eitaa logo
دین کده
195 دنبال‌کننده
368 عکس
19 ویدیو
10 فایل
دین شامل۴(چهار) بخش است که محوراین کانال است.که عبارتند از: ١.باورها ٢.احکام ٣.اخلاق ۴.حقوق که بصورت برهانی درقالب گفتگویی وداستانی بیان میشود کانال ما Http://Eitaa.Com/din20m
مشاهده در ایتا
دانلود
شماره:27 تو پیرایشگاه منتظر بودیم تا نوبتمان بشود برای اصلاح سر,تلوزیون پیرایشگاه روشن بود وصحنه حمل ضریح امام حسین علیه السلام رانشان میداد که از شهری عبور میدادند. مردم هم اطراف آن تبرک میکردن,تلوزیون هم آهنگ زمینه محرم روی آن گذاشته بود. من به شخصه آرزوی کربلا را کردم واطرافم را دیدم بعضی اشک از کنار چشمشان سرازیر میشود. پیرایشگر گفت:انشاالله امسال می روم کربلا. یک کسی که مثل ما منتظر بود,پوز خندی زد وگفت:خیلی بیکارید. پیرایشگر گفت:یعنی چه؟خودتو بیکاری که سالی یکبار میروی ترکیه,کار اقتصادی هم نمی کنی. او گفت:به گفته آخوند محله,سیروا فی الارض می کنم. این قول قرآن عمل میکنم. پیرایشگر گفت:کلوا وشربوا هم عمل میکنی در سفرت؟ او گفت:یعنی بروم گرسنه و تشنه بمانم. پیرایشگر گفت:ولاتسرفوا را چی؟ او گفت:یعنی چی؟ پیرایشگر گفت:یعنی زیاده روی کردن در این سفر و حل نکردن مسىله خودت,اسراف کردن در سرمایه ایی که داری؟ او گفت:شما که می روید کربلا چی؟ پیرایشگر گفت:کربلا را ما با اسراف قاطی نمیکنیم,وهمه زیارت است وفضیلت,این سفر هم سیروا فی الارض است و هم فضیلت مضاعف. او گفت:چه فضیلتی؟ پیرایشگر گفت:در پوستری دو حدیث جالب چاپ کرده ام. پوستر را از کشویش بیرون آورد و به دیوار پیرایشگاه زد. درون پوستر نوشته بود. 1.امام صادق علیه السلام روایت شده: هیچ کس نیست در روز قیامت مگر اینکه آرزو می‌کند ای کاش امام حسین علیه السلام را زیارت کرده بودم آن هنگامی که می بیند که با زوار امام حسین علیه السلام چه می‌کنند، چقدر نزد خداوند مورد کرامت واقع می‌شوند. (وسائل الشیعه/ ج14/ص424) 2.محمد بن مسلم از امام باقرعلیه السلام روایت کرده: اگر مردم می‌دانستند، زیارت امام حسین علیه السلام چقدر فضیلت و ثواب دارد، به درستی که از شوق می مردند و نفس‌هایشان از روی حسرت بند می آمد. گفتم: چقدر فضیلت دارد، حضرت فرمودند: هر کس امام حسین علیه السلام را زیارت کند از روی اشتیاقی که به او دارد، خدا برایش هزار حج مقبول و هزار عمره مبرورة و اجر هزار شهید از شهداء بدر و اجر هزار روزه دار و ثواب هزار صدقه قبول شده و ثواب هزار بنده آزاد کردن که مراد از آن رضای خدا باشد، می نویسد. ( وسائل الشیعه/ ج14/ص453) من که لذت بردم. بعد آن طرف گفت: درسته ,حرفت را قبول کردم, اما ضریح که نرسیده,چرا مردم دورش را گرفتن؟ پیرایشگر گفت:مردم چون این منتسب امامشان است مبارک میدانند ومبارک است. حالا سوالی از شما دارم حالا ضریح چه در کربلا باشد یا در بین راه فرقی در انتسابش به امام دارد؟ او گفت:نمی دانم,اما این حدیث را دیدم متمایل به سفر زیارتی امام حسین علیه السلام شدم. . 📢ادامه دارد... 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
. تَبَرُّک عملی دینی، به معنای درخواست خجستگی، میمنت و نوعی طلب التفات و لطف از خداوند یا موجوداتی مقدس است که نزد خدا احترامی خاص دارند. موضوع تبرک ‌می‌تواند انسان مانند پیامبران، امامان و اولیا و یا اشیاء و اماکنی مانند قرآن و کعبه باشد. رکن یمانی کعبه که به اعتقاد شیعیان برای ورود فاطمه بنت اسد و تولد حضرت علی(ع) در داخل کعبه شکافته شد. افزون بر مستند بودن تبرک به شواهد قرآنی، احادیث و سنّت نبوی و سیره ائمه (ع)، صحت و جواز اعتقاد به تبرک بر اساس مبانی کلامی و روان شناختی نیز قابل اثبات است. مشروعیت و جواز تبرک را پیروان همه مذاهب اسلامی پذیرفته‌اند و تنها وهابیون در قرن اخیر به تبعیت از دیدگاه ابن تیمیه، مشروعیت آن را انکار کرده‌اند. تبرک، از ریشه «ب ر ک» است که برای این ماده در منابع لغت‌شناسی، معانی خیر کثیر و فزونی، سینه شتر، سعادت و ثبات بیان شده است.[1] گفته شده این واژه در اصل، از زبان سامی و به معنای نزدیکی و قرابت است.[2] وقتی این ماده به مصدر باب تفعّل («تبرک») برده می‌شود، به معنای تیمن و مبارک شمردن به کار می‌رود.[3] در اصطلاح دینی، تبرک عبارت است از طلب برکت، شگون و خیر از خدا یا انسان و شیئی که خدا امتیاز ویژه‌ای به او بخشیده است؛ خواه برکت دنیوی باشد، مانند افزایش روزی، خواه اخروی، مانند علوّ درجات در آن دنیا؛ همچنین برکت می‌تواند مادی باشد یا معنوی. [4] مؤمن در عملِ برکت سعی دارد به واسطه آثار برکت بخش، از فیض و قدرت الاهی بهره‌مند شود. منابع: 1.ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۰۵ق، ج۱۰، ص۳۹۵؛ راغب اصفهانی، مفردات غریب القرآن، ۱۴۰۴ق، ص۴۴؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۲۷. 2.جفری، واژه‌های دخیل، ۱۳۸۶ش، ص۱۲۶. 3.ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۰۵ق، ج۱۰، ص۳۹۶؛ دهخدا، لغت‌نامه، ج۵، ص۳۰۲. 4.حمادة الجبرین، تسهیل العقیدة الاسلامیة، دار العصیمی، ج۱، ص۲۸۷؛ الموسوعه الفقهیه الکویتیه، ۱۴۰۷ق، ج۱۰، ص۶۹ ؛ ج۷، ص۴۸۸؛ جدیع، التبرک انواعه و احکامه، ۱۴۱۵ق، ص۴۳ 📢ادامه دارد... 🌐منبع: ویکی شیعه 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
