eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
49 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
11 فایل
لینک کانال شهید ابراهیم هادی @dhuchcjshahidebrahimhadi کپی برداری متن ها با صلوات بر محمد و آل محمد مجاز است اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مشاهده در ایتا
دانلود
15.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام؛ یکباردیدنش ارزش دارد،پشیمان نمی شوی؛بازش کن .
*اینجا ‎بلژیک: اروپای مدرن!* سال ۱۹۵۵، زمانی که کنگو تحت اشغال و استعمار قرار گرفته بود. یک بلژیکی جنایتکار، این کودک را از ‎کنگو به خانه‌اش در بلژیک آورده تا بچه‌هایش با او در قفس بازی کنند. غرب را باید در جنایت‌های تاریخی‌اش دید نه در شعارهای حقوق بشری و دمکراتیک!
✅معایب ایستاده شانه کردن مو ✍️امام کاظم علیه السلام: ایستاده شانه نکن زیرا موجب ضعیف شدن قلب است؛ بلکه نشسته شانه کن، که قلب را قوی و پوست را محکم می‌کند. 📚مکارم‌الاخلاق، ص79 ☜【طب شیعه】 🍏 @tebshia20🌿
🌸 تو آخرین امام من یامهدی یامهدی 🌸 بر تو رسد سلام من یامهدی یامهدی 🌸 تو ماه تابان منی یامهدی یامهدی 🌸 نور دو چشمان منی یامهدی یامهدی 🌸 زندگی ام برای تو یامهدی یامهدی 🌸 جان و تنم فدای تو یامهدی یامهدی 🌸 ای همه حاصلم بیا یامهدی یامهدی 🌸 مهر تو در دلم بیا یامهدی یامهدی 🌸 بیا که دل شکسته ام یامهدی یامهدی 🌸منتظرت نشسته ام یامهدی یامهدی 🌸 آمده ام به جمکران یامهدی یامهدی 🌸 بگیرم از تو من نشان یامهدی یامهدی 🌸 ندبه به یادت می خونم یامهدی یامهدی 🌸دل شده بی قرار تو یامهدی یامهدی 🌸جهان در انتظار تو یامهدی یامهدی 🧡 @maadar_khoob
🔴 کمیت و کیفیت عبادت 🦋 حاج اسماعیل ره: 💫💫 در بازار چوب فروشها، در هر حجره روزی چند كاميون چوب معامله می‌شود، ولی در پايان روز كه سؤال كنی چقدر كاسبی كرده ايد، می‌گويند مثلاً ده هزار تومان. امّا يك منبّت كار تكّه‌ی كوچكی از آن چوبها را می‌گيرد و حسابی روی آن كار می‌كند و بر رو‌ی‌ آن نقش می‌اندازد و همان تكّه چوب را صد هزار تومان يا بيشتر می‌فروشد. 🌼 🔆گاهی اوقات آن قدر نفيس می‌شود كه نمی‌توان روی آن قيمت گذاشت. در اعمال عبادی هم زياد عبادت كردن چندان ارزش ندارد بلكه روي عمل حسابی كار كردن و آن را خوب از كار درآوردن و حقّ آن را ادا كردن نتيجه بخش است🌼 ✳️ @bahjat_alabd
📚 🌹🌹حق مادر حق مادر برتو آنست ڪه بدانے او حمل ڪردہ است تو را نہ ماہ طورے ڪہ هيچ ڪس حاضر نيست اين چنين ديگرے را حمل ڪند و بہ تو شيرہ جانش را خوراندہ است قسمے ڪہ هيچ ڪس ديگر حاضر نيست اينڪار را انجام دهد و با تمام وجود، با گوشش، چشمش، دستش، پايش، مويش، پوست بدنش و جميع اعضا و جوارحش تو را حمايت و مواظبت نمودہ است و اينڪار را از روے شوق و عشق انجام دادہ و رنج و درد و غم و گرفتارے دوران باردارے را بہ خاطر تو تحمل نمودہ است، تا وقتے ڪہ خداے متعال ترا از عالم رحم بہ عالم خارج انتقال داد. پس اين مادر بود ڪہ حاضر بود گرسنہ بماند و تو سير باشے، برهنہ بماند و تو لباس داشتہ باشے، تشنہ بماند و تو سيراب باشے، در آفتاب بنشيند تا تو در سايہ او آرام استراحت ڪنے، ناراحتے را تحمل ڪند تا تو در نعمت و آسايش بہ زندگے ادامہ دادہ و رشد نمائے و در اثر نوازش او بہ خواب راحت و استراحت لذيذ دست يابے. شڪم او خانہ تو و آغوش او گهوارہ تو و سينہ او سيراب ڪنندہ تو و خود او حافظ و نگهدارندہ تو بود؛ سردے و گرمے دنيا را تحمل ميكرد تا تو در آسايش و ناز و نعمت زندگے ڪنے. پس شڪرگزار مادر باش بہ اندازہ اے ڪہ براے تو زحمت كشيدہ است؛ و نمے توانے از او قدردانے نمائے مگر بہ عنايت و توفيق خداوند متعال. 