eitaa logo
دین کده
204 دنبال‌کننده
368 عکس
18 ویدیو
10 فایل
دین شامل۴(چهار) بخش است که محوراین کانال است.که عبارتند از: ١.باورها ٢.احکام ٣.اخلاق ۴.حقوق که بصورت برهانی درقالب گفتگویی وداستانی بیان میشود کانال ما Http://Eitaa.Com/din20m
مشاهده در ایتا
دانلود
📢ادامه مطلب... از سوی دیگر، باید دین خاتم مصون از تحریف باشد و در اسلام، این مصونیت در پرتو دو عامل محقق می یابد:   الف. مصونیت منبع اصلی (قرآن) از تحریف.[8]   ب. پایه گذاری روشی که آن روش، امکان فهم اصیل دین در هر روزگاری را برای هر کسی که با آن روش آشنا شود و با آن روش به منابع مراجعه کند، فراهم نماید.[9]   ادیان الاهی، به تعبیر شهید مطهری از دو بخش تشکیل شده اند. یک بخش عناصر ثابت دینی و بخش دیگر، عناصر متغیر.[10] آن بخش از ادیان  الاهی که عنصر ثابت و جهان شمول، همه جایی و همه زمانی هستند در واقع ناظر به آن بخش از هویت انسان است که همواره ثابت است. البته ادیان الاهی به جنبه تحول پذیر آدمی هم توجه کرده اند و این جنبه در قالب عناصر و احکام متغیر (بخشی از احکام دینی که وابسته به زمان و مکان است) تجلی پیدا می کند. استخراج عناصر ثابت و متغیر دین از طریق شیوه ای که اهل بیت (ع) پایه گذاری کرده اند، که از آن به اجتهاد تعبیر می شود، صورت می پذیرد[11] و از این طریق است که می توان به تمام نیازهای هدایتی بشر پاسخ مثبت داد.   بدیهی است که گسترش حجم مباحث فقهی در زمان فعلی و اندک بودن این مباحث در دوران گذشته، به جهت گستردگی نیازهای بشر امروزی است، اما نباید گمان کرد که برای تأمین نیازهای انسان باید از احکام ابدی اسلام دست برداشت، یا این خود گواهی است بر این که دیگر نیازی به تعالیم انبیا نیست، بلکه همه این پیشرفت ها در پرتو تعالیم انبیا و روشی که معصومین پایه گذاری کرده اند (اجتهاد) امکان پذیر است.   فرض کنید برای دانش آموزانی چند، معلم ریاضی قرار داده اند تا به ترتیب، به آنها ریاضی بیاموزند. هر کدام مقداری از ریاضی و قواعد کلی آن را آموخت تا نوبت به معلم آخر رسید. وی علاوه بر یک سری قواعد کلّی، به آنها چهار عمل اصلی (جمع، تفریق، ضرب، تقسیم) را هم آموخت و به آنها قواعد کلی در این باره را نیز تعلیم داد که مثلاً حاصل ضرب هر عدد در صفر مساوی صفر است یا همیشه حاصل جمع دو عدد مساوی بزرگ تر از حاصل تفریق آن دو عدد است و ده ها و صدها قاعده دیگر. از این به بعد هر چه دانش آموزان پیشرفت کنند به وسیله همین چهار عمل اصلی است که می توانند روابط و موضوعات جدید ریاضی را کشف کنند که در این کشفیات جدید هم حتماً باید قواعد اصلی و کلی معلم رعایت شود تا نتائج مثبت دهد. در چنین حالتی است که می گوییم معلم آخر کار را تمام کرد. از طرفی هیچ دانش آموزی به خود اجازه نمی دهد که بگوید ما دیگر از تعالیم معلم بی نیاز شدیم و احکام جدید ریاضی را کشف می کنیم؛ چرا که اولاً شالوده و ستون پیشرفت، همان چهار عمل اصلی است و از طرفی، مطابقت کشفیات جدید با آن قواعد کلی، ضامن صحت این کشفیات است.   پس عدم مواجهه دین خاتم با محدودیت در ناحیه مخاطب نه به این معنا است که همه مردم به درجه ای از معرفت می رسند که می توانند تمام حقیقت را آن گونه که باید دریافت و ادراک کنند، بلکه به این معنا است که در مجموع مردمان زمان ظهور دین، قابلیت حفظ مواریث دین وجود دارد. به عبارت دیگر، دین خاتم با شرایط اجتماعی، فرهنگی و علمی مردم روزگار دین و بعد از آن ارتباط دارد؛ یعنی زمینه بقا، حفاظت و صیانت از دین در بین آن مردم از طریق بعضی از افراد که می توانند خود را به گوهر دین برسانند و آن را در اختیار دیگران قرار دهند، وجود دارد. نه این که دین به جایی برسد که آموزش هایش عمومی شود و مردم خودشان بدون نیاز به دین و مراجعه به آن و بدون این که حتی خودشان بدانند، دین را حفظ کنند.   3. همان طوری که بیان شد، اسلام از دو عنصر ثابت (جهان شمول) و متغیر (موقعیتی) برخوردار است. نیاز ما به علوم در طراحی ساز و کار ها است و پیشرفت آن در طراحی بهتر و دقیق تر ساز و کارها، مؤثر است، در حالی که استنباط عناصر جهان شمول و رسیدن به فلسفه، مکتب و نظام اسلامی، به شیوه فقهی و تحلیلی صورت می گیرد[12] و آن چه نیاز به امروزی  شدن دارد ساز و کار است نه عناصر ثابت. عناصر ثابت، اختصاصی به احکام عبادی ندارد، بلکه شامل احکام اجتماعی و حکومتی اسلام هم می شود؛ یعنی همه احکام اجتماعی و حکومتی اسلام در قالب عناصر موقعیتی نیست و عناصر جهان شمول فراوانی در آن یافت می شود که می توان با استخراج این عناصر، به فلسفه، مکتب و نظام اسلامی در حوزه های خاص؛ مثل اقتصاد ، سیاست و حقوق دست یافت.[13] [8] . برای آگاهی بیشتر، نک: همان، ص 45 - 58. [9] . نک: همان، ص30و 31. [10]. مطهری، مرتضی، خاتمیّت، ص 144و 145.  .[11]باورها و پرسش ها، ص 86 و 87. [12] . نک: هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، ص 383 - 405؛ مکتب و نظام اقتصادی اسلام، ص 21 - 44. [13] . نک: 1. هادوی تهرانی، مهدی، مکتب و نظام اقتصادی اسلام. 2. هادوی تهرانی، مهدی، قضاوت در اسلام. 🌐منبع:اسلام کوئست 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
عدم تحریف قرآن کارآمدی اسلام🕌
