بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۴
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
از اواسط ترم دوم دانشگاه تقریبا دیوانه شدم. از هیچ چیز به اندازه دانشکده فنی نفرت نداشتم. معدلم خوب بود و در میان ۱۸۰ نفر ورودیهای عمران آن سال، نفر اول بودم. جالب اینکه هممباحثهای من که او هم میخواست بیاید حوزه، در میان همین ۱۸۰ نفر، دوم بود! یعنی فاجعه را ببینید! دو نفر در رشته عمران دانشگاه تهران که از نظر معدل، شاگرد اول و دوم دوره هستند، هر دو تا به زور وارد دانشگاه شدهاند!
ما که درس خاصی نمیخواندیم. من فقط بابت اینکه اگر فردا حوزه رفتم، آبروی حوزه نرود و نگویند که «فلانی در دانشگاه از نظر علمی نمیکشید، رفت حوزه آیت الله عظمی شد» طوری درس میخواندم که نمرات قابل قبولی بگیرم و کلاسها را هم منظم شرکت میکردم. شاید به زور هفتهای ۲ ساعت، برای درسهای دانشگاه، به جز کلاسها وقت میگذاشتم ولی با این وجود نفر اول بودم. معدلم هم حدود ۱۸ بود و شاگرد اول بودم! خیلی مسخره است واقعا! ولی واقعیت بود. بچههای دیگر همین دو ساعت را هم نمیخواندند و همین کلاسها را هم منظم نمیآمدند. البته ناگفته نماند که من قبلا فیزیک هالیدی و ریاضیات توماس را با دقت بالا خوانده بودم و این مسأله هم چندان بیتأثیر نبود ولی خب هممباحثهای من که این کار را نکرده بود ولی او هم چندان وقتی نمیگذاشت. بیشتر ایام امتحانات جدی میگرفت. من هم ایام امتحانات نسبتا خوب درس میخواندم. به جز همین ریاضی و فیزیکی که مسلط بودم و چندان نیاز به کار نداشتم.
بگذریم. نفرت من از دانشکده فنی روز به روز بیشتر میشد و تقریبا دچار افسردگی شدید شده بودم. پدرم خانهای نزدیک دانشکده فنی برایم اجاره کرده بود که بهتر بتوانم درس بخوانم. یکبار که مادربزرگم به خانه من آمده بود، گفت: داری کجا میری؟! گفتم: همین خراب شده بغل!
مادر بزرگم به فکر فرو رفت. چند دقیقه بعد گفت: احمد! من هر چی فکر میکنم این اطراف میدان انقلاب، خراب شدهای سراغ ندارم! کجا را میگی؟!
خندیدم! گفتم: همین دانشکده فنی را میگم دیگه!
احساس میکردم وظیفه من دانشکده فنی بودن نیست. واقعا نبود. به اجبار آمده بودم و کاسه صبرم لبریز شده بود. خصوصا یک حاج آقایی یک بار یک جملهای به یک بنده خدایی گفت و من بعد از شنیدن آن جمله، کلا به هم ریختم و تقریبا دیوانه شدم. تقریبا هر ۳۶ الی ۴۸ ساعت یک بار، به زور کمی غذا میخوردم. آن غذای کم هم در حد نان و ماست و چیزی در این حدود بود.
حالم خیلی خراب بود. بلیت قطار تهران _ قم گرفتم. دو سال از درسهای حوزه را خوانده بودم. گفتم به قم میروم. کتابهای سال سوم را از قم میخرم. جمکران و حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) میروم و بر میگردم.
حال دلم این بود! ای امام زمان! من میفهمم دانشگاه نباید باشم! اجبار میگوید باید دانشگاه باشی! یا به من بفهمانید که باید دانشگاه باشم یا کمک کنید که بیایم حوزه!
غروب به قم رسیدم. شاید ۴۰ ساعت بود که چیزی نخورده بودم. نمیدانم. بسیار تشنه و گرسنه بودم. به زحمت بعد از نماز، از آبخوری حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) چند لیوان آب خوردم. خسته و کوفته رفتم جمکران. تا صبح جمکران بودم. خیلی دعا کردم. شاید نیم ساعتی هم در جمکران خوابم برد. نزدیک نماز صبح، از شدت ضعف، حال نماز خواندن نداشتم. به زحمت خود را به دفتری که داخل مسجد بود رساندم و به خادم گفت: «قند دارید؟!» خادم با تعجب پرسید چرا؟! گفتم ضعف دارم. قندان را به من داد. شاید دو حبه قند برداشتم و خوردم و کمی انرژی گرفتم. صبح شد. تا پاساژ قدس باز شود، قم ماندم. کتابهایم را خریدم و آن روز را هم با گرسنگی شدید تا شب گذراندم.
مدتها بود که این طوری شده بودم. نمیشد غذا بخورم. اما به مادر و پدرم چیزی نمیگفتم. به تهران که رسیدم، تصمیم گرفتم، به خانواده بگویم که دارم چه کار میکنم. در تمام طول دانشگاه به رویشان نمیآوردم که از شرایط ناراضی هستم. تا همین اواخر که نارضایتی را گفته بودم ولی اوج فاجعه را نگفته بودم. بعد از این سفر، مادرم زنگ میزد و میپرسید: «نهار چه خوردی؟! » میگفتم «هیچ! » میگفت صبحانه چه خوردی؟ میگفتم هیچ! میگفت: دیشب چه خوردی! میگفتم نان و ماست! خلاصه مادر و پدرم خیلی نگران شدند. هر دو خود را به سرعت به تهران رساندند...
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۵
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 با پدر و مادرم رفته بودیم خدمت یکی از علمای تهران! بابت مشورت در مورد این علاقه من به حوزه. پدر و مادرم فکر میکردند که آن آقا، مخ من را زده که بیایم طلبه شوم ولی واقعا چنین نبود. او دقیقا بر عکس بود. او توصیه میکرد که صبر کن بعد از کارشناسی! ولی خب من با خودم میگفتم: «یک سال حماقت کردم! آیا دلیل میشود که 3 سال دیگر هم حماقت کنم؟!»
تصور میکردم که تکلیفم چیز دیگری است و الآن که در دانشکده فنی هستم، گناهکارم! چون تکلیفم را رها کردهام! البته اگر امروز به شرایط سابق برگردم، شاید به گونهای دیگر عمل کنم ولی در هر صورت آن روزگار، این طوری فکر میکردم.
بگذریم.
در جلسه مشاوره با آن بنده خدا بحث بالا گرفت.
صبح آن روز پدرم گفت: با سه شرط اجازه میدهم حوزه بروی!
۱. از ماده ۱۸ استفاده کنی! ماده ۱۸ که بعدا اسمش ۱۰۸۸ شد، یک قانونی بود که اجازه میداد کسانی که ادعا میکنند که ۶ سال اول حوزه را خواندهاند، امتحان سختی بدهند و در صورتی پذیرش از امتحانات کتبی و دو نوبت شفاهی، طلبه رسمی میشدند. پیشنهاد پدرم این بود که دو ترم مرخصی تحصیلی بگیرم و به قم بروم. اگر موفق شدم از این قانون استفاده کنم، خب طلبه میشوم! اگر هم موفق نشدم، باید بگردم و بیصدا کارشناسی را تا آخر بخوانم و بعد هر غلطی دلم خواست انجام بدهم! با همین صراحت!
۲. ارتباطم را با آن حاج آقا و دو نفر دیگر قطع کنم، چون تصور میکردند که این افراد من را پر کردهاند.
۳. کلا تا اطلاع ثانوی کار سیاسی نکنم و فقط درس بخوانم. خصوصا که آن جمعی که با آنها بودم، انصافا از نظر سیاسی پر حاشیه بودند.
