🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
#خاطرات_شهدا
🔹سید علی گفت: چی شد این طرفا اومدی⁉️
او هم با #صداقتی که داشت گفت: داشتم از جلوی مسجد🕌 رد میشدم که دیدم مراسم دارید. گفتم بیام ببینم #چه_خبره که شما را دیدم.
🔸سید علی خندید😄 و گفت: پس #شهدا تو رو دعوت کردن💌.بعد با هم شروع کردیم به #جمعآوری وسایل مراسم. یک #کلاه_آهنی مربوط به دوران جنگ بود که این دوست جدید ما با تعجب😟 به آن نگاه میکرد.
🔹سید علی گفت: اگه دوست داری بگذار روی #سرت.او هم کلاه ⛑را گذاشت روی سرش و گفت: به من میاد⁉️
🔸سید علی هم لبخندی زد و به #شوخی گفت: دیگه تموم شد #شهدا برای همیشه سرت کلاه گذاشتند😄.
🔹همه خندیدیم.⚡️ اما واقعیت همان بود که #سید گفت: این پسر را گویی شهدا🌷 در همان مراسم #انتخاب_کردند.
🔸 #پسرک_فلافل_فروش همان هادی ذوالفقاری بود که #سیدعلی_مصطفوی او را جذب مسجد کرد و بعدها اسوه و الگوی بچههای مسجد شد✅.
#شهید_هادی_ذوالفقاری
🌹🌹🌹 #اخلاص
#خاطرات_شهدا
💠احتیاط
⚜به #بيت_المال بسيار حساس بود، آخر شب كه كار #بسيج تمام ميشد از دفتر پايگاه بسيج بيرون مي آمد!او در راهرو، كه بيرون از پايگاه بود، مشغول مطالعه📖 ميشد.
⚜داخل راهرو لامپ هايي💡 داريم که شب🌙 نيز روشن است. #هادي آنجا در سرما❄️ مي نشست و درس ميخواند📚!
⚜يك بار به هادي گفتم: چرا اينجا درس ميخواني⁉️ تو #حق گردن اين پايگاه داري، همه ي در و ديوار اينجا را خود تو ♨️بدون گرفتن مزد #گچکاری كردي. همه ي تزئينات اينجا كار شماست.
⚜خب بمون #توي_پايگاه و درس بخوان.هادي گفت: من اين درس📕 رو #براي_خودم ميخوانم. درست نيست از نوري💫 که هزينه اش را #بيت_المال پرداخت ميكند استفاده کنم. چون ميدانم اين لامپ ها #تاصبح روش است اينجا ميمانم.
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#نجومی_بگیرها
#نجومی_بخورها
#اختلاسهای_نجومی
#ذخایرانقلاب
من مطمئن هستم #چشمی ڪه
به #نگاه_حرام عادت ڪند،
خیلی چیزها را از #دست می دهد
چشم گنهکار ، لایق #شهادت نیست❌
#مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری🌷
#ما_ملت_امام_حسينيم
🏴🏴🏴
*از فلافل فروشی تا شهادت در سامرا*🕊️
*#شهید_هادی_ذوالفقاری*🌹
تاریخ تولد: ۱۳ / ۱۱ / ۱۳۶۷
تاریخ شهادت: ۲۶ / ۱۱ / ۱۳۹۳
محل تولد: تهران
محل شهادت: سامرا
🌹دوست ← *مغازه فلافل فروشی داشتم*🥖 یک روز به من گفت: میتونم بیام پیش شما کار کنم🥖گفتم: مغازه متعلق به شماست بیا🍃 *از فردا هر روز به مغازه می آمد*🍁 خیلی سریع کار را یاد گرفت و استادکار شد🥖» *میگفت «من زشتام!🍂 اگه شهید بشم هیچکس برام کاری نمیکنه!🥀تو یه پوستر برام بزن معروف بشم» و خندید…*(: این تصویر همان طرح سفارش اوست🌷در وصیتنامهاش نوشته: *«از برادرانم میخواهم که غیر حرف آقا خامنهای حرف کس دیگری را گوش ندهند💚جهان در حال تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست*🍂دوست← هادی سه بار راهی منطقه سامرا شد🍂همیشه میگفت: *نگاه حرام، راه شهادت رو میبنده*🍂هادی صورتش جوش داشت🍁 چند روز قبل از شهادت رفیقش بهش میگه: *این صورتت رو نمیخوای درمان کنی؟🍁 اونم میخنده و میگه: ای بابا، دیگه فقط یه انفجار میتونه جوشهای صورتم رو درمان کنه💥چند روز بعد هم یه انفجار شدید انتحاری💥باعث شد صورت هادی بسوزه🥀🖤 هادی، شهادت امام هادی(ع) به دنیا اومد💛 و در شهر امام هادی به شهادت رسید🕊️ او بر اثر انفجار💥 بدنش تکه تکه شد🥀🖤و به آرزویش رسید*🕊️🕋
*طلبه*
*شهید محمد هادی ذوالفقاری*
*شادی روحش صلوات*
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