eitaa logo
دیده‌بان‌هوشیار
969 دنبال‌کننده
39.4هزار عکس
16.5هزار ویدیو
213 فایل
سلام و عرض ادب متاسفانه این کانال مسدود شد ، در کانال جدید دیده بان هوشیار با لینک زیر در خدمت شما عزیزان هستیم https://eitaa.com/didebaanehoshyar ارتباط با ادمین @sarbaaze0
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷 چهارده سال بیشتر نداشت. برای جبهه رفتن اقدام کرد ولی قبول نمی کردند. بالاخره با دست بردن در شناسنامه راهی منطقه شد. نوزده سالگی برای آخرین بار اعزام شد. رفته بود کلی تسبیح و ... برای دوستانش خریده بود، مادرش گفته بود: چیکار می کنی؟ تو بعدها خرج داری زندگی باید تشکیل بدی، خونه میخوای و... گفته بود: خونه من یک متر جا هست که نه آهن می خواد نه گچ! بالاخره خداحافظی کرد و رفت. از نیروهای واحد تخریب لشگر علی ابن ابی طالب (ع) بود. عملیات کربلای چهار آخرین عملیات او بود. دوستانش می گفتند به سختی مجروح شد و پیکرش جاماند. به جرگه شهدای گمنام پیوست. برخی می گفتند او اسیر شده چون دوستانی که در کنار او بودند همگی اسیر شدند. اما خانواده چشم انتظار او بود. آزادگان به میهن بازگشتند اما خبری از او نشد. یکی از آزادگان گفته بود: ما دیدیم که محمدرضا اسیر شد اما خبری از او نداریم. ناله ها و گریه های خانواده بیشتر شده بود. همه آرزو داشتند خبری از گمشده شان به دست آورند. سال هشتاد عراق و ایران برای تبادل اجساد توافق کردند. مرداد ۸۱ خبر بازگشت پیکر محمدرضا اعلام شد. خبر خیلی عجیب بود. پیکر محمدرضا بعد از ۱۶ سال سالم است او در کربلای چهار مجروح و سپس اسیر می شود. یازده روز او را به همین وضع نگه می دارند. بعد می گویند: باید به امام توهین کنی. او هم فریاد می زند: مرگ بر صدام. بعثی ها آنقدر او را می زنند تا به شهادت می رسد. پیکر او را در قبرستانی در نزدیکی کربلا به خاک می سپارند. حالا بعد از ۱۶ سال پیکر او را از خاک خارج کرده اند. بدن او سالم مانده. گویی که به خواب رفته است؟ بعثی ها سه ماه پیکر او را زیر آفتاب انداختند تا پوسیده شود. آهک و دیگر مواد فاسد کننده بر بدنش ریختند اما بدنش همچنان سالم مانده بود. فرمانده عراقی که پیکر او را تحویل میداد گریه می کرد. می گفت: خدا از سر تقصیرات ما بگذرد. وقتی شهید محمدرضا شفیعی را داخل قبر قرار دادند فرمانده اش صحبت کرد و گفت: نماز شب این شهید هیچگاه ترک نمی شد. همیشه غسل جمعه را انجام میداد. وقتی برای امام حسین گریه می کرد قطرات اشک خود را به صورت و سینه و محاسنش می مالید. راز سالم ماندن پیکر این شهید اینهاست. خدا خواست محمدرضا شفیعی از گمنامی خارج شود تا برای همیشه تاریخ سندی باشد بر حقانیت یاران مظلوم حضرت روح الله. محمد رضا در گلزار شهدای علی ابن جعفر قم آرمیده است. کتاب ص۱۲۳ @didebanehoshyar
🌹شهید باش تا بشی ای بسیار عجیب از یک شهید بعد از پایان عملیات بود، یکی از سالنهای معراج تهران پر شده بود از شهید، همه آنها هم شهید گمنام بودند. بعد از عملیات این سالن را به شهدای گمنام اختصاص داده بودند، همه بدنها قطعه قطعه شده. همه سوخته و.... در میان بدنهای سوخته یک پلاک پیدا کردیم، به استخوان ها چسبیده بود. با تلاش بسیار صاحب پلاک پیدا شد، یک بسیجی از جنوب تهران بود که در همین عملیات مفقود شده بود. با خانواده اش تماس گرفتیم، پدر و برادرهایش آمدند، قضیه را گفتم، اینکه این شهید پیکرش سوخته است و نمی شود او را ببینید. کارها هماهنگ شد، قرار شد فردا برای تشییع شهید اقدام نمایند. صبح فردا یکی از بچه های معراج که از ماجرا مطلع بود آمد و گفت: می توانم در مورد این شهید خواهشی بکنم؟ گفتم: بفرمایید گفت: اجازه بدهید همسر این شهید او را شناسایی کند! با تعجب گفتم: همسر شهید؟ منظورت چیست؟! کمی مکث کرد و گفت: دیشب در خواب شهیدی را دیدم که گفت: امروز مرا به پدر و برادرانم تحویل ندهید. همسرم باید من را شناسایی کند. من صاحب پلاک هستم، ولی این پیکر من نیست، بقایای پیکر من داخل همین سالن است با تعجب به حرفهای او گوش می کردم. گفتم: این پیکرها چند تکه استخوان سوخته است، همسرش چه چیزی را می خواهد شناسایی کند؟ همان لحظه برادران شهید برای انتقال پیکرش آمدند، از آنها پرسیدم: این شهید همسر دارد؟ با تعجب گفتند: بله چطور مگه!؟ گفتم: برای شناسایی حتما باید ایشان بیایند. برادران شهید که زیاد مذهبی نبودند صدایشان را بلند کردند و گفتند: یعنی چی؟ مگه برادر ما نسوخته؟ چی رو میخواد شناسایی کنه؟ بعد از کلی صحبت فهمیدم اینها با همسر شهید اختلاف دارند و ارتباطی ندارند. پدر شهید به سراغ او رفت، ساعتی بعد با همسر شهید وارد شدند. به همسر شهید گفتم: شما می توانید شوهرتان را شناسایی کنید؟ در حالی که اشک می ریخت گفت: بله! بعد به داخل سالن شهدای گمنام رفت. دقایقی بعد ما را صدا کرد. در لابه لای شهدای گمنام پیکر سوخته شهیدی را نشان داد و گفت: این همسر من است! خیلی تعجب کردیم، یعنی چطور او را شناسایی کرده؟! همسر شهید یک لباس را از داخل کیف دستی خودش بیرون آورد و گفت: چند روز قبل از عملیات با هم به مغازه ای رفتیم. دو لباس هم رنگ خرید و گفت: این را برای خودم خریدم، این را هم برای تو! شوهرم گفت: من این لباس را تا زمان شهادت از تنم خارج نمی کنم، روزی به سراغ تو خواهند آمد، با این لباس بیا و من را شناسایی کن! بعد به پیکر سوخته شهید اشاره کرد و گفت: همه جای او سوخته اما قسمتی از لباسش هنوز سالم است. لباس خودش را کنار قسمت سالم لباس شهید قرار داد، هر دو مثل هم بودند. پیکر شهید همان روز برای تشییع اعزام شد. کتاب ص۱۲۷ و ۱۲۸ 🌹نثار روح مطهر همه شهداء مخصوصا این شهید بزرگوار صلوات بفرستیم🙏
با یاد تو دلِ سنگم ، نَرم چشمانم ، اشڪ بار و اعتقادم ، محڪم مےشود در آرزوے آن روزی ڪہ مثل تو " پـرواز " ڪنم... 🌷 🌷
پیشکش به پیشگاه اِی استخوان ِ تَکیده ، خوش آمدی از گَرد ِ راه رسیده ، خوش آمدی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ما چشم به راهِ تو بودیم ، همچنان!! ای روشنی ِ دو دیده ، خوش آمدی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 کرده فدای وطن جسم و جان ِ خود در خون ِخویش تپیده، خوش آمدی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ما بندیان ِ جان و تنیم ، ای عزیز دل تو جان ز ِ تن بِرَهیده ، خوش آمدی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 روشن شدست همه گیتی ز ِ نام ِ تو اِی آفِتاب ِ دمیده ، خوش آمدی!!!! 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 نامَت بُلَندگشته زِگُمنامیت که هست گُمنامیت به نام تَنیده ، خوش آمدی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 گویند ، تُرا《شهید ِ گمنام》، کسی بَرتَر از این نام نَشَنیده خوش آمدی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 بر چشم ِ ما بِنِه آن گام های خویش ای روشَنی و سِپیده ، خوش آمدی! 🌷🌷🌷🌷🌷🌷