شمار.18 درماه رجب برای خرید ساعت برای روز پدر رفته بودم مغازه ساعت فروشی در مرکز شهر,یکی از دوستان دوران دبیرستانم را در آن مغازه دیدم,خیلی خوشحال شدم با او روبوسی کردم و او هم خیلی خوشحال شد وگفت:واقعا زنده ام کردی. گفتم:اصغرجان مگر باید غیر از این اخلاق از یک دوست انتظار داشت؟ اصغر گفت:ما که بی وفایی از دوستان که به جایی رسیدن زیاد دیدیم. گفتم:چه زخمی از دوست خورده ایی؟ گفت:بعضی از بچه ها که سرکاری رفته اند ,من که شاگرد مغازه ام ودیپلم گرفته ام سطح پایین نگاهم میکنند,وبی تفاوت از من عبور میکنند. گفتم:ان شاالله درست میشه,توکل بر خدا کن. دوستم گفت:دیگه چقدر توکل کنم, هرچه توکل کردم ,در زندگی احساس تغییری نکردم. گفتم:در کنار توکل تلاش هم کردی؟ او گفت:کمی ,اما خیلی توکل کردم. گفتم:شاید توکل را بد برای خودت معنا کرده باشی. او گفت:مگر توکل کردن تکیه بر خدا نیست؟ گفتم:بله,اما اگر کسی یادست از تلاش برداشت یاکم تلاش کرد,بعدا انتظار حل مشکل داشت خود را سرکار گذاشته چون خدا برای حل کردن مشکلاتمان وسیله ایی قرار داده,درصورتی که برای رسیدن به خواسته هایمان آن وسایل قرار داده استفاده کردیم به خواسته خود می رسیم. اوگفت:واقعا دنیا چه برسر انسانها در می آورد,خودت هم دچار مشکل شده ایی,وسایل را هم شریک خدا می دانی. گفتم:نه!من شریکی برای خدا قرار ندادم,حالا از شما سوالی دارم,آیا خدا روزی دهنده است یا صاحب مغازه ات؟ گفت:معلومه خدا. گفتم:اگر یکماه به مغازه نیای حقوق به دستت می رسد؟ گفت:حقوق که هیچ اخراجم هم میکند. گفتم:آیا با منطق خودت ,صاحب مغازه را شریک خدا قرار ندادی؟ گفت:عجب این چه حرفی است,نمی شود که بدون زحمت وکار حقوق گرفت,دنیا که بدون حساب وکتاب نیست,خدا این را وسیله روزی من قرار داده. گفتم:آفرین خودت خوب جواب دادی, همانطور که گفتی برای رسیدن به روزی خدا وسیله ای را قرار داده که ما باید به طرف آن حرکت کنیم. درتوکل به خدا هم همینطور است گفت:این تکیه به خدا فقط چی میشود؟ گفتم:خدا را فقط تکیه گاه حقیقی و حللال مشکلات بدانیم و کارمان بسپاریم به خدا با این اعتقاد کارمان را انجام دهیم وتلاش کنیم, که اگر مانعی در مسیرهدفمان باشد خداوند بر طرفش کند,مثل اینکه در اداره ایی کار دارد توکل بر خدا میکند پی گیر کارش میشود اگر به صلاحش باشدخدا دل آن مسىول را نرم میکندکه کار آن شخص را تسهیل کند. دوستمان گفت:پس من هم با صاحب مغازه صحبت میکنم تا به من اجازه دهد درسهایم کم کم بخوانم با توکل برخدا. 📢ادامه ادله...... 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
۱توکل ۲توکل در روایات ۳مراحل توکل ۴رسیدن به مراحل بالای توکل ۵منابع توکل توکل، در اصل از ماده «وکالت»، به معنای انتخاب وکیل است؛توکل، عبارت است از اعتماد و اطمینان قلبی بنده در جمیع امور خود به خدا، و حواله کردن همه کارهای خود را به او و تکیه بر حول و قوه الهی نمودن.[۱] پیامبر اکرم (ص) فرمود: « از جبرئیل (ع) پرسیدم: توکل چیست ؟ پاسخ داد: آگاهی به این واقعیت که مخلوق، نه زیان می رساند و نه عطا و منعی دارد، و اینکه چشم از دست و سرمایه مردم برداری ؛ هنگامی که بنده ای چنین شد جز برای خدا کار نمی کند و به غیر او امیدی ندارد . و اینها همگی حقیقت و مرز توکل اند».[۲] این صفت با ارزش در صورتی حاصل می شود که انسان همه کارهایی را که در عالم هستی انجام می گیرد، از جانب پروردگار بداند و هیچ قدرتی را جز او مؤثر نداند و معتقد باشد که حول و قوه ای نیست مگر به واسطه او . اگر کسی واقعا چنین اعتقادی داشته باشد، در دل به خدا اعتماد پیدا کرده و بر او تکیه می کند.[۳] توکل در روایات در این رابطه علی بن لوید گوید: از امام کاظم (ع) تفسیر «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ » یعنی «هر آن کس که کار خویش را به خدا واگذارد خداوند مهمات او را کفایت کند».[۴] پرسیدم؛ فرمود: «توکل به خدا مراتبی دارد، یکی از آنها آن است که تمامی امور خویش را به او واگذاری و او را وکیل خودسازی که هر چه با تو کند از او راضی باشی و بدانی که آنچه به سود تو باشد و نیز لطف خود را از تو دریغ ندارد و بدانی که امر هر چیز به دست اوست. پس همه امورت را به او واگذار کن و به سوی او مطمئن باش.[۵]و یا در این حدیث شریف از امام صادق (ع) که از نهایت توکل و عالی ترین مرتبه آن سؤال شد و ایشان فرمودند: «(عالی ترین مرتبه توکل آن است که) جز خدا، از کسی نترسی».[۶] و این مقامی است که حضرات معصومین (ع) همگی دارای آن بودند و در اوج قله توکل، اسوه حسنه ای برای ما شیعیان قرار گرفتند بزرگان دین، نیز از این مرتبه عالی اخلاقی بهره مند بودند که مثال بارز آن مرحوم حضرت امام (ره) در کشاکش پیروزی انقلاب و در مواجهه با رژیم طاغوت زمان خود همواره می فرمود: «والله هیچ گاه من نترسیدم» که خود نشان دهنده توکل فراوان حضرت امام (ره) به قدرت لایزال الاهی بود. بنابراین توجه به عالم اسباب و عوامل طبیعی با روح توکل سازگار است، زیرا جدا کردن اثرات و عوامل طبیعی از اراده خدا نوعی شرک است، چراکه عوامل طبیعی هر چه دارند از ناحیه خداوند است و همه به اراده و فرمان اویند.[۷] مراحل توکل توکل دارای مراتبی است که عبارتند از: الف : ضعیف ترین درجات توکل اینکه انسان اعتمادش به خدا مانند اعتماد به وکیل در دعاوی باشد . در این مرتبه عمده نظر به حل شدن کار است. ب : حالت متوسط : غیر خدا را نشناسد و به جز او به کسی پناه نبرد؛ مانند وابستگی طفل به مادرش؛ و این مرتبه متوسط توکل است. ج : عالی ترین درجه توکل حالتی است که فرد خود را صد در صد وابسته به خدا می بیند، مانند میت در نزد غسال.[۸] رسیدن به مراحل بالای توکل همه صفات و محاسن اخلاقی با ممارست و تلاش خالصانه به دست آمده و استمرار می یابد. اگر انسان بخواهد حرفه ای را فراگیرد باید تلاش مستمری داشته باشد تا به حد استادی برسد و چه بسا تلاش او سالها به طول انجامد. اگر شخص بخواهد به مراحل بالای صفات اخلاقی از جمله " توکل" برسد، باید در مصادیق مختلفی که برایش پیش می آید، توکل به خدا کند و هیچ گاه توکل را از دید خود دور نکند.در برخی از روایات دربارهٔ اخلاص و نتیجه استمرار برآن می فرماید:« کسی که چهل روز عبادت خالصانه خود را برای خداوند بیاورد چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می شود.»[۹] دیگر صفات اخلاقی نیز، چنین است. اگر استمرار و مجاهدت باشد این حالات اخلاقی در انسان تبدیل به ملکات شده و ماندگار می شوند. منابع: 1. ملا احمد نراقی، معراج السعاده، ص 758، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، قم، 1381 شمسی . 2. نک: نمایه شماره 99 (سایت: 2385)، جواب اجمالی. 3.ملا احمد نراقی، معراج السعاده، ص 758، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، قم، 1381 شمسی با اندکی تصرف . 4.طلاق، 3 5.علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص 129. 6.همان، ج 71، ص 143. 7.مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 10، ص 297 (با مختصر تغییر در متن) اقتباس از سؤال 99 (سایت: 2385). 8.ملا احمد نراقی، معراج السعاده، ص 758، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، قم، 1381 شمسی 3، ص 764 و 765. 9. بحار الانوار، ج53، ص326. 🌐منبع: اسلام کوئست 💻پژوهشکده امر به معروف 🌐منبع:اسلام کوىست 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