. 📢ادامه دارد... صندوقچه عهد که اشیای متعلق به حضرت موسی و هارون در آن قرار دارد سخن نگفتن قرآن کریم از حرمت تبرک: قرآن در ضمن چند آیه از تبرک سخن گفته و هیچ اشاره‌ای به حرمت آن و شرک‌آمیز بودنش نکرده است. افزون بر این، در برخی آیات به عمل تبرک توسط پیامبران یا انجام دادن آن در محضر ایشان اشاره شده که این بر جواز تبرک گواهی می‌دهد. تبرک حضرت یعقوب به پیراهن فرزندش یوسف: زمانی که یوسف به برادرانش گفت پیراهنش را بر چشمان پدرشان بیفکنند:رحمت خداوند از پیراهن یوسف بر چشمان یعقوب نبی جاری شد و وی با برکت جستن از آن لباس[1] بینایی چشمان خود را بازیافت. تبرک بنی اسرائیل به تابوت موسی: تابوت موسی صندوقی بود که در آن اشیای متعلق به خاندان موسی و هارون و الواح مقدسی که بر حضرت موسی (ع) نازل شده بود، قرار داشت و حضرت موسی آنها را به یوشع بن نون سپرده بود. بنی اسرائیل این صندوق را بسیار مقدس می‌شمردند و در جنگ با بت پرستان آن را با خود حمل می‌نمودند. صندوق مایه آرامش آنان بود:[2] و به آن تبرک می‌جستند.[3] برخی متکلمان شیعه معتقدند که حمل این تابوت به ویژه در زمان جنگ، جز به جهت تبرک و کمک گرفتن از آن وجهی نداشته است.[4] مصلی قرار گرفتن مقام ابراهیم: مقام ابراهیم در کنار خانه کعبه است و به همین سبب محل نماز مردم قرار داده شده است:[5] و مسلمانان به واسطه تماس آن سنگ با پای حضرت ابراهیم، به آن تبرک می‌جویند.[6] از این روی تبرک به محل نشستن و نماز پیامبر اسلام نیز مجاز است.[7] در روایتی، محل بین حجر الاسود و مقام ابراهیم، محل دفن شماری از پیامبران معرفی شده است و به همین سبب مبارک است.[8] منابع: 1.اندلسی، البحر المحیط، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۶۲۶. 2.طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۶۱۴-۶۱۵. 3. قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۸۲. 4.سبحانی، فی ظلال التوحید، ۱۴۲۱ق، ص۲۹۴. 5.طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۳۸۳؛ بلاغی، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۱۲۵. 6.امین، کشف الارتیاب، ۱۴۱۰ق، ص۳۴۱. 7.جدیع، التبرک انواعه و احکامه، ۱۴۱۵ق، ص۳۵۲. 8. قرشی، تفسیر احسن الحدیث، ۱۳۷۷ق، ج۱، ص۲۴۳. 📢ادامه دارد.... 🌐منبع: ویکی شیعه 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
. 📢ادامه دارد... : سنت حضرت رسول(ص) پشتوانه مهم جواز تبرک است. پیامبر اکرم (ص) در برخی روایات، اصحاب را به تبرک جستن از خودش تشویق کرده است. بنابر برخی روایات، پیامبر (ص) به اصحاب امر کرد که از چاه ناقه صالح تبرک بجویند و این دلیل بر جواز تبرک به آثار انبیا و صالحان است، اگرچه از دنیا رفته باشند.[1] گفته‌اند که در شب ازدواج حضرت فاطمه(س)، پیامبر اکرم(ص) پس از وضو، بقیه آب وضوی خویش را به سر و صورت و بدن ایشان پاشید و از خدا خواست تا به او و نسلش برکت بخشد.[2] امام علی(ع) در روایتی بیان می‌نماید که به برکت لمس کردن چشمان وی توسط پیامبر (ص) در جنگ خیبر که به شدت درد می‌کرد، دیگر گرفتار چشم درد نشده است.[3] در نقلی بیان شده که حضرت آب وضویش را بر روی فرد بیماری ریخت و به برکت آن شفا یافت.[4] در چند روایت نقل شده که ایشان پس از انجام اعمال حج، موهای خویش را تراشید و مسلمانان موها را برای تبرک بین خود تقسیم کردند.[5] در شب معراج، در مکان‌هایی که منسوب به پیامبران بوده، نماز خواندند. [6] این نماز خواندن در آن مکان‌ها وجهی نداشته جز اینکه آن مکانها به واسطه آن پیامبران متبرک شده بود. در جریان دفن فاطمه بنت اسد؛ مادر حضرت علی(ع)، پیامبر(ص) وی را با لباس خودشان کفن نمود[7] و قبل از به خاک سپردن او، لحظاتی در قبرش خوابید تا به واسطه ایشان سختی قبر بر او آسان گردد.[8] عبدالله بن ابی نیز از حضرت درخواست کرد که او را در لباسی که بر تن داشته‌اند به خاک بسپارد و با این عمل به دنبال تبرک به لباس حضرت و جلوگیری از عذاب الهی بوده است.[9] فرستاده قریش در جریان صلح حدیبیه حکایت می‌کند که اصحاب پیامبر (ص) آنچنان نسبت به ایشان توجه دارند که اجازه نمی‌دهند حتی قطره‌ای از آب وضوی ایشان بر روی زمین بریزد و هرگاه وضو می‌گیرند، صحابه قطرات آب وضوی ایشان را به صورت خود می‌مالند.[10] با وجود اینکه این عمل که در پیش چشم حضرت اتفاق می‌افتاد و ایشان منعی از آن نکرده‌اند، به عنوان تقریر معصوم می‌تواند مستندی برای حکم به جواز و مباح بودن این عمل باشد. همانطور که تبرک به آب وضوی ایشان و باقیمانده آن نه تنها با منعی از سوی حضرت روبرو نشده، بلکه در برخی موارد، خودشان به اصحاب می‌فرمودند به آن آب تبرک بجویند. جواز تبرک در سیره اهل بیت(ع) فاطمه زهرا (س) دختر پیامبر (ص) بعد از وفات پدرش بر سر قبر ایشان حاضر شد و تربت ایشان را به نشانه تبرک بر سر و صورت خویش می‌مالیدند.[11] در منابع روایی تبرک امام حسین(ع)،[12] امام صادق(ع)،[13] امام رضا(ع)[14] و امام جواد(ع)[15] به قبر پیامبر نقل شده است. امام حسن(ع) نیز به واسطه برکت قبر نبوی، وصیت نمود در صورت امکان و بدون اینکه باعث نزاع شود، در کنار ایشان به خاک سپرده شود.[16] تبرک امام صادق(ع) به عصای پیامبر(ص)[17] و نیز تبرک حضرت علی(ع) به باقیمانده حنوط رسول خدا(ص)[18] شاهدهای دیگری بر این سیره است. منابع: 1.قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۱، ص۴۷. 2.قندوزی، ینابیع المودة، ۱۳۸۵ق، ص۱۷۴-۱۷۵، ۱۹۶-۱۹۷. 3.قندوزی، ینابیع المودة، ۱۳۸۵ق، ص۲۸۶. 4.بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۲۰۱. 5.بیهقی، السنن الکبری، ۱۳۵۵ق، ج۷، ص۶۸؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۱۸۹. 6.شامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۸۰-۸۱. 7.حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۱۰، ص۳۷۵. 8.سیوطی، جامع الاحادیث، دار المنار، ج۴۲، ص۳۲. 9.سمرقندی، تفسیر سمرقندی، ۱۹۹۳م، ج۲، ص۲۵۵. 10.بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱۰، ص۳۸۹؛ ج۱۴، ص۲۳۳. 11.مرعشی، احقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج۱۰، ص۴۳۶؛ سمهودی، وفاء الوفاء، دارالکتب الاسلامیة، ج۴، ص۲۱۷؛ ابن صباغ، الفصول المهمّة، ۱۳۸۱ق، ص۱۳۲. 12.ابن اعثم، الفتوح، ۱۳۸۸ق، ج۵، ص۲۶-۲۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۴، ص۳۲۸. 13.مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۰۰، ص۱۵۷-۱۵۸. 14.قمی، الانوار البهیه، ۱۳۶۴ش، ص۱۱۰. 15.کلینی، اصول الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۵۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۰، ص۶۸. 16.مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۴، ص۱۵۶. 17.قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۲۵. 18.حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۳۶۱ 🌐منبع: ویکی شیعه 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