📚رساله حقوق امام سجاد(علیہ السلام) •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚مادر مردی مقابل گل فروشی ايستاد.او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر ديگری بود سفارش دهد تا برايش پست شود. وقتی از گل فروشی خارج شد ٬ دختری را ديد که در کنار درب نشسته بود و گريه می کرد. مرد نزديک دختر رفت و از او پرسيد : دختر خوب چرا گريه می کنی؟ دختر گفت:‌می‌خواستم برای مادرم يک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است . مرد لبخندی زد و گفت :با من بيا٬ من برای تو يک دسته گل خيلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی. وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضايت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم ؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نيست! مرد ديگرنمی توانست چيزی بگويد٬ بغض گلويش را گرفت و دلش شکست. طاقت نياورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کيلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هديه بدهد. •✾📚 @Dastan 📚✾•
‍ همیشه میگفت دعا کنید تا وقتی که توفیق زیارت نصیبم نشد که اگر میخوام از این دنیا برم شب_جمعه این اتفاق بیفته. چون تا الان کربلا نرفتم و میخوام حداقل بعداز مرگم توفیق زیارت نصیبم بشه. درنهایت آرزویش برآورده شد و در شب جمعه که مورخ ۱۷ اردیبهشت ۹۵ ودر شب عید مبعث حضرت رسول اکرم (ص) بوده در کربلای خانطومان آسمانی شد و کربلا نرفته کربلایی شد و پیکرپاکش مانند مادرش زهرا (س) جاویدالاثر مانده و برنگشته و الان همه شب جمعه مهمان امام حسین (ع) و مادرش فاطمه زهرا(س) است. •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ✅بیچاره‌اند کسانی که غیبت می‌کنند ✍️از سوی خدا به موسی وحی شد: هر غیب‏ت کننده‏‌ای که با توبه از دنیا برود، آخرین کسی است که به بهشت وارد می‌‏شود. هر غیبت‌‏کننده‌ای که بر آن اصرار داشته باشد (توبه نکند و غیبت کردن عادت او شده باشد) و با این حال از دنیا برود و توبه نکند، اوّلین کسی است که داخل دوزخ می‌‏گردد. و أَوْحَی اللَّهُ إِلَی مُوسَی علیه السلام: مَنْ مَاتَ تَائِباً عَنِ الْغِیبَةِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ یَدْخُلُ إِلَی الْجَنَّةِ وَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَیْهَا فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ النَّار. 📚إرشاد القلوب إلی الصواب، جلد‏1، ص116 جالب اینجاست که اگر غیبت‌کننده توبه کند و خدا هم او را ببخشد باز ننگ غیبت کردن کاملا از بین نمی‌رود. و او از جمله کسانی است که آخرین نفر وارد بهشت می‌شود، پس به امید اینکه بهش می‌گیم رضایتش رو می‌گیریم! یا غیبتش نیست صفتشه! یا جلو روشم می‌گم! یا می‌خواست نکنه! یا..؛ غیبت نکنید که این‌ها همه بهانه است و خدا قبول نمی‌کند و اگر روزی توبه کنید باز صحرای قیامت معطلید تا جزو آخرین افراد وارد بهشت شوید، پس با آبروی مومن بازی نکنید. •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔆 ✍ رضای خدا یا خودنمایی؟ 