eitaa logo
دیدگاه
369 دنبال‌کننده
27 عکس
7 ویدیو
34 فایل
📚دیدگاه رسانه دانایی کانالی برای بیان اندیشه ها و دیدگاه ها ارتباط با مدیر @Admindidgah
مشاهده در ایتا
دانلود
چهار سوال مهم در خصوص مجلس انقلابی 🔸اول.آیا باید این مجلس را انقلابی بدانیم؟ 🔺شاید این مهم‌ترین سوالی باشد که ذهنیت این روزهای طیفی از مردم و عناصر فعال انقلابی را به خود مشغول کرده است. کسانی برای انقلابی دانستن مجلس، شروع به دلیل تراشی غیرواقعی کردند، کسانی دیگر دلیل انقلابی خواندن مجلس را حمایت عمومی رهبری از همه مسئولین در همه دوره ها عنوان کردند، بخشی دیگر بدون باور به چنین بیانی، به رد تلویحی این گفتار پرداخته و درصدد توجیه آن برآمدند، اما به نظر می‌رسد برای قضاوت در این خصوص باید عملکرد سه ساله مجلس را به محک شاخص‌های پنج گانه انقلابی‌گری زد. شاخص‌هایی که مقام معظم رهبری در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام به آنها اشاره کرد. «الف.پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی اسلام و انقلاب. ب.هدفگیری آرمان‌های انقلاب و همت بلند برای رسیدن به آنها. ج.پایبندی به استقلال کشور. د.حساسیت در برابر دشمن و نقشه دشمن و عدم تبعیت از آن. ه.تقوای دینی و سیاسی.» 🔸دوم.آیا باید این مجلس را سالم بدانیم؟ 🔺عموماً برای قضاوت در خصوص فاسد بودن این مجلس به دو ماجرای خاص مربوط به خانواده ریاست مجلس و بخشی از نمایندگان درگیر با مسأله خودرو استناد می‌شود. اما سوال اینجاست این دو موضوع، چگونه می‌تواند تبدیل به ملاکی برای تعمیم فساد به کلیت مجلس و همه نمایندگان شود؟ در یک صورت این تعمیم ممکن است و آن اینکه تصویر مجلس را بر واقعیت مجلس مقدم بدانیم. بله در این صورت می‌توان گفت مجلس نتوانسته از چهره فسادستیز خود دفاع کند. به فرض صحت این شکست تصویری، آیا این صورت نه‌چندان زیبا، سیرت مجلس را هم تغییر داده است؟ مسلما پاسخ منفی است. اگر بخواهیم واقعی قضاوت کنیم، باید در کنار قبول آن دو امر منفی و استثنایی، کلیت اقدامات مجلس در سه سال گذشته را نیز مشاهده نمائیم. یعنی هم واقعیات منفی و هم واقعیات مثبت را همزمان ملاحظه کنیم، در این صورت مجاز خواهیم بود در مورد واقعیت سلامت یا فساد مجلس قضاوت کنیم. از این زاویه حساسیت بجا و درست مردم در خصوص بروز فسادهای موردی و استثنایی را باید نشانه سلامت کلی مجلس دانست، چه اگر فساد فراگیر بود دلیلی برای حساسیت شدید افکار عمومی هم باقی نمی‌ماند. همین واقعیت سلامت مجلس است که به عنوان نقطه قوت، مورد توجه معارضین قرار گرفته و آنان را قادر ساخته تا حدودی تصویری منفی از مجلس را مسلط سازند. 🔸سوم.آیا باید مجلس را فراجناحی و ملی بدانیم؟ 🔺انقلابی دانستن مجلس همزمان به معنای فراجناحی و ملی بودن مجلس فعلی است. اما آیا به واقع این‌گونه است؟ واقعیت آن است که از ابتدای شکل‌گیری این مجلس، اتهامات متفاوتی از سوی جریانات چپ و راست به کلیت و عملکرد آن وارد آمده است. بخشی از معارضین، این مجلس را مجلس اقلیت خوانده‌اند، بخشی دیگر هم که جایی در لیست‌های نهایی نداشته‌اند، تلاش برای مستمسک قراردادن هر بهانه‌ای در هجمه به آن داشته‌اند. به فرض قبول این هجمه‌ها، عملکرد مجلس فعلی باید معطوف به قدرت افزایی جناحی نمایندگان فعلی به ضرر مردم و کشور باشد. اما به چند دلیل کلی نمی‌توان چنین فرضی را پذیرفت، اول آنکه یکی از جهت‌گیری اصلی مجلس به سمت تصویب قوانین راهبردی و بلندمدت نظیر «قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از حقوق ملت ایران»، «قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت»، «قانون جهش تولید دانش بنیان» بوده است. قوانینی که ممکن است آثار آن به عمر مجلس فعلی قد ندهد. دوم آنکه، مجلس بدون توجه به هجمه‌های جریانات چپ و راست و معارضین خارجی، بجای اقدامات نمایشی، سخت و شبانه‌روی مشغول قانون‌گذاری برای حل ریشه‌ای مسائل مردم و نه تسکین کوتاه‌مدت دردهای و مسائل است. سوم آنکه با وجود ادعای جریانات معارض در یکسان‌انگاری مجلس و دولت، عملکرد نظارتی مجلس روی دولت تا حدی فزونی یافته که با تذکر و توصیه رهبری مواجه شد. 🔸چهارم. آیا باید این مجلس را در رأس امور بدانیم؟ 🔺جریانات گوناگون، با اشاره به ایجاد شوراهای عالی متعدد در سال‌های اخیر مدعیند، به نوعی وظیفه قانون‌گذاری از انحصار مجلس درآمده و بین نهادهای گوناگون توزیع شده است. نتیجه‌ای که آنها از این گزاره می‌گیرند آن است که رهبری مجلس را از رأس امور خارج کرده و قوانین مصوب آن را تبدیل به امری درجه دوم کرده است. بیان اخیر رهبری در دیدار با نمایندگان مجلس به چند دلیل نافی این نتیجه‌گیری و گویای هم و غم ایشان در حفظ جایگاه و شأن مجلس است. ایشان در این سخنرانی اولاً به اولویت شأن قانون‌گذاری بر نظارت مجلس صحه گذاشتند.ثانیاً مصوبات شوراهای عالی را ناکافی دانسته و آنان را راهنمای قانون‌گذاری مجلس دانسته است.ثالثاً به ترجیح قوانین مجلس و الزام آور بودن آن در قیاس با بیانات ناصحانه خود تأکید کرده است.رابعاً به نقش حیاتی مجلس در حرکت کلی نظام، همطراز با قوه مجریه تذکر دادند.
