eitaa logo
قرآن و حدیث در زندگی - احیاء
1.4هزار دنبال‌کننده
167 عکس
52 ویدیو
71 فایل
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ بازخورد دادن نسبت به پیام‌های کانال: @masoudi_admin ارتباط با احمد میرزایی: 📧 @chmail.ir" rel="nofollow" target="_blank">ahmadmy1370@chmail.ir ۰۹۱۵۶۴۹۲۳۳۷ از طریق پیام‌رسان ایتا(در بازه دو هفته ان شاء الله پاسخ داده خواهد شد) سایت دین‌شناسی احیاء: 🌐www.dinshenasi.com
مشاهده در ایتا
دانلود
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🖋 دوستان بابت نماز لیلة الرغائب سؤالاتی می‌پرسند. نوشتار جمع و جور خوبی در این زمینه دیدم که بحث را جمع‌بندی کرده است. https://dorar.ir/4408/ 🔹️ فقط یک نکته‌ی تکمیلی اینکه، بر فرض قاعده‌ی تسامح در ادله‌ی سنن، پذیرفته شود، صرفا در محدوده‌ی فردی و آن هم در مورد روایات صرفا ضعیف است و نه در مورد روایاتی که شواهد جعل دارد و نه در مورد اموری که به تمدن‌سازی و سطح کلان و رسانه‌ای مربوط می‌شود. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ۱۷ (بخش اول) 🖋 چند روز پیش بعد از تمام‌شدن کارهایم در مدرسه‌ی حضرت مهدی(عج)، سر چهارراه گاز ایستادم تا به منزلمان به خیابان عبادی بروم. منتظر خط ۳۷ اتوبوس بودم. معمولا اگر ماشینی برایم بوق بزند به راحتی رد نمی‌کنم! خصوصا اگر احساس کنم که شخصی که بوق زد، راننده‌ی تاکسی نیست و بابت احترام تعارف زده است. البته کم پیش می‌آید و معمولا ماشین‌ها از کنار ما با ویراژ و فحش رد می‌شوند ولی بالاخره برعکسش هم هست! خلاصه اینکه یک ماشین مدل بالا که خیلی تازه به نظر می‌رسید که اسمش را هم بلد نیستم، برایم بوق زد! من هم رد احسان نکردم و سوار ماشینش شدم! 📌 طبق معمول، بعد از سلام، به راننده گفتم: چه خبر؟!؟! انصافا جمله‌ی پرکاربردی است! 🔹️ راننده گفت: باید به دنیا خندید! به سختی‌هایش! به دردهایش! مردم معمولا وقتی کسی را ببینند که وضع مالی‌اش خوب است، خیال می‌کنند مشکلی ندارد در حالی که به تجربه دیده‌ام مشکلات پولدارها خیلی مشکلات پیچیده‌تری از عموم مردم است. اما این بنده‌ی خدا داستانش کمی متفاوت بود. اول از طلاق همسرش بعد از ۲۰ سال زندگی مشترک و علت دردناک آن گفت. اما اصلا ناراحت نبود. خیلی راحت حرف می‌زد. انگار در مورد مشکلات شخصی دیگر صحبت می‌کرد. بعد از مشکلات دیگر زندگی‌اش گفت؛ با همان لحن آزاد از مشکلات، گویی که مشکل دیگران را تعریف می‌کند. به او گفتم: از روحیه‌ی شما خوشم آمد. معمولا افراد کوچک‌تر از مشکلات هستند و زیر بار مشکلات خم می‌شوند. کم هستند کسانی که با مشکلات و سختی‌ها، از آن‌ها بزرگ‌تر شوند و دیگر به چشم آن‌ها نیاید! گفت: علتش این است که من به لحظه نگاه نمی‌کنم. از بالا نگاه می‌کنم و قبل و بعدش را می‌بینم. زمانی که همسرم را طلاق دادم یا فلان مشکل را داشتم و ... قبل و بعدش را می‌دیدم... . ادامه داد. گفت: من پرستار بیمارستان امداد هستم. من برای بیماران خیلی زحمت می‌کشم. همکارانم و بیماران به خوبی این را می‌دانند. بیماران خیلی دعایم می‌کنند. بعد شروع کرد برخی از کارهایش را که پرستارهای دیگر حاضر نیستند برای بیمار انجام دهند، بیان کرد! من مسیر منزلم را با دو ماشین می‌روم. تا چهار‌راه عبادی یک مسیر است و از چهارراه عبادی تا منزلمان، مسیر دوم است. به انتهای مسیر اول می‌رسیدیم که راننده گفت: کجا می‌روی؟! گفتم داخل عبادی. گفت می‌رسانمت. 