📚منابع بیشتر: تبرک ( ویکی شیعه): تبرک در آیات و روایات مشروعیت تبرک تبرک در سیره صحابه و مسلمانان نظریه انحصار تبرک به پیامبر و آثار او تبرک و شرک تبرک بدعت است؟ آثار نوشته شده درباره تبرک http://fa.mobile.wikishia.net/index.php/%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DA%A9 تبرک( در اسلام کویست): نظر اسلام در مورد تبرّک به ضریح ائمه اطهار(ع)مانند کشیدن پارچه روی ضریح چیست؟ http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa34071 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
هدایت شده از دین کده
جرعه ایی از معرفت🌹 ✅ما سعی داریم درقالب مجموعه رمانهای کوتاه دینی درموضوعات مختلف برمحور: #باورها #احکام #اخلاق #حقوق 📢و با بیان ادله برهانی آن رمان، شما را از دغدغه بی جوابی از سوالات یهوی جامعه در مورد دینتان رها سازیم. 💐باتشکر،منتظرشما هستیم. 📢شعارما:هر یک یا دو روز یک داستانک همراه بااستدلال. #داستانها 🌐کانال ما دین کده http://eitaa.com/joinchat/2298347533C9f761682ff
شماره:28 میخواستم از دانشگاه به خانه برگردم,برای تاکسی دست تکان دادم,تاکسی ایستاد,سوارشدیم وتاکسی حرکت کرد,در بین مسیر کنار دادگاه مسافری سوار شد. او آه وناله میکرد ومیگفت:چه غلطی کردم. راننده گفت:چی شده جوان؟ او گفت:خشمگین بودم,شیطان لعین گولم زد,در دعوا چوبی به پای فحش دهنده ایی که به من زده بود زدم وشکست, آنکه پایش شکسته وشکایتم کردو هر چقدر معذرت خواهی کردم نپذیرفت. دیه اش را از من کامل خواست ,پدرم با سر افکندگی قرض کرد و خرج او را کشید و الان یک سال از آن قضیه میگذرد ما هر روز باید شارژش کنیم الان هم از شکایتش بخاطر وضعیت بد اقتصادی ما گذشت. این یک سال مثل زالو که خون میگیرد, از ما پول گرفت. راننده گفت:الحمدلله بخیر گذشت,اما شیطان را لعین نگو. حرف راننده همه را به تعجب وا داشت. او گفت:چرا لعین نگم؟ راننده گفت:چون او مامور است و گناهی در گردنش نیست. او گفت:دارد فریب می دهد,کی ماموریت فریب به او داده؟ راننده گفت:تایک چی بگم, وگفت:معلم که امتحان برگزار میکند, بد هست؟ او گفت:نه, بلکه خوب است زیرا باعث ارتقای درسی دانش آموزش است. راننده گفت:شیطان هم مثل معلم باعث ارتقای درجه شما میشود,چون با قرار دادن موانع سخت زندگی را در مسیر شما ,باعث امتحان شما میشود,واگر پیروز شوید برد با شما می باشد والا رفوزه. او گفت:چقدر تحلیلت کثیفه. راننده گفت;چرا؟ اوگفت:معلم گولت که نمی زند اما شیطان بله. وگفت:حالا سوالی دارم,اگر بین من وتو دعوای پیش آمده بود و من با چوبی با پایت زده بودم به من پاداش میدادی؟ راننده گفت:شیطان را چطور با خودت قیاس میکنی؟شیطان امتحان گیرت بوده وتو رفوزه شدی چه چوب به پای من یا دیگری. او گفت:عجب, تو چرا با معلم قیاس میکنی؟معلم امتحانش به دستور بالا دستش یا عقلش است که دانش آموز رشد کند و هدف پلیدی را دنبال نمیکند,اما شیطان بخاطر حسادت وغضبی است که مقامش گرفته و هدفش پلید ومکر است. پس هر دو امتحان, اما این کجا و آن کجا. من هم دیدم که برای تکمیل حرفشان باید حرفی بزنم ,گفتم:اگرشیطان مامورخدا بود, نباید خدا او را کافر ودشمن انسان و رانده از درگاهش معرفی نمیکرد. بعدا به ما توصیه شده که اعوذبالله من الشیطان الرجیم در اول آیات واعمالمان بگوییم. راننده گفت:این اعوذ را خدا گفته یا خودتون اضافه کرده اید؟ گفتم :خدا فرموده پناه ببریدوما اضافه نکردیم. راننده گفت:کجاست؟ گفتم:سوره نحل،آیه98 که میفرماید:، فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ پس ما هم می گوییم اعوذ(پناه میبرم) راننده گفت:اگر اینطوره چرا خدا خلقش کرد؟ گفتم: آیا خدا دوستمان را خلق کرد تا باچوب به پای طرف بزند؟ راننده گفت:خیر,خلق کرد که آدم باشد,و او طغیان کرد وچوبش را خورد. گفتم:ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون,خلقت برا ی تعبد بود چه انسانی که از خاکه وچه جن از آتش است نه طغیان, و ما انسانها وشیطان قدرت اختیار بر تعبد وطغیان داریم, حال ببینیم چه انتخاب میکنیم. به گفته خودت طغیان مساوی با ضرر است,دوستمان در اینجا وشیطان در عدم اطاعت دستور خدا در سجده بر آدم و حذف مقامش واصرار دوباره بر راهش. وشیطان ازجن است و از آتش وپلید آفریده نشدند, بعدخود را پلید کرد در عدم اطاعت از خدا. پس با قدرت اختیار, انسان و جن خود را در وادی هلاکت می اندازند نه اینکه شر و بد آفریده شده باشند. به مقصد رسیدم راننده سر من را بوسید و شماره موبایلم را گرفت. . 📢ادامه دارد... 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