آیا بدگویی از نظام خوش‌‌نامی می‌آورد؟ 🔸معمولاً در گفت‌وگوهای صمیمانه تجربه کرده‌ایم، دوستان واقعی نه در میان جمع که در یک جای خلوت، نکات غلط رفتاری یا اشتباهات‌مان را به ما تذکر داده و می‌گویند ما بد شما را نمی‌خواهیم، از ما ناراحت نشوید.‌ ما هم عموماً ناراحت نشده و احتمالاً از او تشکر می‌کنیم. 🔺در مقابل اگر او همین تذکر به اشتباهات را در میان جمع به رخ ما بکشد و بگوید من بد شما را نمی‌خواهم، معلوم است که صادق نبوده و ما هم احتمالاً ناراحت شده و از او رنجیده خواهیم شد. 🔺با این دو مثال قصد داشتم فرق بین نقد دلسوزانه با بدگویی را روشن سازم. اکنون بانظر به این دو مثال می‌توان به تحلیل تفاوت‌های نقد و بدگویی پرداخت. ▫️نقد دلسوزانه با ملاحظه حفظ آبروی سوژه نقد، صورت می‌گیرد. بدگویی اما بدون چنین ملاحظه‌ای یا بی توجه به آن، انجام می‌شود. ▫️نقد دلسوزانه موجب همدلی نقدشونده با نقدکننده می‌شود، اما بدگویی موجب بددلی نقدشونده نسبت به نقدکننده می‌شود. ▫️حاصل نقد دلسوزانه، اصلاح مؤثر‌ آسیب یا اشتباه نقدشونده می‌شود، اما بدگویی منجر به تقابل نقدشونده و عدم اقناع او می‌شود. ▫️نقد دلسوزانه متوجه کارکردها و رفتارهای سوژه نقد است، اما بدگویی متوجه شخصیت و هویت نقدشونده است. ▫️منتقد دلسوز، حتی اگر آسیب یا زیانی از سوی سوژه نقد به او رسیده باشد، انتقام‌جویی نمی‌کند. بدگو اما اگر چنین آسیبی دیده باشید، انتقام‌جویی و عقده گشایی می‌کند. ▫️منتقد دلسوز آسیب و اشکال سوژه نقد را واقعی و به اندازه می‌بیند، بدگو اما آن آسیب و اشکال را جنایت و بحران می‌بیند. ▫️منتقد دلسوز نزد نقدشونده محبوب می‌شود اما بدگو هم نزد نقدشونده و هم نزد کسانی که حرف‌هایش او را شنیده‌اند، بدنام می‌شود. 🔸برخی افراد گمان می‌برند، بدگویی از نظام، منجر به خوش‌‌نامی آنان‌ نزد مردم می‌شود. فارغ از آنکه مردم فطرتاً از آدم بدگو و هتاک، بدشان می‌آید. مسلماً این عده عادت به بدگویی را با انگیزه بدنامی دنبال نمی‌کنند، اما غافلند از آن که همین بددهنی منجر به «بدبینی» آنها شده است. 🔺 آنها واقعیت‌ها را بد و خراب می‌بینند، آنها اقلیت کوچک دور و بر خود و جمعی رسانه‌ای بلندگو به دست را، برآیند افکار عمومی و مردم می‌پندارند. آنها این اقلیت‌ها را اکثریت می‌پندارند و گمان می‌کنند، با خوش‌داشت این عده، خوش‌نام هم می‌شوند. این فقط زمان است که به آنان نشان خواهد هیچ بدگو و هتاکی، خوش‌‌نام نخواهد ماند. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/didgahha
مردم چه صدایی را می‌شنوند؟ 🔸اول. طبعاً شنیدن نمی‌تواند به معنای رسیدن هر صدا یا صوت به گوش باشد، چه اگر این‌گونه باشد، هر صدایی که بلندتر یا ممتد باشد، متعلق شنیدن است، حال آنکه می‌دانیم مردم هر صدای بلند یا ممتدی را گوش نمی‌کنند. بنابراین شاخص‌ شنیدن باید چیزی از نوع پذیرفتن و قبول کردن باشد.‌ 🔸دوم. شنیدن مردم با شنیدن افراد یا جمعی جبری از افراد که کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند، متفاوت است. هر فردی می‌تواند صدایی را قبول داشته باشد، یا افراد بدون ارتباط با یکدیگر می‌توانند به صداهای متکثری گوش فرا دهند.‌ اما وقتی مردم می‌شوند، نمی‌توانند همزمان چند صدای متفاوت و مخالف را هضم و جذب کنند، چون اساساً فلسفه مردم‌شدن‌شان زیر سوال می‌رود. مردم صدایی را می‌شنوند که مردم را خطاب می‌کند، نه فرد یا افراد را. 🔸سوم. همه مردمان دنیا یک صدا را نمی‌شنوند، هر مردمی صدای خودشان را می‌شنوند. البته بدین معنا نیست که به هیچ وجه صداهای مردمان دیگر مسموع نیست. در برخی کشورها صداهای بیگانه هم خوب شنیده می‌شود. بنابراین وقتی گفته می‌شود مردم چه صدایی را می‌شنوند، در واقع داریم می‌گوییم مردم «ایران» چه صدایی را می‌شنوند. 🔸چهارم. وقتی از مردم ایران حرف می‌زنیم، در واقع باید ببینیم چه صدایی این هویت (مردم ایران) را خطاب قرار می‌دهد. مردم ایران صدایی را بهتر می‌شنوند که هویت‌شان را خطاب قرار می‌دهد. آنها چهل و پنج سال پیش در میان چهار صدای دربار، روشنفکری، استعمار و روحانیت، آن صدایی را انتخاب کردند که تکریم و احترام را به هویتشان بازگرداند. 🔸پنجم. مردم ایران صدای تکریم و احترام را از نهاد روحانیت شنیدند، البته بهتر آن است که بگوییم، با روحانیت هم‌صدا شدند، چون آنان در طول تاریخ خود هیچگاه صدای ظلم، جور، غلبه، سلطه و استبداد را آزادانه نپذیرفته بودند. آنها تجربه مردم اهل کوفه را پیش چشم داشتند، نمی‌خواستند مصداق لعن زیارت اربعین باشند: «لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ.» 🔸ششم. مردم آن صدایی را شنیدند که آن‌ها را مردم کرد، صفوف آن‌ها را فشرده ساخت و هویت را به آنان بازگردانده بود. صدای توحید تنها صدایی بود که آنان را از سلطه غیر‌ و بیگانه رهایی بخشید. اما این صدا همیشه راحت به گوش مردم نمی‌رسید. زمانی جبهه‌بندی‌ِ صداهای معارض روشن و قابل اشاره بود،‌ صدای مشرک، فاسق، ظالم، مستکبر و منافق بهتر قابل تشخیص بود، تبری‌جستن از آنها و تولی‌ورزیدن به صدای توحید راحت‌تر بود، اما اکنون برائت از معارضین بسی سخت‌ شده است.‌ 🔸هفتم. با این‌ وجود مردم ایران هنوز که هنوز است قدرت شنیدن صدای توحید را دارند،‌ با اینکه صداهای معارض پرحجم و پرفشار همه گوش‌ها را پرکرده‌ است، اما آنان‌‌ برای شنیدن صدای توحید، هم بنیه درونی قوی داشته، هم شاخص بیرونی پایداری دارند.‌ ایمان به خدا، همان بنیه درونی قوی است. تبعیت از ولی‌فقیه هم شاخص بیرونی کم‌سابقه‌ای است.‌ 🔸هشتم. نشانه پذیرش صدای توحید توسط مردم ایران، عمل ایمانی آنان‌ است. همین عمل ایمانی، خودِ متدانی (دنیوی) آنان را تبدیل به خودِ متعالی کرده است. مردم صدایی را می‌شنوند که خود متعالی آنان‌ را خطاب قرار می‌دهد، مردم صدایی را می‌پذیرند که فطرت آنان را می‌جنباند. عالی‌ترین حرکات جمعی مردم و مهم‌ترین دلیل مجتمع‌شدن آنان‌ هم‌چنان ریشه ایمانی دارد. 🔸نهم. راه خوب شنیدن صدای توحید، مبارزه با صداهای معارض است. با اینکه مردم فطرتاً متوجه صداهای معارض می‌شوند، اما گاهی راه تشخیص و سم‌زدایی از چنین ابتلائاتی را نمی‌دانند. آنان متوجه عدول و نزول از خود متعالی خویش می‌شوند اما گاهی مسیر ترمیم و صعود را پیدا نمی‌کنند. مردم برای قربانی کردن خودِمتدانی خویش، راهنما می‌خواهند. قربان وقتی برای مردم عید می‌شود که به غدیر منتهی شود. عید قربان، عید ولایت است. عید قربانی کردن صداهای معارض و شنیدن صدای امامت و ولایت. 🔸دهم. مطالبه حقیقی مردم از مسئولان تداوم شنیدن صدای توحید است. مردم از دولت و مجلس و قوه خواهان شنیدن پیام کارآمدی هستند، آنان محیطی را می‌خواهند که هیچ نیروی معارضی جرأت سروصدا نداشته باشد. تنگی معیشت، قانون ناپایدار و وجود فساد، این محیط را ناسالم می‌کند. محیط که سالم‌تر شود مردم هم راحت‌تر صدای خدمت مسئولان‌ را می‌شنوند. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/didgahha
نشانه‌شناسی یک قاب پُرشبهه 🔸این قاب،یک قاب معمولی نیست. شاید بتوان از نشانه‌شناسی برای فهم زبان این تصویر کمک گرفت. در این یادداشت کوتاه سعی می‌کنم دلالت‌های این «قاب پُرشبهه» را بیابم. این تصویر را مهدی نصیری گرفته و در کانال خود قرار داده است. 🔺اول.ما چهار نفر شانه به شانه نزدیک و خلل‌ناپذیر کنار هم ایستاده‌ایم. اسامی ما از چپ به راست؛ مهدی‌نصیری، ناصردانشفر، رحیم‌قمیشی و شهاب‌حائری است. چپ و راست این قاب را من(نصیری) و حائری نگاه داشته‌ایم. 🔺دوم. من و حائری قبلاً ملبس بودیم، اما لباس روحانیت را کنار گذاشته‌ایم. کنار من ناصردانشفر است که قبلاً فرهنگی بوده. کنار حائری هم رحیم‌قمیشی ایستاده که قبلاً رزمنده بوده. 🔺سوم.ما چهار نفر «آخوند»، «معلم» و «رزمنده» سابق، اگر در هیچ امری اشتراک نداشته باشیم، یک چیز ما را به هم رسانده است. ما هم شبهه‌‌داران خوب و هم شبهه‌سازان خوبی هستیم. در تولید شبهه روز و شب نمی‌شناسیم. 🔺چهارم.این قاب از ما نشان می‌دهد، دیگر ترسی نسبت به آشکارکردن جلسات محفلی‌ خود نداریم. راحت هر رطب و یابسی که بخواهیم نثار نظام می‌کنیم، خیالمان راحت است که کَکِ عناصر تبیینی هم خیلی نمی‌گزد. 🔺پنجم.ما با این عکس اعلام می‌کنیم، هر چهار نفر آماده هر گونه هزینه دادن هستیم و انگیزه‌مان برای شبهه‌سازی از دست نمی‌دهیم، شبهات هر کدام از ما، شبهات همه ماست. این عکس نشانه تعصب ما به شبهات یکدیگر هم هست. 🔸این‌ها تنها بخشی از دلالت‌های آشکار این قاب بود. اما بنظرم تا همین حد هم، هیچ بهانه‌ای برای بی‌عملی عناصر تبیینی در «ابطال مستمر» شبهات باقی نمی‌گذارد. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/didgahha
تحقیق به قصد تبلیغ 🔸 چگونه می‌توان هم به تبلیغ اولویت داد و هم تحقیق را لازمه آن دانست. به عبارت دیگر اگر بگوییم تبلیغ در درجه اول اهمیت قرار دارد و نیازی فوری و حیاتی است، آیا تحقیق نوعی وقت‌کشی یا هدررفت فرصت محسوب نمی‌شود؟ در این یادداشت می‌خواهم با پاسخ به این سوأل، روشی را بیابم که ما را از این ناسازگاری ظاهری عبور دهد. 🔸معمولاً اکثر قلم‌به‌دستان، یادداشت‌نویسان، گویندگان و تریبون داران حرفه‌ای یا با اکتفا به دانش موجود و فعلی خود، پدیده‌ها را خوانش کرده و تحلیل می‌کنند، یا فرصتی کوتاه به خود داده تا قدری تأمل و فکر کرده و به خلق ایده‌هایی جدید دست یابند. این افراد با ترکیبی از تحلیل‌های حاصل شده و ایده‌های تألیفی؛ گفتار، نوشتار یا محصول خود را برای رساندن به مخاطب آماده می‌کنند. 🔸بسته به توانایی عنصر تبیین‌گر، _چه دانش، چه مهارت تبیینی او‌_، این محصولات، قابل کیفیت‌سنجی و ارزیابی هستند.‌ با این حال، ذخیره دانایی و قوه اندیشه‌ورزی عنصر تبیین‌گر برای تولید محصول با کیفیت، پایان‌ناپذیر نیست. این ذخیره هم نیاز به تقویت دارد هم نیاز به بازیابی. یعنی هم باید دانایی‌های و مواد جدیدی به او اضافه‌ شود‌ و هم دانسته‌های قبلی یادآوری شود. 🔸اما مسأله اینجاست اگر وارد مقطعی زمانی نظیر دوره کنونی شدیم که فرصت کافی برای چنین ذخیره‌سازی و بازیابی انرژی نداشتیم چه باید کرد؟ طبیعی است با چنین وضعی، در بلند مدت صرف رساندن پیام به گوش و دل مخاطب، نمی‌تواند چنین جان‌های تشنه آگاهی را سیراب و بی‌نیاز سازد. وانگهی سیل شبهات و پیام‌های دروغ، فرصت کافی برای شارژ قوه تبیینی به ما نمی‌دهد.‌ در این وضع، چگونه می‌توان هم در میدان ماند، هم کیفیت محصول تبیینی را بالا نگاه داشت؟ 🔸پاسخ ساده است: «تحقیق به قصد تبلیغ». بنظر می‌آید اگر عنصر تبیین‌گر خود را با قصد تبلیغ و تبیین، ملتزم به خوانش متن،کتاب و سند سازد، آن مسأله تا حدود زیادی حل خواهد شد. توضیح بیشتر آنکه، چنین کنشی، به همزمانی تحقیق و محصول نظر دارد نه توالی یا ترتیب زمانی دو امر مجزا. یعنی آن نویسنده یا گوینده، با نظر به خروجی و محصول به‌روز، التزام به متن‌خوانی و تحقیق داشته باشد. 🔸همان لحظه که می‌خواند، قلمش را می‌لغزاند، نه فقط برای یادداشت برداری، یا محوریابی، بلکه با نظر به کار نهایی. متأسفانه امروز دیگر حتی فرصت کافی برای بازگشت به یادداشت‌ها و محورها هم وجود ندارد. نویسنده یا گوینده باید با خوانش متون، همزمان متن تولید کند، به نوعی خودآگاهی ناظر به خروجی یا تولید متن جدید برسد. 🔸تحقیق به قصد تبلیغ، کار ما را از ابتدا جهت‌دار می‌کند. باید به خودمان بقبولانیم که تبیین از زمان تحقیق یا خواندن شروع می‌شود، نه بعد از آن. تأمل به قصد تولید موثر می افتد. تبلیغ مؤثر با تحقیق عملی ممکن می‌شود. بدون درک این همزمانی، تبلیغ، خبررسانی صرف می‌شود. تحقیق هم گوشه‌نشینی و تیرهوایی پرتاب کردن! ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/didgahha
چرا به نمایش فرم‌های عزاداری محلی نیاز داریم؟ 🔸برنامه حسینیه‌ معلّا پس از نمایش موفق سال گذشته، امسال با ابتکارات جدید و تدوین بهتر‌ در حال نمایش در سیمای ملی است. یکی از این ابتکارات، بازنمایی سنت‌های عزاداری محلی و نه صرفاً قومی (منطقه‌ای) است. 🔸عبور از لایه‌های بزرگ‌تر قومی و شهری به لایه‌های کوچک‌تر و محلی‌تر عزاداری، نشانه تغییر رویکردی هوشمندانه در به رسمیت‌شناختن‌ تکثر فرهنگی با دقت زیاد و در حد مردم قریه‌های کوچک و متوسط و یا محله‌های قدیمی است. برای بسیاری از مردم کشورمان موعد عزاداری حسینی، همزمان موعد تذکر و بازگشت به کوچک‌ترین، واحد‌های سرزمینی و بازیابی تعلقات «روستایی» و «محله‌ای» نیز هست. 🔸با اینکه دست کم حدود پنجاه سال از تغییر ماهیت جغرافیای اجتماعی از روستا به شهر می‌گذرد، و در بسیاری از شهرهای بزرگ پدیده محله‌زدایی رخ داده است، هم‌چنان مردم کشورمان ریشه‌هایشان را می‌جویند و یا حداقل میل به یافتن اعقاب خود را می‌جویند. عینی‌ترین مسیر برای بازیابی ریشه‌ها، رفتن به واحد‌های روستایی و محله‌ای است و این مهم در فصل عزاداری سیدوسالار شهیدان به عینیت می‌رسد. 🔸بازگشت به روستاها، همزمان به معنای بازیابی «امر آشنا» نیز هست. برای خیلی از ماها شاید سنت عزاداری یک روستا موضوع جدید و نویی باشد، اما حتما غریب نیست. ما در لحظه با حس عزاداری مردم یک روستا مانند خرقان شاهرود، همراه می‌شویم. ابتدا گمان می‌کنیم، چنین شکلی از سینه زنی را بلد نیستیم، اما از پس ملاحظه این شور، خود را درون دسته می‌بینیم.‌ 🔸از جاکنده شدن داوران برنامه و ورود به دسته عزاداری، همان بازیابی «امر آشنا» است. از جاکنده‌شدن جمعیت‌های حاضر در عزاداریها و پیوستنشان به دسته‌های عزاداری نیز همین‌گونه است. امام حسین(ع)، آشناترین، عمومی‌ترین، کلی‌ترین و جامع‌ترین دلیل شکل‌گیری اجتماعات محلی می‌شود‌. 🔸قوام سنت عزاداری به تحکیم مناسبات محلات و روستاهای کشور است. بخش مهمی از خاطرات جمعی مردم کشور ما از مواجهه دسته‌های عزاداری محلات و روستاها با یکدیگر ناشی می‌شود و عجیب‌تر آن است که میل به گداختن در آتش معنای عاشورا و حرکت سیدالشهداء در این مواجهه شدیدتر می‌شود. هر محله و روستا خود را آماده پذیرفتن و یافتن دسته دیگر محله و روستای مهمان می‌‌کند. 🔸مردم در این مراودات، هم‌زمان در حال فریاد خروج از تکثر محلی و روستایی به وحدت حسینی هستند. همان است که به همه چیز رنگ می‌دهد، اما واقعیت تکثر را انکار نمی‌کند. مردم امری آشنا را بازمی‌یابند. هم گذشته و گذشتگان خود را در محله و روستا پیدا می‌کنند، هم یاد ناب‌ترین مضمون اسلام‌ محمدی (ص) را گرامی می‌دارند. 🔸با این مبنا، بازنمایی سنت‌های عزاداری محلی و ‌روستایی در حسینیه معلّا، یک اقدام ارگانیک و طبیعی است که خلأ آن سال‌ها حس می‌شد. این گیرایی بی‌دلیل اتفاق نیفتاده است. مردم با امام‌‌حسین(ع)، هویت خود را، در کوچک‌ترین واحدهای سرزمینی و شهری شناخته‌اند. این بازنمایی، هویت‌شان را صدا می‌زنند. مردم با حسین(ع) در «جایی» خو گرفته‌اند و با حسین(ع) موقعیت‌شان را باز می‌یابند. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/didgahha
پروژه تولید گناه‌ جمعی 🔸شاید یکی از لایه‌هایی که در مسأله رسوایی‌های اخلاقی و بی‌حجابی‌های اخیر، کمتر مورد توجه قرار گرفته، پیشرانی این دو گناه به ظاهر فردی در ایجاد فضای «گناه جمعی» باشد. 🔸در این یادداشت کوتاه می‌خواهم یکی از پشت‌پرده‌های بروز و ظهور چنین پدیده‌هایی را مورد تأمل قرار دهم و به این دو مسأله از زاویه نقش آنان در ایجاد جامعه‌ای سازگار با گناه، نگاهی ویژه داشته باشیم. 🔸شاید یکی از ابعاد حرام‌ سیاسی اعلام کردن گناه بی‌حجابی نیز همین مسأله باشد. گناه‌جمعی خروجی «جامعه سازگار با گناه» است. جامعه سازگار با گناه، یا «بی اعتنا به منکر»، مستعد انفعال و پذیرش گناه می‌شود. 🔸در جامعه پذیرای گناه و منفعل، زمینه مظلوم واقع شدن و تبعیت از ظالم ایجاد می‌شود. وابستگی، سلطه‌پذیری، یأس و کسالت از یک‌طرف، خالی کردن جبهه‌حق و میل به سکوت و بی‌عملی در دفاع و طرفداری از آن، طرف دیگر این پروژه خطرناک است. 🔸خطر از دست رفتن استقلال نیز چنین جامعه‌ای را تهدید می‌کند. بنابراین در کنار اثرات مخربِ آنی و مقطعی انتشار فلان رسوایی اخلاقی یا بی‌حجابی‌ها و بدن‌نمایی‌های خیابانی، نباید از تأثیرات جمعی، ذهنیت‌ساز و رسوب‌کننده این گناهان در روان‌جمعی غفلت کرد.‌ 🔸در این خصوص نمونه‌های تاریخی نیز قابل اشاره است.‌ شاید شهر کوفه یکی از روشن‌ترین‌ مثال‌های جامعه سازگار با گناه باشد که مرتکب بزرگ‌ترین گناه جمعی تاریخ، یعنی خالی کردن پشت ولی و امام‌ زمانه خود شد، گناهی که عذاب وجدانش هنوز هم دست‌ از سر مردم این قطعه جغرافیایی برنداشته است. 🔸نمونه دیگر، کنارکشیدن مردم صدرمشروطه در دفاع و حمایت از شیخ فضل‌الله بود،‌ موردی که به بیان و تحلیل رهبری، مصداق نوعی گناه جمعی بود. طبیعی است بعد از انقلاب اسلامی، در یک کشور با مردمی چنین آگاه، اهل حق و با تجربه، پروژه تولید گناه جمعی، باید بسی پیچیده‌تر و چندلایه‌تر طراحی شود.‌ 🔸به زعم نگارنده، دو بعد از ابعاد این پروژه پیچیده، «عمومی‌کردن پنهان‌ترین گناهان» و «عادی‌سازی عمومی‌ترین گناهان»، است. در این پروژه، جدا از نقش مستقیم دشمن و دست پیدای او، طیفی از نخبگان و متفکرین معارض قرار دارند که در حال صورت‌بندی مفهومی و نظری چنین تغییرات اجتماعی هستند. 🔸تقریباً در همه این نظریه‌های سازگاری با گناه، فصل مشترک، تئوریزه‌کردن عنصر بی‌ارادگی و ناتوانی انسان در برابر تغییرات اجتماعی و لزوم همراهی با آن است. برخی مانند همچون مهدی بازرگان در کتاب سازگاری ایرانی، چنین عنصری را ذاتی شخصیت ایرانی می‌داند(!)، که به دلیل تجربه «زیست‌زراعی»، منفعل و سازگار و توسری‌خور است. 🔸البته او این وصف را در خصوص جامعه قبل از انقلاب اسلامی روا می‌دارد و منظورش عادت ظلم‌پذیری در برابر حاکم ظالم است. اما همین ایده که متناسب با فضای جامعه پیشاانقلابی است مستمسک جامعه‌شناسی دیگر همچون سعید معید‌فر در نظریه «سازگاری عرفی» برای توجیه فرهنگ بی‌قانونی یا قانون‌ستیزی می‌شود. 🔸او می‌خواهد فرهنگ قانون‌گریزی برخی از مردم را توجیه کند، بنابراین می‌گوید مردم قانون را به زبان خودشان ترجمه می‌کنند. انفعال در برابر تغییر منفی در این نظریه مشهود است. 🔸 مورد زننده‌تر دیگر فردین علیخواه جامعه‌شناس جوان‌تر این جبهه است که در یادداشتی با بهره‌گیری از نظریات فلان جامعه‌شناس غربی بی‌حجابی را به تفاوت و تکثر در پوشش(متفاوت‌پوشی)، تقلیل می‌دهد و برای پذیرش آن پیشنهاد می‌کند بی‌اعتنایی مدنی، لازمه زندگی شهرنشینی است! 🔸از این دست موارد هر چند اندک اما باز هم وجود دارد. غرض آن بود که بدانیم، پشت ظاهر چنین گناهانی، ابعادی نادیدنی‌تر موجود است که زمینه تولید گناه جمعی را فراهم می‌سازد. گناه جمعی موجب توقف، کندی‌ حرکت، کسالت، سلطه‌پذیری و در نهایت خلوت‌شدن جبهه حق می‌شود‌. نسخه بدیل و راهگشا، سازگاری جامعه با سنت‌های الهی است نه بی‌اعتنایی به گناهان. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/didgahha
هان شاهچراغ؛ جای زخم‌هایمان هنوز درد می‌کند! 🔸جنگ قاعده خود را دارد، هم کشته می‌شویم و هم کشته می‌گیریم. شهید معرکه می‌داند ممکن است، رفتنش بازگشتی نداشته باشد. آشنایان و خانواده او هم می‌دانند. چه شهید شود، چه جانباز، چه اسیر و مفقودالاثر. حتی مردم پشت جبهه هم قاعده جنگ را پذیرفته‌اند و می‌دانند.‌‌ با اینکه زخم می‌خورند، اما جای زخم را فراموش می‌کنند. 🔸اما این قاعده در زمان صلح برعکس است. صحنه، صحنه نامردی است. کسی انتظار جنگ ندارد. تحمل غافل‌گیری خیلی سخت است. حتی برای مامور حراست جلوی درب حرم. حتی برای خادمین و محافظین‌حرم.‌ چه برسد به مردم معمولی. مسأله همین جاست. کشتن مردم معمولی نقض صلح همه مردم کشور است. 🔸صحنه تیراندازی حتی رعب‌آورتر از انفجار تروریستی است. تیراندازی و تیرخوردن یک حس ملموس برای همه ما مردم معمولی است. تروریست وقتی تیر می‌اندازد، تو نمی‌دانی از کجا می‌خوری، نفرات کناری تو فرو می‌ریزند، هر لحظه می‌دانی تو نفر بعدی هستی. همین حس به شکل ناخودآگاه به همه ما هم که آنجا نیستیم منتقل می‌شود. 🔸هیچ‌کس نمی‌گوید خداراشکر که ما آنجا نبودیم، چون همه حس می‌کنند یکی مانند خودشان آنجا بوده و چه بسا ممکن بود آن فرد، خود ما بوده باشیم. این است که می‌گوییم هنوز جای زخم ۴ آبان شاهچراغ‌مان‌ درد می‌کند. زخم جنگی را می‌توان راحت‌تر فراموش کرد، اما زخم نامردی معلوم نیست کی خوب شود. 🔸 من آن روز نوشتم دشمن واقعی است، باورش کنیم، امروز نیز با اینکه روان‌ مردم آرام‌ است، مجددا می‌گویم، دشمن را جدی‌تر بگیریم. دشمن، موجودی پشت مرزهای ما نیست، دشمنی دشمن فقط محدود به چند درگیری مرزی محدود نیست. این حادثه جای زخم‌هایمان را دوباره فشرد و گفت دشمن همین حوالی است، اگر جدی نگیریم. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/didgahha
زنان ترجیح می‌دهند، مردانشان پول دربیاورند. 🔸وقتی از خشونت علیه زنان گفته می‌شود، ناغافل ذهنمان به سمت انواع آزار و اذیت‌های تنانه یا درشت‌گویی‌های کلامی علیه آنان، سوق پیدا می‌کند. این سوگیری غیر ارادی ذهنی، توجه ما را از تمرکز روی اشکال پچیده‌تر و سخت‌تر خشونت -که رژیم‌های سرمایه‌داری علیه زنان روا می‌دارند-، سلب می‌کند. 🔸 در گفتگوی اخیر خانم علم‌الهدی با رسانه آمریکایی، نکته‌ای توجه نگارنده را جلب کرد که بی ارتباط با موضوع این یادداشت نیست. ایشان به نحوی، رابطه‌ای بین فمینیسم و خشونت برقرار کردند و دلیل رواج جنبش‌های فمینیستی در غرب را گرایش به خشونت در میان جامعه زنان این کشورها دانستند. 🔸نگارنده قبلا در دو یادداشت «زن، مرد نیست» و «زن، وجود ندارد»، تا حدودی به آن شکل پیچیده خشونت سیستماتیک علیه زن غربی پرداخته است. اکنون به بهانه مصاحبه اشاره شده، می‌خواهد زوایای تاریک‌تر بحث را روشن سازد. 🔸در یک جمله ساده ریشه اصلی خشونت علیه زن غربی، فرهنگ منحط انکار تفاوت بین زن و مرد است. تقریبا از میانه قرن ۱۶ میلادی که فرهنگ سرمایه‌داری در سراسر اروپای غربی فراگیر شد، همزمان ارزش‌های آن نیز در میان مردمان این کشورها مسلط شد. 🔸 به گفته مک کلاسکی اقتصاددان آمریکایی، مردم در کشوری مانند هلند برای اولین بار در اواسط قرن 16، عمل پس‌انداز و انباشت سرمایه را بر عادتِ روزی‌ خوری و دم غنیمت شماری، ترجیح دادند. دیری نگذشت این اقدام آنها تبدیل به فضیلتی سراسری شد. یعنی تلاش برای تولید ثروت انباشته و فراتر از حد نیاز، تبدیل به عرفی سراسری شد. 🔸کسانی هم موفق‌تر محسوب می‌شدند که توانایی تولید ثروت بیشتر داشته باشند. طبیعتا از این نظر مردان قدرت بیشتری داشتند و جالب است که همزمان تغییرات مذهبی (رشد مذهب پروتستان) درون آیین مسیحیت نیز ارزش‌های مردانه را بر صدر می‌نشاند. 🔸این تغییرات، زنان را برای تبدیل شدن به عناصر ارزشمند جامعه سرمایه‌داری، محکوم به الگوگیری از مردان می‌کرد. در یک پروسه طولانی آنان سعی کردند، خود را به الگوی مطلوب اقتصادی جامعه غربی نزدیک کرده و شبیه سازند. انکار تفاوت بین زن و مرد مهم‌ترین پیامد چنین فرآیندی بود. 🔸همه مشکل از همین جا شروع شد. یعنی زنان تعریفی مردانه از هویت زنانه خویش داشتند. اولین بارقه‌های خشونت در چنین نقطه‌ای پدیدار شد. در واقع زنان با انکار هویت زنانه، درگیر نوعی خودآزاری شده بودند. همچنین، استقلال در خودبیانگری را از دست داده بودند. 🔸در واقع اجازه دادند، تعریفی از زن در جامعه جا بیفتد که مردان به آن مایل بودند. انکار تفاوت، زنان را دچار نوعی رنج شیءگشتگی کرده بود.‌ جریان‌های فمینیستی در چنین بستری پدید آمده و رشد کردند. آنان به راستی به دنبال احقاق حقوق زنان بودند، اما حقوقی که‌ تفاوت‌هایشان را با مردان کمتر می‌کرد نه اینکه متمایز کند. 🔸در امواج بعدی فمینیسم (رادیکال)، مسأله بغرنج‌تر می‌شود، چون این آگاهی کاذب پیدا می‌شود که تلاش برای احقاق حقوق زن، یعنی پذیرش انفعال و زنانگی. در عوض باید بگوییم اصلا زن و مردی وجود ندارد. زن مرد است، همانطور که مرد هم می‌تواند زن باشد. همه این تفاوت‌ها اعتباری است و قابل تغییر. 🔸بنابراین انواع انحرافات جنسی روابط نظیر «زن با زن» و «مرد با مرد»، «زن مردنما با زن معمولی»، «مرد زن نما با مرد معمولی»، مشروع شد. این وسط اما قربانی زن بود. زن سوژه اصلی خشونت سیستماتیک بود. هویت زن در فرهنگ سرمایه ‌داری انکار شد و در فمینیسم «زن انکار شده»، ناپدید شد. جنسیت اعتباری شد. 🔸 بنابراین رواج فمینیسم، یا تمایل به جریانات فمینیستی، نشانه پنهان وجود خشونت نهادینه و سیستماتیک در یک جامعه است که ریشه در انکار تفاوت بین مرد و زن دارد. در مقابل تایید تفاوت، زمینه هویت یابی زنانه و آزادی و استقلال جامعه زنان را ایجاد می‌کند. 🔸تایید تفاوت، نقش‌های واقعی زن و مرد را تثبیت می‌کند. زن نیازی نمی‌بیند که شبیه مردان شود. زنان ترجیح می‌دهند مردانشان بیرون کار کرده و پول دربیاورند.‌ البته زنان ایرانی‌ بیرون هم کار می‌کنند، اما نه برای شبیه شدن به مردان، بلکه برای زن ماندن و الگوشدن. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/didgahha
شکست ایده «حبس نفرت در اسرائیل» 🔸شاید برای بسیاری از افراد، این سوال بوجود آمده باشد، که چگونه در میان بخشی از مردم کشورهای اروپایی، احساسات ضد‌صهیونیستی با وجود حمایت دولت‌های آنان از اسرائیل، اجازه ظهور و بروز می‌یابد؟ مثلا ویدیویی از کریستین رونالدو جهانی می‌شود که گویا میکروفون خبرنگار اسرائیلی را گرفته و پرتاب می‌کند. یا تظاهرات و راهپیمایی‌های ضد اسرائیلی بدون مخالفت علنی در این کشورها برگزار می‌شود؟ 🔸تحلیل این موضوع قدری عمیق‌تر از لاییه روئین به نمایش در آمده است. یادداشت پیش‌رو را برای پاسخ به همین سوال نوشته‌ام و در ادامه خواهم گفت چرا چنین وضعی دوام نخواهد یافت، زیرا پیروزی اخیر جبهه مقاومت و ضربه تاریخی و سهمگین آن، منجر به شکست ایده «صدور نفرت به اسرائیل»، در این جوامع می‌شود. 🔸واقعیت آن است که دولت‌های غربی در یک روال تدریجی، موضوع نفرت تاریخی از یهود در جوامع مسیحی را، با تاسیس رژیم صهیونیستی، به جغرافیایی دورتر از خود صادر کردند. بعد از این اقدام، کارکرد اقدامات غیرمشروع، ضدانسانی و تروریستی رژیم اشغالگر، در ناخودآگاه جمعی بخشی از مردم اروپا، تولید نفرت بیشتر از جریان یهود خارج از سرزمین‌های قاره سبز بود. طوری که ارتکاب هر اقدامی از سوی چنین رژیم منفوری برای مردم این کشورها، دور از ذهن و عجیب و غریب نبود. 🔸در مقابل این نفرت، مظلومیت مردم فلسطین قرار داشت که با اعمال ظلم از سوی رژیم صهیونیستی، منجر به عکس‌العمل بی‌خطر مردم این کشورها می‌شد. برای رژیم‌های اروپایی، تداوم دوگانه ظالم و مظلوم در ذهنیت مردم‌شان، می‌توانست خشونت‌های ضدیهودی درون این جوامع را کنترل کرده و آن را تبدیل به احساساتی کم‌خطر کند. 🔸سیاست‌های رسانه‌ای آنها نیز این چنین دنبال می‌شد و برای مردم آن کشورها چنین تصویر می‌شد که دولت‌هایشان خواهان برقراری صلح و پایان منازعه در سرزمین های اشغالی هستند. می‌توان گفت مساله عادی‌سازی روابط برخی کشورهای اسلامی با رژیم صیهونیستی نیز از الگویی مشابه همین تبعیت می کرد. 🔸علی رغم ژست صلح‌طلبانه؛ دولت‌های اروپایی هیچ‌گاه راضی به توقف ماجراجویی‌های صهیونیست‌ها و پایان ظلم آنها نبودند، زیرا به وجود احساسات ضدصهیونیستی بی خطر مردمشان نیاز داشتند. از طرف دیگر، اسرائیل هم دیگر آن چیزی نبود که به راحتی قابل مدیریت و کنترل باشد. 🔸با وجود کاهش محسوس قدرت صهیونیست‌ها در 20 سال اخیر و شکست‌های پی‌درپی آنها در توسعه طلبی بیشتر، ایده «نفرت صادر شده»، با هر ضرب و زوری که بود حفظ می‌شد. رمز حفظ این ایده، منفعل و مظلوم و ستمدیده بودن مردم فلسطین در مقابل فاعل و ظالم و قوی ماندن رژیم صهیونیستی بود. 🔸اما اگر معادله عوض می‌شد، مثلا جبهه مقاومت بجای اقدامات ایذایی و شهادت طلبانه که ماهیتی واکنشی داشت، وارد یک جنگ پیش دستانه، شجاعانه، غافلگیرانه، چند بعدی و ترکیبی می‌شد، داستان فرق می‌کرد. پیروزی جبهه مقاومت در تحمیل چنین ضربه‌ای، امکان واقعی شکست اسرائیل را در ذهنیت عمومی مردم جهان ایجاد کرد. 🔸این تصور ایجاد شد که می‌شود با یک جریان کوچک و جبهه مردمی در برابر یک ارتش چند میلیونی ایستاد. شکست ایده «نفرت صادرشده»، مهم‌ترین پیامد تغییر این معادله بود. کشورهای اروپایی از این به بعد با نگاهی هراسان به موج حمایت از مردم فلسطین در جوامع خود می‌نگرند. با شکست این ایده، امکان درگیری با عناصر این رژیم در خود کشورهای اروپایی برای مسیحیان معتقد، امری دور از دسترس نیست. 🔸نفرت از صهیونیسم تنها منحصر به حمایت لفظی از مظلومان فلسطینی نخواهد شد، از این به بعد، امنیت عناصر صهیونیستی در چنین کشورهایی بیشتر از قبل به مخاطره خواهد افتاد. پیروزی جبهه مقاومت، امری درونماندگار در سرزمین‌های اشغالی نیست، این پیروزی به بیرون مرزها نیز منتشر می‌شود، طوری که دیگر مکانی امن برای فرار صهیونیست‌ها باقی نمی‌گذارد. ابعاد این پیروزی بسیار بیشتر از آنچه که رخ داده یا می‌دهد، است. باید دانست، هم رژیم صهیونیستی رفتنی است، هم تفکر صهیونیستی محوشدنی است... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/didgahha
آزمون اعراض چپ‌ها از «ژیژک» حامی صهیونیسم 🔸نمایشگاه کتاب فرانکفورت آلمان، با یک سخنرانی ۲۳ دقیقه‌ای افتضاح از جانب اسلاوی‌ژیژک فیلسوف چپ و معروف اسلوونیایی توأم شد. کتاب‌های ژیژک و آثار گفتاری او در ایران به‌شدت مورد توجه قشر دانشگاهی غرب‌خوانده و روشنفکری‌ قرار دارد. 🔸چپ‌های فرهنگی و‌ نوگرا نیز به شدت سمپات ژیژک و ترجمه‌کننده آثار او هستند. برخی انتشاراتی‌ها نیز آثار ژیژک را یا به مزیت آبادی گیشه‌های کتاب‌فروشی‌های خود، یا به صورت زنجیره‌ای با قصد مبتذل‌کردن اندیشه چپ، چاپ و منتشر می‌کنند.‌ 🔸هرچند این فلسفه‌بافی و موضع‌گیری از جانب او غیرمنتظره نبود و او در آزمون اغتشاشات سال گذشته ایران نیز، ابتذال و انحراف در اندیشه چپ را به رخ همگان کشید. ابتذالی که بعد از جنبش ۱۹۶۸ گریبانگیر آنان شد و آنها را تبدیل به سوپاپ اطمینان‌ بحران‌های رژیم‌های سرمایه‌داری کرد. 🔸یعنی به هر نحو، هر بحرانی را در این رژیم‌ها از سیل «تخریب مشروعیت» و «مبارزه میدانی» به «حوضچه‌های نقد» و «مجادلات کلامی» بی‌حاصل تبدیل می‌کردند.‌ ژیژک در این سخنرانی نیز دقیقاً بر چنین سبیلی سخنرانی و موضع گیری کرده است. 🔸ژیژک، جنبش حماس را نماد یک تفکر افراطی‌ سامی‌ستیز فلسطینی دانسته که به پست یک دولت افراطی بنیادگرای‌ صهیونیست خورده است. او می‌گوید وزیر امنیت ملی کنونی اسرائیل کسی است که در جوانی از سوی یکی از دولت‌های قبلی دموکرات این رژیم تروریست خوانده شده است. 🔸ژیژک دو سر این جنگ را به وجود دو جریان افراطی‌ تقلیل می‌دهد و بدین ترتیب هیچکدام امکان مصالحه را به یکدیگر نمی‌دهند.‌ ژیژک این گفته نتانیاهو مبنی بر اینکه دولت اسرائیل تنها دولت قوم یهود است و دیگران را شهروند نمی‌داند را با گفته اسماعیل هنیه که اعلام کرده‌ صهیونیست‌ها باید از زمین‌های ما بیرون بروند، همطراز دانسته است. 🔸به نظر ژیژک، ریشه تفکر اول در مشروعیت خشونت علیه غیریهودیان بدلیل هولوکاست و ریشه تفکر دوم در سامی‌ستیزی فلسطینی‌هاست. او بعد از این وسط‌بازی، به یکباره فرمان را سمت مردم فلسطین‌‌ چرخانده و می‌گوید ریشه این جنگ در سامی‌ستیزی فلسطینی‌هاست که حماس را جلو انداخته و وارد این جنگ شده است. 🔸ژیژک ادامه می‌دهد، چون حکومت دموکرات اسرائیلی مرزهای ۱۹۶۷ را معتبر شناخته بود و اکنون تنازع و اغتشاشات داخلی بین جامعه دموکراسی‌خواه و دولت بنیادگرای‌ اسرائیل در جریان بود، فلسطینی‌ها باید صبر می‌کردند تا دولت فعلی این رژیم خودبه‌خود سرنگون شود، تا دولت بعدی جلوی شهرک‌سازی‌‌های بی‌امان را گرفته و قوانین قبلی را به رسمیت بشناسند. حمله جبهه مقاومت این تنازع را به وحدت ملی تبدیل کرد. 🔸او در نهایت به اینجا می‌رسد که اساساً مشکل فلسطینی‌ها هستند که نتوانسته‌اند، بیشتر صبر کنند. یعنی نتوانسته‌اند تحمل کنند بیشتر کشته شوند، زمین‌هایشان بیشتر غصب شود، مزارع کشاورزی‌شان بیشتر تخریب شود. در یک کلام ژیژک می‌خواهد بگوید، فلسطینی منطق تسلیم را خوب بلد نبوده‌اند. یعنی همان چیزی که چپ‌ها بعد از ۱۹۶۸ یاد گرفته‌اند، رام و‌ اهلی باشند. 🔸او با همین منطق، در پایان سخنرانی‌اش بسیار محکم حمله حماس را محکوم می‌کند«من به هیچ وجه، حمله حماس را به رسمیت نمی‌شناسم، آن عمل قتل عام بود و غیر قابل بخشش بود» و در مقابل می‌گوید «من کاملاً و مطلقا حق دولت اسرائیل را برای وجود داشتن (حمله،کشتار) به رسمیت می‌شناسم» 🔸نکته آخر آنکه ژیژک در طول این سخنرانی، به هیچ وجه نتوانست خشم و عصبانیت خود را از موج حمایت حداکثری مردم کرانه باختری از حماس کنترل کند و اعتراف می‌کند نه یاسر عرفات توانست چنین فرهنگی را تغییر دهد و نه اکنون محمود عباس از چنین قدرتی برخوردار است. این اعتراف بسیار مهم است. آن‌ هم از یک متفکر چپ مایل به اسرائیل که سعی می‌کند، منطقی حرف بزند. مقاومت هویت فلسطین و فلسطینی‌ها است. اکنون زمان پایان چنین تردیدی است. در موقعیت تاریخی جدیدی قرار داریم. جبهه مظلوم مقتدر در موقعیت پیروزی است. شک نکنید. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/didgahha
چرا مهدی‌ جمشیدی مناظره می‌کند؟ 🔸سوالی که این روزها در میان طیفی از عناصر و دغدغه‌مندان عرصه تبیین و برخی از مخاطبان این حوزه بوجود آمده، آن است که چرا مهدی جمشیدی با اینکه می‌داند شبکه تیزرسازان و تقطیع‌کاران به شدت منتظر سوءاستفاده و دروغ‌سازی هستند، حاضر به مناظره می‌شود؟ 🔸آیا مهدی جمشیدی خط و ربط «کافه‌خبر» را نمی‌داند که دعوت آن را می‌پذیرد؟ آیا او طرف مقابلش را نمی‌شناسد؟ آیا نمی‌داند که مجری و طرف دیگر مناظره همدست هستند و او باید با هر دو نفر مقابله کند؟ آیا نمی‌داند که سوالات جهت‌دار تنظیم شده است؟ آیا نمی‌داند که آنها بی‌اخلاقی کرده و عنوان مناظره را از «امکان‌ اجتماعی الزام حجاب» به «مواجهه جمهوری اسلامی با حجاب اجباری» تغییر می‌دهند؟ 🔸مهدی جمشیدی همه اینها را می‌دانست و پیش‌بینی هم کرده بود. می‌دانست با این بی‌اخلاقی‌ها و خلف وعده‌ها، او را ترور شخصیت خواهند کرد. می‌دانست هژمونی رسانه‌ای جریان معارض، از او تصویری خشن، بی‌منطق و سرکوب‌خواه، می‌سازد. می‌دانست حتی برخی عناصر جبهه تبیین درگیر قضاوت بر مبنای همین تیزرها خواهند شد و غیرمنصفانه بر او می‌تازند.‌ حتی می‌دانست کسانی از همین جبهه، فرصت را غنیمت شمرده و به تسویه حساب شخصی خواهند پرداخت.‌ 🔸اما برای مهدی جمشیدی که تربیت یافته مکتب امام و رهبری و فراگیرنده آموزهای آنان و اندیشه‌های متفکرین بزرگ انقلاب اسلامی است، منیت و خودخواهی و خودخوانی، قربانی حقیقت و راستی و رک‌گویی است. در زبان و بیان او، چشمه جوشان گفتار انقلابی، جاری است. صلابت این گفتار، پرده از چهره مذبذبین و مرددین می‌اندازد. او خود هیچ‌گاه در نوشیدن و نوشاندن این چشمه جاری مردد نیست. 🔸او مطمئن است که منطق اندیشه اسلام ناب، بر هر توطئه، تخریب و حمله فائق می‌آید.‌ رضایت‌مندان و خشنودان از این گفتار، جای پایی در این رسانه یک‌طرفه ندارند. او می‌داند چه دل‌های صاف و زلالی را در این مردم خداجو، خشنود ساخته. برای او مثل روز روشن است، تخریب و ترور شخصیتش، بزرگترین امکان واقعی رشد را به ارمغان می‌آورد. رفتار او تصنعی و نمایشی نیست. التفات جمشیدی به پدیده‌ها و تحلیل موضوعات، خودمدارانه نیست. 🔸او به گوهری دست یافته که در انبساط کلامی و فکری‌اش منعکس شده است. منطق او در طول مناظره معرف همین گوهر وجودی است. نه عصبانی می‌شود، نه از موضع حقش کوتاه می‌آید. همین منطق است که عبدالکریمی را بارها خلع سلاح کرده و با خود همراه می‌کند. همان قسمت‌هایی که تیزرسازان پنهان کرده‌اند. جمشیدی می‌داند حرف انقلاب کلی‌ترین، عمومی‌ترین، جامع‌ترین و مردمی‌ترین گفتار این کشور است.‌ 🔸جمشیدی می‌داند که تنها نیست، او می‌داند آن‌ها که حامی و هوادار گفتار انقلاب هستند، اهل حرف نیستند، اهل عملند. دفاع از ارزش‌های انقلاب و دستاوردهای نظام که جمشیدی خود را وقف آن کرده است، را به جان و دل می‌خرند و برایش آرزوی موفقیت و دعای خیر خواهند کرد. جمشیدی هم هوای آگاهی انقلابی مردم را دارد و از این زخم‌ ِزبان‌ها و تنهایی‌های رسانه‌ای دلگیر نمی‌شود.‌ هر چند میدان سختی است اما با ترور شخصیت جمشیدی، نه او ناامید می‌شود و نه دیگر عناصر این جبهه. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/didgahha
مشارکتِ رقابت‌ساز 🔸«دعوت از مردم برای مشارکت در انتخابات» به عنوان وظیفه تمام کسانی که مخاطب دارند، شاید یکی از کلیدی‌ترین و برجسته‌ترین فرازهای سخنرانی رهبری در دیدار مردم کرمان و خوزستان بود. 🔸نگارنده مبتنی بر همین نکته، کلیدواژه «مشارکت خواهی همگانی» را پیشنهاد داده و بر این اساس در نظر دارد دلالت‌های مهم چنین دعوت گسترده‌ای را یافته و مورد تحلیل قرار دهد. 🔸در عرف جریانات سیاسی، معمولا به شکلی نانوشته مولفه رقابت انتخاباتی، اصل و مبنا قرار گرفته و مولفه‌های دیگر، نظیر مشارکت و سلامت و حتی امنیت در نسبت با آن سنجیده می‌شود. 🔸در این عرف نانوشته، تنها، این رقابت است که می‌تواند منجر به مشارکت بالا شود. بنابراین آنها تمام هم و غم خود را روی داغ کردن میدان رقابت و زیر فشار قرار دادن نهاد نظارت برای تأیید نامزدهای رقابت‌ساز و نه لزوما کارآمد، متمرکز می‌کنند. 🔸 اما نگارنده در این یادداشت قصد دارد از زاویه‌ای جدید به این موضوع بپردازد. یعنی ببیند، اگر مولفه مشارکت را به عنوان اصل و مبنا قرار دهد، چه تغییراتی در صحنه انتخابات رقم خواهد خورد. 