🖇 ادامه داد: گفت در کارهایی که برای بیماران می‌کنم، یکسره از خدا امتیاز می‌گیرم! دائم با خدا می‌گفتم: خدایا ببین! یک امتیاز به نفع من! گاهی جملات بیماران را می‌شمردم و می‌گفتم: خدایا ببین! ۴ تا دعا کرد! ۴ تا امتیاز به نفع من! گفت: من از خدا خواسته‌ام در مقابل خوبی‌هایم در همین دنیا برایم جبران کند! می‌خواهم خیلی پولدار باشم. اما من در لحظه قضاوت نمی‌کردم. وقتی خوبی می‌کردم و اثری نمی‌دیدم، حواسم بود که باید از بالا نگاه کنم! ممکن است ۲۰ سال دیگر خدا جواب کارهایم را بدهد! 🔸️ ادامه دارد ... 🔰 لطفا با انتشار این مطلب در ثواب آن مشارکت داشته باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ۱۷ (بخش دوم) 🖋 تا اینکه یک روز، یک پیرزن ۹۰ ساله که شوهرش در همان بیمارستان ما فوت کرده بود، مرا صدا زد! پیرزن گفت: مادرجان! می‌دانم خیلی برای بیماران زحمت می‌کشی! دیده‌ام که برایشان چه کارهایی می‌کنی و چقدر دعاگوی تو هستند. از تو یک خواهش دارم! تو از این به بعد کارهای مرا انجام بده! من خرید دارم. یکی باید کارهایم را انجام دهد. تو بیا و قبول کن! راننده گفت: با خودم گفتم! خدایا این دیگر چه امتحانی است! حالا درست است که باید صبر کرد و از بالا نگاه کرد و ... ولی این خیلی دردسر دارد! با خودم گفت: خدایا ببین! امتیازهایم خیلی جمع شده است اما بازم چشم! اگر امتحان است چشم! به پیرزن گفتم: باشد! من در خدمت شما هستم! پیر زن گفت: پس مرا به خانه ببر! وسط شیفت بود! به مسئول گفتم: من باید پیرزن را ببرم! مسئول گفت: فعلا حق نداری بروی! من هم در نهایت بالاخره راهی پیدا کردم و پیرزن را به خانه بردم. خلاصه بگویم، راننده گفت: پیر زن یک خانه‌ی خیلی بزرگ در محله‌ی کفایی داشت. بعد از مدتی پیگیری کارهایش، به من گفت: مادرجان! این خانه برای من پیرزن خیلی بزرگ است! بچه‌های من هم که در خارج هستند. این خانه را برایم بفروش و یک منزل کوچک برایم بگیر. راننده گفت: من هم خانه را فروختم و یک منزل کوچک در خیابان عبادی برای پیرزن خریدم. پیرزن هم به من گفت: باقی پول در حساب خودت باشد. این ماشین را هم او برایم خرید! تمام زمانی که من کارهای پیرزن را می‌کردم ۳ ماه بود و ایشان بعد از سه ماه فوت کرد. راننده ادامه داد: خدا مزد من را داد! مدت‌ها که مشکلات یکی پس از دیگری می‌آمد، می‌دانستم که باید صبر کنم.... به مقصد رسیدم. از راننده تشکر کردم و چند جمله دعایش کردم. از کوچه‌ی خودمان رد شده بودیم و من برای اینکه تا آخر داستان را بشنوم و مزاحمتی درست نکنم، چیزی به راننده نگفتم. از ماشین پیاده شدم تا به سمت منزل بروم. با خودم فکر می‌کردم: ● خدایا! من به اندازه‌ی این مرد به آخرت یقین ندارم. او دنیا در چشمش بزرگ بود و از تو دنیا را خواست و از معامله‌اش با تو راضی بود! با اینکه تو وعده ندادی که در دنیا جبران کنی ولی او به جبران تو یقین داشت! اما من با اینکه خوب می‌دانم تو در آخرت جبران می‌کنی، اما در عملم مثل آدم‌هایی که شک دارند، عمل می‌کنم... ● وعده‌ی نقد دیگران را به نسیه‌ی قطعی ۷۰۰ برابری یا بیش‌تر تو، مقدم می‌کنم... برای همین است که اگر از من تشکر نکنند، یا جبرانی یا مزدی نباشد، شُل می‌شوم... مزد کم دیگران محکمم می‌کند ولی وعده‌ی قطعی تو، نه... ● خدایا تو برای عبادات شبانه پاداش زیادی قرار داده‌ای ولی من جدی نمی‌گیرم... ● خدایا تو برای خدمت به دیگران مزد زیادی در آخرت قرار داده‌ای اما من ... پ.