؟ شیطان نامی است برای هر موجود شرور و سرکش. به عنوان اسم خاص، شیطان (یا ابلیس) نام موجودی است که بر آدم سجده نکرد و از درگاه الهی رانده شد. در قرآن واژه شیطان و شیاطین ۸۸ بار به کار رفته که در بسیاری از موارد، مراد از آن ابلیس است. طبق آیات، شیطان از انجام فرمان الهی درباره سجده بر آدم سرباز زد و از جایگاهی که در آن قرار داشت رانده شد؛ پس از آن، از خداوند خواست که او را تا روز قیامت مهلت دهد و خداوند نیز تا روزی معین به او مهلت داد. خداوند متعال در آیات متعددی انسان را متوجه خطر بزرگ شیطان نموده و از او می‌خواهد تا وسوسه‌های شیطان، او را از راه بندگی و عبودیت بیرون نبرد. شیطان فقط می‌تواند انسان را وسوسه کرده و به گناه تشویق کند و بیش از دعوت کردن به گناه، سلطه و قدرتی بر انسان ندارد و نمی‌تواند انسان را وادار به گناه کند. سرانجام شیطان و پیروانش دوزخ خواهد بود. واژه‌شناسی در میان اهل لغت درباره پیدایش لفظ «شیطان» اتفاق نظر وجود ندارد. برخی آن را واژه‌ای اصیل در زبان عربی می‌دانند و عده‌ای واژه‌ای وارداتی و برخی آن را برگرفته از ریشه «شَطَنَ» به معنای دور شدن دانسته‌اند و گروهی آن را مشتق از ریشه «شیط» به معنای سوختن قلمداد کرده‌اند.[۱][۲] عده‌ای شیطان را برگرفته از لغت عبری «هاشتطین» به معنی مخالفت و دشمنی دانسته‌اند و برخی نیز آن را از لفظ سریانی‌اش می‌دانند.[۳] همچنین کلمه شیطان به «تیتان» یونانیان شباهت دارد.[۴] شیطان در قرآن واژه «شیطان» ۸۸ بار در قرآن آمده است: ۶۴ بار به صورت مفرد و معرفه، ۶ بار به صورت مفرد و نکره و ۱۸ بار به صورت جمع.[۵] لفظ شیطان به تعداد لفظ ملائکه در قرآن آمده است.[۶] این واژه در بسیاری از موارد به معنای ابلیس است[۷] و در مواردی دیگر همان معنای عمومی شیطان اراده شده است.[۸] قرآن مجید، ابلیس را موجودی مستقل از انسان و از جنس آتش و جن می‌داند که از راه هوای نفس و غرائز به انحراف و نفوذ در انسان می‌پردازد. خداوند متعال در آیات متعددی انسان را متوجه خطر بزرگ شیطان نموده و از او می‌خواهد تا وسوسه‌های شیطان، او را از راه بندگی و عبودیت بیرون نبرد. شیطان را دشمن آشکار بشر معرفی کرده[۹] و از او می‌خواهد که انسان نیز شیطان را دشمن خود بداند[۱۰] و «کسی که او را به جای من برگزیند چه بد جانشینی انتخاب کرده است»[۱۱]، «هر کس شیطان را دوست و سرپرست خود قرار دهد؛ زیان بسیار آشکاری کرده است»[۱۲] و «جهنم وعده‌گاهش خواهد بود»[۱۳]، «شیطان می‌خواهد شما را به گمراهی و بیراهه بسیار پرتی بکشاند»[۱۴] و «شما را اهل آتش سوزان عذاب الهی قرار دهد»[۱۵]، «چنانکه گروه فراوانی از پیشینیان شما را به گمراهی کشاند»[۱۶]، «شیطان همنشین بدی است»[۱۷]، «او با فریب و نیرنگ آدمی را به سمت خود کشانده و بعد او را سرگردان رها می‌کند و به دنبال کار خود می‌رود.»[۱۸] قلمرو شیطان، تشریع است نه تکوین، یعنی شیطان فقط می‌تواند انسان را وسوسه کرده و به گناه تشویق کند و بیش از دعوت کردن به گناه، سلطه و قدرتی بر انسان ندارد [۱۹] و نمی‌تواند انسان را وادار به گناه کند. ارتباط ابلیس و شیطان شیطان اسم عام (اسم جنس) است؛ در حالی که "ابلیس" اسم خاص (علم) می‌باشد و به عبارت دیگر، شیطان به هر موجود موذی و منحرف‌کننده و طاغی و سرکش، خواه انسان یا جن، گفته می‌شود و ابلیس نام آن شیطانی است که در بهشت بر آدم سجده نکرد و اکنون هم با لشکر خود در کمین آدمیان است.[۲۰] شیطان و ابلیس از نظر اسلام در مقابل خدا هیچ قدرتی نداشته و نقشی در آفرینش ندارند و همه چیز با دست قدرت خداوند به وجود آمده است و هر چه آفریده؛ خوب و نیک آفریده است.[۲۱] در مسیحیت، شیطان فرشته‌ای قدرتمند و رانده شده است که در مقابل خداوند فرمانروای فعلی جهان است.[۲۲] منابع: 1.طریحی، ۶/۲۷۲ به نقل از [۱] 2.راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص ۲۶۷. 3.خزائلی، /۷۸ به نقل از [۲] 4.دهخدا، ۱۰/۱۴۷۰۶ به نقل از [۳] 5.سایت معارف قرآن 6.مصطفوی، ج۶، ص۶۱۶۳؛ واعظ‌زاده خراسانی، ج۱، ص۱۵۸ 7.آیاتی مانند:یوسف، ۵؛ انعام، ۲۰، ۲۲؛ بقره، ۳۶. 8.آیاتی مانند:صافات، ۷؛ حج، ۳،؛ انعام، ۱۱۲؛ بقره، ۱۴ و ۱۰۲. 9.زخرف، ۶۲، یوسف، ۵، کهف، ۵۰، اسراء، ۵۳ و بقره، ۱۶۸. 10.فاطر، ۶. 11.کهف، ۵۰. 12.نساء، ۱۱۹. 13.حجر، ۴۳. 14.نساء، ۶۰. 15.فاطر، ۶. 16.یس، ۶۲. 17.نساء، ۳۸. 18.فرقان، ۲۹. 19.«و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی»(ابراهیم/ ۲۲) 20.مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۹، ص ۱۹۲ 20.«الذی احسن کل شی ء خلقه»(سجده/۷) «ربنا الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی»(طه/۵۰) 21.کتاب مقدّس، یوحنا ۱۲:۳۱ ۳۲. 22.بحارالانوار، ج۶۰، باب ذکر ابلیس و قصصه، حدیث ۶ و ۱۴ و ۵۱ و ۷۲ و ۸۰ و ۸۲ و ۹۸ و ۱۷۴ و ۱۷۵ و ۱۷۶ و ۱۷۷ّ 📢ادامه دارد... 🌐منبع: ویکی شیعه 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
. 📢ادامه مطلب طبق آیات، شیطان از انجام فرمان الهی درباره سجده بر آدم سرباززد و از جایگاهی که در آن قرار داشت رانده شد؛ پس از آن، از خداوند خواست که او را تا روز قیامت مهلت دهد و خداوند نیز تا روزی معین به او مهلت داد.[1] چون از شیطان جز شرارت برنمی‌خیزد، هماره این پرسش مطرح بوده که چرا خداوند با شناختی که از او داشت، او را آفرید و مهلت خواهیش را پس از رانده شدن، پذیرفت.[2] گرچه حکمتِ آفرینش شیطان بسیار است و جز خدا کسی بر همه آن‌ها احاطه ندارد،[3] فیلسوفان، متکلّمان و مفسّران، بر اساس مبانی خود پاسخ‌های گوناگونی داده‌اند: شیطان، پلید آفریده نشد خداوند شیطان را پلید خلق نکرد. او سال‌ها (۶ هزار سال)[4] هم‌نشین فرشتگان و اهل عبادت بود، ولی بعداً به خواست خود و بر اثر تکبر راه طغیان و انحراف را در پیش گرفت و از رحمت خداوند دور شد. وجود ابلیس، شرّ محض نیست؛ بلکه شرّ آمیخته به خیر است[5]و جنبه خیر او از جنبه شرّش بیش‌تر است، در مجموع، وجودش برای جهان هستی خیر است نه شر، و اگر موجودی، شرّش بیش از خیرش باشد آفریده نمی‌شود.