْ لَكَ أَنْ تُوصِلَنِي إِلَى هِشَامٍ وَ أُعَلِّمَكَ دُعَاءً يُولَدُ لَكَ قَالَ نَعَمْ فَأَوْصَلَهُ إِلَى هِشَامٍ وَ قَضَى لَهُ جَمِيعَ حَوَائِجِهِ قَالَ فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ لَهُ اَلْحَاجِبُ جُعِلْتُ فِدَاكَ اَلدُّعَاءَ اَلَّذِي قُلْتَ لِي قَالَ لَهُ نَعَمْ
قُلْ فِي كُلِّ يَوْمٍ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَيْتَ
1️⃣سبْحَانَ اَللَّهِ سَبْعِينَ مَرَّةً
2️⃣و تَسْتَغْفِرُ عَشْرَ مَرَّاتٍ
3️⃣و تُسَبِّحُ تِسْعَ مَرَّاتٍ وَ تَخْتِمُ اَلْعَاشِرَةَ بِالاِسْتِغْفَارِ
4️⃣ثمَّ تَقُولُ قَوْلَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كٰانَ غَفّٰاراً. يُرْسِلِ اَلسَّمٰاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرٰاراً. وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوٰالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنّٰاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهٰاراً »
فَقَالَهَا اَلْحَاجِبُ فَرُزِقَ ذُرِّيَّةً كَثِيرَةً وَ كَانَ بَعْدَ ذَلِكَ يَصِلُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ سُلَيْمَانُ فَقُلْتُهَا وَ قَدْ تَزَوَّجْتُ اِبْنَةَ عَمٍّ لِي فَأَبْطَأَ عَلَيَّ اَلْوَلَدُ مِنْهَا وَ عَلَّمْتُهَا أَهْلِي فَرُزِقْتُ وَلَداً وَ زَعَمَتِ اَلْمَرْأَةُ أَنَّهَا مَتَى تَشَاءُ أَنْ تَحْمِلَ حَمَلَتْ إِذَا قَالَتْهَا وَ عَلَّمْتُهَا غَيْرَ وَاحِدٍ مِنَ اَلْهَاشِمِيِّينَ مِمَّنْ لَمْ يَكُنْ يُولَدُ لَهُمْ فَوُلِدَ لَهُمْ وُلْدٌ كَثِيرٌ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ .
📚 الکافي ج ۶، ص ۸
عنوان باب: الجزء السادس > كِتَابُ اَلْعَقِيقَةِ > بَابُ اَلدُّعَاءِ فِي طَلَبِ اَلْوَلَدِ
🏠@deraiat
💠 معناشناسی «محارف» و «حرف»
🔸استاد مددی
متن حدیث :
«أَنَّ رَجُلًا عَابِداً مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَانَ مُحَارَفاً فَأَخَذَ غَزْلًا فَاشْتَرَى بِهِ سَمَكَةً، فَوَجَدَ فِي بَطْنِهَا لُؤْلُؤَةً، فَبَاعَهَا بِعِشْرِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ، فَجَاءَ سَائِلٌ فَدَقَّ الْبَابَ، فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ : ادْخُلْ. فَقَالَ لَهُ : خُذْ أَحَدَ الْكِيسَيْنِ. فَأَخَذَ أَحَدَهُمَا وَ انْطَلَقَ. فَلَمْ يَكُنْ بِأَسْرَعَ مِنْ أَنْ دَقَّ السَّائِلُ الْبَابَ، فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ : ادْخُلْ. فَدَخَلَ فَوَضَعَ الْكِيسَ فِي مَكَانِهِ ثُمَّ قَالَ : كُلْ هَنِيئاً مَرِيئاً، أَنَا مَلَكٌ مِنْ مَلَائِكَةِ رَبِّكَ، إِنَّمَا أَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُوَكَ فَوَجَدَكَ شَاكِراً. ثُمَّ ذَهَبَ».