پنجشنبه‌هاویاد‌شهدا 🍂تا کاشف غربت شهیدان گشتیم دنبال پلاک و استخوان در دشتیم... 🍂مهدی به خدا اگر مجوز می داد دنبال مزار مادرش می گشتیم... 🍃 و‌‌ یاد ‌ با ذکر 🍃 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رئیسی: حضرت فاطمه یک شخصیت بزرگ در تاریخ است رئیس‌جمهور در مراسم تشییع ۲۰۰ شهید گمنام دفاع مقدس: 🔹 فاطمه اطهر (س) الگویی برای بشریت است. سیره او پیش روی ما است. برای ما انسان‌ها شناخت سیره فاطمه زهرا (س)، قول او، فعل او و زندگی او کاملاً قابل دستیابی است. 🔹استعمارکنندگان و قدرت‌های بزرگ با سخن از آزادی و شعارهای فریبنده می‌آیند و ملت‌ها را به بدبختی و ذلالت می‌اندازند. 🔹در جریان اغتشاشات اخیر استکبار با تمام توان به میدان آمد. کسانی که رسما در میدان نبودند شایعه پراکنان و شایعه سازان بودند. 🔹کشور پیشرفت‌های زیادی کرده و دلیل عصبانیت دشمن این پیشرفت‌ها است. بالاترین فشار و تحریم تاریخ را نسبت به ایران کردند. تمام فشارها در قبال جمهوری اسلامی شکست خوردند. 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور سردار قاآنی در مراسم تشییع  شهدای گمنام 🔹سردار اسماعیل قاآنی فرمانده سپاه قدس در مراسم تشییع پیکر شهدای گمنام از مقابل دانشگاه تهران حضور یافت.
جوانش را فداى جمهورى اسلامى كرد و جوانى اش را كنار يك تابوت خالى به پيرى رساند مادر است ، الگويش زهراء و زينب سلام الله عليهم هستند وفادار است الگويش علمدار كربلا عباس ابن حيدر سلام الله عليه است يوسف گم گشته بازآيد به كنعان غم مخور 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
برای آدم شدن ابتدا عاشق شدن♥️ نیاز است و خلاصه عشق یعنی 🌺 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
🌹 امروز بصورت اتفاقی این عکسم رو تو هاردم بین تصاویر آرشیوی پیدا کردم...انگار همین دیروز بود...۹ سال پیش ؛ ساری ؛ یک روز پاییزی ، مسافری از کربلای ایران شلمچه برگشته بود و به روی دستان مادران و زنان تشییع میشد...من زیر درختی ایستاده بودم و دوربین به دست نظاره گر بدنبال یک سوژه ... .تابوت بروی دستان پر می‌کشید و خیابان را طی میکرد تا رسید به این لحظه ؛ این لحظه که عجین شد دو کربلا باهم....بنری در کنار خیابون نصب شده بود که تصویر ظهر عاشورا و وداع زنان و اهل بیت را نشان میداد ، انگار در این اثر ماندگار استاد فرشچیان ؛ جای یک تابوت شهید با پرچم مقدس کشورم کم بود... .📸 دوربین را با لنز تله بروی این کادر بستم تا تابوت شهیدی که بروی دستان مادران و زنان زینبی شهر و دیارم عبور می‌کند ثبت کنم ، بر حلاف همیشه چند شات نزدم ، فقط یک تک شات...و این چنین این تصویر در آن ثبت شد و این تلفیق زیبا شکل گرفت.انشاله در روز قیامت شهید خفته در آن تابوت شفاعتمان بکند‌... ( 🦋تشییع شهید گمنام_ساری_آبان ۱۳۹۳_عکس حمیدرضا احمدی اتویی) . .
✨🌷 حکایت اروند اما فرق دارد قصه، دل به اروند زدن را شنیده ای.. زیر لب گفت خدایا به امید خودت برای دین خودت و بر دل آب زد.. و خدا او را برای خود خرید بی آنکه ذره ای از او باقی بماند •┈••✾•🕊♥️🕊•✾••┈•