[6] وسیله امتحان انسان آفرینش ابلیس، برای امتحان بندگان است[7] خداوند، القائات شیطان را برای بیماردلان و سنگ‌دلان مایه آزمایش قرار داده است.[8] ابلیس، با بهره‌گیری از هوای نفس انسان، او را وسوسه کرده، در بوته آزمایش قرار می‌دهد. تکلیف و هدایت‌پذیری، بدون آفرینش ابلیس تحقّق نمی‌یابد. وجود ابلیس و شرور دیگر به خودی خود برای انسان خوب یا بد نیست؛ بلکه خوب یا بد بودن هرچیز، به نوع واکنش انسان در برابر آن بستگی دارد؛ بر این اساس، وجود ابلیس در صورتی که از او پیروی شود، شرّ و در صورت مخالفت، خیر و موجب رشد و کمال است. 1.قَالَ رَبِّ فَأَنظِرنِی إِلَی یومِ یبعثونَ قَالَ فَإِنّکَ مِن المُنظَرینَ. (حجر، ۳۶ و ۳۷) 2.المیزان، ج ۸، ص ۵۴ - ۶۹. 3.تفسیر ملاصدرا، ج ۵، ص ۲۸۶ و ۲۸۷. 4.نهج البلاغه، خطبه قاصعه،ش ۲۳۴٫ 5.المیزان، ج ۸، ص ۳۷. 6.عدل الهی، ص ۱۰۱ 7.«و مَا کَانَ لهُ عَلیهم مِن سُلطَن إِلاَّ لِنعلمَ مَن یؤمنُ بِالأَخرةِ مِمّن هُوَ مِنها فِی شَکّ.» (سبأ،۲۱) 8.لِیجعَلَ مَا یلقِی الشَّیطَنُ فِتنةً لِلَّذینَ فِی قلوبِهم مَرضٌ والقَاسِیةِ قُلوبُهم. (حج،۵۳) 🌐منبع: ویکی شیعه 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
شماره:29 امام جماعت مسجدمان بعد از نماز مغرب وعشا بیرون مسجد داشت به بچه های ایستگاه صلواتی تولد نبی اکرم( صلی الله علیه وآله )کمک می کرد,ما هم شانه به شانه او را یاری میکردیم. یک ماشینی که دو جوان در آن بودند مثل باقی کنار ایستگاه ایستادن,وبه حاج آقا گفتن حاجی دمت گرم,به ما امشب انرژی دادی با خاکی بودنت. حاج آقا گفت:خدا قوت جوان پر انرژی,تنت سالم. یکی از جوانان گفت:حاجی بخاطر که خاکی بیا یک دور بزنیم تا چند سوال ازت داریم. حاج آقا گفت:شمامهمانید,رسم مهمان نوازی دربدری نیست,الان با هم میرویم اتاق مهمانسرای مسجد در خدمتون هستیم. جوان گفت: آخه مزاحم میشویم. حاج آقا گفت:مهمان حبیب خداست. من با حاج آقا با دو جوان رفتیم مهمانسرا,ومن شربت وشیرینی برای پذیرایی جوانان بردم. یکی از جوانان گفت: حاجی یک سوال اساسی از شما دارم لطفا خیلی جمع جور بدون مقدمه طولانی بیان کنید. حاج آقا گفتن:بفرما جان جوان گفت:حاجی چرا من پیغمبر نشدم؟ حاج آقا گفتن:چه رشته ایی؟ جوان گفت:پزشکی ,گرایش دندان پزشکی. حاج آقا گفتن:چرا حوزه نیامدی؟ جوان گفت:امروزه کلاسش وپولش دندان پزشکی است,حاج آقایی هزار دردسر دارد و پول هم که داخلش آنچنان نیست. حاج آقا گفت:مگر رسالت هر دو صنف, خدمت به خلق نیست؟ جوان گفت:هست,اما حاجی بودن مساوی با ردیف کردن اصول وفروع دین برای مردم است,بعضی مردم بخاطر این ردیف کردن چون منفعتشان به خطر می افتد, اصلا با این ردیف کردنها وتوصیه ها به گفته خودتان خوششان نمی آید. حاج آقا گفتن:یک سوال دیگر,پیامبر رسالت ومسىولیتشان چه بوده؟ جوان گفت:بیان پیام خدا به مردم. حاج آقا گفتن:دشمنی با او هم کردن؟ جوان گفت:تاریخ پر از مخالفت ها وحتی قتل آنها. حاج آقا گفتن:چطور مسىولیت ما طلبه ها که به اندازه سختی یک هزارم پیامبران نمی رسید را برای خودت سخت می بینی, ببخشید البته, توقع داری زیربار مسىولیت پیامبر بروی و تحمل کنی؟ وادامه دادن: وخدا بخاطر لطفش به ما و ظرفیت وجودی آنها این مسىولیت را به آنها داد. 📝در حال تصحیح این قسم داستانک هستیم ن🈵 📢ادامه دارد... 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
؟ پاسخ:خدا برای رسانیدن پیام خویش، پیامبرانی را از بین مردم برگزیده است و در هر زمان این شخص برگزیده دارای بالاترین فضائل اخلاقی است و بین مردم زمان خویش عالمترین و با کمالترین و شایستهترین انسان برای رساندن پیام الهی و به دست گرفتن این مسئولیت بزرگ میباشد. وی بین مردم به تقوا و علم معروف میباشد و شایستگی لازم را برای دریافت وحی و به دوش گرفتن بار مسئولیت الهی دارد. طبق نص صریح قرآن بین پیامبر و مردم هیچ تفاوتی از جهت انسان بودن نیست "قل انما أنا بشر مثلکم؛ ای پیامبر ما، به مردم بگو: من انسانی همانند شما هستم". (1) پس پیامبر، هیچ تفاوتی با انسانهای دیگر ندارد، مثلاً پیامبر گرامی اسلام (ص) بسان سایر انسانها دارای زندگی عادی و طبیعی بود که در عین زندگی عادی، با مجاهدت و کوشش فراوان، بندگی خود را به اثبات رساند. وقتی با چله نشینی در غار حرا و عبادت خدا و محمد امین شدن بین مردم و ترک گناه، شایستگی خود را ثابت کرد و از هر جهت آماده دریافت وحی و پیام خداوند شد در چهل سالگی به پیامبری مبعوث شد. قبل از آن با الهام الهی و ارتباط قلبی با خدا، عمر میگذراند. مقاماتی که پیامبر بدانها رسید، اکتسابی بود، نه این که مجبور باشد گناه نکند، بلکه با کمال اختیار، در مسیر الهی گام مینهاد، و از دیگر سو، طبق آیه قرآن "الله یعلم حیث یجعل رسالته" خداوند این مقام را در جایی قرار میدهد که شایستگی لازم فراهم آمده باشد حال در زمان ما دیگر پیامبری مبعوث نمیشود، چرا که دین پیامبر خاتم ادیان است. راه وحی تشریعی بسته شده اما راه دل و ضمیر خداشناسی باز است و اگر انسان بتواند با خودسازی، هرگونه گناه و پلیدی را از خود دور نماید، بدان جا میرسد که میتواند کاری پیامبر گونه انجام دهد و به مقامی عظیم برسد. برای هر انسانی امکان آن است که به مقام عصمت نایل گردد و عقلاً هیچ محذوری ندارد و عصمت چیزی نیست که به کسی تفویض شده باشد، بلکه هر کسی میتواند شایستگی رسیدن به این مقام را در سایه علم و عمل داشته باشد و به آن دست یابد. اگر شما هم شرایط لازم را داشتید و پیامبر میشدید، باز جای این سؤال برای دیگران بود که چرا شما پیامبر شدید؟ جواب باز همان است که گفتیم. از دیگر سو، میزان مسئوولیت با مقام، ارتباط مستقیم دارد و هر چه مقام بالا رود، مسئولیت سنگین تر میشود و تلاش و مجاهدت بسیار میطلبد. این گونه نیست که این مقام را به کسی بدهند و او دیگر خیالش راحت و آسوده باشد، بلکه هر چه مقام بالاتر رود، مسئولیتها بیش تر، تکالیف سنگین تر، وسوسههای شیطانی بیشتر و تلاش و سختی و مصیبت و امتحان افزایش مییابد، بلکه تنها با گذراندن سختیها و تلاشها و امتحانها میتواند به آن مقام دست یابد، مانند داستان حضرت ابراهیم (ع) و ذبح فرزند. پینوشتها: 1 - کهف (18) آیه 110 🌐منبع:مرکز ملی پاسخگویی 🌐جوابهای دیگر: http://www.x-shobhe.com/shobhe/7890.html 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
