eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
12.1هزار دنبال‌کننده
715 عکس
130 ویدیو
6 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها نه کسی تو را هماورد نبود یک مردِ نبرد، یار و همدرد نبود آن شب که زنی کرد حمایت از تو در کوفه به حقّ حق که یک مرد نبود شاعر: @dobeity_robaey
شعر از مه و مهرِ شب‌شکن باید گفت از فاطمه و ابالحسن باید گفت تا خاطرهٔ مباهله گم نشود پیوسته سخن سخن سخن باید گفت * مهری که به شأنش آمد از حق لولاک روشن شده از جلوهٔ رویش افلاک با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد تا ریشهٔ تثلیث برآرد از خاک * فرمانده جنگ، مصطفی بود آن‌روز سردار سپاه، مرتضی بود آن‌روز لشکر حسنین و فاطمه پشتیبان در عرصه، سلاحشان دعا بود آن‌روز * با ذکر علی‌الدوام،آن پنج نفر کردند به پا قیام، آن پنج نفر با باور خود به مشرکین حجت را کردند به حق تمام، آن پنج نفر شاعر: @dobeity_robaey
به‌مناسبت ٢۴ ذی الحجه روز شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت از فاطمه و ابالحسن باید گفت تا خاطره‌ی مباهله گم نشود پیوسته سخن سخن سخن باید گفت آیات چو آفتاب از خاور نور نازل شده بر سینه‌ی پیغمبر نور ابناء و نساء و انفس اقدس حق یعنی حسنین و علی و کوثر نور آن پنج وجود صاحب عصمت حق یعنی همه‌ی عصاره‌ی خلقت حق کردند فنا بنای اُسقف بازی با هیمنه‌ی شگفت و با هیبت حق مهری که به شأنش آمد از حق لولاک روشن شده از جلوه‌ی رویش افلاک با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد تا ریشه‌ی تثلیث برآرد از خاک دُردی کش جام درد باید بودن آگاهِ دل از نبرد باید بودن چون شیر خدا حقیقت حق‌محور در جنگ عقیده مرد باید بودن آن روز دو صف مقابل هم بودند تحلیل‌گر دلایل هم بودند آن سو همه در تجزیه‌ی یکدیگر این سوی ولی مکمل هم بودند فرمانده ی جنگ، مصطفی بود آن‌روز سردار سپاه، مرتضی بود آن‌روز لشگر حسنین و فاطمه پشتیبان درعرصه، سلاحشان دعا بود آن‌روز آن روز نه سنگ و چوب و نه سنگر بود نه نیزه‌ی جان شکار و نه خنجر بود پیروزی پنج تن به اهل نجران از باور بالنده‌ی بارآور بود باذکر علی الدوام، آن پنج نفر کردند به پا قیام، آن پنج نفر با باور خود به مشرکین حجت را کردند به حق تمام، آن پنج نفر فرمود نبی: علی ولی الله است خورشید ولایت و دلیلِ راه است زهراست دل من و حسن دلبندم عشق‌ست حسین و عشقِ حق دلخواه است مهر آمد و پشت شب بیداد شکست اندیشه‌ی تثلیثیِ شیاد شکست هنگام مباهله ز اعجاز رسول هم اُسقف و هم صلیب فولاد شکست اُسقف که گل روی محمد را دید افتاد صلیبش از کف و جامه درید گفتا که به حق و راستی در انجیل حق کرده وجود اقدست را تأیید تنها نه که بر مسیح ترفند زدیم بر گریه‌ی خلقِ خسته لبخند زدیم ای ختم رسل ببخش ما را که دگر دل را به ولایت تو پیوند زدیم با آنکه گرفتار تَوَهّم هستیم در پیچ و خم خیال خود گم هستیم از عاقبت مباهله می‌ترسیم کوتاه سخن، اهل تفاهم هستیم پیش تو صلیب را شکستن عشق است بر خاک، به درگهت نشستن عشق است زُنار بلند عقل خود را با صِدق بر رشته دامن تو بستن عشق است با اهل جدل مجادله باید کرد با تیغ زبان مقابله باید کرد بر منطق وحی سر اگر نسپردند بی چون و چرا مباهله باید کرد شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت از فاطمه و ابالحسن باید گفت تا خاطره‌ی مباهله گم نشود پیوسته سخن سخن سخن باید گفت ✍ @dobeity_robaey