ن: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ ۗ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ مَثَل آنان که اموالشان را در راه خدا انفاق می‌کنند، مانند دانه‌ای است که هفت خوشه برویاند، در هر خوشه صد دانه باشد؛ و خدا برای هر که بخواهد چند برابر می‌کند و خدا بسیار دارای وسعت بسیار داناست. آیه‌ی ۲۶۱ سوره‌ی بقره 🔰 لطفا با انتشار این مطلب در ثواب آن مشارکت داشته باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ۱۷ (بخش سوم) 🖋 داشتم به سمت دفتر استاد معماریانی در گلستان حرکت می‌کردم. کنار میدان شهدا، پیرزنی را دیدم که در دستان یک مرد ظاهرا نابینا که عصایی به دست گرفته بود، پولی گذاشت و گفت: دعا کنی‌ها! بچه‌هایم را دعا کن! خیلی محتاج دعایم! پیرزن این جملات را با لحنی می‌گفت که گویا دارد خدمت بزرگی به پیرمرد می‌کند و پول قابل توجهی به او داده است و در عوض این خدمت بزرگ، مستحق دعای ویژه است! پیرمرد ظاهرا نابینا، به پیرزن گفت: چقدر است؟! چشمم به دست مرد جلب شد و دیدم پیرزن فقط یک ۵۰۰ تومانی در دست او گذاشته است! با سرعت داشتم به سمت دفتر استاد حرکت می‌کردم و منتظر نماندم واکنش مرد از گرفتن تنها یک ۵۰۰ تومانی و این همه تقاضا را ببینم! در دلم خندیدم! با خودم گفتم: خدا رحم کرد، که فقط یک ۵۰۰ تومانی داد و این همه انتظار دارد! اگر بیش‌تر داده بود چه می‌شد! بیش‌تر برایم حکم شیرین‌کاری و شوخی داشت! ولی در لحن پیرزن خبری از شوخی نبود. با جدیت تمام صحبت می‌کرد! واقعا تلقی‌اش همین بود که کار بزرگی کرده است! با خودم گفتم: خدایا! من را بابت شیرین‌کاری‌هایم ببخش! من هم همین طوری هستم! یک کار کوچک می‌کنم! تازه هزار تا انگیزه‌ی غیر خدا هم چه بسا داخلش باشد! بعدش با جدیت می‌گویم: خدایا عمل از من! برکت از تو! بسم الله! در حالی که کار خاصی نکرده‌ام طلبکارم! وای از آن روزی که یک حرکت جدی بزنم! آن بنده‌ی خدای بیمارستان امدادی هم همین طور بود! ۴ تا کار خوب برای چندتا بیمار کرده بود، در حالی که وظیفه‌اش همین بود! دیگران هم ترک وظیفه می‌کنند که این کارها را نمی‌کنند! بعد طلبکار هم بود! حالا باز هم خدا را شکر، که در این دنیا برایش جبرانی کرده بود و الا معلوم نبود چه اتفاقی بیفتد! کلا خدایا! چی می‌کشی از دست ما! از دست جهل‌های ما! از دست کوتاه‌بینی‌های ما! خاطره‌ی این بنده‌ی خدای بیمارستان امدادی و پیرزن پولدار را در جایی تعریف کردم. یکی از عزیزان که سن و سال بسیار زیادی داشت، گفت: حاج آقا! اگر از این پیرزن‌ها می‌شناسی، به ما هم معرفی کن! آخر واقعا سه ماه می ارزد! آدم سه ماه به زحمت می‌فتد ولی بعدش خیلی خوب است! همسرش می‌شنید و بلند بلند می‌خندید! در دلم گفتم: یک پیرزن می‌شناسم! همان همسرت! مگر شما چند وقت دیگر زنده هستی؟! همین ایام کوتاه باقی‌مانده را خدمت کن، سودش را در آخرت ببر! خیلی مؤثرتر از خانه و ماشینی است که معلوم نیست تا چند سال دیگر در این دنیا برایت بماند. 