📚مطالعه بیشتر: ✅حقیقت توکل: 1. تفاوت متوکّل با متأکّل. 2.تفاوت معرفتي متوکلان با ديگران. 3. رابطه توکل بر خدا با اختيار انسان. 4. اعتماد به خدا يا اعتماد به نفس؟ http://mesbahyazdi.ir/node/4343 ✅ توکل در آیینه قرآن و روایات 🌐 http://mesbahyazdi.ir/node/4287 🌐 http://mesbahyazdi.ir/node/4465 🌐منبع:سایت آیت الله مصباح 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
✍یکی مادرش را با ماشین می برد خانه سالمندان که به آرزوهای خودش برسد ✍یکی مادرش را پای پیاده بر دوشش می برد تا به آرزویش برساند. #اربعین 💠: @resale_hamrah
شماره19 روزجمعه آخر ماه مبارک رمضان و روز جهانی قدس با بسیج دانشجویی از در بسیج دانشگاه راهی مراسم راهپیمایی روز قدس شدیم. قبل از در خروجی دانشگاه فضای سبزی بود و دانشجویان همیشه محل استراحت خود قرار می دادند,آن روز هم چندگروهی از دانشجویان بودند و دربین این گروه ها یکی از گروه ها در فضای آزاد صبحانه مفصلی را ترتیب داده بودند. دو تا از بچه های بسیج برای امر به معروف ونهی از منکر به طرف آنها رفتند. یک مرتبه صدای فریادی ازطرف روزه خوران بلند شد,همه به طرفشان رفتیم,دیدیم تا دعوای لفظی است. همه اطراف بچه های بسیج و روزه خوران حلقه زدن. درمیان جمعیت استادی از دانشگاه به طرف بچه ها رفت وتقاضای آرامش کرد,بعد از آنها سوال کرد و گفت:چه مشکلی پیش آمده؟ .بچه های بسیج گفتن:در روز روشن در ملاعام در ماه مبارک رمضان روزه خواری میکنند. یکی از دانشجویانی روزه خواری کرده بود گفت:آقا مریضم نمی توانم روزه بگیرم ودیگری گفت:من حال ندارم روزه بگیرم ویکی دیگر که خودش فریاد زده بود گفت:اصلا روزه شما را قبول ندارم. یکی ازبسیجیان گفت:اگر نمی توانی یانمی خواهی بگیری,برو گوشه ایی تغذیه را استفاده کن, چرا دهن کجی به این ماه مبارک میکنی؟ وشما که صدایتان را بالا می برید,منطق داشته باش,حرفت را علمی بزن و استدلال کن فریاد نزن,اما بگویم روزه مال خداست نه مال من است که قبول نداشته باشی. یکی دیگر از اساتید دانشگاه ازجمعیت بیرون آمد وگفت:بچه ها حق می گویند,شما روزه ات را میخواهی بگیری بگیر,آنها هم صبحانه یشان را بخورند. آن استادی که اول برای میانجی آمده بود گفت:این چه حرفی است؟خدا حکم کرده روزه خواری نشه والان هم حکومت بر پایی حکم خداست که حکومت اسلامی می باشد,چه توجیهی داری؟ استادمنحرف فکر گفت:شما سخت تراز خدا میگیرید. استاد خوش فکرگفت:ما حکم خدا رابیان میکنیم,حالا از شما سوالی دارم,شما صلاح دانشجویان را میخواهید؟ او گفت:این چه حرفی است,من بهتر ازشما تندرو ها صلاح این بچه ها را میخواهم. استاد خوش انصاف گفت:اگر دانشجوی صلاح دید شما را زیر پا بگذارد چه میکنید؟ او گفت:معلومه با نصیحت کردن آگاهش میکنم. استاد گفت:اگر نپذیرفت چی؟ او گفت:اگر موضوع فردی و فقط مرتبط به شخص خودش است میگذارم تا باچوبی میخورد به اشتباه خود پی ببرد,و اگرموضوع اجتماعی باشد بایک سختی ومانع جلوی او را میگیرم تا مانع آزادی وسقوط حق دیگران نشود. استاد گفت: آفرین,ما هم حرفمان در مورد عملکرد انسان این است,چون یک گناه علاوه بر اینکه انسان را به سقوط می کشاند جامعه را هم به سقوط می کشاند,ومصداق عمل روزه داری یعنی تمرین بندگی وتغییر در مذاق انسانها برای رسیدن به کمال, اما اگر کسی روزه خواری کند مخالفت کرده با مذاقی که انسان را به کمال می رساند. آیا شما مخالف کمال انسانی به خصوص دانشجویانید؟ سکوت محض آن استاد معاند را گرفته بود,ودانشجویان با سوت وکف استاد منصف را تشویق میکردند. ادامه دارد..... 📢ادامه ادله...... 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
: امر به روزه‌داری در ماه مبارک رمضان از دستورات صریح خداوند در قرآن است که بر تمام مسلمین روزه ماه مبارک رمضان را واجب کرده است. روزه گرفتن در این ماه مبارک از وجوه اشتراکی تمام مسلمین است تا آن جا که بالاتفاق همگی آن را واجب می دانند. عمق اهمیت و ارزش روزه را می توان با توجه به آیات قرآن و احادیث اهل بیت متوجه شد؛ در سوره مبارکه بقره آیه 83 آمده است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»؛ ای کسانی که ایمان آوردید بر شما روزه واجب شد همان طور که بر امت‌های پیش از شما واجب شده بود؛ باشد که تقوی پیشه کنید. روزه گرفتن به غیر از آن که از واجباتی است که مورد اشاره و تصریح قرآن قرار گرفته، در احادیث اهل بیت عصمت و طهارت نيز به عنوان پایه اسلام از آن یاد شده است. روزه ماه رمضان یکی از پنج پایه اسلام امام باقر(ع) می فرماید: «اسلام بر پنج پايه استوار است: ولايت، نماز، زكات، روزه ماه رمضان و حج.» کافى،ج 2، ص21، ح 8 روزه ماه مبارک رمضان تا بدان پایه از ارزش و اهمیت در میان واجبات و طاعات خداوند قرار دارد که امام باقر(ع) از روزه به عنوان یکی از پنج پایه اسلام یاد می‌کنند. شان و اهمیت روزه ماه مبارک و خود ماه رمضان در احادیث از دامنه گسترده ای برخوردار است تا آن جا که بر طبق احادیث، ماه شعبان به عنوان مقدمه و زمینه ای برای آمادگی یافتن برای روزه ماه مبارک رمضان یاد شده است. در اهمیت حفظ انسان دربرابر خطرات آخرت: : قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله وسلم: أَلصَّوْمُ جُنَّـةٌ مِنَ النّـارِ. [الكافى، ج 4، ص 162] رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: روزه سـپر آتش (جهنّم) است. «يعـنى بواسـطه روزه گرفـتن، انسان از آتش جهنّم در امان خواهد بود.» ماه مبارک رمضان و روزه آن تا آن جا مسئله ای جدی و بااهمیت است که برای شخص مکلفی که بدون عذر موجه و تعمداً به روزه‌خواری بپردازد کفاره در نظر گرفته شده و این نشان از اهمیت و جایگاه روزه دارد. با توجه به حرمت ماه مبارک رمضان و ارزش فی نفسه روزه، روزه خواری و رعایت نکردن حرمت ماه مبارک رمضان و روزه داران این ماه, گناهیست بزرگ: روزه خواری در ملاء عام گناهی بزرگتر از جنبه اخلاقی و شرعی روزه نگرفتن در ماه مبارک رمضان یک گناه کبیره است، اما خوردن و آشامیدن بی ضرورت در ملاء عام بی احترامی و حرمت شکنی این ماه عزیز بوده و گناهی فراتر از یک روزه خواری ساده است. روزه خواری به معنای کم خردی است در نتیجه، روزه خواری و حرمت شکنی ماه مبارک می‌تواند معنایی بسیار زشت و قبیح داشته باشد تا آن جا که با اندکی دقت در احادیث می‌توان دانست که حتی روزه خواری به معنای بی عقلی و کم خردی معنا شده است. در اصول کافی جلد اول کتاب عقل و جهل امام معصوم روزه گرفتن را از جنود عقل معرفی می كند و در مقابل آن روزه خواری و نگرفتن روزه از جنود (سپاهیان) جهل. با توجه به احادیث ذکر شده می توان دریافت که کسانی که بدون عذر موجه روزه نمی گیرند از دیدگاه دین به نقصان و کمبود خرد مبتلا هستند. شاید برخی نگرفتن روزه را نوعی کیاست و زیرکی بدانند، اما طبق فرمایش صریح پیامبر افرادی که آخرت را به دنیای خود می فروشند افرادی بی عقل و کم خرد هستند. 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
📢شاید برای شما اتفاق بیفتد: 👥 سوال جامعه از دین ومذهب شما. ✅ما سعی کردیم درقالب مجموعه رمانهای کوتاه دینی درموضوعات مختلف برمحور: #باورها #احکام #اخلاق #حقوق 🔔و با بیان ادله برهانی آن موضوع، شما را ازآن دغدغه بی جوابی رها سازیم. 💐باتشکر،منتظرشما هستیم. 📢شعارما:هر یک یا دو روز یک داستانک همراه بااستدلال. #داستانها 🌐کانال ما دین کده http://eitaa.com/joinchat/2298347533C9f761682ff
مرگ برظلم وظالم
شماره:20 روز شنبه بعد از روز قدس کلاسها بر پا شد. درون کلاس نشسته بودیم که استاد وارد کلاس شد با نگاه زهر آلودی به بچه های بسیج کرد,چون اون استاد همانی بود که دیروز در بحث شکست بدی خورده بود. نشست و با تمسخر گفت:دنیا یا مثل هیتلر و جنگ طلبه یا صلح طلبه مثل دنیا. آقایان مو به صورت چسپیده,بیاید با دنیا صلح کنید,کسی صلح طلب نباشد چه فرقی با هیتلر دارد؟ قسمتی از کلاس برای استاد سوت وکف زدن. یکی از بچه های بسیج گفت:استاد کسی با دنیا سر جنگ ندارد. استاد گفت:به گفته خودتان,قسم حضرت ابوالفضل قبول کنیم یا دم خروس را,شما دیروز رجز خوانی کردید و خجالت نمی کشند گروهی هم در دنیا تندرو پیدا کردید، همین کار شما را تکرار می کنند,آبروی برای ما بین دنیا نگذاشتید . بسیجی گفت:منظورتان روز قدس و شعار مرگ بر استکباران دنیا، آمریکا و اسراىیل است؟ استاد گفت:خودت خوب متوجه میشوی. بسیجی گفت:اگر دزد در خانه شما بیاید یا اینکه باعث اختلاف شمادر خانواده باشد یا باعث منع امکانات استفاده خودت و اطرافیانتان بشود,برای او نوشابه وکیک باز میکنید؟ بچه ها خندیدن. و ادامه داد وگفت:آمدن سرزمین اسلامی را غصب کرده اند وباعث نا امنی شده اند در کل دنیا مخصوصا کشورهای اسلامی,حالا هم فکران ما دنیا را روشن کردن تا پشت دهنی به این ناحقی بزنند,حالا ما جنگ طلبیم یا آنها که ادعای تمدن میکنند وشاید هزاران بار بیشتر هیتلرقتل عام کرده اند,مگر هیروشما و حلبچه عراق وسردشت ایران و جنایتهای که در سایه این گروه اتو کشیده وبه ظاهر صلح طلب انجام گرفته یادتان رفته؟ استاد گفت:کی شما را مامور کرده دنیا را شما با تفکرتان نجات بدهید مگر شما سوپر من هستید. بسیجی گفت:انسانیت و اسلام,شما با کدامش مشکل داری؟ استاد گفت:یعنی چه؟ بسیجی گفت:سوال پرسیدم. استاد گفت:تو درجایگاهی نیستی که من را باز خواست کنی,حالا بگو اسلام اسلام میکنی,کجا گفته مرگ بر دیگران؟من اسلام را اسلام رحمانی می شناختم که پیامبرش برای اکمال اخلاق مبعوث شده,شما دارید کینه خودتان به اسم اسلام می زنید تا پیش مردم عام مقدس نشان بدهد,ما که می دانیم شما را درجامعه رسوا میکنیم. بسیجی گفت:فروع دین را بلدی استاد؟ استاد گفت:هر بچه دبستانی می دونه این را؟ بسیجی گفت:چطور فروع دین قسمت شیشم و هفتم ودهم را فراموش کردید.؟ استاد گفت:تو که خیلی ادعای بلد بودن میکنی بگو. بسیجی گفت:امر به معروف ونهی ازمنکر، خدا بر من واجب کرد که اگر منکری در دنیا به وجود آمد، امر به مخالف منکر کنم ونهی از منکرایجاد شده کنم. اسرائیل خودش منکر استکبار جهانی است واستکبار عامل منکر. امّا تبری هم میگوید با دشمنان خدا دشمنی کن، آیا اینها در فروع دین نیستند؟ استاد باعصبانیت گفت:برو بیرون!!!!! ادامه دارد... 📢ادامه ادله...... 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
امر به معروف و نهى از منکر، یکى از آموزه‌های مهم اسلامى است که عزّت، حیثیّت، شرافت و پیشرفت مسلمانان و نیز اجرای احکام، جلوگیرى از فساد و فحشا و تأمین امنیت اجتماعى، به آن وابسته است. این مهم که از آن، به عنوان واجبی کفایی[1] و یکی از فروع دین[2] یاد می‌شود مورد تأکید و سفارش آیات متعددی از قرآن کریم[3] و احادیث پیامبر(ص) [4] و ائمه(ع) [5] واقع شده و  اندیشمندان دینی نیز درباره اهمیت والای آن، مطالب فراوانی در کتاب‌های کلامی و فقهی بیان کرده‌‌اند. آنان در توضیح دو واژه «معروف» و «منکر» می‌گویند: معروف؛ در لغت به معناى شناخته شده (از ماده عرف) و منکر؛ به معناى ناشناس (از ماده انکار) است. به این ترتیب کارهاى نیک، امورى شناخته شده، و کارهاى زشت و ناپسند، امورى ناشناس معرّفى شده‌اند؛ چرا که فطرت پاک انسانى با دسته اول، آشنا و با دسته دوم، ناآشنا است.[6] [1]. « واجب کفائى؛ واجبى است که در ابتدا بر همه مکلّفان واجب است، ولی اگر بعضى، آن‌را انجام دهند، وجوب از دیگر مکلّفان ساقط می‌شود»؛ بر گرفته از نمایه 17011. [2]. ر.ک: نمایه 2378 (دسته بندی اصول و فروع دین).  [3]. «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَر». لقمان، 17؛ «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر»؛ توبه، آیه 71. «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر»؛ آل عمران، 110. [4]. قَالَ النَّبِیُّ (ص): «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِیفَ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ فَقِیلَ لَهُ وَ مَا الْمُؤْمِنُ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ قَالَ الَّذِی لَا یَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ»؛ کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج 5، ص 59، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [5]. قال الباقر(ع): «.. بها (الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَر) تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ یُنْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ یَسْتَقِیمُ الْأَمْر..»؛ کافی، ج 5، ص 56، بَابُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَر، ح 1. [6]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، ص 37، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج ‌7، ص 327 و 110، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1412ق. 🌐منبع:اسلام کوئست 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
تبرّی، یا برائت به معنای دوری جستن از دشمنان خدا و دشمنان اولیای دین، اصطلاحی کلامی و از آموزه‌های اعتقادی و رفتاری دینی. اصل تبرّی در کنار تولّی، جایگاه ویژه و بار معنایی خاصی در مذهب شیعه دارد و یکی از آموزه‌های اساسی پیروان این مذهب به شمار می‌آید. معنای تبری تبرّی مصدر عربی، بر وزن تفعّل و از ریشة بَرَءَ و اصل آن تَبَرُّؤ است، در زبان فارسی بیشتر به صورت تبرّا به کار می‌رود. تبرّی در لغت به معنای دوری کردن از چیزی که مجاورت با آن ناپسند است، بیزاری جستن، و مانند اینها آمده است. در فارسی، «تبرّی جستن» به معنای بیزاری و دوری جستن است[۱]. ادله مشروعیت تبری از قران کریم و روایات می‌توان مشروعیت تبری را استفاده کرد: در قرآن، علاوه بر اینکه یک سوره با برائتِ خدا و پیامبرش از مشرکان آغاز شده و ازینرو «برائت» نام گرفته است، در بیست سوره (مجموعاً در ۲۷ آیه)، مادّة برائت و مشتقات آن، سی بار آمده است[۲]؛ از آن جمله است: تبرّی از شرک[۳] و همچنین اظهار برائت پیامبر اکرم(ص) از مخالفان خود و بری بودن مخالفان ایشان از آن حضرت.[۴] قرآن برائت و تبرّی را تقریبا به معنای لغوی به کار برده است و اصل مشترک در آن، مفارقت کردن از دشمنان خدا و خروج از عهد و پیمان مشرکان و کفار و منقطع شدن و گسستن از پیروان باطل است[۵]. در احادیثی از پیامبر اکرم(ص) نیز بر اهمیت تبرّی تأکید شده و ایشان برائت (البغض فی اللّهِ) را یکی از مهمترین و استوارترین رشته‌های ایمان (مِنْ اَوْثقِ عُری الایمانِ) ذکر کرده‌اند[۶]. امام صادق(ع) به وجوب برائت از مخالفان دین خدا و دوستانِ دشمنان خدا و دشمنانِ دوستان خدا تصریح کرده‌اند[۷]. همچنین در روایات، بر همراهی تولی با تبری تاکید شده است. موارد وجوب تبری فرقه‌ها و مذاهب اسلامی، با توجه به تأکید قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم(ص)، معتقد به تبرّی بوده و اختلافی در مفهوم کلی قرآنی و ضرورت و اهمیت آن ندارند، ولی در خصوص مصداق دشمنی خدا و نیز معیار خروج از دین اختلافاتی پیدا کرده‌اند. تا جایی که برخی از گروه‌های اسلامی، برخی دیگر از مسلمانان مانندامامیه و زیدیه را تکفیر کرده‌اند و از ایشان تبرّی می‌جستند.[۸] گذشته از این مورد نادر، در خصوص موارد وجوب تبری دیدگاه‌های ذیل وجود دارد: ۱- وجوب تبری از دشمنانِ اهل بیت پیامبر اکرم(ص)[۹] ۲- وجوب برائت از شرک و بت پرستی و رهبران شرک و گمراهی و معبودهای آنان[۱۰] در کنار این عناوین کلی، امامان شیعه مصادیق مشمول حکم تبری را برشمرده‌اند: کسانی که به عترت پیامبر(ص) ظلم کردند و حرمت ایشان را شکستند، سنّت رسول خدا را تغییر دادند، برگزیدگان اصحاب پیامبر(ص) را تبعید نمودند، اموال فقرا را بین ثروتمندان تقسیم کردند، ناکثین (پیمان شکنان جمل)، قاسطین (معاویه و طرفدارانش)، مارقین (خوارج)، تمام پیشوایان گمراهی و رهبران ستمکار، قاتل حضرت علی و همه قاتلان ائمه و اهل بیت(ع)[۱۱] از نظر شیعیان، چنان نیست که هر مسلمان غیرشیعی مصداق وجوب تبرّی باشد، بلکه نواصب و غالیان مشمول حکم وجوب تبری هستند.[۱۲] منابع 1. راغب اصفهانی؛ ابن منظور؛ صفی پوری، ذیل «برء»؛ نفیسی؛ داعی الاسلام، ذیل «تبرّا» 2. مصطفوی ؛ عبدالباقی، ذیل «برء» 3. انعام : ۱۹، ۷۸ 4. یونس : ۴۱؛ شعرا: ۲۱۶ 5. طبرسی، ج ۵، ص۳۴؛ عبدالباقی، همانجا 6. متقی، ج ۱، ص۲۵۷؛ مجلسی، ج ۶۶، ص۲۴۲ 7. ابن بابویه، ۱۴۱۲، ص۸۶ 8. بغدادی، ص۱۶، ۲۷۸، ۲۸۱ 9. ابن بابویه، ۱۴۱۲، ص۷۸-۸۱؛ لاهیجی، ص۱۵۴-۱۵۵ 10. سوره ممتحنه،آیه۴. 11. ابن بابویه، ۱۳۶۲ش، ج ۲، ص۶۰۷-۶۰۸؛ مجلسی، ج ۱۰، ص۳۵۸، ج ۶۵، ص۲۶۳ 12. رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۱۲، ص۷۱-۷۶؛ طباطبائی یزدی، ج ۱، ص۶۷-۶۸؛ نراقی، ج ۱، ص۲۰۴ 🌐منبع:ویکی شیعه 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با عرض سلام خدمت همه اعضای کانال دین کده واعضای خانواده آنها، انشاءالله امروز راهی کربلاهستیم ونائب زیارت همه عزیزیان هستیم. بخاطرسفرآسمانی شایدنتوانم پستی ارسال کنم، امّا سعی خود را درارسال پست داریم. باتشکر، یاحسین
سلام حرکت عاشوراییان ومنتظران,اربعین97امروز1397/8/4ساعت7:38ازنجف به سمت کربلا
نیابت خاص امام زمان واقعیت یا ساختگی
داستان شماره:21 نیمه شعبان جشن حضرت مهدی عج الله تعالی در پارک محله برگزارشد. حاج آقا رفتن درمورد خصوصیات منتظران صحبت کردن حدود نیم ساعت گذشته بود که یکی از بچه های نمایشی که برای اجرای نمایش آمده بود در اواخر صلوات میفرستاد. ,حاج آقا سخنرانیش تمام شد و از پشت تریبون در آمد و به پایین آمد. یکی از بچه های گروه نمایش آمد در کمال پرویی به حاج آقا گفت:شماها تا پشت میکرفونی قرار بگیرید دیگر حاضر نیستید دربیایید,اگرعقده میکروفون دارید تا برایت میکروفونی بگیرم کنار خودت موقع خواب بگذاری تا عقده ات باز بشود. حاج آقا گفت:فعلا عقده درون شما نمایان است. اوبافریادگفت:چرا حرف بیخودمیزنی؟ حاج آقا گفت: ما عقده میکروفون نداریم ,برای اینکه قبل از اینکه معمم بشوم,برای سخنرانی وبیان احکام, با این میکروفون سرکار داشتم الان حدود20سال است. وقبل آن ازسن پنج سالگی مکبر بوده ام وپشت این میکروفون بودام سه نوبت, اگر عقده ایی هم بوده ازبین رفته. اما تو که احترام بزرگتر وکوچکتر را نگه نمی داری و برای روی صحنه آمدن اخلاق را زیر سوال می بری ومثل باقی هنر مندان وهمکارانت صبر نمیکنی,شاید عقده میکروفون و روی صحنه را داری ,پس شاید عقده ایی خودتی نه من. او که کم آورده بود وپیش مردم از چشم افتاده بود باطرفند دیگری آمد ودرس اخلاق داد وگفت:چرا حق الناس را رعایت نمی کنی؟,وقت ما را میگیری؟مردم امشب میخواهند شاد بشوند,امشب شب شادی است. حاج آقا گفت:درسته مردم باید شاد باشند اما در کنارش ,علت شادی را هم باید بدانند که علت شادی هم وجود تولد امام معصومی است که برای ما انسانها آمده و دنیا را از ظلم نجات می دهد. ,اما باید معرفتی را باید در مورد آن امام داشت که فردا روز خود را با آن شناخت ساخت که دراین زمان وزمان ظهور دشمن او نشویم. او گفت:ما خودمان همه اینها را می دانیم نیازی به سخنرانی شما نداریم. حاج آقا گفتند:بگو ببینم نایبان خاص امام زمان چند تاست واسامی آنها را نام ببر ای عالم؟ اون بچه نمایش صورتش قرمز شد وزرد شد وعرق کرد وگفت:اینها کی هستند؟ ما امام زمان را قبول داریم,نایب را خودتان آخوندها ساختید. حاج آقا گفت:نه ما نساختیم بلکه تو مغروری وبی سوادی ودنبال اطلاعات دینت نمی روی و دوست داری مردم هم مثل خودت باشند, و این نیابت توسط خود امام عسکری تایید شده است نه ساخته توهمات ما است. دراین میان یکی از نونهالان مسجد آمد وچهار نایب را ذکر کرد, آن شخص از خجالت آب شد. آن شخص آن شب در نمایش شرکت نکرد. 📢ادامه ادله...... 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
دلیل صحت ادعای نیابت داشتن نواب اربعه از حضرت مهدی (ع) چیست؟ پاسخ تفصیلی در عصر غیبت صغرا، نوّاب اربعه که چهار نفر از بهترین و شایسته ترین یاران و اصحاب امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) و امام مهدی (ع) بودند یکی پس از دیگری برای امر نیابت و واسطه بین مردم و امام غایب شان از طرف امام مهدی (ع) بر گزیده شدند گرچه در طول تاریخ مدعیان نیابت و نمایندگی از جانب حضرت مهدی (عج) زیاد بوده اند اما عدالت، تقوا، کرامات و لیاقت و کاردانی و نیز تعابیر ارزشمند موجود در کلام امامان قبل از آن حضرت در باره این چهار نفر جای هیچ گونه ابهام و شک و تردیدی را برای افراد جویای حقیقت باقی نمی گذارد و فرق بین آنان و مدعیان دروغین همچون آفتاب روشن خواهد گشت. به عنوان مثال، سفیر اول، یعنی عثمان بن سعید عمری[1]، که از سن یازده سالگی به عنوان خادم وارد بیت امام هادی(ع) شد، همواره مورد توجه، مدح و تمجید آن حضرت و سپس امام عسکری(ع) بود. امام هادی(ع) در پاسخ به سؤال احمد بن اسحاق قمی که پرسید به هنگام عدم دسترسی به آن حضرت ، به چه کسی مراجعه کند؟ فرمود: عمری (عثمان بن سعید عمری) مورد اعتماد من است آن چه به شما می گوید از جانب من می گوید پس به حرف او گوش دهید و از او اطاعت کنید زیرا او امین و مورد اعتماد است.[2] امام عسکری (ع) درباره وی می فرماید: این ابوعمرو ثقه و امین است، او مورد اطمینان گذشتگان است، و نیز مورد اطمینان من در حال زنده بودن و مردنم است هرچه او بگوید من گفته ام.[3] هم چنین امام عسکری (ع)، حضرت مهدی (ع) را به چهل نفر نشان داد، آنگاه فرمود بعد از این دیگر او را نمی بینید، پس به عثمان بن سعید روی بیاورید، هر چه او می گوید، از او اطاعت کنید.[4] امام عسکری (ع) در باره محمد بن عثمان (نایب دوم) فرمود: همانا فرزند عثمان، محمد وکیل پسرم مهدی است.[5] در توقیع امام مهدی(عج) خطاب به اسحاق بن یعقوب نیز درباره محمد بن عثمان و پدرش چنین آمده: "محمد بن عثمان العمری (که خدا از او و از پدرش راضی باشد)، مورد اعتماد من است و نامه او نامه من است.[6] در تعابیر بالا، علاوه بر تأیید و توثیق سفیر اول و دوم در ابلاغ پیام و سخن امام، امر به اطاعت از آنان و تبعیت از سخنانشان شده است که دلالت بر شایستگی و درجه بالای عدالت آنان دارد. سومین کارگزار حضرت حجت (ع)، در عصر غیبت صغرا، حسین بن روح نوبختی است که وی نیز به خاطر لیاقت، شایستگی، کاردانی، عدالت و تقوایش، از میان ده تن از کارگزاران و دستیاران نزدیک دومین نایب برگزیده شد. محمد بن عثمان قبل از وفاتش (دو تا سه سال) همه بزرگان شیعه را جمع کرد و گفت: اگر مرا حادثه ای پدید آمد، مسئولیت به عهده أبو القاسم حسین بن روح است.[7] در روایتی است که شیعیان از محمد بن عثمان پرسیدند که اگر تو دچار حادثه ای شدی چه کسی جانشین توست؟ گفت: ابو القاسم حسین بن روح بن ابی بحر النوبختی، جانشین من و سفیر میان شما و امام زمان و وکیل اوست.[8] ام کلثوم دختر محمد بن عثمان ، نایب دوم درباره حسین بن روح چنین می‌گوید: "حسین بن روح از چند سال قبل از رحلت پدرم، ابو جعفر، وکیل او بوده و در امر املاک او نظارت داشته و اسرار دینی را از جانب او به رؤسای شیعه می‌رسانده و از خواص و محارم او به شمار می رفت... و به تدریج، وی در نزد شیعیان بزرگ شد و اختصاص او به پدرم و مراتب وثوق و دیانت و فضل او نیز روز به روز مقامش را نزد شیعیان استوارتر کرد تا آن که از طرف پدرم (به دستور امام زمان) به نیابت و سفارت منصوب شد... ".