#تک_بیتی
سر شکست از غم داغ تو «قلم» تا که نوشت:
«خنجری کُنْد… کُنَد قطع سر پاک حسین»
@divaneashk
.
«باکیِ مجنون»
من از آن روز که در بند غم یار شدم
روز و شب از غم ارباب، عزادار شدم
من خسی بیسر و پا بودم و اینگونه مرا
نظری کرد و به چشمش چه بدهکار شدم!
مردم شهر گواهند که عاقل بودم
زلف او بوده به این وضع گرفتار شدم
من که «عاقل» بُدَم و در سر شب خوابیدم
خواب او دیدم و «دیوانهای» بیدار شدم
رؤیتی تار نصیبم شد و اندر سحری
زخمهای تن او دیدم و بیمار شدم
اشک، آن باده ناب است، به هر کس ندهند
درِ میخانه به این باده خریدار شدم
سینه بر خاک کشیدم به سر کوی حسین
من سگی بودم و طاهر به نمکزار شدم
لذت مستی بیحد نچشیدم مگر آن
سحری را که به سوی حرم آوار شدم
عاقبت کاش ببینم که من از عشق حسین
به سرِ دار شدم … میثم تمّار شدم
بعد مرگم چه شود باز ببینم خود را
زائر یار شدم ... نوکر سیّار شدم
در شب اول قبرم به ملائک گویم:
من همان باکیِ مجنونم و تکرار شدم
۱۷ جمادی الثانی ۱۴۴۶
@divaneashk
#تک_بیتی
مسیحا گر کُنَد زنده، ز اَنفاسش دوصَد مُرده
به روز اول عمرش، غبار کربـــلا خورده ...
@divaneashk
#دو_بیتی
خوشا آنان که دائم در بُکاءند
بسان پروانه غرق سوز و آهند
ز دنیا دل بُریدند و دَمادم
خراب روضههای قتلگاهند...
@divaneashk
#تک_بیتی
فخر عالم، علی و زینت مولا، زینب
و بخوانید علی را به «أبا زینب» هم...
@divaneashk
#تک_بیتی
آب هم، آب شد از خجلت یک «تشنهلبی»
تا أبد دور سرش یکسره سرگردان شد...
@divaneashk