👈 کاری نمی‌کنیم! وقتی کاری می‌کنیم برای غیر خدا می‌کنیم! حالا یا برای اینکه خدا به ما پاداش دنیایی بدهد یا برای خوشامد خودمان یا ...! بعد، کاری که می‌کنیم سطحی و درجه‌ی چندم است و انتظارمان بالاست! آخر سر هم، حواسمان به وظایفمان نیست و به فکر چه‌ها که نیستیم!!! 🔰 لطفا با انتشار این مطلب در ثواب آن مشارکت داشته باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ باسلام چندی است دنبال انجام طرحی برای تولید سبکی خاص از اسباب‌بازی هستیم. خیلی چیز عجیبی نیست ولی با نگاه‌های تربیتی، خیلی ظرفیت‌های بالایی دارد. اجمالا یک سری قطعات اسباب‌بازی طراحی شده که فضای یک شهر را برای بچه می‌سازد. مثلا یک مسجد، ۳ تا خانه، چند جاده، ۲ تا مغازه، یک پارک بازی، چند نفر آدم و چند تا ماشین! کنار این مسأله یک دفترچه هست! این دفترچه اصل ویژگی این اسباب بازی است. این دفترچه حاوی تعدادی داستان است. داستان‌هایی که تعریف‌کردنش در فضای بازی محقق می‌شود، مثلا فرض کنید یک عروسک کوچک بچه با پدرش به پارک می‌رود و در آنجا اتفاقاتی می‌افتد. راوی داستان که مربی بچه است، شروع می‌کند داستان را برایش تعریف‌کردن و مثلا این عروسک را متناسب با طرح داستان جا‌به‌جا می‌کند و اتفاقاتی را که در داستان می‌افتد، روایتگری می‌کند. این دفترچه‌، موضوعات متنوعی می‌تواند داشته باشد. برای تفکر، باید سبک‌های مختلف تفکر مثل تفکر نقاد، خلاق، منطقی، سیستمی و ... به بچه منتقل شود لذا در قالب مثلا ۱۰ داستان در دل این صحنه، اتفاقاتی را رقم می‌زنیم که تفکر نقاد و نکات اصلی تفکر نقاد در ده داستان برای بچه مرور شود. در قالب ۱۵ داستان تفکر سیستمی و حواشی اصلی آن به بچه منتقل می‌شود و همین طور و ... . فرض کنید روحیه‌ی صبورانه را بخواهیم به بچه منتقل کنیم؛ در قالب ۱۰ داستان نکات اصلی این مسأله در قالب چند طرح مختلف در مثال‌هایی که در بازی اتفاق می افتد برای بچه مرور شود. این سبک از بازی فواید فوق‌العاده‌ای دارد. خلاقیت بچه را بسیار تقویت می‌کند. در دفعات اولی که برای کودک ۲_۳ ساله این بازی را انجام می‌دهیم، مقدار گیج می‌شود ولی بعد از مدتی تکرار این بازی، خودش مشغول طرح‌سازی شده و داستان‌هایی را با اسباب‌بازی‌هایش طراحی کرده و پیش می‌برد. با کم‌ترین حجم اسباب‌بازی‌هایی که دارد بی‌نهایت بازی می‌تواند بکند و پدر و مادر با توجه به نیازهای تربیتی بچه، خیلی سریع می‌توانند با این بازی‌ها یک روحیه‌ی جدید را به زندگی فرزندشان اضافه کنند. چون بچه بعد از یک بار بازی با داستان ۱ مثلا دفترچه‌ی داستان صبور‌بودن، ده‌ها‌ بار این بازی را خودش تکرار خواهد کرد. معمولا خیلی از خانواده‌های مستضعف نمی‌توانند اسباب‌بازی تهیه کنند ولی خوبی این طرح این است که خانواده‌ها می‌توانند صرفا دفترچه‌ها را خریداری کنند و با اسباب‌بازی‌های محدود فرزند خود که حتی ممکن است با کاغذ و مداد بسازند، این بازی‌ها را انجام دهند و چه بسا فرآیند تولید شخصیت‌های بازی و ... برای بچه فواید بیش‌تری را فراهم کند. من از کودکی برادرم، این بازی را با او انجام می‌دادم؛ حتی تا سن ۱۰_۱۲ سالگیش، این بازی را به صورت