🔖شجاعت سربازان خمینی
✏️به قلم
#علیرضا_زادبر
.....................................
چند بُرش از "شجاعت" را نقل میکنم:
۱. امام در پاریس بودند. دوست و دشمن به امام پیغام دادند وقت مناسبی برای بازگشت به ایران نیست. آقای بهشتی گفته بودند: آنقدر اسلحه نداریم! مساله حفاظت از جان امام است! تهدید دولت بختیار این بود: یا هواپیما را میزنیم! یا هواپیما به سمت کیش می رود تا همگی را بازداشت کنند! از چند روز قبل باند فرودگاه مهرآباد را با ادوات نظامی بسته بودند.
همه را به امام توضیح دادند که فعلا از سفر به ایران منصرف شود. حاج احمد هم نگران بود. یک کلمه پاسخ داد: من به ایران میروم! وقتی دیدم دشمن اصرار دارد، حتما می روم!
.
.
۲. جماران برای سکونت امام انتخاب شده بود. هنوز مصالح در حسینیه بود و مردم محل مشغول آذین بندی، امام آمد. چند روز بعد صدای ماشین های سنگین آمد که داشتند زمین را برای باند فرود هلی کوپتر آماده میکردند تا در مواقع اضطراری امام را از جماران انتقال دهند! امام پرسید چکار میکنند؟ وقتی گفتند برای مواقع اضطراری باند فرود می سازند. امام جواب داد: از اینجا تکان نمیخورم! جمع کنید!
.
.
۳. زمان جنگ از مهندسی ارتش با نظارت حاج احمد یک پناهگاه برای امام ساختند. با بتن به حالت حرف ال انگلیسی، حاج احمد اصرار کرد یکبار شده برای بازدید و تشکر از زحمات این جوانان ارتش به پناهگاه سر بزنید. امام گفت: لازم نیست. از اینجا میبینم! یکبار هم وارد پناهگاه نشدند!
.
.
۴. یک شب ضدهوایی اطراف جماران بدون اطلاع به بیت امام فعال شد. فرمانده میخواست در یک رزمایش نیروها را امتحان کند! بعدا آن فرمانده را بخاطر این بی تدبیری برکنار کردند.
همه سراسمیه خودشان را به امام رساندند تا امام را به سمت زیرزمین ببرند. بخاطر حمله قلبی امام ترس از صدای مهیب و اضطراب تذکر همیشگی پزشکان بود.
امام آرام آرام رسید! دیدند اطرافیان نگراند! گفتند: نترسید! چیزی نیست. آقای امام جمارانی با سرعت خودش را به امام رساند! امام گفتند: شما هم ترسیده اید؟
.
.
۵. شب کودتا نوژه آقای هاشمی و خامنه ای پیش امام رفتند که برای امنیت و حفظ جان، شما بهتر است از اینجا منتقل شوید! طرح کودتا بمباران جماران بود. امام گفتند: من از اینجا تکان نمیخورم! قدم برنمیدارم! شما مراقب خودتان و رادیو و تلویزیون باشید. اینجا یک دستگاه بگذارید که اگر لازم بود من مردم پیام بدهم!
آقای خامنه ای تاکید کردند شاید شما فردا نباشید! تا پیامی بدهید! امام گفتند: نگران نباشید. بفکر سلامتی خودتان باشید. من از اینجا تکان نمیخورم!
.
.
شجاعت امام به این ملت سرایت کرد و سربازانی فداکار برای دفاع از ایران و اسلام تربیت نمود. اگر امام هم با هر خطری چمدان را می بست و از کشور با اولین پرواز فرار میکرد، ممکن نبود ملت روحیه شجاعت و مقاومی مقابل صدام داشته باشند. رهبر شجاع، جامعه شجاع تربیت می کند.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/didgahha
🔖 زخم باز
✏️به قلم
#علیرضا_زادبر
.....................................
از آذر سال ۱۳۵۰ تقریبا هیچ سالی نیست که دولت تازه تاسیس امارات یا یک کشور ثالث نظیر لیبی، مصر، عراق، چین، روسیه و حالا این روزها اتحادیه اروپا درباره مالکیت جزایر سه گانه حق را به امارات ندهند و یا موضع دوپهلو اتخاذ نکنند! چرا؟ ریشه این "زخم باز" کجاست؟ به ریشه تاریخی این تفاهم نامه می پردازم.
.
نخست اینکه بدون شک از نظر تاریخی مالکیت جزایر سه گانه به ایران تعلق دارد و آنقدر بدیهی است که نیازی به هیچ توضیحی وجود ندارد. از نظر جغرافیایی و مسافت امیرخسرو افشار(دیپلمات شاه) در جلسه شورای امنیت نقشه ای را نشان داد و گفت: تنب بزرگ فقط هفده میل از خاک ایران فاصله دارد و از سوی دیگر هر دو جزیره تقریبا پنجاه میل با راس الخیمه در آن سوی خلیج فارس قرار دارند.
اما مساله چیست؟
در دهه پنجاه دولت انگلستان اعلام کرد قصد ترک خلیج فارس را دارد و نیرودریایی این کشور دیگر در منطقه نخواهد بود. اصرار این بود تا پیش از ترک انگلستان تکلیف نقاط اختلافی مشخص شود. البته فقط مربوط به ایران نبود. دو نقطه از نظر شاه مساله بود که باید حل میشد: بحرین و جزایر سه گانه
مساله بحرین با واگذاری و تاسیس دولت حل شد، دولت ایران نیز یک ساعت پس از اعلام رسمی جدایی و تاسیس بحرین به آنان تبریک گفت. شاه در مقابل دنبال استرداد جزایر سه بود. انگلیسی ها تعلل کردند. شاه روابط را با مصر، عربستان، ترکیه و تاحدودی عراق تقویت کرد که در صورت تصرف نظامی جزایر اعتراض نکنند. با این حال لیبی، یمن و عراق معترض بودند.
چرا زخم باز ماند و اشتباه شاه چه بود؟
ابوموسی که مهمترین جزیره بود، شیخ شارجه مدعی آن بود.
دو تنب نیز توسط شیخ راس الخیمه ادعای مالکیت داشت.
شاه با واسطه انگلستان "تذکاریه تفاهم" بین ایران و شارجه را در شش بند پذیرفت.
زخم باز اینجاست:
در بند دو قرار شد هم ایران و هم شارجه در ابوموسی نیرو داشته باشند و پرچم شارجه نیز بر فراز یک "پاسگاه پلیس" برافراشته شود. در واقع مالکیت مشترک! و باز ماندن زخم!
بدتر اینکه موافقت نامه مالی امضا شد که تا نه سال مبلغ یک نیم میلیون لیره به شارجه پرداخته شود و شاه تا سال پنجاه و پنج این مبلغ را پرداخت کرد. نهم آذر سال پنجاه نیروی دریایی ایران وارد جزایر شد و فقط در دو تنب درگیری نظامی کوتاهی با چند کشته درگرفت. بلافاصله دولت ایران، امارات را به رسمیت شناخت.
حالا هر سال یکی از ادعاهای امارات بر سر مالکیت جزایر به استناد همین زخم باز و مالکیت مشترک است! توهمی که هیچ گاه محقق نخواهد شد. چه روسیه و چین بگویند و چه اتحادیه اروپا
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
لینک کانال دیدگاه در پیام رسان ایتا
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/didgahha