[9] . [1]در بعضی از متون نام ایشان به این صورت آمده است: عثمان بن سعید عمروی. [2]الکافی، ج 1، ص 330، حدیث 1: "العمری ثقتی فما ادّی الیک فعنّی یؤدّی و ما قال لک فعنّی یقول فاسمع له و اطعه فانه الثقة المأمون". [3]صافی، لطف الله، منتخب الاثر، ج 2، ص 508، به نقل از غیبة الشیخ، چاپ اول، سال 1422 هـ.ق، چاپ سلمان فارسی. [4]بحارالأنوار، ج 51، ص346 و 347ُ. [5]بحارالأنوار ج : 51 ص : 345،حدیث"....... وَ اشْهَدُوا عَلَیَّ أَنَّ عُثْمَانَ بْنَ سَعِیدٍ الْعَمْرِیَّ وَکِیلِی وَ أَنَّ ابْنَهُ مُحَمَّداً وَکِیلُ ابْنِی مَهْدِیِّکُمْ [6] وسائلالشیعة، ج 27، ص 140، حدیث 33424 ((... و اما محمد بن عثمان العمری رضی الله تعالی عنه و عن ابیه من قبل، فانه ثقتی و کتابه کتابی)). [7] اعیان الشیعه، ج 2، ص 48، (نرم افزار تراجم). [8]اعیان الشیعه، ج 2، ص 48، (نرم افزار تراجم). [9]مهدى موعود-ترجمه جلد سیزدهم بحار، متن، ص 68.ترجمه على دوانى، دار الکتب الاسلامیه. 📢ادامه دارد.... 🌐منبع:اسلام کوئست 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
📢ادامه قبل.... به جز آن چه گذشت، شواهد متعدد دیگری نیز از عدالت، تقوا، لیاقت و کاردانی سومین کارگزار امام مهدی(ع) حکایت دارند که از جمله می‌توان به سخن جعفر بن احمد متیل اشاره کرد وی می‌گوید: "در روزهای واپسین عمر ابو جعفر (محمد بن عثمان عمری) من بر بالین وی و حسین بن روح در پایین پای وی نشسته و به نقل و استماع حدیث مشغول بودیم که ابو جعفر رو به من کرد و گفت: من بدان مأمور شده‌ام که ابو القاسم حسین بن روح را جانشین خود کنم. من به محض شنیدن این سخن از کنار بالین ابو جعفر برخاسته و ابن روح را به جای خود نشاندم و خود نزد پاهای ابو جعفر نشستم."[10] این نقل به خوبی گویای این نکته است که شایسته‌ سالاری مهم‌ترین اصل در گزینش کارگزاران از منظر امام مهدی(عج) بوده است. سفیر چهارم آن حضرت یعنی ابوالحسن علی بن محمد السمری نیز فردی شایسته و مورد اعتماد بوده که بعد از حسین بن روح متصدی امر نیابت از جانب بقیة الله الاعظم گشته است. آن چه که در نامه امام زمان (ع) برای او آمده هم تأیید بر نیابت اوست و هم تأیید نایبان قبلی، امام (ع) خطاب به ایشان نوشته اند: ".....خداوند به برادرانت به خاطر مصیبت از دست دادن تو اجر بدهد تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت. کارهایت را جمع و جور کن و (در باره امر نیابت) به کسی وصیت نکن(کسی را تعیین نکن) زیرا غیبت کبرا آغاز شده است...". [11] از این تعابیر چند نکته به خوبی استفاده می شود: 1- اینکه که وی شخص بسیار با کفایت و شایسته ای بوده است. 2- در بین مؤمنین از عزت و جایگاه بالایی بر خوردار و فقدان او برای آنان مشکل بزرگی بوده است. 3- نیابت او امر مسلمی بوده است و امام (ع) به ایشان امر کرده اند بعد از خود کسی را تعیین نکند. علاوه بر این کراماتی که از این بزرگواران سر زده است دلالت بر عظمت مقام و شایستگی فوق‌العاده آنان دارد. ما در این جا به ذکر پاره ای از این کرامات می پردازیم: 1. خبر دادن عمری از کسی که مقداری از اموال را تحویل نداده بود، در حالی که او اصرار داشت همه اموال را داده، بالاخره عمری گفت: این خبر از امام زمان (عج) است که دو جامه سودانی نزد تو باقی است. و پس از جستجو و تفحص معلوم شد که همین طور است.[12] 2. محمد بن علی اسود روایت کرده که در سالی از سال ها زنی پارچه ای به من داد که نزد عمری ببریم. خدمت او رسیدم. دستور داد همه اموال را به محمد بن عباس قمی تسلیم کنم. همه را تسلیم کردم غیر از پارچه آن زن را. پیغام فرستاد آن را نیز تسلیم کن، اما هر چه جستم نیافتم. گفت: غمگین مباش پیدا خواهی کرد.[13] 3. فرستادن پول از طرف محمد بن عثمان به محمد بن عبیدالله حائری که در شرف مردن بود و برای تجهیز پول نداشت او این کار را توسط محمد بن متیل انجام داد.[14] 4. باز فرستادن پول از سوی محمد بن عثمان توسط محمد بن متیل به محمد بن قطاة، جالب این که محمد بن قطاة انتظار محمد بن متیل را می کشید.[15] 5. خبر دادن محمد بن عثمان از وفات خود.[16] 6. خبر دادن حسین بن روح از آینده شلمغانی: شلمغانی او را به مباهله دعوت کرده بود، او در نامه ای جواب او را نوشت که هر کدام صادق نباشند مقتول و مصلوب خواهد شد که عاقبت شلمغانی اینچنین شد.[17] 7. زنی از (آبه ساوه) نزد حسین بن روح آمده بود و با خود مترجمی به همراه آورده بود تا حرف های او را برای حسین بن روح ترجمه کند. اما دید که او با زبان محلی آن زن با او سخت گفت: "زینب چونا؟ چون بدا کولیه چو نشسته، یعنی: زینب، حالت چگونه است و حال فرزندت چگونه است؟ زینب که آمده بود وجوهات بدهد با دیدن این شگفتی آن ها را به او داد.[18] 8. محمد بن ابراهیم گوید: شخصی درباره قاتل امام حسین (ع) پرسید که جناب حسین بن روح جواب او را داد. من فردای آن روز خدمت شیخ ابوالقاسم حسین بن روح رسیدم، در دلم گفتم آن چه که او دیروز گفت از پیش خود گفته بود. پس او ابتدا به سخن کرد و به من گفت: ای محمد بن ابراهیم: اگر من از آسمان بیفتم و طعمه مرغان شوم و یا باد سختی مرا از بلندی پرتاب کند برایم بهتر است از این که در دین خدا از پیش خودم حرف بزنم. بلکه این حرف ریشه و اساسی دارد و از حضرت حجت شنیده شده است.[19] 9. حسین بن روح و خبری از آینده: علی بن بابویه گوید از حسین بن روح اجازه خواستم تا به حج بروم. گفت: نرو، گفتم: نذر کرده ام. گفت: پس با فلان قافله برو، بعد دیدم که قرامطه قافله های دیگر را غارت کرده اند.[20] 10. علی بن محمد سمری از وفات علی بن بابویه القمی، پدر مرحوم صدوق خبر داد. در همان لحظه که سمری این خبر را داد بزرگان حاضر در نزد او یادداشت نمودند و پس از چند روز که خبر وفات او رسید دیدند با یادداشت آنان کاملا مطابقت دارد.[21] منابع👇📚 📢ادامه دارد.... . 🌐منبع:اسلام کوئست 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