پیشرفته‌تری انجام می‌داد. با دو دخترم هم مدت‌ها این بازی را انجام داده‌ام و بازخوردهای خوبی داشته است الحمد لله. با مسئول گروه اسباب‌بازی‌سازی اسلیما صحبت کردم و ایشان بعد از اینکه یک نمونه از بازی را جلوی ایشان با دخترهایم انجام دادم، مقداری فکر و در نهایت اعلام آمادگی کردند که آن را به صورت جدی پیگیری کنند و به سمت تولید ببرند. می‌توانم داستان‌هایی بسازم و این کار را پیش ببرم ولی تمایلم این است که شخصی که ذوق هنری بهتری دارد و تا حدودی به این فضاها مشتاق‌تر است این طرح داستان‌سازی را انجام بدهد. این سبک ظاهرا در بازار کشور ما و حتی در نمایشگاه‌های بین‌المللی اسباب‌بازی نمونه‌ای ندارد و یک سبک جدید از اسباب‌بازی است که ترویج آن حتی با محتوایی غیر از محتوای ما فواید متنوعی دارد مثل ارتباط بیش‌تر والدین با بچه(به بهانه‌ی بازی) و کاملا قابلیت شخصی‌سازی بازی با مشکلات بچه و ایجاد روحیه‌ی داستان‌سازی در کودک و ... را دارد. از چالش‌های بچه‌ها این است که اسباب‌بازی دارند ولی خیلی نمی‌دانند با آن چه کنند و لذا جذب خیلی چیزهای دیگر می‌شوند(مثل فیلم و ...). ولی در این قالب با حداقل اسباب‌بازی، بی‌نهایت بازی تولید می‌کنند و با ساده‌ترین اسباب‌بازی‌ها ساعت‌ها به خودشان مشغول می‌شوند و در این مشغله از طرح‌های اولیه‌ی آموزشی ما استفاده و ناخودآگاه آن‌ها را بارها و بارها مرور می‌کنند. ظرفیت اعمال طرح‌های خلاقانه در این زمینه بسیار بالاست. مثلا می‌توان داستان‌های قرآن یا صدر اسلام و ... را در قالب این بازی آموزش داد و بسیار کارهای دیگر که نیازی به شرح نیست. بابت داستان‌سازی برای این مسأله نیازمند کمک هستم و اگر کسی از بزرگواران تمایل به همکاری در این حوزه دارد، از خدمتشان استفاده می‌کنم. 👈 پیام به @MYMirzaei در ایتا یا ahmadmy1370@chmail.ir و یا تماس با شماره‌ی ۰۵۱۳۲۲۲۵۱۲۰ شب‌ها ساعت ۸ تا ۹. 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
قرآن و حدیث در زندگی - احیاء
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 💠 ویژه برنامه‌ی «چند لحظه با خود» 💢 شماره‌ی ۲۳ #چند_لحظه_با_خود #خودشناسی #گناه #تقرب
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 💠 ویژه برنامه‌ی «چند لحظه با خود» 💢 شماره‌ی ۲۴ 🖋 بعد از توضیحاتی پیرامون کبر و جمع‌بندی راهکارهای تواضع، در گام بعدی ان شاء الله به معرفی و شرح حرص و قناعت می‌پردازیم. خلاصه‌ی آنچه که در این مورد خواهید خواند به شرح زیر است: ● مردم سه دسته هستند: تنبل و حریص و قانع ● معنای دقیق حرص • حریص مانند کرم ابریشم ● قناعت سبب بی‌نیازی می‌شود و کسی که قانع نباشد، هیچ‌گاه بی‌نیاز نمی‌شود هر چند که بسیار پولدار باشد. ● منشأ حرص • منشأ اول: جهل! • منشأ دوم: دنیادوستی ● بر اساس چیزی که انسان حرص آن را می‌زند، می‌توان ارزش انسان را فهمید! قدر و ارزش انسان به اندازه‌ی خواسته‌ها و آرزوهایش است! ● معنای دقیق قناعت و معانی اشتباه قناعت ● شروع بشریت با حرص بود و امتدادش نیز با حرص ادامه پیدا کرد. ● معنای دقیق دنیا و آخرت ● قرآن قانون اساسی کل هستی 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 💠 ویژه برنامه‌ی «چند لحظه با خود» 💢 شماره‌ی ۲۵ مردم سه دسته هستند! 