من هم قبول کردم... در نیم ساعت، خداوند توفیق داد و خانهای در قم در نزدیک در حدود یک ساعت، اجاره کردیم و من برای جمع کردن دروس ۶ پایه، در مدت زمانی کوتاه، مسیر مبهم و پیچیدهای در پیش روی داشتم...
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۶
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 شهریور ماه، الموجز به دست، سوار هواپیمای تهران به مشهد، شدم. چه حالی بود! نه مغنی خوانده بودم و نه مختصر و مطول! نه اصول و نه فقه! ۴ سال حوزه مانده بود! تازه ۲ سالی را که در طول دو ترم دانشگاه خواندم، اصلا مسلط نبودم. اصلا یکی از استدلالهایم برای پدرم که چرا نمیخواهم دانشگاه بمانم همین بود. به پدرم گفتم: من اگر دانشگاه بمانم نیز درسهای حوزه را میخوانم. نمرات دانشگاهم نیز مثل همین دو ترم خوب خواهد بود. اما نه در عمران متخصص خواهم شد و نه در دروس حوزه! من الآن هیچ کدام را مسلط نیستم، چون متمحض نیستم.
بگذریم.
از طریقی هماهنگ کردم که به صورت مستمع آزاد مدرسه معصومیه بروم و در کنار آن، برخی از درسها را هم خودم با برخی از اساتید به صورت آزاد بستم. یادش به خیر! یک استادی آمد، منزلمان که ده سال روی ادبیات کار ویژه کرده بود! گفت من به این شرط حاضرم به شما درس بدهم که به سؤالی که میپرسم پاسخ بدهی. یک سؤال پرسید. من هم کلی به زحمت افتادم و در نهایت جوابی دادم. خلاصه قبول کرد و بنده خدا هر روز وقت میگذاشت و درس میداد. چه مغنی خوبی شد. شاید ۱۰۰ صفحه از مغنی را با ایشان خواندم ولی این صد صفحه را یک طوری تدریس کرد که بقیه مغنی را خودم خیلی عمیق خواندم و حتی نیاز به صوت گوش دادن هم نداشتم و با شرح آقای صفایی بوشهری و شرح عبداللطیف خطیب مشکلم حل میشد.
مختصر مدرس افغانی را گوش دادم. الموجز را خودخوان خواندم! اما مظفر را سر کلاس استاد علی شورگشتی رفتم. آنجا فهمیدم که الموجز را هم نفهمیدهام. صوتهای سال قبل استاد شورگشتی را نیز گرفتم و آنها را گوش دادم. آن قدر بابت رفع اشکال هر روز قبل و بعد از کلاس وقت ایشان را میگرفتم طلبههای معصومیه فکر کرده بودند که من پسر استاد شورگشتی هستم. ۳ تا فقه معصومیه را هم میرفتم و کل لمعه را خودم با شرح نموداری آقای مسجد سرایی خواندم.
اول متن عربی لمعه را میخواندم و سعی میکردم که تا جایی که میشود، بفهمم. بعد متن عربی آقای مسجد سرایی که اعراب گذاری شده بود میخواندم و بعد مطلب فارسی نموداری ایشان که ترجمه و شرح نموداری بود.
سه بار شرح لمعه را از اول تا آخر با حتی بخشهای حذفی که در امتحان نبود، با همین روش خواندم. بار اول حدود ۱۱۰ روز طول کشید. بار دوم به نظرم ۸۲ روز و بار سوم ۶۳ روز. بسیاری از فصلها را هم خلاصه برداری کردم. مظفر را هم تقریبا حفظ شدم و تقریبا یک دست با آقای شورگشتی مباحثه کردم! آن قدر سؤال میپرسیدم تقریبا میشد گفت که یک دور با استاد شورگشتی مباحثه شد! ایشان انصافا استاد خوبی بود و واقعا طلبگی درس خوانده بود و طلبگی درس میداد. انصافا عمیق بود. واقعا فکر کرده بود. تحقیق کرده بود و میفهمید. بعدا 3 یا 4 بخش لمعه، صوتهای ایشان را نیز گوش دادم.
این درس خواندنها همه در کنار مجاهدتهای پسر عموی پدرم بود که بنده خدا میگفت تو درس بخوان، من کارهای اداری ماده ۱۸ را انجام میدهم. ماده ۱۸ خیلی دردسر اداری داشت. ایشان برای حفظ روحیه من تقریبا ۵۰ درصد اخبار مسائل اداری را سانسور میکرد! ولی خب من میفهمیدم. اجازه نمیدادند من از این قانون استفاده کنم. البته برای پدر و مادرم تقریبا ۹۹ درصد اخبار را سانسور میکرد تا به من فشار نیاورند. خدا خیرشان بدهد. خیلی زجر کشیدند. واقعا اذیت شدند. در نهایت یک آقا سید خوبی که هدفش کار راه انداختن بود، کمک کرد و بالاخره به ما اجازه دادند از این قانون استفاده کنیم.
استفاده از ماده ۱۸ نیازمند اجازه کمیسیون خاص بود. اینها اجازه نمیدادند. بالاخره بعد از شاید بیش از ۶ ماه اجازه ندادن، بالاخره اجازه دادند که ما از این قانون استفاده کنیم! منع خاصی هم نداشت! ردیههای سابق آنها این بود: برود کارشناسیاش را بگیرد و بعد اگر خواست طلبه شود!
به همین خنکی!
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۷
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 سر داستان خودآموزی بودم. در این سال، به خاطر فشاری که بود و اینکه من مجبور بودم که ۶ سال را در یک سال جمع کنم، این توانایی خودآموزی، چندین برابر تقویت شد. اما من هنوز نمیدانستم که دارم نان چه چیزی را میخورم! فکر میکردم دارم نان تلاش میخورم! بالاخره زمان امتحان فرا رسید. اول باید لمعه و اصول مظفر را شفاهی امتحان میدادم تا اجازه امتحان کتبی بدهند. خداوند لطف کرد و آن قدر خوب جواب دادم که یکی از دو نفری که امتحان شفاهی را با هم میگرفتند حاضر شدند حتی پای برگه من تأییدیه اینکه ایشان این دروس را خوانده است، بنویسند علاوه بر اینکه اجازه امتحان دادند.
بگذریم. باید نمرات کتبی بالای ۱۶ میبود و الحمد لله با نمرات خوب، همه را قبول شدم و در آن سال، تنها کسی که از میان حدود ۸۰ نفر در ماده ۱۸ قبول شد من بودم. البته بعد از اعتراض دو نفر دیگر هم اضافه شدند. یکی از دو نفر، در ایام شهادت حاج قاسم، از دنیا رفت. پسر فوق العادهای بود. تا پایان پایه ده را قبل از حوزه خوانده بود! دو سال هم قبل از حوزه درس خارج آیت الله سید احمد مددی رفته بود! ارشد فلسفه علوم اجتماعی داشت و کسب و کارش هم از طریق درمان به روش طب سوزنی بود! انرژی درمانی و طب قدیم هم خیلی کار کرده بود. عرفان هم خیلی کار کرده بود! تاریخ تمدن هم خیلی! خلاصه اعجوبهای بود!
حالا من طلبه رسمی شده بودم! البته بگذریم که بعد از طلبه رسمی شدن، برای من کارت نظام وظیفه(معافیت تحصیلی حوزه) صادر نمیکردند و یک سال و یک ماه، تقریبا دوندگی قانونی داشت تا آخرش خداوند حل کرد و الا میگفتند باید بروی سربازی!
تقریبا ۶ ماه مثل آدم درس خواندم! کلاسهای پایه هفت را شرکت میکردم. مباحثه میکردم. سالهای قبل را درس میگفتم و مباحثه میکردم. با همین عزیزی که از دنیا رفته است، باب ۲ تا ۸ مغنی را مباحثه میکردیم. خدا رحمتش کند. وسط مباحثه نقطههای طب سوزنی را روی بدنش تمرین میکرد و گاهی که سوزن به بد جایی میخورد، دادش بلند میشد.
من در خانهای مجردی، صبح و شب با کتابهایم مشغول بودم تا اینکه یک روزی همین دوست مرحوم، به من گفت: چرا درس سید احمد(آیت الله سید احمد مددی) نمیروی؟! آنجا را هم امتحان کن!
من در این ۶ ماه یک احساس آیت الله پنداریِ شدید در خودم ایجاد شده بود. فکر میکردم که دیگه قشنگ میفهمم مجتهدین چی کار میکنند! سر برخی از درس خارجها که میرفتم احساس میکردم که فقط فرق من و این آقا این است که ایشان قبل از من این بحث را خوانده است و الا اگر من زودتر میخواندم الآن بهتر از ایشان تدریس میکردم.
خیلی باد کرده بودم. اصول مظفری به صورت خانگی تدریس میکردم و برای آن، تقریرات درس خارج برخی از بزرگان قم که به درس خارج اصولشان معروف بودند، مطالعه میکردم و ابهام خاصی نداشتم و خیلی جاها فکر میکردم که از آن حضرت آقا، بیشتر میفهمم.
روی همین مباحث بود که این دوست مرحوم ما، توصیه کرد که درس خارج آ سید احمد(آیت الله سید احمد مددی) بروم!
من هم رفتم!
نتیجه آشنایی با ایشان در یک عبارت این بود: «ایشان هم اجمالا سوزنی برداشتند و خوب باد بنده را خالی کردند! قشنگ تبدیل به یک بادکنک بیباد شدم»
بعدها دوست مرحومم گفتند: هدفم از اینکه تو را به آ سید احمد ارجاع دادم همین بود. خواستم بادت خالی شه! بفهمی هیچی بارت نیست!
خدا نور به روحش ببارد. واقعا نیاز داشتم.
آشنایی با آسید احمد همان و دوباره دیوانهوار درس خواندن همان. تصمیم گرفتم که سریعتر تا پایان پایه ده را تا پایان تابستان جمع کنم و از ابتدای سال بعد، با جدیت دروس خارج ایشان را شروع کنم.
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۸
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 در سال اول طلبگی همزمان مشغول خواندن فلسفه شدم. یک مؤسسه در قم پیدا کردم که حاضر شدند به من اجازه دهند که به صورت مستمع آزاد درس بدایة الحکمة ایشان را شرکت کنم. البته بعدا با من خیلی راه آمدند و آنجا رسمی نیز شدم ولی باز هم فقط دروس اصلی را شرکت میکردم و دروس جنبی را کلاس نمیرفتم. خدا خیرشان بدهد. خیلی همکاری کردند.
۵ روز در هفته، بعد از ظهرها، یک ساعت، کلاس میرفتم. من ۸ سال در آن مؤسسه ماندم و خرد خرد، فلسفه اسلامی را آموختم. سطح ۲ و سطح ۳ و سطح ۴ فلسفه را آنجا گذراندم.
به رفقا میگفتم که هدف از فلسفهخوانی دو چیز ممکن است باشد! گاهی افراد به انگیزه دایرهالمعارف اطلاعات فلسفی شدن فلسفه میخوانند. این کار را میتوان با سرعت بسیار بالا انجام داد و همین طور که خیلی از درسهای دیگر را فرد خودخوان و سریع میخواند، این هم همین قابلیت را دارد. اما گاهی هدف از فلسفه خواندن، فیلسوف و متفکری با دغدغههای فیلسوفانه شدن است. این هدف، کار فکری دراز مدت و خرد خرد میخواهد و من چون با این هدف فلسفه میخواندم، در این بخش چندان عجله نکردم. هر چند در مواقعی که نیاز بود، سالها صوت درس فلسفه اساتید را در مدتی کوتاه گوش میدادم.
به قول یکی از اساتید، فلسفه خواندن شبیه جدول پرکردن است. این طور نیست که از یک جا شروع کنی و تا آخر بروی. شبیه طی کردن جاده نیست. شبیه پر کردن جدول است. یک بار ستون سوم را پر میکنی و یک بار ردیف چهارم و از ترکیب پاسخها و آشکار شدن برخی از حرفها ردیف یا ستونی دیگر! بار اول باید یک دست سؤالات جدول را بخوانی و بعد آرام آرام پر کنی! شاید بهتر بود ایشان میگفتند: فلسفه خواندن شبیه جدول سه بعدی پرکردن است. فلسفه لایه دارد. همان جدول اولیه نیست. همان جدول را که پر میکنی، باز میفهمی که لایههای عمیقتری دارد که باید آنها نیز پر شود.
خلاصه هیچ گاه باور نمیکردم که علمی این قدر لایهدار باشد. فلسفه خیلی لایه دارد. هر چی جلو میرفتم، احساس میکردم که سالهای قبلی کلا نفهمیدهام! و این داستان حتی تا همین امروز هم که کمتر اشتغالات فلسفی دارم، ادامه دارد.
امروز بسیاری از دغدغههای فلسفی برایم کوچک است، هر چند شاید در روزگاری برای رسیدن به این نقطه لازم بود.
در هر صورت در این سال اولی که حوزه آمده بودم و طلبه رسمی شدم، مهارت خودآموزیام، خیلی تقویت شد خصوصا به بهانه تدریس، کتب جدید میخواندم و خواندن کتب جدید، یادگیری مطالبی بود که من هیچگاه بلد نبودم. اما هدفم در کتب جدید کاملا روشن بود. من دنبال تدریس عمیقتر کتب پایینتر بودم و در مطالعه کتب جدید، کاملا میفهمیدم که دنبال چه میگردم.
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۹
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
سال دومی که طلبه رسمی شده بودم آغاز شد. سال قبلش شیفته دروس آیت الله سید احمد مددی شده بودم. اجمالا درسهایی که تا پایان پایه ده بود، جمعبندی کرده بودم به جز کفایه که داستان خاصی دارد. خلاصه آغاز سال تحصیلی را با انرژی و نشاط بالا با دروس استاد مددی آغاز کردم. تقریبا هر ماه، یک سال از دروس ایشان را گوش میدادم و پیاده میکردم. بعدا سرعتم بیشتر شد و خلاصه در حدود یک سال و چند ماه، علاوه بر اینکه دروس ایشان را به صورت حضوری میرفتم، نزدیک به ۲۰ سال درس خارج ایشان را گوش دادم و شاید بیش از ده سال را با دقت به صورت متن رایانهای در آوردم.
به نظرم کم سنترین فرد داخل کلاس بودم. طلبههای مسن و جا افتاده زیادی سر درس بودند. برخی مثل استاد یزدانپناه از اساتید شاخص حوزه بودند. من بچه طلبه هم صندلی کوچکی با خود میآوردم و روی آن مینشستم و مشغول به نوشتن آن جلسه در رایانه میشدم. عمده افراد روی زمین مینشستند ولی من چون وقتی نشسته مینوشتم، دستم درد میگرفت، روی صندلی مینشستم. آرام آرام اعضای کلاس به من بابت گرفتن فایل متنی جلسه مراجعه میکردند. سالهای قبل را نیز جمع کرده بودم و این مزید بر علت بود! کم کم به عنوان نویسنده جلسات استاد مددی در میان شاگردان ایشان شناخته شدم.
حافظهام در طول این سالها تقویت شده بود و آن قدر به این ۲۰ سال درس مسلط بودم که خیلی از مباحث را با جزئیات میدانستم که دقیقا در کجای این ۲۰ سال به چه صورتی و چه بخشهایی از آن تدریس شده است.
تجربه جالبی بود. در مدت زمانی کوتاه میتوان ۲۰ سال درس را آموخت و مسلط بود. دو نفر از شاگردان استاد بودند که بعد از درس مباحثهای داشتند. من آرام آرام دیدم که مباحثه اینها خیلی پرفایده است. از ایشان اجازه خواستم که من هم شرکت کنم و آنها هم ممانعت نکردند. نزدیک به ۲ سال با این افراد مباحثه کردم و انصافا خیلی چیز یاد گرفتم.
یکی از این دو نفر، استاد جستوجو کردن بود! متخصص جستوجو در نرم افزارها و گوگل و ...! واقعا استاد بود! چیزهایی که من ساعتها میگشتم تا پیدا کنم و پیدا نمیکردم، ایشان در لحظه پیدا میکرد! من مهمترین چیزی که از این افراد یاد گرفتم همین تخصص در جستوجو بود که بعدها خیلی به کارم آمد!
یک روز، این دو نفر به من گفتند: میرزائی! تو کی طلبه شدی؟! من اگر میخواستم راستش را بگویم باید میگفتم حدود دو سال است که طلبه رسمی شدهام! خب خیلی تمایل نداشتم بگویم! از پاسخ دادن طفره رفتم! اما آنها اصرار کردند! در نهایت گفتم!
این عزیزی که متخصص جستوجو بود، لبخندی معنادار بر روی لبهایش نقش بست! دیگری رو به او کرد و گفت: چرا میخندی؟! گفت: میدانی معنای این حرف(که من دو سال است طلبهام) چیست؟! گفت: یعنی چی؟! پاسخ داد: یعنی من و تو ول معطلیم! من ۱۴ ساله طلبهام و تو هم همین حدودها و مدتهاست داریم با این بنده خدا مباحثه میکنیم ولی نفهمیدیم که ایشان تازه طلبه شده!
منظورش این بود که تسلط بنده در حدی است که اصلا معلوم نمیشود تازه طلبه شدهام و به همین خاطر اینها متوجه نشدهاند که من تازه طلبه شدهام و این یعنی میشود که درسها را بسیار سریعتر از شرایط متعارف خواند ولی کیفیت حفظ شود.
اینها جرقههای نوشتن «طرح تحصیل نخبگان حوزوی» بود. اما هنوز تا سال ۹۶ خیلی راه مانده بود...
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۱۰
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 هم زمان و بعد از درسهای استاد مددی درسهای دیگر متفاوتی را پیگیری کردم. شرح مفصلی دارد. مقدار قابل توجهی آیت الله شبیری. مقدار قابل توجهی آیت الله سید علی میلانی در بحثهای خارج امامت. مقداری آقای شاهرودی مرحوم. مقداری آیت الله مفیدی. مقدار زیادی آیت الله فیاضی و استاد یزدانپناه. مقداری استاد خسروپناه. و افرادی دیگر که شرحی میطلبد.
اما بعد از گوش دادن ۲۰ سال استاد مددی، در کنار اینکه تقریبا ده سال دیگر از ایشان درس گوش دادم، فعالیت اصلی من چیز دیگری بود. استاد مددی کارهایی کرده بود و منابعی خوانده بود و به این خروجیها رسیده بود! ۴۰ سال و اندی وقت گذاشته بود! من که این طور نبودم! من عمدتا با اساتید ارتباط داشتم و منابع را ندیده بودم. به بهانه تدریس شروع کردم به بررسی منابع و عمیق شدن در آنها و فیش برداری و امثال آن.
۳ _۴ سال کارم این بود.
فعالیت دیگری که از همین زمان شروع کردم، اضلال خلق الله بود. البته آن زمان فکر میکردم دارم هدایت میکنم ولی الآن نگاهم این است که در واقع گمراه میکردم. به افراد مختلف در فضاهای مختلف سوابق تحصیلی خود را میگفتم و افراد را به سمت سریع خوانی دعوت میکردم. عده زیادی هم گمراه شدند. مدتها برنامه گذاشتیم و کارهای متنوع کردیم و خروجی این کارهای میدانی، در بهار سال ۹۶، نوشتن طرح تحصیل نخبگان حوزوی بود که بعد از ماه مبارک رمضان آن سال، یک تکملهای هم به آن اضافه شد.
طرح تحصیل را ترویج کردم! شاید آبان ماه بود. آن زمان در پیامرسان تلگرام(آن زمان سواد رسانهام پایین بود و از تلگرام استفاده میکردم!)، کانالی درست کردم و پیامی به این مضمون در آن قرار دادم:
بنده احمد میرزائی، متولد سال ۱۳۷۰ هستم. با رتبه ۱۸ کنکور سراسری ریاضی در سال ۸۹، بعد از یک سال تحصیل رشته عمران، وارد حوزه علمیه شدم. از طریق ماده ۱۸، ۶ سال را یکساله امتحان دادم و بعد ۴ سال بعدی را یک ساله خواندم و بعد نزدیک به ۵۰ سال درس خارج را در مدتی کوتاه مسلط شدم و پیاده کردم! چندین کتاب نوشتهام و دو دوره خارج اصول تدریس کردهام و بحثهای خارج حدیث شناسی و .... الآن هم چند وقتی است که روش تحصیل خود را مهندسی معکوس کردهام و میخواهم این روش تحصیل را ترویج کنم.
شما برای کسانی که فکر میکنید این سه ویژگی را دارند، این طرح را ارسال کنید:
۱. تلاش
۲. استعداد متوسط رو به بالا
۳. اخلاص
در نهایت گفتم برای اینکه من از مقدار بازدید این پیام آگاه باشم، لطفا خود این پیام را ارسال کنید.
خلاصه این پیام را شاید برای حدود ۱۰ نفر از دوستانم که خیلی قبولشان داشتم ارسال کردم. این پیام آرام آرام بازدید میخورد و آدمهایی عجیب و غریب از دور و نزدیک و شهرستانهای مختلف یا تلفنی تماس میگرفتند یا به منزل ما میآمدند و در مورد برنامه خود صحبت میکردند.
انصافا افراد خاصی بودند. برخی از آنها خیلی خیلی خاص بودند و من تصور هم نمیکردم که چنین افرادی با چنین ویژگیهایی در این کشور وجود داشته باشد! انصافا جالب بود!
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
💎💎 وبینار رایگان💎💎
💡کوه یخ موفقیت تحصیلی (ویژه طلاب)
✔️ چگونه تحصیل سریع و عمیق داشته باشم؟؟
✔️ استعداد در تحصیل چقدر نقش دارد؟
✔️ چی میشه که با وجود تلاش زیاد نتیجه خوبی نمیگیرم؟
♦️بخش زیادی از مسیر موفقیت تحصیلی مانند کوه یخ از دید دیگران پنهان است!
✔️ چطور میتوانم بین روش تحصیلهای مختلف به یک جمع بندی متناسب خودم برسم؟
✔️ چگونه میتوانم سال های قبلی را در یک مدت کوتاه جبران کنم؟
🔶 در این جلسه با ریشهها و زیرساختهای دنیای تحصیل آشنا میشوید.
⏰زمان: یکشنبه ۸ خرداد
🔗 آدرس ثبت نام:
https://eseminar.tv/wb69054
✅ مدرسین: احمد میرزایی _ مصطفی قاسمی
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
قرآن و حدیث در زندگی - احیاء
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 💎💎 وبینار رایگان💎💎 💡کوه یخ موفقیت تحصیلی (ویژه طلاب) ✔️ چگونه تحصیل سریع و عمیق دا
بسم الله الرحمن الرحیم
کسانی که میخواهند آخر #توبه_نامه را اجمالا بفهمند، در این وبینار شرکت کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۱۱
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 با سرعت زیاد مشغول اضلال خلق الله بودم. باز خدا رحم کرد که مدرسه نزدم. همان سال ۹۶، عزم جدی داشتم که مدرسه بزنم. هماهنگیهای قانونیاش هم به اعجاز الهی، با سرعت انجام شد. یکی از مدیران مدرسه قم که با آیت الله اعرافی ارتباط نزدیک داشت، گفت من حاضرم طرح شما را در مدرسه اجرا کنم و فقط کارهای قانونیاش را طبق روال متعارف انجام میدهیم ولی مدرسه و اعضا بالکل دست تو! بعد هم قرار شد که در اردوی میثاق طلبگی بروم و مخ افراد خاص را بزنم که در طرح مدرسه ما شرکت کنند. همه چیز تقریبا آماده بود تا اینکه بنا شد، ما در ماه مبارک رمضان افطاری بدهیم! شب تصمیم گرفتیم که برای افطاری ماقوت درست کنیم.
یادش به خیر! به نظرم شب ۲۰ ماه مبارک رمضان بود. فردا شب 21 و از شبهای قدر بود. از علامه گوگل روش پخت ماقوت را گرفتیم و مواد لازم را مغازه خریدم و از سر شب مشغول درست کردن ماقوت شدم! من هم نابلد! اول آب را جوش کردم و بعد نشاسته ریختم! نشاستهها لُکه لُکه شد! یک صافی برداشتم و مدام نشاستهها را از داخل صافی میگذراندم! هم میزدم! تلاش میکردم! نشاسته جدید میریختم! اما کار خیلی سختتر از این حرفها بود! هر چه هم میزدم، رنگش مثل ماقوت شفاف نمیشد! علامه گوگل سایتی آورده بود که میگفت باید آن قدر هم بزنی تا شفاف شود ولی ما هر چه هم میزدیم شفاف نمیشد!
نشان به آن نشان که هنگام اذان صبح، کار تمام شد و من آن شب هول هولکی سحری خوردم و مشغول درست کردن ماقوت بودم. به زحمت تا اذان صبح تمام شد! خیلی طول کشید. خیلی خسته شدم!
صبح تا ظهر غذاهای دیگر را درست کردیم و در نهایت تا بعد از ظهر افطاری آماده شد. یکی از بستگان آمد و مقداری ماقوت که برای ایشان جدا کرده بودیم، به ایشان دادیم.
چند روز بعد، ایشان تماس گرفت و گفت: این ماقوت شما خیلی بیمزه بود! آخر سر مجبور شدم خودم در خانه، آبش کردم و از نو در آن شکر ریختم! و این جمله آب سردی بود برای روی من!
این همه فلاکت کشیدیم و در نهایت یک ماقوتی درست کردیم و آن هم این طوری شد! تازه ما در هنگام پخت متوجه شدیم که پاسخ سایتی که گوگل آورده بود، غلط بود و خودمان با مزه کردن و ... نسبتها را تنظیم کردیم ولی باز هم چیز باب میلی از آب در نیامده بود!
من در آن شب، خیلی در فکر مدرسه ای بودم که کارهای تأسیسش را انجام داده بودم. در همان هنگام پخت ماقوت احساس کردم که این ماقوت نمودی از مدرسهای است که من میخواهم تأسیس کنم! هر کاری که میکردم، معادلش در مدرسه به ذهنم میآمد! این صافی و این لکه لکه شدن نشاستهها که بعدا فهمیدم به خاطر نابلدی من بوده و تنظیم نبودن نسبتها و اشتباهات علامه گوگل و سایتی که معرفی کرده بود و خلاصه از این دست....
شاید تعجب کنید ولی هنگام نماز صبح، مطمئن شده بودم که تأسیس این مدرسه به صلاح نیست! وقتی آن آشنا، جمله کم شکر و بیمزه بودن ماقوت را گفت و اینکه در نهایت مجبور شده است، ماقوت را آب کند و از نو بپزد و شکر بریزد، آب پاکی را روی دست من ریخت!
با خودم گفتم: تأسیس این مدرسه یعنی ورود به چیزی که بلد نیستی و فکر میکنی بلدی! بعد میری آخرش مثل آهو در گل میمانی و در نهایت یک خروجی هم که داشته باشی، به درد نمیخورد و باید از نو آن را بسازند!
عجب شبی بود و عجب رحمتی نصیب حال من شد! الحمد لله رب العالمین
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۱۲
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 خروجی این شب، اضافه کردن تکمله زیر به نوشتار طرح تحصیل نخبگان حوزوی بود:
«برنامه طرح تحصیل نخبگان حوزوی، در کنار برنامههای رسمی زندگی افراد است و به گونهای تنظیم میشود که اگرچه در تمامی ابعاد زندگی آنها تأثیر بگذارد ولی به هیچ وجه، خود آن یک برنامه رسمی تلقی نمیشود. یعنی این برنامه ذاتا، نمیتواند برنامه یک مدرسه باشد بلکه باید طلبه در کنار برنامههای مدرسه، با مجاهده، سعی کند این برنامه را نیز پیش ببرد.
وقتی برنامهای رسمی شد، باید زمان معین داشته باشد! باید جبر داشته باشد! باید مدرک داشته باشد! اما این طرح هدفش از پایه این است که بر محور توانمندی فرد باشد و فرد با اختیار خود در کنار برنامههای دیگرش با خود بجنگد و وقت بگذارد تا جواب نیازهای خود را از دل آن برنامه بگیرد.
اگر برنامه طرح تحصیل نخبگان حوزوی، چنین ماهیتی داشته باشد، یک برنامه و طرح زنده است که افراد با آن زندگی میکنند و ابعاد زندگی خود را با آن، تنظیم میکنند! اما اگر هر مقدار از این فضا فاصله گرفت، به انحراف کشیده شده است و به طرحهای مرده در این گوشه و آن گوشه، شبیه خواهد شد.»
البته الآن همین حرف را هم قبول ندارم! الآن به این نتیجه رسیدهام که از جهاتی دیگر، چنین طرحی نباید مدرسه شود!
داشتم میگفتم: با کمال تأسف، با سرعت زیاد مشغول گمراه کردن خلائق بودم. در این میان عدهای چند صباحی همراه میشدند ولی چندان پای کار باقی نمیماندند ولی عدهای خیلی پایه کار را پیگیری میکردند. یکی از افرادی که همراه شد و تا امروز همراه بوده است، جناب آقای مصطفی قاسمی است که امروز طرح حوزه برای همه را با جدیت پیش میبرند. ایشان هم یکی از قربانیان همین طرح هستند! ایشان با تلاش ویژهای که داشتند در مدت حدود ۱۰ ماه، بسیاری از درسهای ۶ سال حوزه را با سرعت خواندند و علاوه بر این چیزهای دیگری که در حوزه رسم نبود، مثل مباحث حدیث شناسی را نیز با جدیت در همین ده ماه، گذراندند به صورتی که بعد از این ده ما، ایشان که در روز اول میخواستند اصول مظفر (پایه ۵) بیاموزند، شروع به تدریس کفایه(پایه ۹و ۱۰) کردند!
البته ایشان به دلیل اینکه خودشان در سبک زندگی و ارتباطاتشان، مسائلی را در نظر داشتند، خیلی آسیب ندیدند ولی خب کار من گمراه کردن بود، هر چند ایشان چندان گمراه نشد و بیشتر از جنبههای مثبت این طرح استفاده کرد.
شاید بگویم تنها خروجی جدی این طرح، همین آقای قاسمی است و ایشان هم در واقع خروجی طرح نیست بلکه خروجی خودش است! خروجی یک سبک زندگی و یک سری برنامههایی که از قضا در بخش تحصیل، از طرح تحصیل نخبگان حوزوی نیز استفاده کرده است ولی در واقع، موفقیتهای ایشان معلول این طرح نیست.
دقیقا مثل خود من که موفقیتهای تحصیلیام معلول این طرح نیست بلکه معلول چیزهای دیگر است. البته من خیلی از این سبک کار کردن ضربه خوردم و خیلی آسیبهای روحی و معنوی و حتی جسمی و خانوادگی و کسب و کاری متنوعی به خود وارد کردم، چون من سبک زندگی آقای قاسمی را نداشتم و سبک زندگی و برداشتها و مسائلی که من داشتم، مشکلاتی جدی داشت که تا همین امروز، چوب آن کوتاهیها را در ابعاد مختلف زندگی خود میخورم.
یادم هست که یک بار که در اندیشکده حوزه علمیه دعوت شده بودم تا طرح تحصیل خود را ارائه بدهم، بعد از ارائه، یک نفر به من گفت: «این طرح شما با چه سبکی از زندگی، قابلیت اجرا دارد؟» من آن زمان معنای حرف آن بنده خدا را نفهمیدم! احمقانه جواب دادم: «با هر سبکی از زندگی، اگر شخص این برنامه را اجرا کند، به نتیجه میرسد»
اما واقعیت این بود که من معنای سؤال آن فرد را نفهمیده بودم...
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۱۳
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 فرض کنید ۱۰۰ سال عمر کنید. ۹۶ سال را در نظر بگیرید(بعد از ۴ سالگی)
اگر در این ۹۶ سال، ۳۰ سال، هر روز بدون تعطیلات، به صورت مفید ۸ ساعت درس بخوانید، میدانید چند سال درس خواندهاید؟ ۱۰ سال از عمر خود را درس خواندهاید. توجه کنید. من یادم نیست تا حالا کسی دیده باشم که بتوانم بگویم: ۳۰ سال، هر روز، بدون تعطیلات، به صورت مفید، روزی ۸ ساعت درس خوانده باشد.
فرض کنیم شما بتوانی چنین چیزی را انجام بدهی. در این صورت شما فقط ده سال از عمر خود را درس خواندهای.
اگر ۳۰ سال کارمند دولت باشیم و روزی ۸ ساعت در محل کار حاضر شویم، حدود ۷ سال و چند ماه از عمرمان را در محل کار حاضر بودهایم.
اما به طور متوسط، فقط حدود ۲۴ الی ۳۲ سال از عمرمان را فقط خواب هستیم!
میانگین مدت زمانی که مشغول غذا خوردن هستیم، چیزی بین ۴ تا ۸ سال از عمر ماست. تازه با لحاظ مقدمات و مؤخرات غذا، این زمان بسیار بیشتر میشود.
بین ۲ تا ۴ سال، در دستشویی و حمام هستیم!
شاید به طور میانگین چیزی حدود ۸ سال، در ترافیک هستیم!
جالب اینجاست که بیشتر نماز خوانها، شاید چیزی حدود ۲ سال از عمرشان را نماز میخوانند، یعنی از مدت زمانی که در دستشویی هستند که شاید کمتر!
من با خودم فکر کردم، چطور میشود، ما موفقیت تحصیلی را روی نهایتا ده سال از ۱۰۰ سال عمر خود ببندیم؟! مگر میشود بدون تنظیم کردن ۹۰ درصد دیگر عمرمان، به موفقیت تحصیلی برسیم! چه طور میشود، هر طور میخواهم بخوابم و هر طور میخواهم بخورم و هر طور میخواهم رفت و آمد کنم و هر طور میخواهم نگاه کنم و هر طور میخواهم حرف بزنم و هر طور میخواهم گوش بدهم و هر طور میخواهم زندگی کنم و اینها تأثیر کمی در موفقیت تحصیلی من داشته باشد!
خواب به تنهایی یک مسأله بسیار پر تأثیر در تحصیل است. تغذیه به همین صورت. ورزش و بهداشت به همین صورت. شما همین ۴ تا(ورزش و خواب و بهداشت و تغذیه) را تنظیم کنید تا ببینید که یادگیرندگی شما چقدر فرق میکند!
مگر میشود کسی شبکههای اجتماعی و ارتباط با موبایلش را درست تنظیم نکند و در تحصیل شخص موفقی باشد؟!
چقدر دنیا را خالی از رابطه تلقی کردهایم.
من قبلا با خودم این طور محاسبه میکردم: هر سال حوزه، ۳ درس اصلی دارد! هر کدام ۵۰ دقیقه. ۶ سال، میشو، ۱۸ درس اصلی! هر کلاسی در سال حدود ۱۲۰ جلسه تشکیل میشود. پس ۶ سال حوزه برابر است با: ۱۸۰۰ ساعت درسی.
فرض کنیم کسی بخواهد هر روز صبح بعد از نماز صبح تا اذان ظهر به طور متوسط ۶ ساعت کلاس برود و یا صوت درس گوش بدهد. بعد از ظهر هم مجموعه مطالب روز را مباحثه و مرور کند. ۳۰۰ روز زمان نیاز است تا ۶ سال حوزه با این کیفیت خوانده شود!
با خودم میگفتم: این دو دو تا چهارتاست! من هم اجمالا اجرایش کردهام. مصطفی قاسمی هم اجرایش کرده است! ببینید که میشود! مهم این است که شخص وقت بگذارد!
غافل از اینکه من که توانستم و یا آقای قاسمی که توانست یا آیت الله سند که توانست، چرا توانست؟! چون طوری زندگی میکرد که با این کار، یاد میگرفت و مسلط میشد و در خاطر میسپارد و به کار میبست!
بسیاری از افراد هیچ کدام از این کارها را حتی در همان مدت عادی هم نمیتوانند انجام دهند! مشکل از کجاست؟ از استعداد نیست. از سبک زندگی است. طوری زندگی کرده که تنبلی فکری پیدا کرده است. تنبلی فکری به تنهایی کافی است که برای اینکه نه انسان بتواند به خاطر بسپارد و نه به کار ببندد و نه مسلط شود! وقتی شخص حوصله فکر کردن ندارد، همه این اتفاقات ناگوار رخ میدهد!
این فقط یک بیماری سبک زندگی است! تنبلی فکری! وقتی رصد میکنی میبینی مگر یکی و دو تاست؟! شخص اسیر ۳۰ تا بند مختلف سبک زندگیای است که مانع تحصیل اوست! بعد ساعتها وقت میگذارد و به نتیجه نمیرسد! طبیعی است. آثار سیستمی سبک زندگی اوست ولی خود خبر ندارد که از کجا ضربه میخورد! بعد جاهلانه با دیدن افراد موفق، به استعداد آنها غبطه میخورد!
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۱۴
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 جای تأسف اینکه بسیاری از افرادی که در حوزه روش تحصیل کار کردهاند، مسأله ای به این مهمی را رصد نکردهاند! برنامه نوشتهاند ولی دنیایی از مسائل دیگر مثل سبک زندگی و حال و اراده و نیت و مهارتها را ندیدهاند! در حالی که نقش اینها در مسائل متعدد، به مراتب از روش پررنگتر است.
من هم اشتباه کردم!
طنز تلخ دیگر داستان این است که بسیاری از افراد، زمانی که طرح تحصیل نوشتهاند، فقط محور درس خواندن را در نظر گرفتهاند در حالی که تحصیل ترکیبی از آموزش دیدن و آموزش دادن و مطالعهکردن و ارزیابی و پژوهش و مراجعه و مباحثه و نوشتن و گفتن و به کار بستن و غیر اینهاست. چطور میتوان برنامه تحصیلی داد و این محورها را لحاظ نکرد!؟
من هم اشتباه کردم!
سطحی نگاه کردم! سیستمی ندیدم!
مدتی قبل با آقای قاسمی صحبت میکردیم و بعد از مدتی به این نتیجه رسیدیم که حیف است که بحثهای بزرگان مختلف در این زمینهها را با هم تجمیع نکنیم.
علت بسیاری از موفقیتهای تحصیلی خود من، بخشی از سیره عملی علما بود که در دوران دبیرستان یاد گرفته بودم و در زندگی آورده بودم. اتفاقا ضربههایی که از سبک تحصیلیام خوردم نیز به خاطر قسمتهایی بود که بد تلقی کرده بودم و بد وارد زندگی خود کردم!