محارَف - بفتح الراء - ضد مبارک است. هر دو هم به صیغه اسم مفعول هستند. انسان مبارک و میمون داریم و بر عکسش کسی است که در زندگی اش همیشه مشکل و بدبختی پیش می آید. در زبان عربی سعی کرده اند که معانی معقول را از محسوس بگیرند. «بَرَکَة» جایی است که شتر می خوابد. محارَف از «حرف» گرفته شده است که به معنای طَرَف است. مثلا اگر کسی وسط پشت بام بخوابد اگر یک مقدار غلت بخورد نمی افتد. ولی اگر لبه ی پشت بام (طَرَفٌ مِنَ السطح) بخوابد احتمال دارد با کوچکترین غلت از بالا به پایین بیافتد. مبارک کسی است که حالت ثبات دارد ولی محارف یعنی بر لبه قرار دارد. گاهی این طرفی می شود و گاهی آن طرفی. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ ذٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ» (الحج : 11) در عربی اگر کسی نعمتی می داشت که ثبات داشت می گفتند این شخص مبارک است ولی اگر گاهی نعمت داشته و گاهی نداشته می گفته اند : «اصابه طرف من النعمة» و خود شخص را «محارَف» می گفتند. مبارک هم در قرآن داریم ولی محارف نداریم. «حرف» داریم. مثلا از اینکه تا با مشکلات رو برو می شود از ایمان بر می گردد تعبیر شده است که «یعبد الله علی حرف». یعنی آخر خط است، ممکن است بماند یا برود. در اوصاف «لیلة القدر» هم گفته شده است که «لیلة مبارکة». اشاره به این است که شبهای دیگر محارف است ولی شب قدر، مبارک است. تصور کلی این بوده است که تقدیر، در شب است ولی اجراء و تنفیذ در روز است. ضرب المثل عربی است که «امرٌ دُبِّرَ بلیل». لذا این بحث بود که در شب اگر دعا کنید ممکن است مستجاب بشود یا نشود و فردایش محقق بشود یا نشود. اما در شب قدر اگر دعایی کردید و تقدیر شد در تمام سال شما جریان دارد. در شبهای دیگر از یک امر است ولی در شب قدر «من کل امر» است. لذا این لیله، لیه ی مبارکه است. پس محارف در اینجا یعنی خوش شانس نیست و بیچاره است. نعمت برای او دوام ندارد. شرحی راجع به محارف در حاشیه کافی داده شده است که خیلی دقیق نیست.
📚 درس خارج فقه ، دوشنبه : 27/10/1395 ، جلسه 57
🏠@deraiat
💠 مرحوم آیتالله حائری شیرازی:
گروهی از خبرنگاران اتریشی پیش من آمده بودند و سؤالاتشان را مطرح کردند. اولین سؤالشان این بود: در این ۱۵ سال که از انقلاب گذشته، شاهد برگشتن جوانان از انقلاب هستید؟ در واقع از من میخواست که این را تأیید کنم!
گفتم من به شما توضیح میدهم؛ انسان دو بخش دارد: بخشی که میخواهد مقتدر باشد و از همه بزند و از همه بِبَرَد و همه را غارت کند؛ و بخشی که میخواهد یک ذره به کسی تعدّی نکند. شما اروپاییها، آمریکاییها، این بخشِ بزن-بخور را میبینید و آن بخش نزن-نَبَر را نمیبینید.
شما، به جز هرزهها هیچکس زیر چترتان و پرچمتان نخواهد ماند و ما تمام پاکان جهان را، از چنگ شما بیرون میآوریم.
ما با شما عالَم را قسمت میکنیم. پاکان عالم را از شما خواهیم گرفت و شما هرزههای ما را از ما خواهید گرفت؛
هرزههای ما برای شما و پاکان عالم برای ما.
اگر در عمق اروپا و آمریکا یا حتی در درون اسرائیل، پاکی هست، بالاخره از صفوف شما خارج خواهد شد و به ما خواهد پیوست؛ و اگر در درون خانههای ما، ناپاکی وجود داشته باشد، بالاخره از بین ما خارج خواهد شد و به شما خواهد پیوست. این قرار ما با شما.
⭕️ دعوای تمامنشدنی
وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا.
[جبهه کفر] پیوسته و بیامان با شما میجنگند تا شما را از آیین و دینتان برگردانند. اگر بتوانند ...
تقابل میان حق و باطل ذاتی است و درگیری ایندو یک نزاع تاریخی، تمدنی و تمامناشدنی. یعنی جبهه کفر هرگز دست از سر اسلام برنمیدارد و بدخواهی و کینهتوزی را رها نمیکند.
بر اساس این آموزهی قرآنی، دشمن همیشه هست و همیشه دشمنی میکند و خباثت میورزد و تا زهر خود را نریزد و ما را از دین و آیینمان بازنگرداند رها نمیکند و آرام نمیگذارد. بدین جهت اهالی جبههی ایمان دائم در معرض خطر و در آستانهی آسیب دشمن قرار دارند و لازم است همیشه هوشیار و برحذر باشند.
