eitaa logo
شهدایی🥹🥹
726 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
3 فایل
اینجــا‌یہ‌نفر‌هسٺ‌ڪہ‌نزاره‌🥺 احسآس‌تنہایـے‌کني اینجــاحرف‌‌از‌‌رفاقتــہ❤️ #برادرشهید‌م بابک نوری کپی حلاله به شرط اینکه صلوات برای شهدا بفرستین شروع خادمی.1403/2/17 @MZmmmmz : آیدی مدیر ناشناسمون https://eitaa.com/joinchat/3223323503C7348c57498
مشاهده در ایتا
دانلود
•⊰﷽⊱• برادرشهیدم🥹🥹 "بَـــــرای خُــــــدآ‌ بـٰــــآشِــــــــیـم‌ تـٰـــا نـٰازِمـٰان‌ رآ فَـقَــط‌ او بِــکِشَــد😌 وَ هــــمَـآنـٰا‌ نـــاز کِـــشیدَن‌ خُـــــدا مَعنایَــش‌ شَھآدَت‌ اَسـت♥️!" ❥ نوری هریس🥹 ┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
شهدایی🥹🥹
🕊「کتاب بیست و هفت روز و یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت صد و هفتم...シ︎ چشم شان می آید .
🕊「کتاب بیست و هفت روز و یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت صد و هشتم...シ︎ داداش ، ما کارِ خودمون رو کرده ایم . شلیک هم کرده ایم . یه محمول با موشک اومد ؛ چنان شلیکی بهش کردیم که دیگه جرات نداره بیاد . میانجی می گوید : خوب ، دیگه ! بیاید بالا ! عارف می گوید : نه . چون اون بالا ، پایگاه تو تیر رسه ، ما رو می زنن . همین جا می مونیم . ارجمند فر ، توجهش جلب می شود که حفره ای توی سینه خاکریز کنده ؛ درست شبیه ! یک پتو هم داخلش انداخته و دراز کشیده توی گودیِ مستطیل شکل ، با خنده مز پرسد : بابک راحت ای ؟ بابک سرش را کمی بالا می آورد و به جایی که خوابیده ، نگاهی می اندازد و با خنده می گوید : والا راحت ام . لازم بشه ، نیم متر سرم رو می گیرم بالا ، شلیکم رو می کنم ، درگیر می شم ، بعد دراز می کشم . تفنگم هم کنارمه ، پرتقال هم داریم . دستش را بالا می گیرد و پرتقال را در هوا می چرخاند . همگی می خندند . ارجمند فر می پرسد : کم و کسری نیست ؟ بابک جواب می دهد : کلوچه هم داریم . دیگه صبحونه نمیخوایم ، فقط قربون دستت ، ناهار آوردن ، برامون بیارید . * * * نظری ، نفس نفس زنان به جمع ملحق می شود . با دقت نگاهی به دور و بر می اندازد و رو به میانجی و ارجمند فر می گوید : لاچر رو بیارید بالای تپه مستقر کنید ! از اینجا ، دید بهتری هست . بعد به سمت عارف و بابک می چرخد : شما دیگه ماشین رو پایین تپه بذارید . فوقش اگه احتیاج شد ، سریع می آییم بالا . بچه ها برای پایین رفتن و . . .
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید نوری هریس اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید..نوری..هریس اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
شهدایی🥹🥹
شیرینےفراق‌کم‌ازشوروصل‌نیست گرعشق‌مقصداست‌خوشا‌لذت‌مسیر..♥️(: #شهید‌بابڪ‌نورۍ‌هریس #رفیق‌شهیدمـ♡
خاطــــره📚 بـــ❄️ـرف زیادی باریده بود... با رفتیم یکمی جهت سرگرمی و شوخی برف بازی کنیم ، یکمی گذشت رسیدیم بالای یه ارتفاع که برف بیشتر باشد. به اونجا که رسیدیم بابک گفت برگردیم !!! هرچی پرسیدیم نگفت ، تا آخرش گفت که نامحرم اینجاست..🙂❤️‍🩹! بیایدمثل‌شهدابشیم..(:
شهدایی🥹🥹
درراه‌ارادتش‌به‌زینـبۜ‌،پرزد دروادی‌عشـــ♥️ـق،بادلش‌معبرزد شدمدافع‌حریمِ‌دین،حُرمتِ‌یار “نوری”شد،“با
خاطــره📚 در سن ۲۵ سالگی برای دفاع از حریم ولایت به اعزام و به درجه نائل آمد، بابک تلاش های بسیاری برای اعزام کرد و بالاخره بعد از شش ماه موافقت مسئولین را برای اعزام به سوریه کسب کرد و از روزی که به سوریه رفت، مطمئن بودم شهید خواهد شد، و هر روز آماده شنیدن خبر شهادتش بودم تا سر انجام بعد از ۲۷ روز از اعزام به سوریه خبر شهادت بابک را برای ما آوردند..🥲❤️‍🩹'
شهدایی🥹🥹
لبخنـدتو رویاےشیرینےست ڪہ معجزه دیدن بهشت را برایم ترسیم میڪند...🍃🥲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خاطــــره📚 بـــ❄️ـرف زیادی باریده بود... با رفتیم یکمی جهت سرگرمی و شوخی برف بازی کنیم ، یکمی گذشت رسیدیم بالای یه ارتفاع که برف بیشتر باشد. به اونجا که رسیدیم بابک گفت برگردیم !!! هرچی پرسیدیم نگفت ، تا آخرش گفت که نامحرم اینجاست..🙂❤️‍🩹! بیایدمثل‌شهدابشیم..(: