شهدایی🥹🥹
🕊「کتاب بیست و هفت روز و یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت صد و هفتم...シ︎ چشم شان می آید .
🕊「کتاب بیست و هفت روز و یک لبخند」🕊
زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی
قسمت صد و هشتم...シ︎
داداش ، ما کارِ خودمون رو کرده ایم . شلیک هم کرده ایم . یه محمول با موشک اومد ؛ چنان شلیکی بهش کردیم که دیگه جرات نداره بیاد .
میانجی می گوید : خوب ، دیگه ! بیاید بالا !
عارف می گوید : نه . چون اون بالا ، پایگاه تو تیر رسه ، ما رو می زنن .
همین جا می مونیم .
ارجمند فر ، توجهش جلب #بابک می شود که حفره ای توی سینه خاکریز کنده ؛ درست شبیه #قبر ! یک پتو هم داخلش انداخته و دراز کشیده توی گودیِ مستطیل شکل ، با خنده مز پرسد : بابک راحت ای ؟
بابک سرش را کمی بالا می آورد و به جایی که خوابیده ، نگاهی می اندازد و با خنده می گوید : والا راحت ام . لازم بشه ، نیم متر سرم رو می گیرم بالا ، شلیکم رو می کنم ، درگیر می شم ، بعد دراز می کشم .
تفنگم هم کنارمه ، پرتقال هم داریم .
دستش را بالا می گیرد و پرتقال را در هوا می چرخاند .
همگی می خندند . ارجمند فر می پرسد : کم و کسری نیست ؟
بابک جواب می دهد : کلوچه هم داریم . دیگه صبحونه نمیخوایم ، فقط قربون دستت ، ناهار آوردن ، برامون بیارید .
* * *
نظری ، نفس نفس زنان به جمع ملحق می شود . با دقت نگاهی به دور و بر می اندازد و رو به میانجی و ارجمند فر می گوید : لاچر رو بیارید بالای تپه مستقر کنید ! از اینجا ، دید بهتری هست .
بعد به سمت عارف و بابک می چرخد : شما دیگه ماشین رو پایین تپه بذارید . فوقش اگه احتیاج شد ، سریع می آییم بالا .
بچه ها برای پایین رفتن و . . .
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#بابک نوری هریس
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#بابک..نوری..هریس
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
شهدایی🥹🥹
شیرینےفراقکمازشوروصلنیست گرعشقمقصداستخوشالذتمسیر..♥️(: #شهیدبابڪنورۍهریس #رفیقشهیدمـ♡
خاطــــره📚#رفیقشھید
بـــ❄️ـرف زیادی باریده بود...
با#بابک رفتیم یکمی جهت سرگرمی و
شوخی برف بازی کنیم ، یکمی گذشت
رسیدیم بالای یه ارتفاع که برف بیشتر باشد.
به اونجا که رسیدیم بابک گفت برگردیم !!!
هرچی پرسیدیم نگفت ، تا آخرش گفت که
نامحرم اینجاست..🙂❤️🩹!
بیایدمثلشهدابشیم..(:
#رفیقآسموننشینِمَندستموبگیر
شهدایی🥹🥹
درراهارادتشبهزینـبۜ،پرزد دروادیعشـــ♥️ـق،بادلشمعبرزد شدمدافعحریمِدین،حُرمتِیار “نوری”شد،“با
خاطــره📚#پدرشھید
#بابک در سن ۲۵ سالگی برای دفاع از حریم
ولایت به#سوریه اعزام و به درجه#شهادت
نائل آمد، بابک تلاش های بسیاری برای اعزام
کرد و بالاخره بعد از شش ماه موافقت مسئولین
را برای اعزام به سوریه کسب کرد و از روزی که
به سوریه رفت، مطمئن بودم شهید خواهد شد،
و هر روز آماده شنیدن خبر شهادتش بودم تا سر
انجام بعد از ۲۷ روز از اعزام به سوریه خبر
شهادت بابک را برای ما آوردند..🥲❤️🩹'
#رفیقآسموننشینِمَندستموبگیر
شهدایی🥹🥹
لبخنـدتو رویاےشیرینےست ڪہ معجزه دیدن بهشت را برایم ترسیم میڪند...🍃🥲
خاطــــره📚#رفیقشھید
بـــ❄️ـرف زیادی باریده بود...
با#بابک رفتیم یکمی جهت سرگرمی و
شوخی برف بازی کنیم ، یکمی گذشت
رسیدیم بالای یه ارتفاع که برف بیشتر باشد.
به اونجا که رسیدیم بابک گفت برگردیم !!!
هرچی پرسیدیم نگفت ، تا آخرش گفت که
نامحرم اینجاست..🙂❤️🩹!
بیایدمثلشهدابشیم..(:
#رفیقآسموننشینِمَندستموبگیر