✅ هرگز نباید به دشمن اعتماد کرد و فریب او را خورد؛ زیرا جریان باطل همه موجودیت حق را هدف گرفته است و جریان حق نیز با همه موجودیت باطل مشکل دارد. این دو جریان هرگز با هم جمع نمیشوند و چشم دیدن هم را ندارند. بنابراین هیچ سادهلوحی نباید در پی میانجیگری و ایجاد صلح و آشتی میان حق و باطل باشد زیرا این تعارض ماهوی است و این تضاد برداشتنی نیست.
✅ صلح و سلامت تنها در فرضی واقع خواهد شد و این نزاع و تقابل تنها در صورتی پایان خواهد گرفت که یکی از این دو طرف از بین برود. از این میان البته جبهه حق، رفتنی نیست زیرا خدا وعده یاری و پیروزی به آن داده است؛ كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ/ وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنينَ
پس باید منتظر از بین رفتن جبهه باطل بمانیم و برای آن تلاش کنیم که «إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً»
✅ با این وصف استراحت و عافیت برای مؤمنان معنا ندارد. مومنان دائم در حال مبارزهاند و لباس رزم مستمر با کفر و شرک و فساد را نباید از تن درآورند. آرایش جبهه اهل ایمان آرایش مبارزه است و تا از بین بردن همهی بدیها و فتنهها و تا حاکمیت کامل دین خدا آرام و قراری ندارند: وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ
✅ امام راحل رابطه ایران و نظام سلطه را رابطه گرگ و میش میدانست و میفرمود: «تا بانگ لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه بر تمام جهان طنين نيفكند مبارزه هست. و تا مبارزه در هر جاى جهان عليه مستكبرين هست ما هستيم». (صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۴۸) تا شرك و كفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستيم. (صحیفه امام، ج۲۱، ص۸۸)
این معرکه حق و باطل صفها را معلوم میکند و درونمایه انسانها را مینمایاند؛ یعنی در بحبوحه این سختیهاست که مومنان صدق ایمان خود را نشان میدهند و منافقان رسوا میشوند.
وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ
إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ.
لا تَكرَهُوا الفِتنَةَ في آخِرِ الزمانِ ؛ فإنّها تُبِيرُ المُنافِقينَ .
✅ ما منتظر فتنههای بزرگتر هستیم و برای نابودی و رسوایی منافقان لحظه شماری میکنیم
محمد عالمزاده نوری
هدایت شده از بینات | هادی انصاری
🔰 *فوتبال مهم است!*
🔹بیش از آنکه از باخت تیم ملی ناراحت باشیم از بازی تدافعی و منفعلانه تیم که به روشنی تاکتیک اتخاذی تیم بود دلگیر شدیم.
🔹این تاکتیک مرا به یاد جملات امیرالمومنین در خطبه 27 نهج البلاغه انداخت:
*قُلْتُ لَكُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا*
با دشمنتان بجنگید قبل از آنکه او با شما بجنگد، به خدا قسم تا کنون به هیچ گروهی در دل خانه شان حمله نشده مگر اینکه آنان ذلیل شدند.
🔹فوتبال مهم است و درس آموز.
در دنیایی که قانون جنگل بر آن حاکم است اگر تهاجم نکنی به تو تهاجم میکنند. اگر حمله نکنی به تو حمله میکنند.
🔹و *سیاست خارجی قرآن سیاست خارجی ای فعالانه و تهاجمی است.* در جای جای سور مدنی و در عرصه های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی میتوان این تحرک فعالانه و پیش دستانه را نشان داد.
💠 زیارت امام با عمل صالح
🔸 استاد عابدینی
در روایت دارد که هر عمل صالح که انسان انجام می دهد دارد با امام ملاقات میکند. هر عمل ناصالح که دارد انسان انجام میدهد اتباع اعداء است. «و السیئة و الله اتباع اعدائه و الحسنة و الله اتباع الائمه». این زیارت و رفت و آمد زیارت مادی نیست. آن کسی که اهل دیدن است، این رفت و آمد ها را در نظام تفکری و روحی میبیند که دائما رفت و برگشت است. میروند قوه میگیرند و برمیگردند. رفت و برگشت ها گاهی به صورت خطورات است. این هم زیارت و ملاقات است. کسی که یک خطور شیطانی در ذهنش ایجاد میشود ملاقات کرده است، به زیارت شیطان رفته است، به زیارت رأس ضلالت رفته است. چه در نظام حاکمیتی و چه در نظام فردی فرقی نمی کند.