با آقای قاسمی صحبت میکردیم و دیدیم که انصافا بحث مهمی است که و معمولا در یک قالب منظم و دقیق ارائه نمیشود. کارهایی انجام شده است ولی طلبه وقتی آنها را میخواند به یک سیستم نمیرسد.
اتفاقا این بحثها خیلی در شکلدهی هویت طلبگی نیز مؤثر است و الآن چالش اصلی طلاب به نظر حقیر، نداشتن همین هویت است. دقیقا نمیدانند به چه دردی میخورند و واقعا طلبگی یعنی چه!
با آقای قاسمی صحبت کردیم و ایشان زحمت کشید و نظرات صاحب نظران این حوزه را استخراج کرد و با هم یک دوره برای ارائه سبک تحصیلی مطلوب تنظیم کردیم. سبکی که حداقل آسیبهای سبکهای قبلی را نداشته باشد و سعی کنیم نظرات بزرگان مختلف را به صورت سیستمی تجمیع کنیم تا خود طلبه به جمعبندی برسد که باید چه کند.
این شد که دوره طلبگی حرفهای، تنظیم شد. در واقع دوره طلبگی حرفهای، توبهنامه حقیر نیز محسوب میشود. من یک سبکی از تحصیل را ترویج میکردم که خطاهای راهبردی اساسی داشت و حداقل جبرانی که به ذهنم رسید همین بود که سبک اصلاح شده را تولید و آن را ترویج کنیم و به خطای خود اقرار کنم.
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
قرآن و حدیث در زندگی - احیاء
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 💎💎 وبینار رایگان💎💎 💡کوه یخ موفقیت تحصیلی (ویژه طلاب) ✔️ چگونه تحصیل سریع و عمیق دا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
💎💎 وبینار رایگان💎💎
💡کوه یخ موفقیت تحصیلی (ویژه طلاب)
👈 آدرس دریافت فیلم جلسه برخط یکشنبه ۸ خرداد، کوه یخ موفقیت تحصیلی
https://bayanbox.ir/info/7347777928940371692/j.veb.moarrefi
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم
#توبه_نامه_من قسمت ۱۵
#خاطره
#طرح_تحصیلی
#طلبگی_حرفه_ای
#خودآموزی
#مهارت_یادگیری
#طرح_تحصیل_نخبگان_حوزوی
🖋 یکی از خطاهای راهبردی طرح تحصیل نخبگان حوزوی را اشاره کردم. اما دو خطای راهبردی جدی دیگر نیز در این طرح وجود دارد. یکی ترسیم مسیر کلی برای عمده افراد است. دیگری تمرکز بر کارها و بارها و نه انسانهاست!
صوتهای چشمانداز را که در سایت دینشناسی موجود است برای بر طرف کردن این دو مشکل خصوصا مشکل اول، ضبط کردم.
این طرح به دنبال تولید آدم نیست بلکه به دنبال تولید نیروی کار است. کسی که بتواند طرح تحصیل نخبگان حوزوی را اجرا کند، الزاما آدم خوبی نمیشود، بلکه شخصی میشود که قدرت بالایی به دست میآورد و میتواند کارهای مختلفی را انجام بدهد. کارهای زیادی توسط این فرد ممکن است انجام شود ولی به نظر میرسد مصداق این آیه شریفه قرآن است:
(13) الرعد : 17 أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثال
آری! کفی است روی آب که فایده واقعی را نمیرساند. فایده واقعی و آباد کردن مساجد الله، توسط افرادی خاص انجام میشود:
(9) التوبة : 18 إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى أُولئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدين
فقط افرادی که تنها از خدا میترسند و شئونات مختلف عبادات و ... در وجود آنها متجلی است، میتوانند مساجد الله را آباد کنند. دیگران مساجد را آباد نمیکنند. نهایتا مصداق این آیه هستند:
(30) الروم : 9 أَ وَ لَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون
زمین را شخم میزنند. به هم میزنند. شکلها را و شاکلهها را تغییر میدهند اما حقیقتا آباد نمیکنند.
ممکن است خدمات متعددی داشته باشند ولی خودشان و وجودشان از آنها بهره نمیبرد.
در مسأله تحصیل، افرادی میشوند که کلههای بزرگی دارند. دانش و محفوظات زیادی دارند ولی چندان خیری ندارند بلکه چه بسا ضررشان برای خود و جامعه بیشتر از نبودشان باشد. بر فرض به جامعه سود برسانند از جنس «کلمه حکمتی است که خداوند به دهان منافق می اندازد تا اهل ایمان آن را بگیرند و در دل آنها جای بگیرد» نه بیشتر!
خطای راهبردی من این بود که به جای اینکه روی خودم تمرکز کنم، روی کارها تمرکز کردم، در حالی که کارها باید بهانهای برای رشد من میبود. بنا نبود که انسان که میوه درخت هستی است، کودی بر پای آن شود.
من سالها درس میخواندم و تبلیغ میکردم و خدمات ارائه میدادم ولی کیفیت نمازهایم بهتر نشده بود و چه بسا بدتر شده بود. شاید کثرت نمازها بیشتر شده بود. نوافل مختلف اضافه شده بود ولی کیفیت خیر. کیفیت خراب مانده بود. این شاخص خوبی است. ببین این چند سال که طلبه هستی، چه قدر نمازهایت فرق کرده است؟ چقدر خدا را بیشتر در زندگی خودت حس میکنی؟ چقدر بیشتر شاکر شدهای؟ چقدر صبرت زیاد شده است؟ چقدر ذکر و توجه تو بیشتر و غفلت تو کمتر شده است؟ اگر تغییر خوب چندانی رخ نداده است، یقین بدان ول معطل هستی! و این نتیجهای بود که من در تحصیل قم گرفتم. ول معطل بودم. خیلی کار کردم ولی الکی و بیخاصیت. از جنس ول معطل بودن. چون سودش به من نمیرسید. بر فرض اگر سودی داشت به دیگران میرسید! اما من هنوز همان بودم که پیشتر بودم بلکه بدتر.
دوره طلبگی حرفهای، قدیمی برای ترویج سبک صحیح طلبگی است. سبکی که در آن طلبه رشد کند و درس بهانه رشد او باشد و نه اینکه درس بهانه بزرگ کردن کله او!
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🧠وبینار یادگیری را یاد بگیرید| مسیر خودآموزی در هر موضوعی
💥 چگونه با کمترین هزینه هرموضوعی را یاد بگیریم؟
🎯 یک تیر و چندین نشان
🔥ظرفیت محدود؛ ۱۰۰نفر اول رایگان
☄ آدرس ثبتنام و اطلاعات بیشتر:
https://eseminar.tv/wb69336
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
⁉️تاحالا به خسارتهای ناشی از خودآموز نبودن در یادگیری فکر کردهاید؟🤔
📄ما اومدیم ضررها و خسارتهای مدرسه و دانشگاه(سیستمهای آموزشی غیرخودآموز) را فهرست کردیم، به اینها رسیدیم؛
1⃣خسارتهای زمانی و عمری⏰:
خداییش از دوران تحصیل بلند مدت مدرسه(۱۲سال) و دانشگاه(۴+۲+۴...)
چه چیزهایی بدست آوردید؟
جدول ضرب؟ حروف الفبا؟ دیگه؟؟😊
شاید بتوان گفت ۱سال خودآموزی با ۱۰سال تحصیل متعارف در جامعه برابری میکند.
2⃣خسارتهای اقتصادی💰:
چه بسیار دورهها و کتابها و مشاورههای اضافی که در صورت داشتن مهارت خودآموزی نیازی به خرید آنها نیست.