📚منابع موضوعات قبل: [10]صدوق، کمال الدین و تمام النعمة،ترجمه محمد باقر کمرهاى، ج 2، ص 181، دوجلدی،انتشارات اسلامیه. [11]بحارالأنوار، ج 51، ص 361، حدیث 7، [الغیبة للشیخ الطوسی] [12] راسخی، عباس، نواب اربعه و عظمت هر یک، ص 38. [13] راسخی، عباس، نواب اربعه و عظمت هر یک، ص 53. [14] راسخی، عباس، نواب اربعه و عظمت هر یک، ص 72. [15] راسخی، عباس، نواب اربعه و عظمت هر یک، ص 72. [16] راسخی، عباس، نواب اربعه و عظمت هر یک، ص 74. [17] راسخی، عباس، نواب اربعه و عظمت هر یک، ص 28. [18] راسخی، عباس، نواب اربعه و عظمت هر یک، ص 36. [19] راسخی، عباس، نواب اربعه و عظمت هر یک، ص 35. [20] راسخی، عباس، نواب اربعه و عظمت هر یک، ص 102. [21] راسخی، عباس، نواب اربعه و عظمت هر یک، ص 36. 📢ادامه دارد..... 🌐منبع:اسلام کوئست 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m
📢ادامه قبل..... اما در مقابل وقتی به تاریخ مدعیان دروغین نگاه می کنیم در می یابیم که گر چه بعضی از آنان در آغاز ظاهر الصلاح بوده و به ظاهر حرف های درستی می زدند اما پس از چندی انحراف و بطلان ادعاهای آنان و اغراض سوءشان برای همگان روشن می شد به عنوان نمونه متذکر نقاط ضعف و انحرافات بعضی از این افراد می شویم : 1. الشریعی: او ابتدا از اصحاب امامان هادی و عسکری (ع) بود، اما بعد از مدتی ادعای کذب بر خدا و حجتش کرد.[22] و در بین مردم رسوا شد. 2. محمد بن نصیر النمیری: او ادعا کرد که جانشین عثمان العمری است، پس ادعا کرد که فرستاده پیامبری است، و درباره حضرت هادی (ع) ادعای ربوبیت کرد. وی ازدواج با محارم را مباح دانست و لواط را جائز شمرد.[23] 3. ابو طاهر محمد بن علی بن بلال: اموالی از امام عسکری (ع) نزد او بود که آن را به محمد بن عثمان العمری تسلیم نکرد. وی ادعای وکالت نمود، مردم از او دوری جسته و مورد لعن قرار دادند.[24] 4. حسین بن منصور حلاج: او با نامه ای به ابی سهل اسماعیل بن علی النوبختی ادعای وکالت کرد، وی به قم آمد و رقعه ای را پخش کرد که: او رسول امام و وکیل اوست، قمیان آن را پاره و وی را به سخره گرفتند. او در حالی که ملحد بوده و ادعای الوهیت داشت در بغداد دستگیر و کشته شد.[25] 5. ابو جعفر محمد بن علی الشلمغانی، المعروف بابن ابی العزاقر، اول شیعه بود آنگاه مرتد شد که در حال ارتداد هر دروغ و راستی را بیان می کرد و آن را به حسین به روح نسبت می داد، وقتی حسین بن روح آن را می فهمید او را مورد انکار قرار داد و دستور داد که او را لعن کنند.[26] در کتاب فرحة الغری آمده که او از جمله راویان و اصحاب خاصه بود تا این که بر نائب سوم حسد ورزید و معتقد به مذهب ردیه گردید، و از خود اموری را به نام دین بروز داد تا این که در لعن وی توقیعی از ناحیه مقدسه وارد شده، سلطان زمان او را ادب کرد و به دار زد.[27] تفصیل قضیه چنان که در روایات آمده این است که: "حسین بن روح در ایام حبس خود، محمدبن علی معروف به شلمغانی را به جای خود منصوب کرده بود. مردم نیز برای مقاصد خود با وی ملاقات می کردند زیرا همکار حسین بن روح و واسطه بین آنها و او بود. خصوصا شلمغانی در نزد بنی بسطام که از سران شیعه بودند محترم و موجه بود؛ زیرا حسین بن روح مقام او را به عنوان یکی از فقها نزد مردم محترم و بزرگ می داشت. او هم از این مسئله سوء استفاده کرد و چون از طریق حق منحرف شد همه گونه دروغ و کفری را به نام حسین بن روح برای بنی بسطام نقل می کرد و آنها نیز می پذیرفتند. وقتی خبر آن به حسین بن روح رسید نسبت آن سخنان را از خود انکار کرد و آن را بهتان عظیم شمرد و بنی بسطام را از شنیدن کلام شلمغانی منع کرد و دستور داد او را لعنت کرده و از او دوری جویند، اما بنی بسطام نپذیرفتند زیرا شلمغانی به آنان گفته بود: آن چه من به شما گفته ام، سری بود که آن را فاش ساختم. حسین بن روح از من پیمان گرفته بود که آن سر را کتمان کنم و به کسی نگویم، ولی اکنون که آن را فاش کرده ام، با همه خصوصیتی که با وی داشته ام مرا از خود دور می کند. هم چنین شلمغانی ادعا می کرد که خدا در او حلول کرده و نیز سخنان و افعالی از او سر زد که کفر و الحادش را روشن می ساخت. پس از آن، توقیعی از حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) در لعن شلمغانی و دوری از وی و پیروان او و کسانی که به گفته او رضایت داده و بعد از این توقیع به دوستی با وی باقی می مانند صادر شد. به روایت مشهور، در سال 322 شلمغانی و چند تن از یارانش دستگیر و زندانی شدند و سپس در زمان خلافت "الراضی بالله"، او را به دار زدند.[28]. (البته در مورد قتل او ، روایات دیگری نیز وجود دارد.) روشن است که مدعیان دروغین نیابت، افرادی منحرف و سود جو بودند که چند روزی به دروغ خود را مرتبط با آن حضرت معرفی می کردند اما خیلی زود رسوا می شدند زیرا خورشید حقیقت برای همیشه پشت امر باقی نمی ماند. بنا بر این بزرگواری و شخصیت ممتاز نواب اربعه برای اهل تحقیق و کسانی که بدون غرض ورزی تاریخ را مطالعه می کنند امری مسلم است و تا امروز کسی نتوانسته است خلاف آن را ثابت کند و آنان نیز از این مسند هیچ گونه سوء استفاده ای نداشتند. نکته: آن چه که برای اثبات نیابت ذکر گردید، راه های اثبات برای عموم است و الا چه بسا ممکن است کسی به شخصی آن چنان ایمان داشته باشد که صرف ادعای آن شخص، برای او کافی باشدُ. . [22]اعیان الشیعه، ج 2، ص 48. [23] همان. [24] همان. [25] همان. [26] همان. [27] ابن طاوس، سید عبد الکریم، فرحة الغری-ترجمه علامه مجلسى، ص: 178 قمی، انتشارات میراث مکتوب. [28]مهدى موعود-ترجمه جلد سیزدهم بحار، متن، ص 710 به بعد. 🌐منبع:اسلام کوئست 🕌دین کده🕌 Http://Eitaa.Com/din20m @din20m