📚https://tamhis.ir/lessons/hadith/5781/
نظر یکی از بزرگواران:
با جستجو در نرم افزار نور، به نظر می رسد متن حدیث چنین نیست. و اگر درست سرچ کرده باشم متن حدیث چنین است:
6- فس، تفسير القمي مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ- وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ «7» قَالَ الْحَسَنَةُ وَ اللَّهِ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ السَّيِّئَةُ وَ اللَّهِ اتِّبَاعُ أَعْدَائِهِ «8».
حدیث بالا متن بحار است. در حاشیه آمده در مصدر چنین است: «و السیئة عداوته»
متن تفسیر قمی چنین است:
و قوله مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ قال الحسنة و الله ولاية أمير المؤمنين ع و السيئة و الله عداوته،
به نظر استشهاد به این روایت یا مخدوش است یا با تکلّفات همراه است.
صلوات بر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبيبَةِ حَبيبِكَ وَنَبِيِّكَ وَاُمِّ
خدايا درود فرست بر صديقه (طاهره ) فاطمه آن بانوى پاكيزه محبوب دوست و پيامبرت و مادر
اَحِبّآئِكَ وَاَصْفِيآئِكَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ
دوستان و برگزيدگانت آن بانويى كه او را برگزيدى و فضيلت و برتريش دادى بر زنان
الْعالَمينَ اَللّهُمَّ كُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَكُنِ
جهانيان خدايا تو انتقامش را بگير از كسانى كه به او ستم كردند و حرمتش را سبك
الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اَللّهُمَّ وَكَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى
شمردند و تو اى خدا خونخواهى فرزندانش را بكن خدايا همچنانكه او را بدين مقام رساندى كه مادر امامان راهنما
وَحَليلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْكَريمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَيْها
و همسر پرچمدار محشر و گرامى در عالم بالا قرارش دادى پس درود فرست بر او
وَعَلى اُمِّها صَلوةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ اَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ
و بر مادرش (خديجه ) درودى كه گرامى دارى بدان آبروى پدرش محمد صلى الله عليه و آلهرا و روشن گردانى
بِها اَعْيُنَ ذُرِّيَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامِ
بدان ديده فرزندانش را و برسان بديشان از من در اين ساعت بهترين تحيت و سلام را
🔶أَشْرَافُ أُمَّتِي
🔸 مقام معظم رهبری
«نامها و عنوانها و جایگاهها و کرسیها به انسان تشخص نمیدهد؛ تشخص واقعی و شرف واقعی در معنای دیگری است؛ همچنانی که در روایت داریم که «أَشْرَافُ أُمَّتِي حَمَلَةُ الْقُرْآنِ وَ أَصْحَابُ اللَّيْلِ». اشرافیت در نظامهای مادی معنایی دارد، ولی در نظام اسلامی اشرافیت معنای دیگری دارد. آن کسانی که اصحاب اللیلاند_ کسانی هستند که برای خدا در شب قیام میکنند_ یا کار دشوار را برای مردم در شب انجام میدهند، یا آن کسانی که حمله القرآن هستند و با قرآن انس دارند و با نور قرآن و هدایت قرآن حرکت میکنند، «اشراف» اینها هستند. کسانی که پول دارند، ثروت دارند و جایگاه اجتماعی دارند، آنها در منطق و در نظام ارزشی اسلامی «اشراف» محسوب نمیشوند».
📚 بیانات مقام معظم رهبری در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت، 02/06/1387.