🔴 یا تنبل هستند و تلاش نمی‌کنند. ما الآن با تنبل‌ها کاری نداریم! برخی قناعت را با تنبلی یکسان می‌گیرند. این اشتباه است. ✅ یا اهل تلاش هستند؛ اهل تلاش دو دسته هستند! 🔹 یک عده در حال تلاشند تا به سطح بالاتری برسند ولی سعی می‌کنند از نعمت‌هایی که الآن دارند لذت ببرند و به آن‌ها قانع باشند. اگر به سطح بالاتر برسند، خوشحال‌تر می‌شوند و اگر نرسند هم از حال فعلی خود لذت کافی را می‌برند. این قناعت صحیح است! 🔸 برخی هم در حال تلاش هستند تا به سطح بالاتری برسند ولی از وضع فعلی خود راضی نیستند و قانع نیستند! به دنبال رسیدن به وضعیتی هستند که در آنجا از وضع خود راضی باشند! این افراد هیچ وقت به رضایت از زندگی نمی‌رسند! این افراد حریص هستند! 🔺 حرص سبب می‌شود که وقتی به آن حالت جدید رسیدند، باز دوباره به دنبال وضعیت بالاتری باشند و نتوانند از وضع فعلی لذت ببرند! 💡حریص هیچ وقت آسودگی ندارد. 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
قرآن و حدیث در زندگی - احیاء
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 💠 ویژه برنامه‌ی «چند لحظه با خود» 💢 شماره‌ی ۲۵ #چند_لحظه_با_خود #خودشناسی #گناه #تقرب
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 💠 ویژه برنامه‌ی «چند لحظه با خود» 💢 شماره‌ی ۲۶ 🖋 البته قناعت انتهای راه نیست! خود قانع‌ها دو دسته هستند! 🔸️ یک عده قانع راغب هستند و 🔹️ یک عده قانع زاهد! 👈 زاهد یعنی بی‌رغبت! بی‌میل! 💡کسانی که درجاتی از معنویت را چشیده‌اند که سبب شده است که لذت‌های این دنیا برایشان کم‌مزه یا بی‌مزه شود. آن‌هایی که دلشان با آن سو است و به چیزهای این‌سویی دلبسته نیستند. ✅ راضی به رضای خدا، اگر به مقام زهد رسیده باشد، آرامش او، دائمی است. 🔺️ اما اگر به مقام زهد نرسیده باشد، گاهی با کم‌شدن داشته‌هایش، آزرده‌خاطر می‌شود. 🔍 یکی نیست که به او بگوید، خدای رحیم و دانا و قادر و حکیم، این نعمت‌ها را داده بود و الآن صلاح دانست که بگیرد. چرا آزرده‌خاطر می‌شوی!؟ 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 💠 ویژه برنامه‌ی «چند لحظه با خود» 💢 شماره‌ی ۲۷ 🖋 حرص یعنی… 💡حرص یعنی حالتی روحی که سبب می‌شود حریص نتواند از داشته‌های خود لذت ببرد! 😔 آری! حریص در حالتی است که دائما منتظر رسیدن به وضعیتی است که در آن وضعیت بعدی از زندگی لذت ببرد و حال اینکه هیچ وقت چنین وضعیتی فرا نخواهد رسید! زیرا در آن حالت بعدی هم به دلیل روحیه‌ی حرص، دوباره حریص خواستار وضعیتی دیگر است که در آن از زندگی لذت ببرد! 🔺️ چون حریص روحیه ای دارد که در هیچ حالی نمی‌تواند از داشته‌هایش لذت ببرد! 👈 آری! کسی که به آنچه دارد قانع باشد، از داشته‌هایش در هر وضعیتی لذت خواهد برد ولی حریص هرگز نمی‌تواند از داشته‌هایش لذت کافی را ببرد! 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 💠 ویژه برنامه‌ی «چند لحظه با خود» 💢 شماره‌ی ۲۸ 🖋حضرت آدم(ع)، در باغ نعمت‌های الهی، چیزی کم نداشت. شیطان به او القای نیازی کاذب کرد و این چنین آدم(ع)، بر اثر حرص رانده شد! ✅ یکی از پایه‌های اصلی بازار امروز فرهنگ مصرف‌گرایی و القای نیازهای کاذب است. 