3⃣خسارتهای شخصیتی👤:
چه بسیار افراد که به خاطر نداشتن مهارت خودآموزی، در مدرسه و دانشگاه اعتماد به نفسشان کم شد و انگیزه خود را از دست دادند و مصرف گرا بار آمدند و شخصیت استعمار پذیر و ضعیف پیدا کردند و ...
4⃣خسارتهای ارتباطاتی🤝:
چه عمرهای طولانی و سرمایه های کلانی که در اختیار ما بود و به جای بهرهگیری از آن، به کمترینها قانع شدیم! اساتید بسیاری که ظرفیتهای بالایی داشتند ولی ما به جای بهره از توانمندی و تجربه و تخصص آنها، به شنیدن صدای تدریس آنها اکتفا کردیم! کاری که خودمان به خوبی از پس آن بر میآمدیم.
5⃣خسارتهای علمی📝:
چه بسیار موفقیتهای تحصیلی و مدارج علمی که به خاطر وابستگی به دیگران در یادگیری حتی فرصت فکر کردن در مورد آنها را هم به دست نیاوردیم و بدون دلیل خودمان را محروم کردیم.
◀️آری! اینها بخشی از خسارتهایی است که به خاطر نداشتن فقط یک مهارت،دچارش میشویم و از کلی موفقیت و دستاورد محروم میشویم.
🗳امروز یکشنبه ساعت ۱۷ یک وبینار داریم که قراره مفصل درباره این مهارت کلیدی صحبت کنیم.👇👇👇
https://eseminar.tv/wb69336
منتظرتون هستیم...😊
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
قرآن و حدیث در زندگی - احیاء
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⁉️تاحالا به خسارتهای ناشی از خودآموز نبودن در یادگیری فکر کردهاید؟🤔 📄ما اومدیم ضر
البته معنای دقیق جایگاه مهارت خودآموزی، در کنار صحبتهایی که در وبینار دیروز (اولین جلسه وبینار طلبگی حرفهای) مطرح کردیم روشن میشود.
صحبتهای هر بخش بدون دیگری، ابتر است.
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
💰وبینار پژوهش پولساز | چطوری با پژوهش کسب درآمد داشتهباشیم؟
‼️چطوری پایاننامه و مقاله بنویسیم که پول هم دربیاریم؟
‼️پژوهش کاربردی چه ظرفیتهای اقتصادی داره؟
‼️چطوری با پژوهش میشه خیلی از هزینهها رو کاهش داد؟
⏳ظرفیت محدود ۱۰۰نفر اول رایگان
⏰شنبه ۲۱خرداد ساعت۱۷
🔗 آدرس ثبتنام و اطلاعات بیشتر:
https://eseminar.tv/wb70473
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
شاید برای بسیاری از اعضای کانال، به مرور زمان، دغدغه مباحث «تفکر» و تقویت این مهارت کلیدی به وجود آمده باشد.
اخیرا کانالی با این هدف تشکیل دادیم تا این هدف را برآورده کنیم.
امیدوارم برایتان مفید باشد:
https://eitaa.com/ipeyda
هدایت شده از موسسه پیدا (تندپژوهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#تفکر_مغز_پژوهش
#خود_آموزی
#تند_پژوهی
#مهارت_تفکر قسمت1
به نظر میرسد، مهمترین عنصر پژوهش، تفکر است.
مغز پژوهش، تفکر است.
اینکه میبینید یک فردی، پژوهشگر موفقی است، تا حد زیادی به نوع تفکر او و توانمندی فکری او بستگی دارد.
جالب اینجاست که در کتب آموزش پژوهش، تنها بحثی که معمولا بخشی به آن اختصاص داده نشده است، «مهارت تفکر» است در حالی که شاید بتوان ادعا کرد که 90 درصد پژوهش موفق و سرعت پژوهش، به سرعت و کیفیت و قدرت تفکر پژوهشگر بستگی دارد.
انصافا مسأله تفکر، بار بر زمین مانده، پژوهش و پژوهشگری است.
بنا داریم که در قالب سیری منظم، ابعاد این مسأله را باز کنیم تا ان شاء الله بتوانیم به ابعاد مسأله تفکر مسلط شویم و این مهارت را در خود تقویت کنیم.
روشن است که تقویت تفکر، فقط قدرت پژوهش ما را تقویت نمیکند بلکه کل زندگی ما را متحول میکند!
شاید نتوان مسألهای در زندگی پیدا کرد که تفکر در آن نقشی اساسی نداشته باشد.
امیدوارم همراهی با ما، به شما در تقویت این مهارت کمک کند.
https://eitaa.com/ipeyda🌐
هدایت شده از موسسه پیدا (تندپژوهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#تفکر_مغز_پژوهش
#خود_آموزی
#تند_پژوهی
#مهارت_تفکر قسمت3
✍️مواجهه ما با مسائل مختلف، در قالب پرسشهای مختلفی است که در آن مسأله از خود میپرسیم. شخصی را فرض کنید که پدرش او را در جمع مورد عتاب قرار میدهد. این فرد ممکن است از خود بپرسد: «چرا پدر من اینگونه است و در جمع مرا تحقیر میکند». همچنین این فرد ممکن است از خود بپرسد: «من چه کار کردم که پدرم با من چنین رفتاری کرد».
🧐این دو سؤال دو مواجهه متفاوت ایجاد میکند. شخصی که از خود سؤال اول را میپرسد، ناخودآگاه، پدر را مقصر دانسته است و حاصل این افکار او، چیزی را درست نمیکند و نهایتا ممکن است، منجر به ناامیدی او شود.
🌟اما شخص دوم، با تفکر در مورد اینکه خودش چه اشتباهی مرتکب شده است، ممکن است به راهکارهایی برسد که با بهتر بودن، دیگر دچار چنین مشکلی نشود.
🔍حتی شاید این فرد واقعا اشتباهی نکرده باشد ولی همین که به رفتار خود فکر میکند، ممکن است با «بهتر بودن» مسأله را حل کند و دیگر دچار چنین تجربه تلخی نشود.
💯شخص سومی ممکن است از خود بپرسد: «چرا من از اینکه در جمع تحقیر شدم، ناراحت شدم»! این یک مواجهه متفاوت ایجاد میکند. کسی که به چنین چیزی فکر میکند، در افق بالاتری نگاه میکند. او تصور میکند که انسان نباید از برداشت جمع، خوشحال یا ناراحت شود. آنچه مهم است، این است که من آیا اشتباه کردهام یا خیر. آیا میتوانستم بهتر باشم یا خیر. اگر نمیتوانستم بهتر باشم ولی با این وجود برداشت جمع نسبت به منفی شده است، نباید ناراحت بشوم و اگر ناراحت شدهام، این نشان از یک مشکل در وجود من دارد که باید آن را حل کنم.
🧮میبینید که سه سؤال مختلف، چه قدر مواجهههای متفاوتی را ایجاد میکند. یکی در نهایت به یأس و سرخوردگی میانجامد و یکی به اصلاح و یکی به اخلاص.
🌐https://eitaa.com/ipeyda
هدایت شده از موسسه پیدا (تندپژوهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#تفکر_مغز_پژوهش
#خود_آموزی
#تند_پژوهی
#مهارت_تفکر قسمت4
❓تا حالا به مفهوم سبک فکری فکر کردهاید؟! تا حالا فکر کردهاید که شما چه طوری فکر میکنید؟ مدل فکری شما چیست؟!❓
👀اگر این سؤال برای شما مبهم است و تازه دارید به آن فکر میکنید، اصلا خوب نیست!
😐چرا باید مسألهای به اهمیت تفکر و سبک فکری، مورد توجه شما قرار نگرفته باشد!
🔹شاید تا کنون دهها کتاب در زمینههای مختلف خوانده باشید! چرا در مورد تفکر و سبک فکری چنین نکرده اید؟
🔹آیا مسألهای در زندگی شما هست که با این مسأله ارتباط اساسی نداشته باشد؟!
🌐https://eitaa.com/ipeyda