eitaa logo
دیوان اشک
254 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
دیوان اشک حال یک دل شیداست... که گاه گاهی با نگاهی از سوی چشمان شاهی همزمان با اشک و آهی رنگ شعر می‌گیرد... 🔻 عبدالحسین @jaanamhosein
مشاهده در ایتا
دانلود
« مادرِ جوان » آه از غصه ای گلوگیر و، آه از یاس زخمی و پرپر آه از بستری به خون گلگون، آه از حال و روز یک مادر آه از بوی دود دلگیری ، که در جای جای خانه پیچیده می‌کند زنده صحنه ای را که ، فاطمه بین شعله ها دیده آه از خانه ای که هر دم از آن، ناله ای سینه سوز می آید آه از زخم سینه ای که از آن ، خون تازه هنوز می آید آه از درد سینه و بازو ، آه از زخم کاریه پهلو ای خدا! من چگونه گویم از ، جای دستی که مانده بر ابرو آه از صورت کبودی که ، روی زخم علی نمک میزد تا که میدید، با خودش میگفت، همسرم را عمر کتک میزد آه، تنها علی و یک زهرا، آه تنها امام و یک مأموم آه از لحظه ای که در کوچه، رفت مظلومه در پیِ مظلوم آه، نفرین به یثربی که در آن، لِه‌ شده دیگر احترام علی بی سر و پا ترین شان حتی ، روی گردانَد از سلام علی آه از یگ نگاه پُر دردی، که دگر میل پَر کشیدن داشت  آه از التماس یک مردی،که کجا طاقت بریدن داشت؟! آه از حال بچه هایی که، نیست اصلاً گمان و باورشان که به هر صبح و شام و هر لحظه ، آب میرفت جسم مادرشان آه از روح و از روان حسن! آه از اشک بی امان حسن آه از لُکنت زبان حسن، آه از مادر جوان حسن آه از قلب مضطر زینب، غصه های برابر زینب ای فلک! عاقبت بگو با من ،که چه می آوری سرِ زینب؟! ربیع الثانی١۴۴٣ @divaneashk
« شهرهٔ شهر » منم که شهره شهرم به روضه های حسین منم که روز و شبم وقف در عزای حسین به سر زنان و سیه‌پوش و اشک‌های مدام که سِرّ خلقت ما شد، بُکا برای حسین یکی به صورت و دیگر به سَر، یکی ضجّه میان مجلس روضه، هوا هوای حسین به اشک‌های روان، ای دلا طهارت کن تو دردمندی اگر، اشک ها دوای حسین به پیر غم‌زده گفتم :نصیحتی! گفتا: خوشا به دیده‌ای کز اشک، شد فدای حسین دلم شرارهٔ آتش گرفته تا به ابد کجا تمام شود، اشک مبتلای حسین؟! در آن تلاطم محشر، به کارزارِ صراط به دست گریه کنانش، نَخِ عبای حسین به جستجوی تو خیزم، ز جمع حور و پری صفای حور، کجا و کجا صفای حسین؟! چه می‌شود بنشینم کنار حُرّ و حبیب؟ میان قصر بهشتیِ دل‌گشای حسین از آن نزول ملائک ز عرش دانستم بهشت هم به تمنّای کربلای حسین که چای ریزِ عزایش، دَمی مُردّد شد که این شراب طهور است، یا که چای حسین؟ اگر ز راه خدا بی شمار لغزیدم مرا گرفت و چه گویم من از وفای حسین؟! تمام صوم و صلاتم به این نوید و امید که روزی عاقبت افتم به خاک پای حسین نکیر و منکرم آخر به گریه می‌پرسند: «تویی که شهرهٔ شهری به روضه‌های حسین؟!» جمادی الاولی ١۴۴٠ @divaneashk
« ساغر اشک » بِسان پروانه می‌سوزد به هر لحظه پر و بالم چه سازم من؟! که هر دم گوییا ما بین گودالم خراب اشک‌های مهدیِ صاحبْ زمانم من منم با ناله‌هایش مثل مادر مُرده می‌نالم غَمی که حضرت حق، روضه‌خوانش بوده از اول چو یک مُورَم در این عالم، که از شرح غمش لالَم که چشمان شَهِ طوس از غمش مجروح شد آخر چو چشمانش شود چشمم، به چشم خویش می بالم همین نعمت برایم بس، که تا اسم "حسین" آمد به گریه ختم شد، روز و شب و هر ماه و هر سالم خراب ساغر اشکم، به این میخانه خو کردم همینم من، نیایید عاقلان دیگر به دنبالم به مال و اهل و خانه، مردمان خوشحال و مسرور و شدم بد حال از داغش، خدا داند که خوشحالم که جمعی از ملائک تا ابد گریان و نالان و به حمدللَّه منم مانند ایشان گشت، اقبالم در آتش سوخت پروانه، برایش آبرویش شد در آخر مُردن از داغش، همه امید و آمالم جمادی‌الثانی ١۴۴١ @divaneashk
به جز از علی، ترحُّم که کُنَد به قاتل خود؟! که‌ دهد «دِرهَم» و «دَرهم» سرش از هم بشکافد ... * * به نقل تاریخ، وقتی که ابن ملجم ملعون، برای کشتن امیرالمؤمنین علیه‌السلام وارد کوفه شد، مولا علی علیه‌السلام به او سی‌درهم به همراه دو لباس بخشید. @divaneashk
یابن الحسن! مرا به کوی تو آخر رسیدنم هوس است ز شوق روی تو با سر دویدنم هوس است... @divaneashk
بیابون پرورم می‌کرد اگر هجران معشوقم به صحرا عاقبت روزی جمال یار می‌دیدم... @divaneashk
گر تُهی‌دستی برو شش‌گوشه‌اش را کن طواف! او لبالب می‌کند پیمانه را بر طائفین ... @divaneashk
عشقِ او را مدّعی بسیار می‌باشد ولی او که را از بین ما «عاشق» بداند، مشکل‌ست… @divaneashk
می‌بارم همچو أبر که این دانه‌های اشک آخر به کوی یار، مرا می‌رساندَم ... @divaneashk
نمی‌فهمد دگر پروانه دور شمع ، حالش را فقط آموخت باید سوخت… باید سوخت… در آنجا @divaneashk
خوشا چشمی که چون چشمانِ آن یار سفر کرده بر آن جدّ غریبش، صبح و شب چون أبر می‌بارد... @divaneashk
آن انگشت، کز لطفش دو صد چشمه، بُوَد جاری کجا دیگر سزایش خنجر آن ساربان باشد !؟ @divaneashk