شماره:30 مراسم تدفین شهید گمنام در دانشگاه شکل گرفته بود,مردم همه آمده بودند,من هم با مادر بزرگم و خواهرم که در آن دانشگاه درس میخواند آمده بودیم. همه منتظر حضور این شهید بودیم. یک دانشجوی خانمی بدون چادر وکمی مو بیرون, پیش خواهرم آمد و با خواهرم احوال پرسی کردن. خواهرم او را به مادر بزرگم معرفی کرد. بعد چند لحظه بعضی از دوستانش به او اشاره کردند وبه طرف آنها رفت. مادر بزرگم به خواهرم گفت:دوستت آدم درستی هست که با هم صمیمی هستید. خواهرم گفت:بله مادرجون, آدم معقولی هست و تفکرش هم سالمه و نماز وروزه اش را مدام دارد و امروز برای این شهید ارزش قاىل شده هم یک نشانه دیگرش است. .اما تو بحث پوشش چون تو محیط خانوادگی غرب زده بوده اینطوریه و خیلی هم خودش را از بی قیدی که در خانواده های اطرافش دارند مقاومت کرده و میکند. مادر بزرگم گفت:اینها را از کجا می دونی؟ خواهرم گفت:از موقعی آمد هم کلاسی شدیم ,اون تو موقع ای از سال مریض شد وعقب ماند تنها کسی که او اهمیت داد گروه علمی ما بود که باعث جبران عقب افتادگی درسی او شد,بعد از این قضایا با هم صمیمی شدیم و او بعضی رفتارهای که جهل به آن داشت کنار گذاشت و مقید به رفتارهای ما شد انشاالله در پوشش درست میشود. اون دوست خواهرم برگشت. دوباره به او اشاره کردن,اما او نرفت. خواهرم بهش گفت:چی شده؟ او گفت:پسر خاله ام به من میگوید این مجالس مرده پرستی را ول کن,ما متمدن هستیم,آریایی هستیم. پسر خاله دوست خواهرم به طرف ما آمد,تا رسید گفت:از روزی که با این صنف آبخورتون یکی شد عوض شدی و مثل اونا مرده پرست شدی. دوست خواهرم گفت: حرف دهنت را بفهم, من مرده پرست نیستم,بلکه خدا پرستم. اگر منظورت بزرگداشت این شهید مرده پرستی است و شما هم مرده پرستید چونکه دم از شاه هخامنشی و. ..می زنید. پسر خاله اش گفت:ما مرده پرست نیستیم بلکه افتخارات 2500ساله خود را مثل پرچم افتخار بلند میکنیم,شما را که دیگه نمی دونم,چون از وقتی کشوری دیگری آمدن,گروهی در تاریخ رنگ باخته آنها شدند وشما ادامه دهند همان راه وفکرید,این یعنی کمبود هویت. دوست خواهرم گفت:ما هم مرده پرست نیستیم, واین مردم تاریخی حق را پذیرفتن که عزت بود ونه ذلت. و این راه رسم حق پرچم افتخاری که برای به ارمغان آورده که شما نمک نشناسی او را می کنید,وما آن را بلند میکنیم. بعدا هم که دم از تمدن می زنید,تمدن قدمت زمان که نیست. اگر قدمت زمان است شما باید بخاطر افتخار, باید غار نشین بشین,چون به گفته خودتون که گفتید, انسانهای اولیه غار نشین بودن. پسر خاله اش گفت:چشمت روی تاریخ بستی و وسعت کشور را ندیدی که ما داشتیم. دوست خواهرم گفت:چرا از دستش دادید؟ها چون عرضه کم داشتن. ,این بچه ها امروز مهمان شدن,یعنی شهیدان هشت سال تمام دنیا با آنهاجنگیدن که مملکت را تجزیه کنند اما نگذاشتن یک وجب خاک به دست بیگانه برسد. ,اگر یکی تمدنهای که شما مفتخر آن هستید اگر هشت سال بر آنها تحمیل شده بود,مثل چوپ کهبا آتش به خاکستر تبدیل میشود, اثری از آنها باقی نمی ماند. پسر خاله اش قرمز شده بود وباتندی گفت:شما دین تازی را گرفتی ودین اجدادی را فروختی. . دوست خواهرم گفت:من دین عالی را گرفتم,دین هم اجدادی نیست بلکه الهی است و خدا مشخص میکند. پسر خاله اش گفت:با این کار بی ارزش بودن خودت را ثابت کردی. دوست خواهرم گفت:تعریف ارزش پیش من و تو متفاوت است,من میگویم ارزش یعنی اخلاق ودنبال کمال وسعادت خودت رفتن و این مراسمات هم دنباله این ارزشهاست ومعرفی کردن آن به دیگران است نمیدام ارزش پیش شما چیه؟ پسر خاله آمد به سمت دختر خاله که سیلی به او بزند کلوخی ازخاکی که برای قبر شهید بیرون آورده بودن زیر پایش لیز خورد وفرق بر زمین شد و خاک مالیده بلند شد ورفت. لحظاتی گذشت;شهید را آوردن. مراسم شهید برگزار شد. ومابعد از مراسم رفتیم خانه. آخر آن سال تحصلی مادربزرگم به من گفت:میدونی چی شده؟ گفتم:نه چه اتفاقی افتاده؟ گفت:دوست خواهرت یادته؟ گفتم:بله گفت:مدتی چادری که شده چند تای دیگر هم به راه آورده وخانواده اش هم کم کم به راه می آورد,الان نماز خوانشان کرده. 📢ادامه دارد... 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
. امام علی علیه السلام می فرماید: لایکونُ الصَّدیقُ صَدیقا حَتّی یحْفَظَ اَخاهُ فی ثَلاثٍ: فی نَکبَتِهِ وَ غَیبَتِهِ وَ وَفاتِه. دوست، هرگز دوست نخواهد بود، مگر آنکه در سه موقعیت، دوستش را نگهبان و پاسدار باشد: یک: در رنج و گرفتاری به کمکش بشتابد؛ دو: آبروی او را در غیاب او حفظ کند و سه: پس از وفاتش، با یادکرد او و استغفار برایش، به او نیکی کند. حکمت134,نهج البلاغه امام فرمودند; با این چند گروه دوستی نکنید! 