مهری که به شأنش آمد از حق، «لولاک» روشن شده از جلوه‌ی رویَش، افلاک با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد تا ریشه‌ی تثلیث برآرد از خاک دُردی کش جام درد باید بودن آگاه دل از نبرد باید بودن چون شیر خدا حقیقت حق محور در جنگ عقیده مرد باید بودن آن روز دو صف مقابل هم بودند تحلیل‌گر دلایل هم بودند آن سو همه در تجزیه‌ی یکدیگر این سوی ولی، مکمل هم بودند فرمانده‌ی جنگ، مصطفی بود آن‌روز سردار سپاه، مرتضی بود آن‌روز لشکر، حسنین و فاطمه، پشتیبان در عرصه، سلاحشان دعا بود آن روز آن روز نه سنگ و چوب و نه سنگر بود نه نیزه‌ی جان شکار و نه خنجر بود پیروزی پنج تن به اهل نجران از باور بالنده‌ی بارآور بود با ذکر عَلَی الدّوام، آن پنج نفر کردند به پا قیام، آن پنج نفر با باور خود به مشرکین حجت را کردند به حق تمام، آن پنج نفر فرمود نبی، علی ولی الله است خورشید ولایت و دلیلِ راه است زهراست دل من و حسن، دلبندم عشق است، حسین و عشق حق دلخواه است مهر آمد و پشتِ شب بیداد شکست اندیشه‌ی تثلیثی شیّاد شکست هنگام مباهله ز اِعجاز رسول هم اُسقف و هم صلیب فولاد شکست اُسقف که گل روی محمد را دید افتاد صلیبش از کف و جامه درید گفتا که به حق و راستی در انجیل حق کرده وجود اقدست را تأیید ✍ @dobeity_robaey
مهری که به شأنش آمد از حق، «لولاک» روشن شده از جلوه‌ی رویَش، افلاک با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد تا ریشه‌ی تثلیث برآرد از خاک دُردی کش جام درد باید بودن آگاه دل از نبرد باید بودن چون شیر خدا حقیقت حق محور در جنگ عقیده مرد باید بودن آن روز دو صف مقابل هم بودند تحلیل‌گر دلایل هم بودند آن سو همه در تجزیه‌ی یکدیگر این سوی ولی، مکمل هم بودند فرمانده‌ی جنگ، مصطفی بود آن‌روز سردار سپاه، مرتضی بود آن‌روز لشکر، حسنین و فاطمه، پشتیبان در عرصه، سلاحشان دعا بود آن روز آن روز نه سنگ و چوب و نه سنگر بود نه نیزه‌ی جان شکار و نه خنجر بود پیروزی پنج تن به اهل نجران از باور بالنده‌ی بارآور بود با ذکر عَلَی الدّوام، آن پنج نفر کردند به پا قیام، آن پنج نفر با باور خود به مشرکین حجت را کردند به حق تمام، آن پنج نفر فرمود نبی، علی ولی الله است خورشید ولایت و دلیلِ راه است زهراست دل من و حسن، دلبندم عشق است، حسین و عشق حق دلخواه است مهر آمد و پشتِ شب بیداد شکست اندیشه‌ی تثلیثی شیّاد شکست هنگام مباهله ز اِعجاز رسول هم اُسقف و هم صلیب فولاد شکست اُسقف که گل روی محمد را دید افتاد صلیبش از کف و جامه درید گفتا که به حق و راستی در انجیل حق کرده وجود اقدست را تأیید ✍ @dobeity_robaey