قرآن و حدیث در زندگی - احیاء
بسم الله الرحمن الرحیم 🖋 موفقیت، معلول یک سری چیزهایی است که خیلی از اوقات دیده نمیشوند. 👈 ما موفق
بسم الله الرحمن الرحیم
#خاطره ۱۰
#سبک_زندگی
#عبرت
#تفکر
#نگرش_سیستمی
#عادت
#اسارت
دو سالی در خوابگاه حافظ مربوط به دانشگاه شهید رجایی تهران، به صورت هفتگی رفت و آمد داشتم.
در خوابگاه به اتاق دانشجویان میرفتیم و هر اتاقی معمولا، ۳، ۴ ساعتی گپ و گفتوگو داشتیم. گاهی بعد از نماز مغرب(ساعت ۶ در پاییز) تا ساعت ۱۲، یک اتاقی بیشتر نمیرفتیم و گاهی تا سه اتاق هم میرفتیم(مثلا اتاقی ۲ ساعت).
بارها پیش میآمد که از دانشجوهای نمازخانهی خوابگاه، درخواست میکردند که به اتاقشان برویم. گاهی هم درخواست میکردند که با من به اتاقها بیایند. من هم معمولا استقبال میکردم.
یک بار دانشجویی به من گفت: فلانی! میشود امشب هر اتاقی میروی با شما بیایم؟! مثل همیشه گفتم: نگرانم وقتت تلف بشود. چون برخی از اتاقها ظرفیتشان پایین است و خیلی بحثهای عمیق و قوی مطرح نمیشود. ایشان هم مثل خیلیهای دیگر اصرار کرد و آن شب همراه ما شد.
شاید ساعت ۶ اتاقگردی را شروع کردیم و شاید تا ساعت ۱۱ و نیم شب که با یکی از بچههای نماز خانه قرار مشاوره گذاشته بودم، ۲ تا اتاق رفتیم.
عزیزی که همراه ما شده بود، وقتی دوستش را در نمازخانه دید، جملات عجیبی گفت!
به دوستش گفت: من تعجب میکردم این حاج آقا، چطور در مدت کم، رشد علمی زیادی داشته است. تا اینکه تصمیم گرفتم یک شب با حاج آقا همراه بشوم، ببینم چیزی دستگیرم میشود یا نه!
امشب من همراه حاج آقا شدم و جوابم را گرفتم!
من تقریبا ترکیبی از این شکلها بودم: 😳🤨🧐🤔😶
خیلی برایم عجیب بود که یک دانشجوی مهندسی، چنین کاری کرده باشد! عجیبتر اینکه، به جواب هم رسیده باشد!
گفتم مگر من چی کار کردم؟! از کجا چی فهمیدی؟! من دو تا اتاق رفتم فقط!
چند جمله گفت که اوج نگرش سیستمی طرف برایم اثبات شد!
🔶 گفت:
🔍 وقتی خواستند چای آماده کنند، گفتی من اهل چای نیستم. بهت گفتند: چرا؟ گفتی: دلیلی برای چایی خوردن ندارم، خصوصا که وقتگیر است. البته اگر بهم تعارف کنند و اگر نخورم ناراحت بشوند، میخورم، واسه همین معمولا یک روز در هفته که خوابگاه شما هستم، در برخی از اتاقها چای میخورم!
🔍 وقتی شیر کاکائوهای داخل یخچالشان را دیدی، نصیحتشان کردی که از این چیزها نخورند تا سنگ کلیه نگیرند! گفتی: خوشمزه است ولی کلا خوشمزهخوری در دراز مدت عوارض دارد!
🔍 وقتی داشتی از اتاق آخر بیرون میآمدی، گفتی: من معمولا شبها زود، ساعت ۹ و ۱۰ میخوابم. فقط شبی که در خوابگاه هستم، از روی ناچاری تا این ساعت بیدارم.
🔍 وقتی بچهها رفتند کاری انجام بدهند و شاید برای چند ثانیه سرت خلوت شد، سریعا دست به کاری شدی و خودت را به کتابی که معلوم بود برای این جور موقعها آماده کردی، مشغول کردی.
💡👈 من از همین چند تا رفتار، فهمیدم شما یک زندگی «بابرنامه» داری و برای ریز و درشت زندگیات فکر کردی. (به این مضامین)
من که اصلا از یک دانشجوی مهندسی کم سن و سال انتظار چنین نگاهی به خودم را نداشتم، تعجبم بیشتر شده بود.
❗️با خودم به فکر فرو رفتم.
من در نوجوانی که آغاز تحولاتم بود، فکر کردن در مورد عادتهایم را شروع کردم.
اما الآن بعد از مدتی که تبدیل به عادتهای جدید شده بود، در حال بهرهبرداری از آنها بودم ولی خودم به آنها توجه نداشتم.
🖇 مدتی قبل، با یکی از دوستانم در اتاقی بسیار گرم که فعلا در طول روز آنجا مشغول کار هستم(در شهر قم، بدون کولر، طبقهی زیر پشت بام)، ساعت چهار و نیم بعد از ظهر، قرار ملاقاتی داشتیم.
زمانی که دوستم در حال بیرون رفتن از اتاق بود، گفت: اگر به من روزی یک میلیون هم بدهند و بگویند اینجا مشغول به کار باش، حاضر نیستم. الآن به خاطر اهمیت موضوع مشاوره دوام آوردم!
من که با این جمله تازه حواسم جمع شد، از بندهی خدا عذرخواهی کردم ولی یاد این داستانم در خوابگاه شهید رجایی افتادم!
🔷 موفقیت حتی در چیزهای الکی(مثل تحصیل = بزرگ شدن کله و محفوظات داخل آن)، معلول یک سری چیزهایی است که خیلی اوقات دیده نمیشوند( مثل بیقیدبودن نسبت به درجهی هوا و سایر میلها و خواهشها).
✅ ما موفقیت انسانهای موفق را میبینیم ولی پشت صحنهی آن را درک نمیکنیم!
🔹جالبتر اینکه، موفقیت آنها را با اموری مثل استعداد و امثال آن، توجیه میکنیم.
👈 همین بیقیدی نسبت به خواهشها و میلهای درونی، طبق نگرش سیستمی، دهها و صدها جای دیگر خودش را نشان میدهد! همانطور که فرمودند:
«دوست داشتن دنیا رأس هر اشتباهی است»(کافی، ج۲، ص۱۳۱)
✅ اگر از بند اسارتهای خود(خواهشها و عادتها) آزاد شویم، آنگاه امکان پرواز به قلهها فراهم میشود.
😔😔 بدبختی این است که در دنیایی زندگی میکنیم که معیار آزادی را تبعیت کامل از همین خواهشها و میلها میداند و تابع هوای نفس را آزاد میپندارد. انسانی که به گرمای هوایی آزرده میشود و با اندکی تغییر طعم غذا، گرسنه میماند.
@mirzaei_ehya