1. کوته فکران بد کار افراد سست اندیشه، جاهل و کوته فکر، به ویژه اگر از نظر رفتاری نیز اهل خلاف و زشت کاری باشند، سزاوار رفاقت نیستند؛ زیرا هم نشینان خود را به وادی گمراهی و فساد می کشانند. امام علی علیه السلام در رهنمودی می فرماید: «وَ احْذَرْ صَحابَه مَنْ یفیلُ رأیهُ وَ ینْکرُ عَمَلُه؛ از هم نشینی با کسی که اندیشه اش، سست و ضعیف و کارش، زشت و ناپسند است، بپرهیز».1 2. احمق امیرمؤمنان علی علیه السلام، پیروانش را از دوستی با احمق باز می دارد و می فرماید: اِیاک وَ مُصادَقَه الاَْحْمَقِ، فَاِنَّهُ یریدُ اَنْ ینْفَعَک فَیضُرُّک.2 از دوستی با احمق برحذر باش؛ چرا که او می خواهد به تو سود برساند، ولی [به خاطر حماقتش] به تو زیان می رساند. از آن حضرت در بیانی دیگر نقل است: با بی خرد و احمق هم نشین مباش؛ زیرا کار خودش را در نظر تو زیبا جلوه می دهد و دوست دارد تو نیز مانند او باشی.3 3. بخیل افراد تنگ نظر و بخیل، همیشه از خیررسانی به دیگران دریغ می کنند و بهره ای از ایشان به مردم نمی رسد. از این رو، دوستی با آنان بیهوده و زیانبار است. کلام مولا علی علیه السلام نیز درباره نهی از دوستی با بخیلان چنین است: اِیاک وَ مُصادَقَه الْبَخیلِ، فَاِنَّهُ یقْعُدُ عَنْک اَحْوَجَ ماتَکونُ اِلَیهِ.4 از دوستی با بخیل بپرهیز؛ چون او در سخت ترین شرایط نیازمندی تو، از کمک رسانی به تو دریغ می ورزد. 4. افراد بی خیال از ویژگی های دوست خوب، همدردی، غمخواری و کمک به دوست در موقعیت های دشوار زندگی است. آنان که در گرفتاری ها هرگز در پی رسیدگی به وضع و حال دوست خود نیستند، شایسته پیوند پاک دوستی نیستند. حضرت علی علیه السلام در سخنی آموزنده، این گونه افراد را دشمن آدمی معرفی می کند و می فرماید: «مَنْ لَمْ یبالِک فَهُوَ عَدُوُّک؛ کسی که به فکر تو نیست و به تو اهمیتی نمی دهد، [در واقع،] دشمن توست».5 پیام متن: چنانچه از روایات استفاده می شود انسان های کوته فکر، بد کار، احمق، بخیل و افراد بی خیال، شایسته دوستی نیستند. ............................................................................................................................... 1.نهج البلاغه، نامه 69. 2. همان، حکمت 38. 3. همان، حکمت 293. 4. همان، حکمت 38. 5. همان، نامه 31. 🌐📚مطالعه بیشتر: https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3280/7296/90781/%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D9%88-%D8%A2%D8%AF%D8%A7%D8%A8-%D8%A2%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%E2%80%8F-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 . 🌐منبع:پایگاه اطلاع رسانی حوزه 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
: شهید از ماده شهود و شهادت؛ شهید به معنی حضور و علم و یقین ، و هم به معنی شاهد است. شهید در لغت به معنی (گواه) است و در اصطلاح به كسی گویند كه در مجرای شهادت قرار گرفته و در راه خدا كشته میشود. شهادت از برترین واژه های فرهنگ اسلامی و از مقدّسترین مفاهیم معارف الهی است. شهادت اوج کمال انسان است، آنگاه که انسان تمام هستی خود را یکجا نثار معبود میکند و قطره وجودش به دریای بیکران هستی مطلق می پیوندد. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «فوق کلّ ذي برٍّ برٌّ حتي يقتل في سبيل الله، فاذا قُتِلَ في سبيل الله فليس فوقه برّ. [1] بالاتر از هر خير و نيکي، خير و نيکي وجود دارد تا انسان در راه خدا کشته شود که بالاتر از کشته شدن در راه خدا، خير و نيکي يافت نشود». و همچنین حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در مقام دعا و درخواست از خداوند متعال عرضه میدارد: «نسأل اللّه منازل الشّهداء؛[2] از خداوند جایگاه شهیدان را طلب میکنم». مقام شهید شهید مصداق عینی شهادت است که با انتخاب آگاهانه و در کمال خلوص، هستی خود را یکجا به آفریدگار جهان تقدیم میکند و به سرچشمه بقا و حیات، پیوند می یابد. درک مقام شهید از توان و ظرفیت فهم ما خارج است و تنها منبع وحی الهی است که شمهای از این مقام را برای ما بازگو فرموده است: « و لا تقولوا لِمَن یُقتَلُ فی سَبیل اللّه اَموات بل احیاء ولکن لاتشعرون؛[بقره/ 154] برای کسانی که در راه خدا کشته میشوند نگویید مردگانند (کلمه اموات را درباره شهدا به کار نبرید) بلکه آنها زنده اند، لکن شما درک نمی کنید». این آیه ضمن آن که بر زنده بودن شهدا تأکید می ورزد، درک این مقام را از حیطه شعور و فهم بشر در این دنیا خارج می شمارد. در حالی که در آیه فوق از به کار بردن تعبیر اموات در مورد شهدا نهی میکند، در آیه ای دیگر از پندار مرده بودن آنان نیز نهی فرموده است که نه فقط به زبان نگویید آنها مرده اند بلکه به دل نیز راه ندهید. « و لا تحسبنَّ الّذین قُتِلوا فی سَبیل اللّه امواتاً بل احیاءٌ عند ربّهم یرزقون؛ [آل عمران/169] کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند مرده می پندارید، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند». امام خمینی(قدّس سرّه) در این زمینه میفرماید: « اگر نبود در شأن و عظمت شهدای معظم فی سبیل اللّه جز این آیه کریمه، که با قلم قدرت غیب بر قلب مبارک نورانی سید رسل صلی اللّه علیه و آله و سلّم نگاشته و پس از تنزل مراحلی به ما خاکیان صورت کتبی آن رسیده است، کافی بود که قلم های ملکوتی و مُلکی شکسته شود و قلب های ماورای اصفیاءاللّه از جولان در حول آن فرو بسته شود. ما خاکیان محجوب یا افلاکیان چه دانیم که این «ارتزاق عند الرّب شهدا» چی است. چه بسا مقامی باشد که خاص مقربان درگاه او جلّ و علا و وارستگان از خود و ملک هستی باشد، پس مثل من وابسته به علائق و وامانده از حقایق چه گویم و چه نویسم، که خاموشی بهتر و شکستن قلم اولی است.» [3] امام خمینی همچنین پیرامون نکاتی از همین آیه میفرماید: « در این آیه کریمه بحث در زندگی پس از حیات دنیا نیست که در آن عالم همه مخلوقات دارای نفس انسانی به اختلاف مراتب از زندگی حیوانی و مادون حیوانی تا زندگی انسانی و مافوق آن زنده هستند، بلکه شرف بزرگ شهدای در راه حق، «حیات عند الرّب» و ورود در «ضیافة اللّه» است. این حیات