#تک_بیتی
عشقِ او را مدّعی بسیار میباشد ولی
او که را از بین ما «عاشق» بداند، مشکلست…
@divaneashk
#تک_بیتی
میبارم همچو أبر که این دانههای اشک
آخر به کوی یار، مرا میرساندَم ...
@divaneashk
#تک_بیتی
نمیفهمد دگر پروانه دور شمع ، حالش را
فقط آموخت باید سوخت… باید سوخت… در آنجا
@divaneashk
#تک_بیتی
خوشا چشمی که چون چشمانِ آن یار سفر کرده
بر آن جدّ غریبش، صبح و شب چون أبر میبارد...
@divaneashk
#تک_بیتی
آن انگشت، کز لطفش دو صد چشمه، بُوَد جاری
کجا دیگر سزایش خنجر آن ساربان باشد !؟
@divaneashk
#تک_بیتی
یا اباعبدالله
منم ایکاش با دیوانهبودن داشتم عهدی
شبیه عابسَت … یا لااقل ملّای دربندی …
@divaneashk
#تک_بیتی
خوندل ها خورد پیغمبر ز داغت ای حسین
گوشهای میرفت و با حیدر برایت میگریست ...
@divaneashk
#تک_بیتی
کشتن فاطمه بین در و دیوار بس است!
دیگر از روی جفا، «فاطمه» ها را نزنید ...
@divaneashk
#تک_بیتی
سر شکست از غم داغ تو «قلم» تا که نوشت:
«خنجری کُنْد… کُنَد قطع سر پاک حسین»
@divaneashk
#تک_بیتی
مسیحا گر کُنَد زنده، ز اَنفاسش دوصَد مُرده
به روز اول عمرش، غبار کربـــلا خورده ...
@divaneashk
#تک_بیتی
فخر عالم، علی و زینت مولا، زینب
و بخوانید علی را به «أبا زینب» هم...
@divaneashk
#تک_بیتی
آب هم، آب شد از خجلت یک «تشنهلبی»
تا أبد دور سرش یکسره سرگردان شد...
@divaneashk