🔸خواهیم دید این تغییر، حتی می‌تواند منجر به کارآمدی بیشتر محور رقابت انتخاباتی شود. می‌توان با مبنا قرار دادن ایده «مشارکت خواهی همگانی»، دلالت های زیر را در صحنه انتخابات متصور دانست. 🔹اول. حرکت در مسیر مشارکت خواهی همگانی، به معنای آن است که گرداننده واقعی صحنه انتخابات مردم خواهند بود. چون انگیزه مشارکت از سوی مردم جاری می‌شود، جریانات سیاسی چاره‌ای جز دنبال کردن این انگیزه‌ها نخواهند داشت.  🔹دوم. با توجه به کاهش قدرت نمایندگی جریانات سیاسی در سال‌های اخیر، این مردم خواهند بود که مرجعیت سیاسی خواهند یافت و  آزادانه‌تر و بی‌واسطه‌تر، مسائل و مشکلات خویش را بیان می‌کنند. رقابت جریانات سیاسی هم بر سر ارائه بهترین راه‌حل‌ها در رفع این مشکلات خواهد بود.  🔹سوم. مشارکت‌خواهی همگانی به معنای تسلط اراده ملی و عمومی بر خواسته‌ها و امیال سیاسی و جناحی است و دست جریانات سیاسی را برای ایجاد فضای رقابت کاذب یا اقدامات تحریک‌آمیز خواهد بست.  🔹چهارم. جریانات سیاسی نیز در ظرف مشارکت‌خواهی همگانی، چاره‌ای به جز معرفی کارآمدترین افراد و نه رقابتی‌ترین یا ستیزه‌جوترین آنها به عرصه انتخابات خواهند داشت.   🔹پنجم. اصل قراردادن مشارکت و جاری شدن اراده عمومی ملت برای رفع مسائل و مشکلات خود، جریانات سیاسی را تابع منطق «برنامه و کارنامه» خواهد کرد، نه تحت فشار قراردادن شورای نگهبان برای تحمیل کاندیداهای فاقد صلاحیت.  🔹ششم. مشارکت‌خواهی همگانی، هم زمینه رقابت سالم را فراهم کرده، هم چالش در سلامت انتخابات را به پایین‌ترین حد ممکن می‌رسد و هم امنیت برگزاری را بالا می برد.  🔹هفتم. ایده مشارکت‌خواهی همگانی، میدان رقابت را برای جناح‌های سیاسی را باز می‌کند، چون میزان مشارکت بالا می‌رود، انگیزه رقابت بیشتر می‌شود و چون خواسته‌های عمومی متکثر و متفاوت است، سلایق مختلف امکان رقابت می‌یابند.  🔹هشتم. مشارکت‌خواهی همگانی، انتخابات را  به مقوله‌ای تحول‌آفرین و افق‌گشا تبدیل می‌کند و فضای تولید گفتارهای یاس‌آلود، دلسردکننده، انسدادآفرین و بن‌بست‌نما، تنگ و محدود می‌کند.   🔹نهم. در نهایت خروجی مشارکت‌خواهی همگانی که همان مشارکت پرشور است، نشانگر انگیزه بالای ملی برای حضور در صحنه‌های مهم است و این انگیزه، قدرت‌ساز بوده و توان رفع مشکلات لاینحل و سخت را به نمایندگان ملت می‌دهد. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/didgahha
مردم‌داری چیست؟ 🔸یکی از فرازهای مهم بیانات رهبری در 19 دی ماه، بدست دادن شاخص‌های کلان مردم‌داری بود. نگارنده مبتنی بر درک و دریافت خویش از این سخنرانی، چند نکته اصلی را در خصوص شاخص‌های مردم‌داری مسئولین، عناصر و مراجع تبیین‌گر و مخاطب دار، احصاء کرده و به رشته تحریر درآورده است: 🔸۱. اعتماد قلبی به مردم، طوری که حاضر باشند حرف دلشان را به مردم زده و هیچ جایگزینی مانند گروه‌های سیاسی یا شخصیت‌های معروف را بر آن ترجیح ندهد. 🔸۲. حضور با کیفیت در مردم، طوری که، هم بدانند هدف از حضورشات چیست، و هم چشم دل مردم را نسبت به آن هدف روشن کند. 🔸۳.حضور جهت‌دار و معرفت‌بخش در مردم، طوری که هدف‌هایی نظیر «حاکمیت اسلام، عزت ملی، صلاح کامل ملت ایران، اعتلای ملت ایران و مقابله با استکبار» را در دستور کار خود قرار دهند‌ و توان معرفتی مردم را نسبت به آن بالا ببرند. 🔸۴.دعوت به حضور مردم در همه صحنه‌ها، طوری که موانع حضور آنان در میادین فرهنگی، دینی و سیاسی برطرف نمایند. 🔸۵. آگاهی از راهبرد اساسی دشمن در بیرون کردن مردم از صحنه، طوری که برای خنثی‌سازی پروژه‌های فعال «مایوس‌سازی»، «بی‌اعتقادسازی یا ایمان‌زدایی دینی» و «هراس‌آفرینی» برنامه داشته باشند. 🔸۶. سعه صدر اجتماعی، به معنای بالا بردن حساسیت قلبی مردم نسبت به عادی شدن عمومی‌ترین گناهان (مانند بی‌حجابی). اگر حساسیت قلبی جامعه تحریک شود، اساسا میل به سازگاری با گناه کاهش می‌یابد. 🔸۷.سعه صدر سیاسی، به معنای ایجاد فضایی برای ابراز اختلاف سلایق سیاسی مردم و کور کردن فضای دوقطبی‌ساز و تفرقه‌انگیز مجادلات سیاسی. 🔸۸. دعوت به مشارکت در انتخابات، به عنوان عالی‌ترین بستر تجلی حضور مردم در صحنه سیاسی. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/didgahha
مربوطیت پاسداری 🔸نظریه‌ای پراهمیت و قوی به نام مربوطیت وجود دارد. در این نظریه مطرح شده همه اشیاء در هستی به نحوی با یکدیگر در ارتباطند. مربوطیت کشف ارتباط چیزی با چیز دیگر است. بنابراین اگر چیزی با چیز دیگر ارتباط داشته باشد وجه و نوع ارتباط آن دو چیز به یکدیگر، مربوطیت نام دارند. 🔸اما وجه مربوطیت پاسداران انقلاب اسلامی یا پاسداری و انقلاب اسلامی در چیست؟ به نظر می‌رسد حداقل به سه اعتبار می‌توان بین پاسدار و انقلاب اسلامی ارتباط برقرار کرد. ▫️پاسداشت انقلاب (کشور و نظام) ▫️پاسداشت اسلام (دین و مذهب) ▫️پاسداشت مردم 🔸این سه محور را گرچه نمی‌توان در بادی واقعیت از یکدیگر تفکیک کرد، اما سه وجه مربوطیت پاسداری است که از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون، تنظیم‌گر وظایف و تکالیف پاسداران انقلاب اسلامی بوده است. تجربه چهل و پنج ساله انقلاب اسلامی نشان داده پاسداری بدون فرض این سه وجه مربوطیت، تهی از معنا می‌شود. 🔸پاسداری مربوط به هر کاری نیست، و هر کاری هم شایسته پاسداری نیست. اما همه کارهایی که مستلزم پاسداشت آن سه وجه است به پاسدار مربوط می‌شود. پاسداری تنها یک شغل نیست، کنشی داوطلبانه است در قامت و قالبی سازمان‌یافته به نمایندگی از مردم. 🔸جان و جهان پاسدار، در خدمت پاسداری از انقلاب و دین و مردم است، حتی اگر دیده نشود. پاسدار گزارش نمی‌دهد، تلاش می‌کند و به زبان نمی‌آورد. آخر او پاسداری را نعمت می‌داند و شکرگذار این نعمت است. او شکر این نعمت را تنها با حفظ انقلاب ادا نمی‌کند، او حافظ تداوم انقلاب است. 🔸نکته آخر آنکه پاسدار، برای شکر نعمت پاسداری، در وهله اول و به طور ویژه، سپاسگزار اسلام و انقلاب و مردم است. بدون سپاسگزاری و تکریم این سه وجه، کنش پاسداری نمی‌تواند جان‌بازانه و ایثارگرایانه باشد. 🔸مربوطیت پاسدار به مردم، انقلاب و اسلام با اراده ایمانی ممکن شده است. همین اراده ایمانی منجر به تکریم می‌شود و همان تکریم مایه اعتبار و افتخار و ارزش پاسداران انقلاب اسلامی شده است. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/didgahha