🔺️آری، استفاده از رذیلتی اخلاقی(حرص) برای به دست آوردن سود بیش‌تر 🔹️ در روایتی در کتاب کافی(ج۲-ص۱۳۰) چنین می‌خوانیم(نقل همراه با تلخیص و تصرف): اولین چیزی که خدا به آن عصیان شد، کبر است و آن معصیت ابلیس است. هنگامی که از اطاعت امر الهی سرپیچی کرد و کبر ورزید…. دومین مورد حرص بود که از آدم(ع) و حوا(س) صادر شد و آن زمانی بود که خداوند آن‌ها را در باغی از نعمت‌ها قرار داد و از هر آنچه در آن بود حق استفاده داشتند مگر یک درخت. ولی آن دو از آن درخت برداشتند در حالی که به آن نیازی نداشتند. 🔸️ حرص بر ذریه‌ی آن دو تا روز قیامت موجود است چراکه اکثر آنچه که بشر طلب می‌کند، نیازی به آن ندارد. 🖇 (و سومین مورد حسد بود که آن معصیت قابیل فرزند آدم(ع) بود… از این سه(تکبر، حرص و حسد)، بسیاری از رذائل دیگر تولید می‌شود…) 🔍 حرص حضرت آدم(ع) منشأ خروجش از نعمت‌های الهی شد… ❓حرص‌های ما در زندگی، چه نعمت‌هایی را از ما می‌گیریند؟! 💡و تاریخ تکرار می‌شود…! 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 💠 ویژه برنامه‌ی «چند لحظه با خود» 💢 شماره‌ی ۲۹ 🖋 اگر در روزگار نخستین، انسان به دست خود، برای رسیدن به سطح بالاتر و منفعت بیش‌تر و طولانی‌تر از آرامش خارج شد و ذلتی بزرگ برای خویش خرید…، امروز هم… 😔 چه خانواده‌هایی که برای حرص به امکانات بیش‌تر و بهتر زندگی، به جدایی کشیده شده‌اند… ساعت‌ها دعوا بر سر یک زیاده‌خواهی… 🔸️ آری… رفاه را برای آرامش می‌خواهند ولی… 😔 چه ذلت‌هایی که برای کسب امکانات بیش‌تر بر خود می‌خریم… ❓ آیا درخواست‌های کمکی که از این و آن و کس و ناکس می‌کنیم، چیزی جز ذلت برای ما به بار می‌آورد؟ 🔍 بیاییم در نیازهای واقعی خویش دوباره بیندیشیم…آیا آنچه تصور می‌کنیم به آن نیاز داریم، نیاز واقعی ماست؟! 👈 و اکثر آنچه تصور می‌کنیم نیاز ماست، در واقع به آن نیازی نداریم … 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 💠 ویژه برنامه‌ی «چند لحظه با خود» 💢 شماره‌ی ۳۰ 💡 تأمل! 🖋 عده‌ای از اسرای زمان جنگ، در خاطرات خویش، چنین می‌گویند: به ما در زمان اسارت، روزانه یک عدد نان می‌دادند... بعد از مدتی برای جریمه‌کردن اسرا، این مقدار را نصف کردند و به هر نفری نصف نان می‌دادند. در روزهای اول جریمه‌ی غذایی، عده‌ی زیادی از اسرا گرسنه می‌ماندند ولی بعد از مدتی عادت کردند؛ اما... بعد از هفته‌ها، جریمه‌ی غذایی برداشته شد و دوباره روزانه به هر نفر یک عدد نان می‌دادند. 🔍 عجیب این بود که همان افرادی که روزهای اول گرسنه می‌ماندند، نصف نان اضافه می‌آوردند!! 🔹️ این یعنی: از اول نصف نان، نیاز واقعی آن‌ها نبوده است. 👈 و اکثر آنچه فرزندان آدم به دنبال آن می‌گردند واقعا نیازی به آن ندارند! 🔴 یکی از آفت‌های مهم اخلاقی این است که وقتی از رذیلتی اخلاقی می‌شنویم، بدترین درجه‌ی آن را تصور می‌کنیم و بعد با کمال افتخار به خودمان می‌گوییم: الحمد لله ما که از این رذیلت پاک هستیم!!! غافل از اینکه در هر کسی مقداری از صفات ناپسند هست و مؤمن زیرک به فکر پاک‌کردن خود از این صفات است و لذا همیشه خود را متهم می‌کند... 👈 آری….همیشه خود را متهم می‌کند… ● بیندیشیم که حرص چه نقشی در زندگی ما ایفا می‌کند؟؟ و چه مصادیق پنهانی در زندگی ما دارد! 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com