🏠@deraiat
هدایت شده از حَنان | یحیی
حسینی شیرازی،20آذر.ج1.mp3
17.81M
🎤 استاد #حسینی_شیرازی- #پیراحدیث
◀️ جلسه اول/ مدرسه معارفی درایه
📆 1401/09/20
هدایت شده از بحث تفسیر، فقه و اصول
به مناسبت ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها جزوه از فرمایشات استاد تهیه شده است
«کوکب درّی»؛ تفسیر آیه مبارکه نور
https://almabahes.bahjat.ir/%da%a9%d9%88%da%a9%d8%a8-%d8%af%d8%b1%d9%91%db%8c%d8%9b-%d8%aa%d9%81%d8%b3%db%8c%d8%b1-%d8%a2%db%8c%d9%87-%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%da%a9%d9%87-%d9%86%d9%88%d8%b1/
هدایت شده از حَنان | یحیی
💠 ادبیات اختصاصی شارع
[عن] عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ (ع):
فَإِيَّاكَ أَنْ تُفَسِّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِكَ حَتَّى تَفْقَهَهُ عَنِ الْعُلَمَاءِ فَإِنَّهُ رُبَّ تَنْزِيلٍ يُشْبِهُ كَلَامَ الْبَشَرِ وَ هُوَ كَلَامُ اللَّهِ وَ تَأْوِيلُهُ لَا يُشْبِهُ كَلَامَ الْبَشَرِ كَمَا لَيْسَ شَيْءٌ مِنْ خَلْقِهِ يُشْبِهُهُ كَذَلِكَ لَا يُشْبِهُ فِعْلُهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى شَيْئاً مِنْ أَفْعَالِ الْبَشَرِ وَ لَا يُشْبِهُ شَيْءٌ مِنْ كَلَامِهِ كَلَامَ الْبِشْرِ فَكَلَامُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى صِفَتُهُ وَ كَلَامُ الْبَشَرِ أَفْعَالُهُمْ فَلَا تُشَبِّهْ كَلَامَ اللَّهِ بِكَلَامِ الْبَشَرِ فَتَهْلِكَ وَ تَضِلَّ قَالَ فَرَّجْتَ عَنِّي فَرَّجَ اللَّهُ عَنْكَ وَ حَلَلْتَ عَنِّي عُقْدَةً فَعَظَّمَ اللَّهُ أَجْرَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين
📚التوحيد، ص: 265
ارتکاز رایج در فقه و اصول موجود، شأن شارع را شأن موالی عرفی می پندارد و برای او شأن اختصاصی قائل نیست. برهمین اساس روش و شیوه او در ابلاغ وحی و تعلیم احکام و معارف نیز همان روش مولای عرفی است و شارع شیوه جدیدی تأسیس نکرده است. به تبع این ارتکاز، «ادبیات شارع» نیز همان ادبیات عرف عرب زمان نزول شریعت است و همان ادبیات، معیار فهم کلمات شارع قرار می گیرد.
ادبیات شارع مقدس، ادبیات ویژه و اختصاصی اوست و نه ادبیات مبتنی بر عرف زمان نزول شریعت. یکی از ادله این دیدگاه را می توان در مبنای کلامی به شئون الهی دانست:
همه شئون، اوصاف و خصوصیات خداوند متعال منحصر به فرد اوست و هیچ شأن و فعلی از خداوند با شئون و افعال خلق، یکسان نیست. این ویژگی تنها مختص به اوصاف ذاتی خداوند همچون علم و حیات نیست بلکه اوصاف فعلی خداوند نیز اینگونه است، یعنی کیفیت افعال خداوند را نمی توان با مخلوق یکسان تلقی کرد. براین اساس کلام خداوند که قرآن است از هر جهت، نسبت به کلام مخلوق برتر و ممتاز است و ادبیات آن نیز فوق ادبیات بشری است. البته -چنانچه گذشت- این امتیاز و برتری به نفی ارتباط با مخلوق نمی انجامد، چنانچه در دیگر صفات الهی اینگونه است. به عنوان مثال، علم خداوند بیگانه از علم مخلوق نیست (نفی اشتراک لفظی) و با علم مخلوق هم یکسان نیست (نفی اشتراک معنوی) بلکه حد وسط ایندو است.
هدایت شده از حکمت و حکومت
🔸دلالتهای سیاسی مفهوم تبرج
«وَ قَرْنَ فىِ بُيُوتِكُنَّ وَ لَا تَبرَّجْنَ تَبرَّجَ الْجَهِلِيَّةِ الْأُولىَ وَ أَقِمْنَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتِينَ الزَّكَوةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكمُْ تَطْهِيرًا»(احزاب: 33)
یک فهم رایج از مفهم «تبرج»، خودنمایی زنانه و جنسیتی است. این برداشت صحیح است ولی به نظر می رسد که «تبرج» به عنوان یک مفهوم قرآنی بار معنایی وسیعتری دارد.