و این ضیافت را با قلم های شکسته ای مثل قلم من نمیتوان توصیف و تحلیل کرد، این حیات و این روزی غیر از زندگی در بهشت و روزی در آن است. این لقاء اللّه و ضیافة اللّه میباشد. آیا این همان نیست که برای صاحبان نفس مطمئنه وارد است «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنّتی» که فرد بارز آن سید شهیدان سلام اللّه علیه است». [4] « از شهدا که نمیشود چیزی گفت. شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان «عند ربّهم یرزقون»اند، و از «نفوس مطمئنهای» هستند که مورد خطاب «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» پروردگارند. اینجا صحبت از عشق است و عشق؛ و قلم در ترسیمش بر خود میشکافد». [5] درباره مقام شهید احادیث بسیاری از معصومین علیهم السلام نقل شده است که در اینجا به مواردی از آنها اشاره میشود.ّ 📢ادامه دارد... 🌐منبع:گروه اینترنتی رهروان ولایت 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
. 📢ادامه مطلب. . حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: « ان اللّه کتب القتل علی قومٍ و الموت علی آخرین و کل آتیةٌ منیّتُه کما کَتبَ اللّه لَه فَطوبی للمجاهدین فی سبیل اللّه و المقتولین فی طاعته؛ [6] خداوند برای گروهی کشته شدن و برای گروهی دیگر مرگ را مقرر فرموده است و هر کدام به اجل مقرر خود به آنگونه که خدا مقدّر فرموده میرسند. پس خوشا به حال مجاهدان در راه خدا و کشتگان در راه اطاعتش». امام زین العابدین علیه السلام از قول جدش رسول اللّه(ص) میفرمود: « ما من قطرةٍ احبُّ الی اللّه عزّ و جلّ من قطرة دمٍ فی سبیل اللّه؛ [7] هیچ قطرهای در پیشگاه خداوند محبوبتر از قطره خونی که در راه خدا ریخته میشود، نیست». از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: « ...و اول من یدخل الجنة شهید؛ [8] اول کسی که وارد بهشت میشود، شهید است». امام صادق علیه السلام از طریق پدرانش از جدش رسول اللّه(ص) نقل فرموده:« ثلاثة یشفعون الی اللّه یوم القیامة فیفشَفِّعُهم الانبیاء ثم العلماء ثمّ الشهداء؛ [9] سه گروه روز قیامت شفاعت میکنند و شفاعت آنان مورد پذیرش خداوند قرار میگیرد: انبیاء، علما، و شهداء». همچنین از پیغمبراکرم(ص) نقل شده که فرمود: « یشفع الشهید فی سبعین فی اهله؛ [10] شهید هفتاد نفر از بستگان خود را شفاعت می کند». امام خمینی درباره شفاعت می فرماید: «جلوه شفاعت شافعان در این عالم، هدایت، آنها است و در آن عالم، باطن هدایت شفاعت است. تو از هدایت اگر بی بهره شدی از شفاعت بی بهره ای و بهر قدر هدایت شوی شفاعت شوی ». [11] با توجه به معنی شفاعت و رابطه آن با هدایت در این دنیا و نقشی که شهدا در امتداد انبیاء و علماء برای هدایت مردم ایفا می کنند، جایگاه رفیع شهدا را میتوان دریافت. اگر در حدیث اخیر سخن از شفاعت هفتاد نفر از اهل شهید آمده است اولاً کلمه هفتاد ظاهراً اشاره به کثرت است و وسعت دائره شفاعت شوندگان در آخرت وابسته به دائره هدایت شوندگان از شهادت شهید در این دنیا است و ممکن است شهادت شهیدی مانند امام حسین علیه السلام منشأ هدایت میلیونها میلیون انسان در این دنیا و شفاعت آنان در آخرت شود. ثانیاً به کاربردن تعبیر اهل در حدیث مزبور اشاره به اهلیت شفاعت شوندگان دارد که با نظر امام خمینی مبنی بر تطابق بین ظاهر و باطن شفاعت همسو می باشد. آن چنانکه شفاعت حضرت نوح در مورد پسرش به درگاه خداوند پذیرفته نشد به دلیل آن که در فرهنگ قرآن «انه لیس من اهلک؛ [هود/46] او اهل حضرت نوح نبود». سلام و زيارت كردن شهدا در حديثي از پيامبر(ص) نقل شده است كه رسول اكرم(ص) در روز احد بالاي سر «مصعب بن عمير» ايستاد و براي او دعا كرد و سپس گفت: رسول خدا گواهي مي‌دهد كه شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قيامت هستند. بياييد وايشان را زيارت كنيد، بر اينان سلام كنيد كه سوگند به آنكه جانم در دست اوست، هيچ كس نباشد كه بر آنها سلام كند، الا اينكه جوابش را مي‌دهند و آنها از ميوه‌هاي بهشتي و هداياي آن روزي داده مي‌شوند. [حج/58-59] اين حديث بر زنده بودن شهدا و بر رزق و لزوم زيارت آنان دلالت دارد. و در قرآن كريم نيز آمده است: [12] آنانكه در راه رضاي خدا، از وطن هجرت نمودند و در راه دين خدا كشته شدند و يا مرگشان فرا رسيد، البته خداوند، رزق و روزي نيكويي در بهشت ابد نصيبشان مي‌گرداند و همانا خداوند بهترين روزي‌دهندگان است. خداوند به آنان در بهشت منزلي عنايت كند كه بسيار به آن راضي و خشنود باشند. در اين آيات پس از اينكه از رزق و روزي شهدا با نام رزق نيكو ياد مي‌كند جايگاه آنان را در بهشت معرفي و آن را مقام رضوان و رفيع مي‌داند. حقيقت رزق شهدا در جهان ديگر بر ما پوشيده است؛ ليكن مي‌دانيم كه رزق آنها از جانب خداست. آمرزش گناهان شهید در قرآن كریم درباره بخشش گناهان شهید چنین آمده است. فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثي بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في سَبيلي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ. [آل عمران/195] آنان كه از وطن خود هجرت كردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج كشیدند، جهاد كردند و كشته شدند، همانا بدی های آنان را میپوشانیم و آنان را به بهشت هایی كه از زیر درختان آن نهرهای آب، جاری و روان است، داخل می كنیم و این پاداشی است از جانب خدا و پاداشی كه از جانب خدا باشد نیكوست. در این آیه اشاره شد كه خداوند همه بدی های كشته شدگان در راه خدا را نادیده می گیرد و بعلاوه از جانب خود به آنان نیكوترین پاداش را عطا میكند. 📢ادامه دارد. 🌐منبع:گروه اینترنتی رهروان ولایت 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m