🔹می‌گویند عده‌ای مسجدی می‌ساختند. بهلول سر رسید و پرسید: چه می‌کنید؟ 🔸گفتند: مسجد می‌سازیم. 🔹گفت: برای چه؟ 🔸پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا. 🔹بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند: «مسجد بهلول» و شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد. 🔸سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است: «مسجد بهلول» و ناراحت شدند. 🔹بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می‌کنی؟ 🔸بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته‌ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته‌ام، خدا که اشتباه نمی‌کند. •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹 در جنگ یرموک، هر روز عده ای از سربازان مسلمین به جنگ می‌رفتند و پس از چند ساعت زد و خورد، بعضی سالم یا زخمی به پایگاه‌های خود بر می‌گشتند و بعضی کشته‌ها و مجروحان در میدان جا می‌ماندند. (حذیفه عدوی) گوید: در یکی از روزها پسر عمویم با دیگر سربازان به میدان رفت، ولی پس از پایان پیکار برنگشت! ظرف آبی برداشتم و روانه رزمگاه شدم، به این امید اگر زنده باشد آبش بدهم. پس از جستجو او را یافتم که هنوز رمقی در تن داشت. کنارش نشستم و گفتم: آب می‌خواهی؟ با اشاره گفت: آری. در همین موقع سرباز دیگری که نزدیک او به زمین افتاده بود و صدای مرا می‌شنید آهی کشید و فهماند که او نیز تشنه است و آب می‌خواهد. پسر عمویم به من اشاره کرد: که برو اول به او آب بده. پس پسر عمویم را گذاردم و به بالین دومی رفتم و او هشام بن عاص بود. گفتم: آب می‌خواهی؟ به اشاره گفت: بلی؛ در این موقع صدای مجروح دیگری شنیده شد که آه گفت: هشام هم آب نخورد و به من اشاره کرد که به او آب بده! نزد سومی رفتم ولی در همان لحظه جان سپرد. برگشتم به بالین هشام، او نیز در این فاصله مرده بود. آمدم نزد پسر عمویم دیدم او هم از دنیا رفته است. •✾📚 @Dastan 📚✾•
⚔پس از آن که جنگ خیبر پایان یافت و اموال خیبر به عنوان غنیمت، طبق دستور پیغمبر اسلام (ص) بین مسلمین تقسیم گردید، یک زن یهودی به نام زینب دختر حارث که دختر برادر مَرحَب باشد برّه ای کباب شده را به عنوان هدیه تقدیم آن حضرت و همراهانش کرد. زن یهودی پیش از آن که برّه را تحویل دهد، از اصحاب سؤال کرد که پیغمبر خدا کجای گوسفند را بهتر دوست دارد؟ اصحاب اظهار داشتند: پیامبر خدا (ص)، دست آن را بهتر از دیگر اعضایش دوست دارد. پس آن، زن یهودی تمامی برّه را آغشته به زهر نمود، مخصوصاً دست آن را بیشتر به زهر آلوده کرد و جلوی حضرت و یارانش نهاد. حضرت مقداری از دست برّه را تناول نمود و سپس به اصحاب خود فرمود: از خوردن آن دست بکشید، زیرا که گوشت این برّه مسموم است. 🔮پس از آن، حضرت رسول (ص) آن زن یهودی را احضار و به او فرمود: چرا چنین کردی؟ 🗣او در جواب گفت: برای آن که من با خود گفتم، اگر این شخص پیغمبر باشد به او آسیبی نمی رسد وگرنه از شرّ او راحت می شویم. 👈و چون حضرت سخنان او را شنید، او را بخشید، ولی پس از آن جریان، حضرت به طور مکرّر می فرمود: غذای خیبر مرا هلاک، و درونم را متلاشی کرده است. 📚( بحارالا نوار: ج 21، ص 5 6) ‌ ‌ •✾📚 @Dastan 📚✾•