در برخی از تفاسیر روایی، آیه شریفه بر ماجرای خروج صفراء/صفوراء زن حضرت موسی ع بر وصی حضرت موسی (ع)، یوشع بن نون و هم چنین خروج عایشه بر امیرمومنان (ع) تطبیق شده است.(1)
بنابر این تفسیر، مفهوم تبرج خودنمایی و اظهار خود برای ریاست و سلطه سیاسی را نیز شامل میشود. مطابق آیه شریفه هر دو نوع تبرج جنسی و سیاسی نوعی جاهلیت است و طبعا تبرج سیاسی جاهلیتی زیانبارتر است.
علامه طباطبایی در توضیح این لفظ می نویسد: «كلمه" تبرج" به معناى ظاهر شدن در برابر مردم است، همان طور كه برج قلعه براى همه هويدا است»(2) روشن است که این نوع ظاهر شدن منحصر در خودنمایی جنسیتی نیست.
این برداشت سیاسی از مفهوم تبرج آنگاه اهمیت بیشتری می یابد که در صدر آیه از تبرج نهی شده است و در ذیل آیه، تطهیر اهل بیت علیهم السلام از هر گونه رجس آمده است که به صورت کلی مفهومی سیاسی از آیه به دست می دهد یعنی در صدر آیه از ریاست طلبی نااهلان نهی شده است و در ذیل آیه شایستگان برای این امر معرفی می شوند.
🔹بروز هر دو نوع تبرج در جنبش اخیر
یکی از ویژگیهای آشوبهای اخیر آنست که مفهوم نهی شده تبرج در هر دو مصداق خود یعنی «تبرج جنسی» و «تبرج سیاسی» بروز یافته است.
تبرج سیاسی آنجایی است که یک فرد بدون داشتن شرایط حقیقی زعامت اجتماعی، با یک خودبرتر بینی کاذب خود را شایسته به دست آوردن قدرت سیاسی می داند. اعم از اینکه این خود برتربینی ناشی از شهرت، نسب، ثروت، زیبایی و... باشد.
لیدری سلبریتی ها، هنرمندان و فوتبالیستها برای یک جریان سیاسی مصداق بارز همین نوع تبرج است چرا که هیچیک از صلاحیتهای سیاسی در ایشان وجود ندارد.
__________________________
1- متن روایت:
«عبد اللَّه بن مسعود گويد به پيغمبر عرض كردم وقتى از دنيا بروى كى تو را غسل ميدهد؟ فرمود هر پيغمبرى را وصى او غسل ميدهد عرض كردم وصى شما كيست يا رسول اللَّه؟ فرمود على بن ابى طالب عرض كردم يا رسول اللَّه بعد از شما چند زنده باشد فرمود سى سال زيرا يوشع بن نون وصى موسى پس از او سى سال زنده بود و صفوراء دختر شعيب زن حضرت موسى بر او شوريد و گفت من به خلافت از تو شايسته ترم يوشع با وى جنگيد و طرفدارانش را كشت و خودش را اسير كرد و با او خوشرفتارى نمود دختر ابى بكر هم به زودى بر على بشورد با چند هزار از امتم و با او بجنگد و طرفدارانش را بكشد و خودش را اسير كند و با او خوشرفتارى كند و در باره او است كه خداى عز و جل (در سوره احزاب آيه 33) فرمايد در خانه هاى خود بمانيد و مانند زمان جاهليت نخست خود نمائى نكنيد مقصود از آن صفوراء دختر شعيب است.»
كمال الدين و تمام النعمة / ترجمه كمره اى، ج1، ص: 106 - تفسیر صافی ج 4 ص 187 - البرهان في تفسير القرآن، ج4، ص: 442
2- ترجمه الميزان، ج16، ص: 46
هدایت شده از مسیر فقاهت
🔰آیت الله #وحید_خراسانی ( حفظه الله )
🌀قاعده ای در عدم رد روایات
🔸ان عدم رد الروایات اصل مهم تعرضت له النصوص و ان طرحها نتیجة لعدم الفهم و ان الفقیه المتبحر فی الدین لا یقوم بذلک
🔹و هذا الاصل الاساسی علی طبق : ( حدیثنا صعب مستصعب لا یحتمله الا ملک مقرب او نبی مرسل او مومن امتحنه الله قلبه للایمان ) فالوظیفة هی السکوت لا الطرح
📚المغنی فی الاصول ج۳ ص۱۲۳
🆔@masire_feghahat